نام‌گزاری شب‌ چله پیش از هرچیز نشان می‌دهد که در یک زمان دور، گاه‌ شماری در ایران‌ زمین برپایه اعداد «چهل» و «بیست» بوده‌است.

در این گاه ‌شمار، نخستین چله قابل شمارش، همین چله بزرگ بوده که در آغاز دی ‌ماه آن را جشن می‌گرفتیم تا یادآورمبارزه فرهنگ با تیرگی و ستم باشد. در دوران بسیار دور، ایرانیان پی به گردش زمین بردند وگاه‌شماری را آغاز کردند.

این دوران مربوط به هشت ‌هزار سال پیش است. شاید برای خوانندگان این نوشتار، باور کردنینباشد اما در کتاب داستان ایران، من این موضوع را به اثبات رسانده‌ام.

درست در دوره‌ ای که ایرانیان با آزمایش‌های چند صد ساله توانستند به گردش شب، روز و سال پی ببرند، کیش مردم ما کیش مهر بود و ستم بابلیان هر روز قربانیان تازه ‌ای می‌گرفت.

بابلیان که در آن روزگار اصلی‌ترین دشمن ایرانی ‌ها بودند، با فوران دو آتشفشان مهم آن دوران،جوانان ما را در پای کوه‌ ها قربانی می‌کردند. تا اینکه کشتار و ستم بابلیان درنهایت جوانان ایرانی را به کوهستان ‌های ایران پناهنده کرد و مادران اداره شهرهارا به‌ دست گرفتند. فرزندان آنها در کوه‌ ها به دژها پناه می‌گرفتند و با آموزش‌های گوناگون پرورده می‌شدند:

یکی مرد دینی برآن کوه بود

که از کار گیتی بی ‌اندوه بود.

جوانان ایران در چنین شرایطی آموزش‌های فردی و نظامی را فرا می‌ گرفتند تا روزگاری بادشمن بزرگ ایران- بابلیان- نبرد کنند.

زندگی در کوهستان آنها را وادار می‌کرد صبح زود از خواب برخیزند و زیباترین تصویری که یزدان پاک در جهان آفریده بود، یعنی طلوع مهر بر کوهساران خراسان را به تماشا می‌نشستند.

چنین تصویری باعث شد که طلوع خورشید پیوند ناگسستنی با راستی و فرهنگ داشته باشد وجوانان ایرانی در بلندای روزها تلاش و کوشش برای رودررویی با بابلیان به آن ایمان بیاورند.

زمانی که ستم بابلیان به پایان رسید، ایرانیان فکر کردند که می‌توانند نمادی برای چنین پیروزی بزرگی فراهم کنند.

ستم هزارساله بابلیان که همچون تیره‌ترین شب جهان با بروز و طلوع مهر به پایان رسیده بود، نماد این پیروزی شد. آنها بر آن شدند که این شب طولانی را با فرهنگ و دانش، تا بامداد بیدار بمانند تا طلوع مهر را به‌ عنوان پایان‌ بخش ستم، ببینند و این شب دقیقا همان شب اول دی‌ ماه، یا چله بزرگ است.

بیداری در این شب دیگر به‌ معنای بیداری از خواب نیست بلکه به‌ معنای هوشیاری و همبستگی با فرهنگ و خرد و دانش است تا صبح فردا که فروغ مهر، جهان را روشن می‌کند و ستم را نابود. این پیام فرهنگی شب‌چله است.

استاد فریدون جنیدی نویسنده، شاهنامه‌پژوه، استوره‌شناس، مدرس دانشگاه و پژوهنده فرهنگ و زبان‌های باستانی ایران‌ زمین

