بار دیگر پاشنه ی آهنین جنبش حق طلبانه ی مردم قهرمان ایران را بربرمنشانه لگد مال کرد؛ رژیمی که از بحران زاده شده است مذبوحانه به دست وپا افتاده است که تضادهای ذاتی خود را با تشدید بحران ریشه دار، فزاینده، چند بعدی و همه جانبه اش تخیف دهد. نشانه ی آشکار این بحران را می توان در شیوه ی رژیم برای تخصیص منابع جامعه مشاهده کرد:

۱ـ جامعه ی ایران از یک سرمایه داری انگلی با پوشش مذهبی رنج می برد: گدایان کاسه به دست منعم شده اند: آخوندها و آقا زاده ها نه تنها ثروت و درآمد جامعه را به خود اختصاص داده اند، بلکه با دزدی های کلان، حتی دزدی دکل نفتی، انبان های گشاد خود را زورچپان ساخته اند.

۲ـ نظام تروریستی جمهوری اسلامی ایران منابع محدود جامعه را به رفع نیازهای نامحدود  ترویج عقب افتاده ترین ایدئولوژی ها اختصاص داده است. مقایسه کنید با دولت عربستان سعودی که زمانی اعلام کرد نفت ما برای ترویج اسلام (آ نهم از نوع وهابی گری) است. با این تفاوت که دولت عربستان بخشی ازمنابع نفتی را به جیب مردم می ریزد و رژیم آخوندی ایران در شرایط فقر شدید جامعه به واپس گرایانه ترین گروه های شیعی مذهب بی دریغ حمایت می کند. 

۳ـ بخش بزرگی از منابع جامعه ی ما صرف حمایت رژیم از عقب افتاده ترین رژیم ها وگروه ها (دولت سوریه، حزب الله لبنان، حوثی های یمن، طلاب سرتاسرجهان) می شود.

۴ـ تلاش در راه دست یابی به سلاح هسته ای بخش بزرگی از منابع جامعه را می بلعد. ریاکاری را بنگرید که رژیم اوایل به قدرت رسیدنش دانشمندانی که در زمان شاه در این راستا کار کرده بودند را اعدام کرد. مقایسه کنید با رژیم کره شمالی که مردمش نان ندارند و دولتش با آزمایشات هسته ای در سطح جهانی هل من مبارز می طلبد.

رژیم ایران با دروغ و تزویر به مردم تلقین می کند که داشتن سلاح هسته ای حق مردم ایران است، درحالی که منافع مردم ایران و جهان را خلع سلاح عمومی و ایجاد جهانی بری از سلاح های هسته ای و غیرهسته ای تأمین می کند. جای شگفتی نیست که این شگرد تمام رژیم های ارتجاعی است. به عنوان مثال درپاکستان زمانی که اولین آزمایش هسته ای انجام شد آخوندها درمساجد دعای شکر به جا آوردند.

۵ـ نظامی گری، مسلح شدن تا بن دندان و تولید موشک های بلند پرواز نه تنها منابع جامعه را در یک مسیر غیرتولیدی می اندازد، بلکه صلح و امنیت جهانی را خطر می افکند. جنگ هشت ساله ی ایران و عراق، رژیم جنگ طلب جمهوری اسلامی را جنگ طلب تر کرد، بهانه دستشان داد و سپاه پاسداران را به صورت یک نیروی هولناک اهریمنی برای سرکوب همگانی درآورد. بخش بزرگی از منابع جامعه صرف جاسوسی و کنترل مردم می شود و رژیم لشکری از جلادان و قاتلین حرفه ای را تربیت کرده است و دست آنان را برای استفاده از هر شیوه ای برای سرکوب آزاد گذاشته است.  

همه ی این ها به فقر فزاینده ی همگانی بویژه کارگران و زحمتکشان ایرانی منجر شده است. به قول کارو:

زن غمین مرد غمین، بچه غمین، پیرغمین

وه که سرتاسراین ملک ستمدیده ی زار

نفسی نیست دهد مژده ی ایام بهار

دراین شرایط بحرانی، رژیم جمهوری اسلامی از یارانه ها به عنوان راهی برای وابستگی مردم و کنترل شان مدد می جوید و همگان را دعوت به زاد و ولد بیشتر و افزایش بی رویه جمعیت می کند و این خیانتی است برزگ به نسل های آینده هم از جبنه ی ایجاد فقر فزاینده عمومی هم تخریب محیط زیست. در همین راستاست که رژیم فعالین محیط زیست را بی رحمانه زندانی می کند.  

رژیم حاکم آخوندی عین پهلوان پنبه قصه های عامیانه خود را در برابر ابرقدرت ها قرار می دهد. چقدر ریشخند آمیزاست که دن کیشوت های عمامه به سرنعلین به پا طنز را به صورت زهرخند درمی آورند. نتیجه تحریم اقتصادی است که دودش به چشم مردم ایران می رود.

راستی تا به کی جای پای مردم ما درمسیر پیچ درپیچ تحول تاریخی باید سنگ فرش خون آلود دست یابی به چکادهای سر سبز آزادی باشد و چرا مردم ما باید سرکوب های پی درپی را تحمل کنند؟

جای کمتر شکی باقی است که این از ماهیت رژیمی سرچشمه می گیرد که درجریان یک بحران هولناک اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، ایدئولوژیک و اخلاقی ظاهر شد و این بحران ادامه دارد و ادامه خواهد یافت. اختلاف شدید روبنا و زیربنا خشونت و ترور دولتی را به همراه دارد.  انقلاب علمی و فنی قرن ۲۰ و انقلاب اطلاعاتی، ژنتیکی، فیزیکی و فضایی قرن ۲۱ با رژیم پوسیده ی ولایت فقیه، خفه کردن آزادی های مدنی، اسارت زنان و اقلیت های ملی و مذهبی ناسازگار است.

