موضوع درخواست استرداد محمود رضا خاوری به جمهوری اسلامی از سوی هواداران این رژیم در کانادا با اضافه شدن نام مرجان شیخ‌الاسلامی به آن بار دیگر موضوع صحبت جامعه ایرانی کانادا شده است. این پرسش برای بسیاری از ایرانیان مطرح شده است که چگونه افرادی که در چند سال اخیر جز در راستای سیاست‌های ج.ا. گام برنداشته‌اند و جز برای تخریب شخصیت کنشگران اجتماعی و سیاسی جامعه ایرانی تلاش نکرده‌اند اکنون همدرد این جامعه شده ‌اند و چنین پر سر و صدا خواستار بازگرداندن خاوری و شیخ‌الاسلامی به جمهوری اسلامی هستند؟ این نوشته در پی توضیح این مطلب است که درخواست استرداد نه از سر دلسوزی برای به یغما رفتن چند میلیارد دلار از دارایی‌های مردم بلکه به‌ دلیل آسیب استراتژیکی است که خاوری به ج.ا. رسانده و شیخ‌الاسلامی نیز ممکن است برساند (یا شاید تا کنون رسانده باشد).

محمدرضا خاوری- مرجان شیخ الاسلامی

اجازه بدهید از این‌جا شروع کنیم که دزدهای دارایی ‌های ملی به خاوری، و در صورت اثبات به شیخ ‌الاسلامی محدود نمی‌شوند. بخش بسیار بزرگی از دایره قدرت در ج.ا. مانند سرداران پاسدار و مدیران بلند رتبه نهادهای گوناگون تاکنون از طریق سرمایه ‌گذاری موفق شده ‌اند اقامت کانادا را دریافت کنند و تعداد زیادی از آن‌ ها اکنون شهروند این کشورند. در کشوری مانند ایران با اقتصاد مافیایی که بر آن حاکم است احتمال این‌که کسی بتواند از راه درست و بدون نزدیکی با سپاه و نهادهای دیگر قدرت به ثروت کلان برسد نزدیک به صفر است. وقتی می‌گویم اقتصاد مافیایی، منظورم دقیقا همراهی و همدستی تعدادی اندک برای به ‌زیر کنترل درآوردن اهرم‌ های اقتصادی کشور است. من وقتی می‌شنوم عده ‌ای از نئولیبرالیسم برای توصیف نظام اقتصادی ایران استفاده می‌کنند خنده ‌ام می‌گیرد. اقتصاد نئولیبرال – با تمام ویژگی‌های ضد انسانی ‌اش – برای چرخیدن احتیاج به شرایط ویژه ‌ای دارد که هیچ‌کدام در ج.ا. فراهم نیستند. مهم‌ترین شرط، جریان آزاد سرمایه است که در همان گام اول با سد عظیم نهادهای اقتصادی وابسته به سپاه پاسداران برخورد می‌کند و از حرکت می ‌ایستد. اقتصاد ج.ا. بی کم و کاست شبیه اقتصاد داخلی کارتل‌های مواد مخدر است. یعنی یک اقتصاد متمرکز و به ‌شدت کنترل شده بدون وجود جزئی‌ترین شکلی از جریان آزاد سرمایه. درست به ‌دلیل همین اقتصاد متمرکز و کنترل شده، دسترسی به ثروت کلان هیچ رابطه ‌ای با توانایی برنامه ‌ریزی اقتصادی و توان از میدان به ‌در کردن رقیب اقتصادی ندارد بلکه تنها و تنها از راه نشان دادن سرسپردگی مطلق نسبت به رئیس بالا‌دست امکان‌ پذیر است. شبکه پیچیده ‌ای از هرم قدرت وظایف و محدوده سوء ‌استفاده مالی را برای هر یک از اعضای مافیای اقتصادی تعیین می‌کند و هرنوع سرپیچی از این نظم به شدیدترین شکل مجازات می‌شود (فیلم “پدرخوانده” را یادتان هست با سر بریده اسب در رختخواب؟)