شب چله زادروز ﻧﻮر و روﺷﻨﺎﯾﯽ؛ روز ﭘﯿﺮوزی ﺧﻮرﺷﯿﺪ

موبد مهندس کامران جمشیدی

اﯾﺮاﻧﯿﺎنا ز روزﮔﺎران ﮐﻬﻦ ﺑﺎ ﺷﻨﺎﺧﺖ درﺳﺘﯽ ﮐﻪ از ﮔﺎهشناﺳﯽ داﺷﺘﻨﺪ و ﺑﺮﭘﺎﯾﻪ زﻧﺪﮔﯽ ﮐﺸﺎورزی وداﻣﭙﺮوری ﺷﺎن از ﯾﮑﺴﻮ و ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﮐﯿﺶ و ﺑﺎورﺷﺎن از ﺳﻮی دﯾﮕﺮ، ﻫﻤﻪ ﻫﻨﮕﺎمه‌ﻫﺎ و ﺑﺰﻧﮕﺎه‌ﻫﺎیﻃﺒﯿﻌﯽ و «ﺗﺮﯾﻦﻫﺎ» را ﺟﺸﻦ می‌گرﻓﺘﻨﺪ و اﻧﮕﯿﺰه ‌ای می‌ساﺧﺘﻨﺪ ﺑﺮای ﮔﺮدﻫﻢ آﻣﺪن،ﻫﻤﺎزور ﺷﺪن، ﺑﺎ ﻫﻢ ﺷﺎد ﺑﻮدن و ﺳﭙﺎﺳﮕﺰاری از داده ‌ﻫﺎی اﯾﺰدی و اﻣﯿﺪ و ﻧﯿﺮو ﮔﺮﻓﺘﻦﺑﺮای ﭘﯿﮕﯿﺮی ﮐﺎر و ﮐﻮﺷﺶ زﻧﺪﮔﺎﻧﯽ.

در ﻣﯿﺎن اﯾﻦ ﺟﺸﻦﻫﺎ ﯾﮑﯽ ﻫﻢ درازﺗﺮﯾﻦ ﺷﺐ ﺳﺎل ﯾﺎ ﺑﻬﺘﺮ اﺳﺖ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ﭘﺎﯾﺎن ﺗﺎرﯾﮑﯽ و آﻏﺎز درازﺗﺮﺷﺪن روزﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﺰﻣﺎن اﺳﺖ ﺑﺎ واﭘﺴﯿﻦ ﺷﺐ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﯾﺎ آذرﻣﺎه و ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ روز زﻣﺴﺘﺎن ﯾﺎدی ﻣﺎه.

از ﻫﻤﯿﻦ روز اﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻠﻪ ﺑﺰرگ، ﯾﻌﻨﯽ ﺳﺮﻣﺎی ﺑﺰرگ آﻏﺎز می‌شود. ﺗﺎ روز ١٠ﺑﻬﻤﻦ ﻣﺎه ﮐﻪ ﺳﺮدﺗﺮﯾﻦزﻣﺎن ﺳﺎل اﺳﺖ و آن هنگام ﺟﺸﻦ ﺳﺪه ﯾﺎ آﺗﺶ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻤﺎد ﮔﺮمﺗﺮ ﺷﺪن ﻫﻮا زان ﭘﺲ اﺳﺖ وﺳﭙﺲ ﭼﻠﻪ ﮐﻮﭼﮏ آﻏﺎز می‌شود، ﺗﺎ٢٠ اﺳﭙﻨﺪﻣﺎه. ﭘﺲ اﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎم و اﯾﻦ ﺟﺸﻦ، ﺟﺸﻦﺷﺐ ﭼﻠﻪ اﺳﺖ.

از ﺳﻮی دﯾﮕﺮ و از آﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﻧﻮر و روﺷﻨﺎﯾﯽ زاﯾﺸﯽ دوﺑﺎره ﻣﯽﯾﺎﺑﺪ ﺑﻪ آن زادروز ﺧﻮرﺷﯿﺪ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﻪمی‌شود.

در اﯾﻦ ﺷﺐ ﻣﺮدم در ﺧﺎنه ‌ﻫﺎ و ﺧﺎﻧﻮاده ‌ﻫﺎ ﮔﺮد ﻫﻢ آﻣﺪه و ﺑﺎ ﺧﻮردن، ﻧﻮﺷﯿﺪن، ﺷﺎدی و ﭘﺎﯾﮑﻮﺑﯽ و ﮔﻔت و گو ﺷﺐ را به ‌ﺳﺮ ﻣﯽآورﻧﺪ و ﺧﻮاﻧﯽ وﯾﮋه می‌گسترﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺮ آن ﻫﻢ ﻣﯿﻮه ﻫﺎی ﺗﺎزه ﻣﺎﻧﻨﺪ اﻧﺎر و ﻫﻨﺪواﻧﻪ و ﻫﻢ ﻣﯿﻮه ﻫﺎی ﺧﺸﮏ و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺧﻮردﻧﯽ ﻫﺎی دﯾﮕﺮ ﻣﺎﻧﻨﺪ آﺟﯿﻞ و ﺷﯿﺮﯾﻨﯽﻫﺎ ﻣﯽﻧﻬﺎدﻧﺪ.