دلیل دیگر این سرکوب ها وجود یک جنبش ریشه دار آزادی خواهانه و رهائی طلبانه در بین مردم که بارها و بارها خود را نشان داده و همواره با پاشنه های آهنین سرکوب شده است. تحولات دیر شده همواره به شکل آتشفشان جلوه گرمی شود. در این رابطه ترس شدید رژیم ازمردم را نباید نادیده گرفت. به قول آن فیلسوف پیکارجوی گرانقدر جباریت از ترس و بزدلی سرچشمه می گیرد زیرا بزدلی است که جباریت را به وحشت می اندازد و به سرکوبگری وا می دارد و ستم پیشه گان روزگار به عبث این ترس را با سرکوب عریان تسکین می دهند. یادمان باشد که رژیم جمهوری اسلام حتی در صحنه بین المللی هم بارها بزدلی خود را نشان داده است. نمونه بارزآن سازش خمینی با ریگان است.

و این بار مردم کارد به استخوانشان رسیده است و اعتراضات اخیرشان مشتی است ازخروار و پیش درآمدی از اعتراضات همگانی آینده. رژیم آخرین حربه ی خود را مثل مار زخمی به کار برده است تا جایی که به آدم کشان تفنگ به دست خود دستور داده است  سرمعترضین را آماج خود قرار دهند. تلاش در ترسانیدن و ایجاد وحشت همگانی است. تروریسم دولتی می رود که مثل یک گاز سمی تمامی آحاد جامعه را فلج کند ولی وای به حال رژیم آنگاه که این ترس بریزد! این بار مردم کلیت رژیم را به چالش کشیده اند.  نمونه آن آتش زدن انگشترخمینی و دیگرمیراث های شوم او و شعارمکررمرگ برخامنه ای است و شک نیست نخستین گام درراه آزادی مردم ایران خمینی زدائی است. این اژدهای هزارسر را باید برچشم زد. این خشونت رژیم بود که اعتراضات مسالمت آمیز و همگانی مردم را به خشونت کشید لیکن مردم در نهایت شکیبایی به مقاومت خود ادامه داده وخواهند داد.

تاریخ وظیفه بزرگی بردوش ما نهاده است. باید راه کارهای تازه ای را بجوییم که به تقویت مردم و حمایت از جنبش حق طلبانه و آزادی خواهانه شان منجر گردد. آنان که در داخل مرتبا سرکوب می شوند چشم به افشاگری و پشتیبانی خارج دوخته اند. در این رابطه جلب پشتیبانی نیروهای مترقی جهانی وترغیب دولت های متمدن به کشانیدن مسئله به شورای امنیت سازمان ملل از اهمیت اساسی برخورداراست. باید به هرتلاشی دست زد و ازتمام راه های ممکن مدد جست که رژیم سرکوب مردم را متوقف کند. اطلاع رسانی و تلاش در راه ایجاد کانال های ارتباطی بین داخل و خارج از اهمیت اساسی برخوردار است. در عصر انقلاب اطلاعاتی رژیم را باید ازلحاظ جهانی برای برقراری مجدد اینترنت تحت فشار قرار داد. از دیگر ضرورت های حیاتی اجتناب از دخالت نظامی خارجی است که کار را بدتر می کند و ما نمونه های افغانستان، عراق، لیبی و سوریه را داریم. آزادی مردم ایران کار مردم ایران است. کار دیگری که می توانیم و باید انجام دهیم زنده نگه داشتن یاد قربانیان رژیم است. پیشنهاد می کنم هرچه زودتر مراسم یادبود جان باختگانی را که رژیم سعی می کند یادشان به فراموشی بسپارد سازماندهی کنیم.

در پایان نباید فراموش نکنیم که بدترین دشمن ما نومیدی و بدبینی است. درست نیست که با شاعرفقید اخوان ثالث هم ناله شویم که “بی مرگ است دقیانوس؛ ای وای افسوس!”

دیالکتیک به ما از ظهور و سقوط، عظمت و انحطاط، رویش و میرش پدیده ها خبر می دهد. خودکامگان، ستم پیشه ها و ارتش های خونخوارشان به زباله دان تاریخ فروشدند و فرو خواهند شد. حکومت جمهوری اسلامی دیر یا زود رفتنی است.  شرایط و تمامی زمینه های تحول آماده است ولی رژیم به عنوان یک پدیده ی پوسیده، به سبب نبود یک نیروی دگرگون کننده و رهبری کننده ی پی گیر، ممکن است سال ها به حیات ننگین خود ادامه دهد. باید خود را برای یک مبارزه ی درازمدت، دوران ساز در تمامی ابعاد آن، ازجمله فعالیت پی گیر فرهنگی و روشنگرانه بیش از پیش آماده سازیم. یاد دکتر امیرحسین آریان پور به خیر که پیروزی نهایی مستتر درتاریخ را به ما بشارت داد:

روشنی زاید زبطن تیرگی

زاده برزاینده یابد چیرگی

ما همه درراه صبح روشنیم

وزپی تاریخ آن سو می رویم

چون دوان با شوق وآگاهی رویم

راه تاریخی خودکوته کنیم

جنبشی ازجان ودل با چشم باز

فرد اکنون را کند آینده ساز

سیرما سازنده ی تاریخ ماست

سیرتاریخی کجا ازما جداست

آفتاب زندگی تابنده باد

روی ما برطلعت آینده باد