ترکیه به هدف های خود در شمال شرقی سوریه دست یافته است. توافق های جداگانه ای که بین این کشور و ایالات متحده و روسیه انجام شد، برایش یک «کمربند» امنیتی به طول ١٢٠ و عرض ٣٠ کیلومتر، بین شهرهای «تل ابیض» و «راس العین» ایجاد کرده است. برای حکومت ترکیه، دور کردن کردها از مرزهایش امری حیاتی بود.
با این همه، دلیل هایی که موجب مداخله های مکرر ترکیه در سوریه شد، پیچیده تر از مبارزه علیه کردهای سوریه است. برای کوشش در درک این پیچیدگی، باید به سیاست های فرامرزی ترکیه، ارتباط آن با مسئله کردها و نیز تاریخ مرزهای آن نظر کرد.
مرزهای تعیین شده در زمان سقوط امپراتوری عثمانی
پس از سقوط امپراتوری عثمانی، ترک ها در جنگ استقلال (١٩٢١- ١٩١٩) علیه یونانی ها پیروز شدند و نیروهای متفق فرانسوی، انگلیسی و ایتالیایی را به عقب راندند و با این کار مانع از اجرای «توافق سِور» در سال ١٩٢٠ شدند. در آن توافق ایجاد یک ارمنستان بزرگ و کردستان در شرق و نیز گسترش یونان به سوی غرب پیش بینی شده بود. اینها تصمیم هایی بود که ترکیه را کوچک تر می کرد. مرز جنوبی ترکیه نیز در توافق «سایکس- پیکو» تعیین شده بود که خاور نزدیک و میانه را بین فرانسه و انگلستان تقسیم کرده بود.
در ١٩٢٣، درپی کسب پیروزی های نظامی، دولت ملی گرای ترکیه به رهبری مصطفی کمال [آتاتورک] توافقی در «لوزان» امضاء کرد که در آن ترکیه ای جدید و سازماندهی و جابجایی مردم برای یک دست کردن سرزمین ها، پیش بینی شده بود. با این همه، در سال ١٩٢۶ بود که این کشور در عهدنامه انگلیس- عراق- ترکیه، عراق را به رسمیت شناخت و از مطالبات خود درمورد «ولایت موصل» (تحت اداره امپراتوری عثمانی) دست برداشت. ماده ١٠ این عهدنامه مقرر می داشت که یک «حریم ٧۵ کیلومتری در این و آن سوی مرزها ایجاد شود که در آن حکومت ها می باید از اقدام های خصمانه علیه همسایه خودداری کنند». ترکیه با تکیه بر این عهدنامه بارها در کردستان عراق – به ویژه منطقه تحت کنترل «حزب دموکرات کردستان عراق» (PDK) – مداخله نظامی کرده و ارتش ترکیه درآن مانند کشور تحت اشغال رفتار می کند.
مقام های ترک نیز گفته اند که درصورت نقض یکپارچگی عراق، این عهدنامه را ملغی خواهند دانست. برمبنای این امر، درسال ١٩٩٠، در زمان اشغال کویت توسط عراق، آنکارا به طور جدی درنظر داشت منطقه های موصل و کرکوک را به خاک خود ملحق کند. چند سال بعد، رئیس جمهوری ترکیه، سلیمان دمیرل با تکیه بر ملی گرایی حاکم خواست خود درمورد «گسترش مرز تا دامنه کوهستان» را اعلام کرد. این امر در واقع موصل را به ترکیه ملحق می کرد. درسال ٢٠٠۴، با استفاده از اشغال عراق توسط ارتش آمریکا، آنکارا «ولایت موصل» را مطالبه کرد. ترکیه این منطقه را به دست نیاورد ولی، سه سال بعد، توانست این حق را به دست آورد که در شمال عراق به عملیات نظامی بپردازد.
الزام های وضعیت موجود بهم ریخته
مرزهای قطعی ترکیه درسال ١٩٣٩ با جداسازی «سنجاک» (منطقه اداری) اسکندرون که به سوریه تعلق داشت و در آن زمان تحت حمایت فرانسه بود، تعیین شد. ترکیه مدتی طولانی کوشید که سیاست عدم مداخله – به استثنای مداخله نظامی در قبرس در سال ١٩٧۴ – را مراعات کند. این خودداری از توسل به زور، تا حدی ناشی از وضعیت موجود تحمیل شده براثر جنگ سرد بود. در واقع، ترکیه ی عضو «ناتو» نمی توانست به مداخله در سرزمین های همسایه خود، سوریه یا عراق که متحد اتحاد شوروی بودند، یا ارمنستان که یکی از جمهوری های آن شده بود، بپردازد.