ﺧﻮان شب چله، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺑﺴﯿﺎری ﺧﻮانﻫﺎی دﯾﮕﺮ آﯾﯿﻨﯽ در ﻣﯿﺎن زرﺗﺸﺘﯿﺎن “ﻣﯿﺰد  “Myazd” ﻧﺎﻣﯿﺪه می‌شود ﮐﻪ اﻓﺰون ﺑﺮ آﻧﭽﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ ﺑﺮ روی آﻧﻬﺎ ﻟﺮک Lork   ﻫﻢ گزاﺷﺘﻪ می‌شود.

داﺳﺘﺎنﮔﻮﯾﯽ،ﻣﺘﻞﮔﻮﯾﯽ، ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﺧﻮاﻧﯽ و ﺣﺎﻓﻆﺧﻮاﻧﯽ در اﯾﻦ ﺷﺐ رواج دارد ﺗﺎ ﻫﻢ ﺳﺮﻫﺎ ﮔﺮمﺷﻮد و ﻫﻢ ﻓﺮﻫﻨﮓ زﻧﺪه ﻧﮕﺎﻫﺪاﺷﺘﻪ ﺷﻮد. از دﯾﮕﺮ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺧﻮان ﭼﻠﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮگﻫﺎی درﺧﺖ ﺳﺮو اﺳﺖ.

در ﻗﺪﯾﻢ ﻣﺮدم در ﺑﺮاﺑﺮ درﺧﺖ ﺳﺮو ﻣﯽاﯾﺴﺘﺎدﻧﺪ و ﭘﯿﻤﺎن ﻣﯽﺑﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺳﺎل دﯾﮕﺮ ﺳﺮوی ﺑﮑﺎرﻧﺪ.درﺧﺖ ﺳﺮو ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﺒﺰ اﺳﺖ ﻫﻢ ﻧﻤﺎد اﯾﺴﺘﺎدﮔﯽ در ﺑﺮاﺑﺮ اﻫﺮﯾﻤﻦ ﺳﺮﻣﺎ و ﺗﺎرﯾﮑﯽ ﺑﻮد وﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻧﻤﺎد اهورامزداست ﮐﻪ ﻧﺎمﻫﺎﯾﯽ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻧﯽ ﺑﺮ ﺧﻮد داﺷﺘﻪ اﺳﺖ ﻣﺎﻧﻨﺪ: ﻣﻬﺮ، رام،وای ﺑﻪ، ﺳﺌﻨﺎ و ﯾﺎ ﺳﯿﻤﺮغ و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻓﺮخ و ﺑﻬﺮوز و ﺧﺮم.

در ﻗﺪﯾﻢ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ روز ﻣﺎه، ﮐﻪ اﻣﺮوز اورﻣﺰد ﯾﺎ اﻫﻮرا ﻣﺰدا اﺳﺖ ﺧﺮم ﺑﻮده ‌اﺳﺖ. روزﻫﺎی ﻫﺸﺘﻢ، ﭘﺎﻧﺰدﻫﻢ و ﺑﯿﺴﺖوﺳﻮم ﻫﻢ ﮐﻪ دی ﻧﺎم دارﻧﺪ این همانی ﺑﺎ ﺧﺮم داشته ‌اﻧﺪ.

از ﻫﻤﯿﻦ رو در این روزﻫﺎی ﺧﺮم روزدر ﻣﺎه دی، ﺟﺸﻦ ﺧﺮم روز ﺑﻮده‌ اﺳﺖ و ﭘﺎدﺷﺎﻫﺎن ﺟﺎﻣﻪ ﺳﭙﯿﺪ ﺑﻪ ﺗﻦ می‌کردﻧﺪ و به‌ ﻫﻤﺮاه ﮐﺸﺎورزان ﺑﺮ زﻣﯿﻦ ﻣﯽﻧﺸﺴﺘﻨﺪ و می‌گفتند: ﻣﻦ ﻫﻢ ﯾﮑﯽ از ﺷﻤﺎ و ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺷﻤﺎﯾﯿﻢ. ﮐﺎر ﺟﻬﺎن ﺑﺮ ﮐﺸﺎورزی وآﺑﺎداﻧﯽ اﺳﺘﻮار اﺳﺖ و اﯾﻦ ﻫﺮ دو ﺑﺪون ﺷﻤﺎ نمی‌شود. ﻣﺎ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻫﻤﺎن اﻧﺪازهﻧﯿﺎزﻣﻨﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﻣﺎ. ﭘﺲ ﻣﺎ و ﺷﻤﺎ ﯾﮑﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ.