مشکل خاوری نیز از همین نقطه شروع شد. عصبانیت جمهوری اسلامی از حجم دزدی او نیست بلکه از این است که با طرف مقابل همکاری اطلاعاتی کرد. به این معنا که برای به ‌دست آوردن سپر حفاظتی کانادا و آمریکا حاضر شد اطلاعات بسیار باارزشی را در اختیار نهادهای امنیتی این دو کشور قرار دهد. این‌که ج.ا. از چه سوراخ سمبه‌ هایی برای دور زدن تحریم‌ ها استفاده می‌کند، این‌که چگونه میلیاردها دلار را به گروه ‌های شبه ‌نظامی مانند حزب ‌الله و حوثی‌ها و بسیاری دیگر می ‌رساند، این‌که کدام شرکت‌ها در کدام نقطه جهان برای پوشش دادن به پولشویی و جریان غیرقانونی دلار ایجاد شده است. رضا ضراب نیز در آمریکا در ازای بخشوده شدن بخش بسیار بزرگی از دوران زندانش حاضر شد اطلاعات مشابهی را در اختیار خزانه‌ داری آمریکا بگذارد. اطلاعاتی از این دست هزاران بار باارزش‌تر از پولی است که خاوری و امثال او به کانادا و آمریکا می ‌آورند. این اشتباه بسیار بزرگ اپوزیسیون سنتی ایرانی است که شبانه روز بر حجم دلارهای دزدیده شده تاکید می‌کند. پول‌های دزدیده شده از سوی خاوری و مانند او در بهترین حالت هم در برابر حجم اقتصاد آمریکا و حتا کانادا به کاهی در برابر کوهی می‌ماند. آن‌چه آمریکا و کانادا را راضی کرده است که نه تنها امنیت خاوری را کاملا تامین کنند بلکه حتا نام او را از لیست افراد تحت تعقیب اینترپول درآورند حجم بالای اطلاعات باارزشی است که امثال او و رضا ضراب به آن‌ها داده ‌اند. همین اطلاعات است که ترامپ را ذوق‌زده کرده و می‌خواهد تا پیش از آن‌که ج.ا. راه‌ های جدیدی برای دور زدن تحریم‌ها بیابد تا آن‌جا که می‌تواند طرف مقابل را بپیچاند و از آن‌ها امتیاز بگیرد. جنگ ترامپ و خامنه ‌ای جنگ دو مافیای رقیب است.

در این میان، امریکا و کانادا (و غرب) برای به‌ روز کردن این اطلاعات احتیاج به جذب افراد جدید دارند و در طرف مقابل، ج.ا. لازم است به هر ترتیب شده جلو به ‌جریان افتادن سیل اطلاعاتی را بگیرد. جمهوری اسلامی با هرچه در توان دارد تلاش می‌ کند روزگار را بر خاوری و امثال او سیاه‌ تر کند. عکس‌هایی که از خاوری هنگام خرید در فلان مغازه یا قمار در بهمان کازینو گرفته می‌ شوند، و شایعه مرگ او که هر از چند گاهی در جامعه می‌پیچد پیام ‌های آشکاری است به او که هرجا برود و هرچه بکند زیر نظر اطلاعات سپاه است. تقاضای استرداد او از دولت کانادا هم دقیقا در همین راستا است تا نگذارند او شبی را بدون وحشت سر بر بالین بگذارد. در عین حال، مخاطب دیگر پیام‌ های ج.ا.، دزدان دیگری هستند که ممکن است شیطان زیر جلدشان برود و بخواهند مانند خاوری پا از گلیم خود درازتر کنند و در ازای ارائه اطلاعات از غرب حمایت امنیتی بگیرند. این پیام ‌ها هشداری است به دزدهای “خودی” که تا زمانی که در چارچوب‌های مجاز مافیا دزدی می‌کنند از رأفت و محبت سران ج.ا. برخوردار هستند اما باید بترسند از روزی که بخواهند پای ‌شان را از گلیم ‌شان درازتر کنند و با طرف مقابل وارد بده و بستان شوند.

اما در سوی دیگر، نهادهای امنیتی کانادا و آمریکا هم کار خودشان را به خوبی بلدند. با سپر امنیتی بسیار موثری که در اطراف خاوری ایجاد کرده‌ اند دارد بطور مدام به همپالکی ‌های دیگر خاوری پیام می‌دهد که از شاخ و شانه کشیدن‌های ج.ا. نباید بترسند و اگر به این ‌سو آمدند و همکاری کردند از سپر حفاظتی مشابهی برخوردار خواهند شد. دعواهای مالی خاوری و خبر سرمایه‌گذاری‌های او در این‌جا و آن‌جا همان‌قدر که به گوش من و شما می ‌رسد به گوش دزدان داخلی هم می‌ رسد. آن‌ها از سویی تهدید‌های روسای مافیای اقتصادی را می ‌بینند و از سوی دیگر رفت و آمدها و ریخت و پاش‌ های خاوری و پسران را در کانادا و کارائیب. دیر یا زود کس دیگری از آن سو دل به دریا خواهد زد و با نهادهای امنیتی این ‌سو وارد چانه‌ زنی خواهد شد. تنها چیزی که می‌ماند های و هوی‌های چند جوان کم‌هوش و پرگو از هواداران ج.ا. است که گاه و بیگاه به این و آن نامه بنویسند و استرداد خاوری و یاران را طلب کنند و پاسخی نگیرند.

داستان مرجان شیخ‌الاسلامی هم در همین ردیف است. او نیز مانند همه کسان دیگری که در چارچوب اقتصاد مافیایی پولدار می‌شوند – همان‌طور که در بالا گفتم – بسیار بعید است در ارتباط مستقیم با سران کارتل نباشد. با این‌ حال این تنها یک احتمال است و (تا به امروز) مبتنی بر هیچ سندی نیست. آن ‌چه واقعیت دارد این است که من از گناهکار بودن یا نبودن او هیچ آگاهی ندارم و تا زمانی که اتهام او در یک دادگاه صالح اثبات نشود دوست ندارم او را دزد بنامم و مانند دیگران ناسزایش بگویم. آن‌چه تردیدبردار نیست این است که او اگر اتهاماتش هم ثابت شود در مقایسه با خاوری یا حتا متهم ردیف اول این پرونده یک دله دزد بیشتر نیست. اشتباه است که در دامی که اطلاعات سپاه پهن کرده بیفتیم و آن‌ چنان‌که آنان می‌خواهند از او هیولایی هم‌قد و هم ‌رتبه خاوری بسازیم.