جنگ اول خلیج [فارس] این وضعیت را بهم زد. پژوهشگری به نام یوحنان بن حییم(Yohanan Benhaim)، عملیات نظامی «سپر فرات» درسال ٢٠١۶ و سیاست آنکارا در منطقه را متاثر از جنگ اول خلیج [فارس] در سال ١٩٩٠ می داند: «این نوعی تداوم است (…). اشغال اول عراق توسط آمریکا در واقع نماینده مرحله ای قاطع بود که قید و بندهای ایدئولوژیک و دیپلوماتیک ناشی از سیاست عدم مداخله را کنار زد.» (١).
از این تاریخ بود که چشم انداز امنیتی بر جهت گیری سیاست خارجی آنکارا حاکم شد و منطق عدم مداخله در سوریه و شمال عراق را کنار زد. با این همه، مداخله های ترکیه در سوریه و عراق، ناشی از یک مشکل داخلی کهنه یعنی «مسئله کردها» است.
از دید حکومت ترکیه، «حزب کارگران کرد ترکیه» (PKK) دشمن اصلی و چنان که حامیت بوز ارسلان (Hamit Bozarslan) می گوید یک «تهدید پیکری» است: «درسال های آغاز دهه ١٩٩٠، ستاد ارتش ترکیه که معتقد بود شورش چریک های حزب کارگران کرد ترکیه (PKK) «بیست و نهمین شورش کردها» در کشور است، رسما راهبرد “جنگ کم شدت” با کردها را برگزید. دکترین ارتش، که مورد توافق دولت نیز بود، این بود که مسئله کردها، نه به عنوان یک مسئله سیاسی یا حتی “فرهنگی”، بلکه به عنوان “تروریسم جدایی طلب” درنظر گرفته شود. حتی فراتر از PKK، هرگونه ابراز وجود کردها به عنوان “تهدید اصلی راهبردی” علیه ترکیه محسوب می شد.» (٢)
دیدگاه راهبردی «بدون مشکل»
در تداوم این دیدگاه امنیتی، در سال ١٩٩٨ ترکیه به تجمیع نیروها در مرز سوریه پرداخت و به دمشق که از سال ها پیش به PKK جا و مکان داده بود فشار وارد کرد. حافظ اسد از این فشارها مرعوب شد و PKK و رهبر آن عبدالله اوجالان را اخراج کرد. او در حین فرار و جستجوی کشوری برای پناه یافتن، در کنیا توسط «تشکیلات ملی امنیتی» (MIT)- دستگاه امنیتی مخفی ترکیه-، با کمک سازمان های «سیا»ی آمریکا و «موساد» اسرائیل دستگیر شد. این سیاست وارد کردن فشار بر یک «بیگانه نزدیک» با دیدگاهی تازه درهم آمیخت که «حزب عدالت و توسعه» (AKP) آن را به عنوان سیاست «بدون مشکل» با همسایگان تدوین و ارایه کرد.
برمبنای این دیدگاه بود که ترکیه به ازسرگیری گفت و گو با روس ها، ایرانی ها و نیز عراقی ها و سوری ها روآورد. تغییرهای مهمی که در سوریه و عراق رخ داد؛ دو جنگ عراق، سقوط صدام حسین و به قدرت رسیدن بشار اسد در سوریه، این نزدیکی ها را بیشتر کرد.
با به قدرت رسیدن «حزب عدالت و توسعه» (AKP) درسال ٢٠٠٢ و اجرای عملی دکترین «بدون مشکل» توسط احمد داوود اوغلو، روابط باز هم بهتر شد. داوود اوغلو که فردی دانشگاهی و دولتمردی محافظه کار و ملی گرا بود، در فاصله اوت ٢٠١۴ تا مه ٢٠١۶ هم نخست وزیر و هم رئیس «حزب عدالت و توسعه» (AKP) بود. به نظر او ترکیه می باید سیاست پیروی از غرب، که در دوران جنگ سرد درپیش گرفته بود، را کنار می گذاشت. او خواهان اجرای سیاست تازه ای بود که با شرایط منطقه ای کشورش مطابقت داشته باشد: «ترکیه می باید در موضع گیری جغرافیایی دید گسترده تری داشته باشد پس از این آن را نه از منظر دو بلوک، بلکه ١١ همسایه (٨ همسایه مستقیم و سه همسایه تقریبا مستقیم در حاشیه دریای سیاه و قبرس) ببیند. همچنین، ترکیه باید موضع خود را در ارتباط با حوزه های دریایی؛ دریای سیاه، دریای اژه، مدیترانه، و نیز غیرمستقیم، دریای خزر – که به صورت منبع سرشار از نیرو درآمده- تعیین کند. ترکیه با سه قاره آسیا، اروپا و نیز آفریقا، از جمله از طریق فضاهای واسطه ای شبه جزیره عربستان و قفقاز (٣) ارتباط مستقیم دارد.»