ﻣﺴﯿﺤﯿﺎن درﻣﺎه دﺳﺎﻣﺒﺮ آﯾﯿﻨﯽ Advent ljus دارﻧﺪ ﮐﻪ در ﭘﺎﯾﺎن ﻫﺮ ﻫﻔﺘﻪ در روزﯾﮑﺸﻨﺒﻪ (ﻣﻬﺮ روز، روز ﺧﻮرﺷﯿﺪ) ﺳﭙﻨﺪاری ﻣﯽاﻓﺮوزﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﺎ واﭘﺴﯿﻦ ﯾﮑﺸﻨﺒﻪ۴ﺳﭙﻨﺪار اﻓﺮوﺧﺘﻪ می‌شود. اﯾﻦ آﯾﯿﻦ این همانی دارد ﺑﺎ ﻫﻤﺎن آﯾﯿﻦ اﯾﺮاﻧﯽ ﭼﻬﺎر ﺟﺸﻦ دﯾﮕﺎن در ﻣﺎه دی، ﻣﺎه پروردگار.

دی ـ دادار ـ ﻣﻬﺮ ﺧﺪای اﯾﺮان

واژه دی در ﻓﺮﻫﻨﮓ اﯾﺮان ﻣﻔﻬﻮﻣﯽ ﺑﺴﯿﺎر ﮔﺴﺘﺮده و ژرف دارد ﮐﻪ در اﯾﻨﺠﺎ ﮐﻤﯽ ﺑﻪ واﮔﺸﺎﯾﯽ آن ﻣﯽﭘﺮدازم:

دی را از رﯾﺸﻪﻫﺎی زﺑﺎﻧﯽ و واژﮔﺎﻧﯽ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻧﯽ داﻧﺴﺘﻪاﻧﺪ ﮐﻪ بی‌آﻧﮑﻪ ﺑﺨﻮاﻫﻢ وارد آﻧﻬﺎ ﺷﻮم ﻧﺘﯿﺠﻪﮔﯿﺮی می‌کنم ﮐﻪ ﻣﺎﻧﺎ و ﻣﻔﻬﻮم آن«ﺧﺪای» و ﯾﺎ «ﺧﺪای روﺷﻨﺎﯾﯽ» اﺳﺖ. «دادار» را ﺑﻪ معنی ﭘﺮوردﮔﺎر از آن می‌داﻧﻨﺪ و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ روز و روﺷﻨﺎﯾﯽ را ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ در دﯾﮕﺮ زﺑﺎﻧﻬﺎی ﻫﻨﺪ و اروﭘﺎﯾﯽ ﻧﯿﺰ ﻫﻤﯿﻦ معنی را دارد. ﻣﺎﻧﻨﺪ  dayدر اﻧﮕﻠﯿﺴﯽ و  dagدر ﺳﻮﺋﺪی.

ﻣﺎه دی ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ زادن ﻣﻬﺮ و ﻧﻮر آﻏﺎز می‌شود ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻔﻬﻮمﻫﺎ را دارد. ﻣﺎه دﺳﺎﻣﺒﺮ ﻧﯿﺰ از ﯾﮑﺴﻮ از رﯾﺸﻪ dec ﺑﻪ معنی ده ﻣﯽآﯾﺪ ﮐﻪ همانا ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ اﻣﺮوزه ﻣﺎه دوازدﻫﻢ ﺷﺪه اﺳﺖ ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﻣﺎه ﻧﻮاﻣﺒﺮ ﮐﻪ از رﯾﺸﻪ ﻧﻮ nov  ﯾﺎ ﻧﻪ ﻣﯽآﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺎه ﻧﻬﻢ ﺑﺎﺷﺪ و ﯾﺎزدﻫﻢ اﺳﺖ. ﺑﺎ دی می‌تواند این همانی داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.

