مش قاسم به خاطر خیال پردازی  شدید دست فروش ترکی رو که در کوچه ماهی می فروخت جاسوس انگلیس فرض می کنه و با شلیک آجر به شدت مجروحش میکنه  و در جواب سئوال دایی جان که تو کی میخوای آدم بشی میگه “این بی ناموس اگه خود انگلیسیا نباشه جاسوسشانه آقا. ۳۰ سال آزگاره تو این محله هستیم چطور تا حالا این کور شده رو ندیده بودیم؟” و شاکی از این که چطور دایی جان فکر میکنه بعد سی سال او انگلیسا رو نمی شناسه!

ناگفته نمونه که تمامی این گفتگو در کمیسری اتفاق می افته جایی که دایی جان از سرهنگ مسئول پرونده می خواد تا مش قاسم رو ببخشه چرا که کارش اشتباهی بوده و تأملی در کارش نبوده. ماهی فروش شاکی در جواب میگه “چطوری عمدی نبوده آقا بنده برای خودش داشتیه تو کوچه میرفتی و داشتی داد میزدی ماهی ماهی تزه ماهی. تزه ماهی که یدفعه یه آجر از آسمان اومد خورد به من کله ام شکست. گیریم آجر از دستش در رفت افتاد کله ام،  اون همه فحش بد خواهر مادری چی میگی ؟ اون فحش های ناموسی همینجوری به هوا از دهنش پرید بیرون”؟

سرهنگ کمیسری ماهی فروش رو دک میکنه که “تو پول گرفتی و رضایت دادی و آقا اگه بخوان نوکرشون رو خودشون تنبیه بکنن به تو مربوط نیست برو پی کارت.”

در یه قسمت دیگه از دایی جان ناپلئون  مش قاسم داستان حمله ده نفر انگلیسی رو در غیاث آباد تعریف می کنه که چطور از اول شب تا فرق صبح بیلش رو بالای سرش می چرخونده تا سر انجام انگلیسها رو فراری میده و رئیس انگلیسها به رفیقشان میگه “بیاین بریم این مش قاسم از اوناش نیس که ما فکرشو میکردیم (البته با لهجه اصفهانی).

و مش قاسم دنبالشون فریاد میزنه “آی نامردا ما از اوناش نیستیم.”

****

داستانهای دایی جان ناپلئون المثنای ماست. ما فوق لیسانس تقصیر اندازی لوژی داریم. بالاخره یه بیگانه ای پیدا می کنیم که تقصیرا رو گردنش بندازیم.  اگه بیگانه ای هم دم دست نباشه مث آب خوردن یه خودی رو یه شبه اجنبی می کنیم و اینقدر راجع به بهش یا بهشون بد میگیم تا خودمون هم باورمون میشه.

دکترامون رو تو اجنبی سازی گرفتیم. هیشکی نمی تونه مث ما اجنبی سازی کنه. یه خروار هم اسم و واژه هم از خودمان در کردیم که پسوند وار نثار اجنبی ها کنیم.  اگه انگلیسیه بی ناموسه. اگه آمریکاست شیطان بزرگه. اگه عربستانه شجره خبیثه ملعونست. اگه اسرائیلیه رژیم اشغالگره. البته واژه های دیگه ای هم داریم که توش یکم همین واژه هاست ولی بیشتر برای اجنبی های خودی بکار می بریم و مورد استفادشون می تونه تنهایی باشه، یا ترکیبی. فرقه ضاله داریم. مفسد فی الارض داریم. منافق داریم. طاغوتی داریم. محارب داریم. خس و خاشاک داریم.

یادم رفت بگم لیسانسمون رو تو پسوند سازی هم گرفتیم. برا همین تا دلت بخواد پسوند داریم. انگار نه انگار که ۵۰ سال از خلق دایی جان ناپلئون گذشته. آب از آب تکون نخورده. 

بابام جان دروغ چرا؟ تا قبر آ آ آ آ. فعلا غیاث آبادمون عراقه. آجرهوا به زمین هم شده موشک زمین به هوا. دشمن هم قربونش تا اطلاع ثانوی متغیره. یعنی حقیقتش نمی دونیم چیه و کیه و کجاست. برا همین همه چیز و همه کس رو بجای دشمن نشون میریم.

در قسمت دیگه ای از دایی جان ناپلئون اسدالله میرزا که شخصیت جالب و ظریفی هم داره میخواد مش قاسم رو متقاعد کنه که انگلیسها برای مذاکره ی رو در رو با آقا (دایی جان)  در ایران هستن و مش قاسم رو شیر میکنه که نزاره آقا گول بخوره و یا خدایی نکرده لطمه ای ببینه. یادم نیس که بالاخره این ملاقات کذایی  بین آقا و انگلیسها صورت میگیره یا نه. از آلزایمرم هم نگران نیستم. اگه شما هم یادتون نیس باکی نیس. چون تا چند روز دیگه دوباره همون صحنه ها رو می تونیم در اخبار ببنیم.                                                                                                                

سلامت باشین