برمبنای این ایده، دو برداشت سربرآورد. برداشت نخست بر پایه امنیت بود که در میان حزب های ملی گرا و نیز ارتش که رودرروی PKK بود اکثریتی بزرگ داشت. برداشت دوم متعلق به حزب عدالت و توسعه (AKP) بود که جذب کننده تر است و جامعه ای فراگیر را مطرح می کند که پیوستن ترکیه به دیگر بازیگران سیاسی منطقه را درپی می آورد. این برداشت، «بیگانه های نزدیک» را به عنوان بازارهای بالقوه برای اقتصاد ترکیه می بیند و آنها را سرزمین هایی می داند که ترکیه در آنها باید از منافع خود دفاع کند. این دیدگاه فضای خارجی، که ترکیه باید در آن نقشی بزرگ ایفا کند، مشروعیت خود را از وابستگی به امپراتوری پیشین عثمانی و حضور جمعیت ترک زبان در سرزمین های مجاور می گیرد.
دلتنگی برای امپریالیسم (سلطه گری) عثمانی
در این ابزارسازی از گذشته توسط رجب طیب اردوغان، باید تداوم یک امپریالیسم (سلطه گری) ترک یا عثمانی را دید که هرگز از بین نرفته است. در زمان جنگ اول خلیج [فارس] (١٩٩٠)، با آن که یادمان های «ولایت» از دست رفته موصل از نو احیا شد، این امر برپایه «سوگند ملی» تصویب شده در مجلس عثمانی در سال ١٩٢٠ بود. این متن حاوی مطالبات سرزمینی و ملی مردم ترکیه بود. در این متن، نمایندگان مجلس عثمانی فروپاشی امپراتوری را به رسمیت شناخته بودند، اما از پذیرفتن واگذاری ارمنستان و میانرودان (عراق کنونی) خودداری کرده بودند.
در آن زمان، باید سال ١٩٢۶ فرا می رسید تا ترکیه عراق را به رسمیت بشناسد و سال ١٩٩١ می آمد تا بدون تردید مطالباتی در مورد این کشور را مطرح کند. به نظر ادهم الدم(Edhem Eldem)، تاریخ دان، بسیج و ابزارسازی از گذشته فراتر از راهبردهای سیاسی است و ترکیه همواره دچار «جنون تاریخی» (۴) بوده و برای خود ماموریت و رسالتی سیاسی و ایدئولوژیک برای تعیین سرنوشت ملت قائل بوده است.
به قدرت رسیدن «حزب عدالت و توسعه (AKP)و ازسرگیری درگیری با «حزب کارگران کرد ترکیه» (PKK) در سال ٢٠١۵، رابطه هذیان آلود با این گذشته افسانه ای را تشدید کرد. رجب طیب اردوغان در مراسم بزرگداشت آتاتورک درسال ٢٠١۶، سخنرانی ای ایراد کرد که نمونه ای عالی است: «ترکیه بزرگ تر از ترکیه است، این را بدانید. ما نمی توانیم در ٧٨٠ هزار کیلومتر مربع محصور بمانیم، زیرا مرزهای خاکی یک چیز است و مرزهای قلبی چیز دیگر. برادران ما در موصل، کرکوک، حسکه، حلب، حمص، مصراته، اسکوپج، کریمه و قفقاز درخارج از مرزهای خاکی ما قراردارند اما همه آنها در مرزهای قلبی ما هستند.»
در این سخنرانی از اقلیت های ترک زبان صحبت شده تا نزدیکی قومی و تاریخی آنها با ترک ها مطرح شود. آنکارا از آنها استفاده ابزاری می کند تا نفوذ خود را در عراق و بخصوص در کرکوک افزایش دهد.