پرونده پتروشیمی و این واقعیت که متهم ردیف ششم به ‌مراتب بیشتر از متهم ردیف اول مورد توجه قرار گرفته ممکن است بی‌ارتباط با دستگیری‌های اخیر چند ایرانی که متهم به پولشویی هستند نباشد. ممکن است اطلاعات سپاه دارد شیخ‌الاسلامی را چوب می‌کند و کف پای آن ‌هایی می‌زند که در بازداشت به ‌سر می‌برند و احتمال بسیار زیادی دارد که اطلاعات مهمی را برای نهادهای امنیتی کانادا روشن کنند. این‌که به‌ قول متهم ردیف اول، ج.ا. بسیاری از مهره‌ هایی که در زمان تحریم به دردش می‌خوردند را سوزانده است ممکن است برای پیش‌گیری از زیان ‌های به‌مراتب بزرگ‌تری باشد که دستگیری آن چند ایرانی متوجه مافیای مالی ج.ا. می‌کند. از همین روست که نام شیخ‌الاسلامی هم به نام خاوری اضافه می‌شود و بر سر استردادش به ایران هیاهو راه می‌اندازند تا آن‌ها که در زندان هستند حساب کار خودشان را بکنند و به‌ فکر معامله با به ‌اصطلاح “دشمن” نیفتند.

انتظار اطلاعات سپاه از دزدانی که به کانادا آمده ‌اند خیلی زیاد نیست: در داخل “خانواده” بمانید و در محدوده مجاز دزدی کنید و پولش را به کانادا ببرید و از آن لذت ببرید. تنها انتظار از شما این است که با اطلاعات سپاه در تماس بمانید و آن‌جا که برای پولشویی و ایجاد ارتباط با گروه ‌های شبه ‌نظامی طرفدار ج.ا.، یا برای تهمت و اتهام زدن به کنشگران جامعه ایرانی-کانادایی یا آزار و اذیت رساندن به افراد این جامعه به شما احتیاج است آماده کمک باشید. نمونه چنین آزار و اذیت‌هایی گزارش‌های روزافزونی است که از درگیر شدن این افراد با زنان بی‌حجاب ایرانی می ‌رسد. بیش از یک سال پیش در نوشته‌ای گفتم که باید انتظار چنین روزی را بکشیم و امروز طلایه‌های آن را به‌خوبی شاهد هستیم.

پرسش مهم در این‌جا این است که چه باید کرد؟

مهم‌ترین تلاشی که می‌توان کرد این است که از دولت کانادا بخواهیم در مورد کسانی که از طریق سرمایه‌گذاری از ایران به کانادا مهاجرت می‌کنند فیلترهای دقیقی بگذارد تا آن‌ها که به هر شکل با نقض‌کنندگان حقوق بشر در ایران در ارتباط هستند تشخیص داده شوند و از ورد آن ‌ها به کانادا پیشگیری شود. همچنین لازم است از دولت بخواهیم تا نقل و انتقالات مالی و ملکی افرادی که پیش از این از طریق سرمایه‌گذاری به کانادا مهاجرت کرده ‌اند را زیر نظر بگیرد و اگر در دادگاه ثابت شد رابطه ‌ای بین این نقل و انتقالات و پولشویی یا اقدامات مالی غیرقانونی وجود دارد از اعطای شهروندی به آن‌ ها جلوگیری کند و اخراج مهاجرینی از این دست را در دستور کار بگذارد. و آن ‌هایی که شهروندی کانادا را به ‌دست آورده ‌اند به دادگاه بکشاند و مجازاتی مناسب با جرمشان درنظر بگیرد. همین‌طور، از حقوق شهروندی ایرانیانی که به ‌هرشکل مورد آزار و اذیت نزدیکان به ج.ا. قرار می‌گیرند حمایت کند. شهروندان ایرانی نیز در این میان نقش بسیار موثری می‌توانند داشته باشند. اینان می‌توانند هر نوع برخورد توهین ‌آمیز یا خشونت‌باری که از سوی افراد نزدیک به ج.ا. شاهد می‌شوند، هرچقدر هم که کوچک و ناچیز باشد، به پلیس گزارش کنند، حتا اگر این برخورد با خود آنان انجام نگرفته باشد و آن‌ ها تنها شاهد آن بوده باشند. و اگر از قصد مهاجرت افراد نزدیک به ج.ا. باخبر هستند پلیس و نهادهای امنیتی را باخبر سازند.

اقداماتی از این دست به‌مراتب بیشتر از ناسزاگویی‌های فیسبوکی به خاوری و شیخ‌الاسلامی یا به جمهوری اسلامی موثر هستند.