ایرانیان جهان و دستاوردهایشان/ ۶۰
شهروند ـ در شهروند ستونی به معرفی ایرانیان موفق و دستاوردهایشان در ادبیات، ورزش، هنر، علم، سیاست و حرفه تخصصی شان در هر گوشه ی جهان، حتی در ایران اختصاص داده شده است. می دانیم که خبر بسیاری از موفقیت ها به رسانه ها راه پیدا نمی کند و تنها در جمع کوچک خانواده و آشنایان عنوان می شود، پس اگر فرد موفقی در اطراف خود می شناسید، لطفا به ما معرفی کنید. ما به دنبال مشهورترین ها نیستیم، اتفاقا یکی از اهدافمان این است که بتوانیم آنها را که تا کنون تلاش و خلاقیت و استعدادشان تغییری در زندگی خود و یا دیگران به وجود آورده، ولی دیده نشده اند، به دیگران معرفی کنیم.
در شماره های گذشته مهوش ثابت، آوا هما، سمیرامیس کیا، سونا مقدم، مهدی رضانیا، مریم حفیظی راد، سارا رحیمی، سعید ولدبیگی، نسرین متحده، سوسن رشیدی، بامداد اسماعیلی، عصمت صوفیه، کامران وفا، یارا شهیدی، سایه اسکای، مهران انوری، گلریز قهرمان، وحید رجب لو، شکوفه آذر، زهرا نعمتی، مریم ناظمی، مهسا قربانی، مینو اخترزند، بهروز بوچانی و آرش کمالی سروستانی، بیتا دریاباری، فرح کریمی، گلاره زاده، اشرف قندهاری(بهادرزاده)، تیمور الیاسی، اعضای تیم فوتسال زنان ایران، رضا مریدی، مریم طوسی، گلدی قمری، سیروس حبیب، پریسا تبریز، پی یر امیدیار، امیر خدیر، ساندر ترپهاوس، لیلا اسفندیاری، پیام اخوان، فاطمه معتمدی، دلارام جهانی، دارا بهمنش، مرضیه ابراهیمی، عبدالله رئیسی، لیلی آهی، علی صمدی احدی،ستاره فرمانفرمائیان، ژیلا مساعد، شاهین ایزدیار، الهام امامی، حمید نطقی، گلاره ناظمی، هلاکو رحمانیان، زوج نیکوکار علیرضا افضلی پور و فاخره صبا، علیرضا نبی، زیبا عزیزی، بدرالزمان تیمورتاش و آلنوش طریان آشنا شدید.
این هفته با عفت تجارت چی، اولین زن خلبان ایرانی آشنا می شوید.
***
اولین زن خلبان ایرانی در سال ۱۲۹۶ خورشیدی به دنیا آمد. عفت تجارت چی که بعد از گرفتن دیپلم در حوزه ای کاملا متفاوت فعالیت می کرد، پنجم مهر ۱۳۱۸ و بعد از تاسیس باشگاه هواپیمایی، برای آموزش خلبانی وارد این باشگاه شد.
در مصاحبه ای می گوید: «سال ۱۳۱۳ بود که از دبیرستان آزرم دیپلم گرفتم و مدتی در بانک ملی و بعد در کتابخانه دانشکده پزشکی به عنوان مترجم زبان فرانسه مشغول کار شدم، اما از همان کودکی، شوق پرواز آرام و قرارم را گرفته بود و بزرگ ترین آرزویی که در دل داشتم، این بود که روزی خلبان شوم. به خاطر دارم زمانی که محصل دبستان بودم، روزی برای تماشای فیلم به یکی از سینماهای تهران رفتم. در این فیلم خلبان هواپیما هنگام پرواز در دریا سقوط کرد. سپس عده ای به کمکش شتافتند و با زحمت بسیار او را از درون کابین هواپیما و آب بیرون کشیدند، اما وقتی خلبان کلاه مخصوص خود را از سر برداشت متوجه شدند که او یک زن است. یک زن خلبان!»