با این همه، ترکیه به دلیل عدم دستیابی به نتیجه های ملموس، ناگزیر از گزینش راهبردهایی دیگر شد. برای اِعمال نفوذ در این فضای فرامرزی، آنکارا نخست کوشید اقلیت های ترک زبان را تحریک کند، اما با نرسیدن به نتیجه رضایت بخش، رو به سوی دولت اقلیم خودمختار کردستان عراق آورد.
بازارهای تازه برای ساخت و سازهای عمومی
از سال ٢٠٠٨، دولت ترکیه برنامه مشارکتی با دولت اقلیم خودمختار کردستان عراق، یا به عبارت دقیق تر «حزب دموکرات کردستان عراق» (PDK) مسعود بارزانی به راه انداخت. هدف اصلی این برنامه خنثی کردن پایگاه های آن سوی مرز چریک های PKK بود که در خاک عراق مستقر بودند و مرکزشان در «قندیل» در قلب منطقه ای قرار داشت که دسترسی به آن بسیار دشوار است و در سلسله کوه های زاگرس قرار دارد. برای حزب دموکرات کردستان عراق، این نزدیکی وسیله ای برای آزاد شدن از قید و بند دولت فدرال بغداد بود. همچنین، نزدیک شدن به ترکیه به آن امکان می داد که خود را در برابر حزب مخالف خود، «اتحادیه میهنی کردستان عراق» (UPK)، که تحت حمایت ایران است، تقویت کند.
دکترین «بدون مشکل»ی که حزب عدالت و توسعه توصیه می کند، امکان می دهد که این مشارکت امنیتی، بُعد اقتصادی نیز بیابد: «مانع های ایدئولوژیک و رکود اقتصادی اروپا، ناشی از بحران مالی آمریکا، بازرگان های ترک را وامی دارد که در بازار ساخت و ساز و کارهای عمومی کردستان عراق مشارکت نمایند که یک ابزار بازرگانی سالم برای صادرات نیز هست.» (۵)
بازرگانی فرامرزی از نو پویا شده و درآمدهای گمرکی رقم های مهمی برای دولت اقلیم خودمختار کردستان عراق (GRK) که مرز عراق ترکیه را کنترل می کند، تامین می نماید. امروز حدود ۴٠ هزار کارگر ترک در کردستان عراق کار می کنند. درطول زمان، روابط اقتصادی توسعه یافته و عراق به صورت دومین شریک بازرگانی ترکیه درآمده و مبادلات بازرگانی دو کشور بیش از ١٢ میلیارد دلار (١٠.٨٣ میلیارد یورو) است. ٧٠ درصد این رقم ناشی از تجارت با دولت اقلیم خودمختار کردستان عراق است. ساخت یک خط لوله انتقال نفت در سال ٢٠١٣، که کرکوک را به بندر جیهان در ترکیه متصل می کند، خصلت راهبردی مشارکت بین آنکارا و «اربیل» (پایتخت دولت خودمختار) را افزایش داده است.
به موازات این امر، ایران پیوندهای خود با دولت مرکزی عراق را محکم تر کرده و دو قطبی گری بین اربیل و آنکارا، و نیز بین تهران و بغداد، با قدرت گرفتن سازمان حکومت اسلامی (داعش) و گسترش قلمرو کردها تقویت شده است.
در ۴ اوت ٢٠١۴، با شگفت زدگی عمومی، «داعش» دست به تهاجمی گسترده به کردستان عراق زد. «نیروهای مدافع خلق» (HPG)، شاخه نظامی (PKK) نخستین نیروهایی بودند که به مقابله با جهادگران پرداختند و مردم «مخمور» و «سنجار» را تخلیه کردند. نیروهای نظامی دولت اقلیم خودمختار کردستان عراق، پیشمرگه ها هم به منطقه اربیل- کرکوک عقب نشستند و «ایزدی ها» را به حال خود رها کردند. PKK توانست از این وضعیت بهره ببرد. عقب نشینی پیشمرگه ها به آنها امکان داد که در حاشیه منطقه نفوذ حزب دموکرات کردستان عراق موضع بگیرند.
در سال ٢٠١٣، حکومت ترکیه گفتگوهایی را با PKK آغاز کرد تا به راه حلی سیاسی برای مسئله کردها دست یابد. در راس این گفتگوها، فرض داشتن روابطی صلح آمیز مانند روابط با کردستان عراق مطرح بود. در وحله اول به نظر می آمد که این راهبرد عملی باشد. رهبر حزب اتحاد دموکراتیک (PYD) دو بار به ترکیه دعوت شد و حزب در آستانه گشودن دفتر نمایندگی در آنکارا بود اما مذاکرات شکست خورد.
