زیر خط متوسط!
همه آتش ها از گور رویتربلند شد. روزی که این خبرگزاری گزارش داد که آقای خامنه ای بر۹۵ میلیارد دلارثروت فرمانروائی می کند، دنیا با حیرت نسبت به این خبر عکس العمل نشان داد.
خیلی از ایرانی ها گفتند خدا را شکرکه اگر خودمان به نان شب محتاجیم، اقلا رهبرمان دست و بالش باز است.
روزی که ترامپ رهبر ایران را تحریم کرد، آقای روحانی تلاش کرد آبی برآتش برخاسته از این خبر بریزد و با پوزخندی بر لب اطلاع داد که ثروت رهبر یک خانه ساده وی ک حسینه است و تحریم ایشان یک شوخی بی معنی است.
عکس العمل ها نسبت به گفته آقای روحانی، البته چندان دلچسب نبود. بی اعتمادی به داستان کلید مشکل گشای ایشان که هر روز مشکل جدیدی را به مشکلات موجود اضافه کرده، و شعارتدبیر و امید که نه تدبیری را نشان داد و نه امیدی ایجاد کرد، رشته های ایشان را پنبه کرد و در فضای مجازی همه با شوخی و خنده گفتند این حرف ایشان هم مثل نظرسنجی شان از داخل ماشین درحال حرکت چاخان، جوک، شوخی و مزاح است.
روزی که آقای خامنه ای با یک جفت دمپائی پلاستیکی نخست وزیر ژاپن را با آن کفش های نو و برّاق به حضور پذیرفتند، دوباره حدس وگمان ها شروع شد. خیلی ها گفتند احتمال دارد که پای رهبر هم مثل پای خیلی ها میخچه داشته باشد وبه این دلیل نتوانسته اند کفش بپوشند وگرنه هرچقدر هم که وضع مالی شان خراب باشد، آنقدرها ندار نیستند که نتوانند یک جفت کفش بخرند؟
هفته گذشته که آقای محمدی گلپایگانی رئیس دفتر ایشان از شکاف شدید طبقاتی، اتوموبیل های میلیاردی و قصرهای لواسان انتقاد کرد ولی زندگی رهبر را ستود و تائید کرد که ایشان زیرخط متوسط زندگی می کنند، خیلی ها گفتند پس آقای روحانی طفل معصوم، آن یک بار حرف راست زده بود و ما باورنکردیم؟ رهبر پولی در اختیار ندارد.
با در نظرگرفتن همه این مسائل، خیلی ها معتقدند یک چیزهائی مثل فقر رهبر، بهتر است علنی نشود، بین خودمان بماند تا آبروی کشورمان حفظ شود. چون مردم کوته بین دنیا خواهند گفت کشوری که رهبرش زیر خط متوسط زندگی کند، ببین کارگر و معلمش چه وضعی دارند.
کاش آقای گلپایگانی زیرخط متوسط زندگی کردن رهبر را برملا نکرده بود!
استفاده تکراری
نمی دانم درسته یا نه ولی میگن هر چیزی را چندین بارکه از فریزر در بیاری و دوباره بذاریش تو فریزر، بی خاصیت میشه؟!
تو ظریف نیستی!
ایران درخواست پمپئو برای سفر به ایران را رد . پمپئو گفته بود همچنانکه آقای ظریف راحت به آمریکا می آید و با مردم آمریکا صحبت می کند ، اجازه بدهید منهم به ایران بیایم و با مردم ایران صحبت کنم.
مقامات ایران خندیده اند و گفته اند مرد حسابی، ظریف انگلیسی بلده و با آمریکائی ها انگلیسی صحبت می کنه، جنابعالی فارسی بلدی که با مردم ایران صحبت کنی؟!
دوستی می گفت مادربزرگم را برده بودم دکتر، به دکتره گفت آقای دکتر یه دوائی بدین این سر درد لعنتی خوب بشه تا فردا برم پیش یک دکترحسابی ببینم چمه آخه!