دیدن این فیلم باعث شد عفت جوان باور کند که او هم می تواند دنبال علاقه اش برود. «به ساختمان باشگاه در خیابان سعدی رفتم، اما عضو آن نشدم. وقتی به خانه آمدم و جریان را به پدرم گفتم او با حیرت گفت: چرا برای خلبانی نام نویسی نکردی؟
در جواب گفتم: چون هنوز هیچ زنی داوطلب این کار نشده است.
پدرم در پاسخ گفت: چه اشکالی دارد که تو اولین زن خلبان ایرانی باشی! برو هرچه زودتر در باشگاه خلبانی ثبت نام کن و من هم پذیرفتم.
فردای همان روز به باشگاه خلبانی رفتم و به عنوان اولین زن داوطلب نام نویسی کردم.
در آن زمان ۲۲ یا ۲۳ سال بیشتر نداشتم. وقتی مسئولان باشگاه مرا داوطلب خلبانی دیدند سخت متعجب شدند و تحسینم کردند. جراید وقت هم عمل مرا ستودند و خبر آن را با لحنی غرورآمیز درج کردند. همین موضوع باعث شد خانم ها اینا اوشید، قدسیه فرخزاد، فخرالتاج منفردی، عذرا رحیمی، درخشنده ملکوتی و صفیه پرتوی نیز در باشگاه خلبانی نام نویسی کنند. وقتی به شمار داوطلبان این فن افزوده شد مسئولان باشگاه ما را به فرودگاه «دوشان تپه» دعوت کردند.
در آن جا پس از مراسم پذیرایی به هر یک از ما
لباسی دادند که شامل یک کلاه مخصوص، روپوش خلبانی، گوشی تماس با مربی، کمربند
پرواز و چتر نجات بود. در ابتدای کار مربی طرز استفاده از این وسایل را به ما
آموخت- ناگفته نماند چون این لباس تا آن زمان فقط برای آقایان تهیه می شد، به تن
خانم ها بسیار گشاد و بدقواره بود- به هر حال بعد از دو سه جلسه، لباس هایی به
اندازه خود دوختیم و پوشیدیم.»
اولین پرواز
مستقل خانم تجارت چی در ۲۷ آبان ماه ۱۳۱۹ انجام شد؛ پروازی که جزییات آن را خوب به
خاطر سپرد: «علت این که تاریخ نخستین پرواز مستقل خود را به یاد دارم این است که
همان روز من بهترین لحظه های زندگی ام را سپری می کردم و پشت دیوان حافظ خود به
یادگار نوشتم: “پرشکوه ترین روز برای یک خلبان، روزی است که اولین پرواز
آزادش را انجام دهد.”»
در ۱۳۲۰ با مهدی فیاض منش ازدواج کرد و فرزندانشان را سینا، ساسان و ناهید نامیدند.
در همان مصاحبه می گوید: «پدرم مردی روشنفکر بود و در مورد پیشرفت های زندگی من نه تنها کارشکنی و بهانه جویی نمی کرد، بلکه راهنمای مورد اعتمادم بود. در عوض مادرم از این که به فراگیری فن خلبانی پرداخته بودم، سخت در وحشت بود. حتی پدرم به من گوشزد کرده بود درباره نخستین روزی که پرواز مستقل دارم، چیزی نگویم. البته در شروع کارم با مشکلاتی نیز رو به رو شدم مثلا بعضی افراد ناشناس به پدرم تلفن می زدند و به دروغ می گفتند هواپیمای دخترت سقوط کرده است. در پاسخ به این محرک ها گاهی عصبانی می شدم و به پدرم می گفتم؛ چرا مرا وادار به این کار کردی و مشوقم شدی تا خلبان شوم، ولی او معتقد بود در ابتدای هر کاری مشکلاتی وجود دارد و باید با صبر و تلاش با آن ها مقابله کرد.»
عفت تجارت چی به ادبیات هم علاقه داشت. او در دهه ۳۰ خورشیدی «دیوان برگ های پراکنده» را به چاپ رساند.
او ۱۹ فروردین ۱۳۷۸، در سن هشتاد و دو سالگی از دنیا رفت.
منبع: ویکیپدیا