در سوریه، کردها و اپوزیسیون تحت حمایت ترکیه نتوانستند به توافق برسند. در عرصه نظامی «یگان های مدافع خلق» (YPG) و «یگان های مدافع زنان» (YPJ) با جهادگران جبهه النصره (القاعده در سوریه)، که آنها نیز تحت حمایت ترکیه هستند، مقابله کردند. به علاوه، روابط بین کردهای سوری و عراقی متحد ترک ها خوب نیست. بارزانی بیش از پیش به اردوغان نزدیک شده است. در حالی که در عراق، ترکیه به حزب دموکرات کردستان عراق (PDK) نزدیک شده، در سوریه از بخشی از جهادگرانی که فکر می کنند می توانند مانع خودمختاری موجود در کردستان سوریه شوند، حمایت می کند و از این بیم دارد که، پس از بحرانی که رژیم سوریه می کوشد از آن بهره ببرد، این رژیم از کردهای سوریه دربرابر ترکیه استفاده کند. به علاوه، ترکیه این خودمختاری را ناشی از وجود PKK می داند.
مشارکت با حزب دموکرات کردستان عراق (PDK)به آنکارا امکان داده که فضای مرزی خود با عراق را کنترل و ازنظر سیاسی نیز با PKK در ترکیه مقابله کند. در سال ٢٠١۵، PKK که از پیروزی کردها در کوبانی و حمایت غربی ها از YPG/YPJ قدرت یافته و تقویت شده بود، فکر کرد می تواند ازنظر نظامی در ترکیه هم برتری یابد. نبردهای شدیدی در مراکز شهری مهم «باکور» کردستان ترکیه درگرفت. این جنگ شهرها بود. حاصل کار برای PKK، که نتوانست بر ارتش غلبه یابد، فاجعه بار بود.
راهبرد دوگانه
راهبرد آنکارا در برابر مسئله کردها دوگانه است. از یک سو با حزب دموکرات کردستان عراق و بارزانی متحد می شود و ازسوی دیگر به جنگ باPKK می پردازد. همچنین، حکومت ترکیه می کوشد مسعود بارزانی را به عنوان یک چهره سیاسی کرد مطرح درسطح منطقه جا بیاندازد. بنابراین، برحسب تصادف نیست که جنبش های سیاسی میراث دار آن در ترکیه احیا می شوند.
در وحله اول، حکومت ترکیه برای جنگ با کردهای سوریه روی نیروهای جهادگر محلی تکیه می کند و دربرابر «داعش» چهره ای دوستانه نشان می دهد؛ سپس، برای مقابله با PYD سه بار مداخله نظامی کرده است. نخستین بار در سال ٢٠١۶، با عملیات «سپر فرات» که جلوی پیشروی نیروهای دموکراتیک سوریه (FDS) که امیدوار بودند با ناحیه عفرین واقع در غرب رودخانه فرات پیوند یابند را گرفت. دومین بار درسال ٢٠١٨، با عملیات «شاخه زیتون» و تصرف استان عفرین و بار سوم، امسال، با عملیات بی مسما نامیده شده «چشمه صلح» که ضربه سختی به برنامه اجتماعی کردهای روژاوا وارد کرد.
«نیروهای دموکراتیک سوریه» (FDS) چاره ای جز این ندارند که به سوی رژیم سوریه روآورند. این نزدیکی، برنامه خودمختاری «فدراسیون دموکراتیک شمال سوریه» را به خطر می اندازد چون دمشق درصدد مستقر کردن یک دولت مرکزی قدرتمند است. به موازات این امر، آنکارا بمباران شمال عراق را تشدید می کند و امیدوار است که این کارموجب سقوط «قندیل» که دژ PKK است شود.
۱- Yohanan Benhaim, La ligne Alep-Mossoul, nouvel étranger proche de la Turquie, Mouvements n° ۹۰, ۲۰۱۷.
۲- Hamit Bozarslan, Histoire de la Turquie contemporaine, La Découverte, Paris, 2010.
۳- « La doctrine Davutoğlu: une projection diplomatique de la Turquie sur son environnement », Confluences Méditerranée n° ۸۳), avril 2012.
۴- اشاره به کلیو یکی از دختران زئوس که به عنوان موز تاریخ شناخته می شود.
۵- Hardy Mède, « La stratégie de partenariat turc du Gouvernement régional du Kurdistan irakien au prisme des logiques de situation », Anatoli, n° ۸, ۲۰۱۷.