ﻫﻤﭽﻨﺎن ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ ﺧﺪای اﯾﺮانِ ﺑﺴﯿﺎر ﻗﺪﯾﻢ ﻧﺎمﻫﺎﯾﯽ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻧﯽ ﺑﺮ ﺧﻮد داﺷﺘﻪ اﺳﺖ ﻣﺎﻧﻨﺪ: ﻣﻬﺮ، رام، وای ﺑﻪ، ﺳﺌﻨﺎ و ﯾﺎ ﺳﯿﻤﺮغ و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻓﺮخ و ﺑﻬﺮوز و ﺧﺮم. ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻬﺮ و ﺳﯿﻤﺮغ ﮐﻪ ﺟﺎﯾﮕﺎﻫﯽ ﺑﺴﯿﺎر ﺑﺰرگ و ژرف در ﺑﺎور، ﻓﺮﻫﻨﮓ، آﯾﯿﻦﻫﺎ و زﻧﺪﮔﯽ اﯾﺮاﻧﯿﺎن و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺑﺴﯿﺎری از ﻣﺮدم آن روزﮔﺎر، در ﭼﻪ در ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ آن و ﭼﻪ در ﺷﮑﻞ دﮔﺮﮔﻮن شده ‌اش در دﯾﮕﺮ ﻣﺮدﻣﺎن ﺟﻬﺎن داﺷﺘﻪ و ﺗﺎ اﻣﺮوز ﻫﻢ دارد، از آن ﻣﻘﻮﻟﻪ ﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺟﺎ دارد ﺑﺴﯿﺎر ﺑﯿﺸﺘﺮ درباره آن ﭘﮋوﻫﺶ و واﺷﮑﺎﻓﯽ ﺷﻮد زﯾﺮا ﮐﻪ از دﯾﺪ اﯾﻦ ﻧﮕﺎرﻧﺪه ﻫﻢ ﺑﻨﯿﺎدﯾﻦﺗﺮﯾﻦ، ﻫﻢ اﻧﺴﺎﻧﯽﺗﺮﯾﻦ، ﻫﻢ زﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ و ﻫﻢ ژرفﺗﺮﯾﻦ ارزشﻫﺎی زﯾﺒﺎی اﻧﺴﺎنﺳﺎز و ﺟﻬﺎنﺳﺎز را در ﺧﻮد دارد.

اﺷﻮزرﺗﺸﺖ، اﯾﻦ ﺑﺰرگ ﻣﺮد ﺗﺎرﯾﺦ و ﻓﺮﻫﻨﮓ اﯾﺮان و ﺟﻬﺎن ﻧﯿﺰ ﭘﯿﺎﻣﺶ و ﮐﺎرش زﻧﺪه ﮐﺮدن ﻫﻤﯿﻦ وﯾﮋﮔﯽﻫﺎی روان و ﺟﻬﺎن آرا در ﺑﺮﺧﯿﺰاﻧﺪن ﺳﯿﻤﺮغ از ﺧﺎﮐﺴﺘﺮش ﺑﻮد ﮐﻪ آن را در اﻫﻮراﻣﺰداﯾﺶ ﯾﺎﻓﺖ و ﺟﺎی داد که در ﮔﻔﺘﮕﻮﻫﺎ و ﻧﻮﺷﺘﺎرﻫﺎی دﯾﮕﺮ در اﯾﻦ زﻣﯿﻨﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺧﻮاﻫﻢ داﺷﺖ.

ﺗﺎﺛﯿﺮ و کارایی ﯾﻠﺪا ﺑﺮ ﺟﺸﻦﻫﺎی دﯾﮕﺮ ﻣﺮدﻣﺎن

درباره ﭼﮕﻮﻧﮕﯽ ﯾﮑﯽ ﺷﺪن زادروز ﻋﯿﺴﯽﻣﺴﯿﺢ و ﻣﻬﺮ اﯾﺮاﻧﯽ از ﺳﻮی ﻣﺴﯿﺤﯿﺎن ﭘﺴﺘﺮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﮔﻔﺘﻪ می‌شود اﻣﺎ حتا ﺑﺴﯿﺎر ﭘﯿﺶ از آﻧﻬﻢ دﯾﮕﺮ ﻣﺮدﻣﺎن ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺼﺮﯾﺎن در ﻫﻤﯿﻦ روزﻫﺎ ﺟﺸﻦ ﺑﺎززاده ﺷﺪن ﺧﻮرﺷﯿﺪ داﺷﺘﻨﺪ ﮐﻪ دوازده روز، ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ١٢ﻣﺎه ﺳﺎل ﺧﻮرﺷﯿﺪی ﺑﻪ ﺟﺸﻦ و ﭘﺎﯾﮑﻮﺑﯽ ﻣﯽﭘﺮداﺧﺘﻨﺪ. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ از ١٢ ﺑﺮگ ﻧﺨﻞ ﺑﺮای آراﯾﺶ ﺟﺎی ﺑﺮﮔﺰاری ﺟﺸﻦ ﺑﻬﺮه ﻣﯽﺑﺮدﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﭘﺎﯾﺎن ﺳﺎل و آﻏﺎز ﺳﺎل ﻧﻮ ﺑﻮده ‌اﺳﺖ.

در ﯾﻮﻧﺎنﮐﻬﻦ ﻧﯿﺰ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ روز زﻣﺴﺘﺎن روز ﺑﺰرﮔﺪاﺷﺖ ﺧﺪاوﻧﺪ ﺧﻮرﺷﯿﺪ ﺑﻮده اﺳﺖ و آن را ﺧﻮرﺷﯿﺪﺷﮑﺴﺖ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮ ﯾﺎ ﻧﺎﺗﺎﻟﯿﺲ اﯾﻨﻮﯾﮑﺘﻮس ﻣﯽﻧﺎﻣﯿﺪﻧﺪ. رﯾﺸﻪﻫﺎی چله در ﺟﺸﻦﻫﺎی دﯾﮕﺮ راﯾﺞ درﯾﻮﻧﺎن ﻫﻢ ﺑﺎزﻣﺎﻧﺪه اﺳﺖ ﮐﻪ از ﻣﻬﻢﺗﺮﯾﻦ آﻧﻬﺎ می‌توان ﺑﻪ ﺟﺸﻦ ﺳﺎﺗﻮرن ﯾﺎ ﮐﯿﻮان اﺷﺎرهﮐﺮد. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ در روﺳﯿﻪ ﺟﻨﻮﺑﯽ ﻫﻢ ﺟﺸﻦ ﻫﺎی ﻫﻤﺎﻧﻨﺪی ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ﭼﻠﻪ ﺑﺮﮔﺰار می‌شود ﮐﻪهمانندی بسیاری ﺑﺎ آﯾﯿﻦﻫﺎی ﭼﻠﻪ اﯾﺮاﻧﯿﺎن دارد. ﭘﺨﺘﻦ ﻧﺎن ﺑﻮﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﻮﺟﻮدات زﻧﺪه ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺑﺎزیﻫﺎی ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن، ﮐﺸﺖ و ﺑﺬرﭘﺎﺷﯽ، ﭘﻮﺷﺎﻧﯿﺪن روی ﮐﻠﺒﻪﻫﺎ ﺑﺎ ﭼﺮﺑﯽ، گزاﺷﺘﻦ ﭘﻮﺳﺘﯿﻦ روی ﭘﻨﺠﺮهﻫﺎ، آوﯾﺨﺘﻦ ﭘﺸﻢ از ﺳﻘﻒ، ﺗﺮاﻧﻪ ﺧﻮاﻧﯽ و دﺳﺖ اﻓﺸﺎﻧﯽ و ﭘﺎﯾﮑﻮﺑﯽازﺟﻤﻠﻪ اﯾﻦ آﯾﯿﻦﻫﺎ در ﻣﯿﺎن روسﻫﺎی ﺟﻨﻮﺑﯽ اﺳﺖ.

ﯾﻬﻮدﯾﺎن ﻧﯿﺰ ﺟﺸﻨﯽ دارﻧﺪ ﺑﻪﻧﺎم «اﯾﻼﻧﻮت»(ﺟﺸﻦ درﺧﺖ، اﯾﻨﻬﻤﺎﻧﯽ ﺑﺎ ﺟﺸﻦ ﺳﺮو) ﮐﻪ ﺳﭙﻨﺪار ﻣﯽاﻓﺮوزﻧﺪ و ﻧﯿﺎﯾﺶ می‌کنند. آﺷﻮرﯾﺎن ﻧﯿﺰ در اﯾﻦ ﺷﺐ آﺟﯿﻞ ﻣﺸﮑﻞ ﮔﺸﺎ می‌خورند و ﺗﺎ ﭘﺎﺳﯽ از ﺷﺐ را ﺑﻪ ﺷﺐ ﻧﺸﯿﻨﯽ و ﺑﮕﻮ و ﺑﺨﻨﺪ می‌گزراﻧﻨﺪ و ﻓﺎل ﺣﺎﻓﻆ می گیرند.

برگرفته از صفحه ایرانیان زرتشتی