چندی است که گروه هایی کوچک از تئاتری های شیکاگو به نمایشنامه هایی روی آورده اند که سبک و روالی غیررئالیستی دارند و مضامینی متافوریک و استعاری. برای تماشاگر ساده پسند و اغلب غیر کنجکاوآمریکایی، این چرخش وسیعی بوده است که کوشش شده که اذهان را به چالشگری وابدارند و هنرمتفاوت دیدن را ترغیب کنند و بیاموزانند. علاوه بر این، مضامین اغلب این نمایشنامه ها به نوعی با شیوع ویروس های گوناگون و تمرکز گرایی و خود کامگی در حکومت ها در ارتباط بوده است. از جمله این نمایش ها می توان به نمایشنامه “طاعون سفید” The White Disease یا The White Plagueنوشته کارل چاپک نمایشنامه نویس اهل چک اشاره کرد و همچنین “بازی کشتارگر” The Killing Game و یا “کرگدن” نوشته اوژن یونسکو و “دشمن مردم” اثر هنریک ایبسن… مضمون دو نمایشنامه “طاعون سفید” و “بازی کشتارگر” به دلیل پرداخت به مرگزای بیماری های مسری، اثرات و کنش ها و واکنش های چند جانبه اجتماعی و سیاسی ناشی از این رخداد، به شرایط کنونی جهان امروز و بویژه ویروس کرونا بسیار نزدیکند.
رمان طاعون اثر آلبر کامو را همچنین می توان به درستی در این تقسیم بندی موضوعی، قرار داد. کامو رمان طاعون را در سال ۱۹۴۷ نوشته و در شیوه تحلیل و نگاهش نه فقط به شرایط انسان تحت استثمارو مستعمره نشین پرداخته، بلکه با توسل به چند دوره تاریخی از شیوع بیماری های مسری، شرایط زمان را که مرادف ظهور و قدرت مداری نازیسم بوده است با باریک بینی مورد تحلیل و بازبینی نوین قرار داده است. او با بیانی استعاری مسائل مهم بشری را به موازات هم قرار داده تا بینش روشن تری از انسان در شرایط خاص و ویژه امروزی بدست بیاورد. کامو در این رمان نه فقط همبستگی انسان را علیه پریشانی و “آبزوردیتی” زندگی به نمایش می گذارد بلکه به تنهایی انسان و انزوای او در تقابل با زندگی جمعی و اجتماعی نیز می پردازد.
چاپک، اما، نمایشنامه “طاعون سفید” را در سال ۱۹۳۷، در زمان دست یازی های رعب آور نازی های آلمان نوشته بود، با پرداختی موحش از شرایط پر تنش آغاز جنگ جهانی دوم. نمایشنامه اشاعه فاشیسم را با تحلیلی تصویری به تماشاگر نشان می دهد و اینکه اعمال قدرت های سیاسی و اقتصادی چگونه با ایجاد جنگهای نژادی، طبقاتی و جنسیتی درارتباطند. نمایشنامه به تصویر پردازی جامعه ای می پردازد که شیوع یک طاعون مرموز بنام طاعون سفید، که به سرعت جان زنان و مردان بالای چهل سال را می گیرد، فضایی آنارشیستی و هرج و مرج گونه در جامعه بوجود آورده است. با این تغییرات ناگهانی، ترس و بی اعتمادی در میان مردم پراکنده می شود و نهایتن دیکتاتوری حاکم شده و جنگ های طبقاتی و امپریالیستی را گسترش می دهد. سوژه ویژه مرگ و میر میان افراد بالای چهل سال، بی توجهی و تیرهدفمندانه به بی معنا انگاشتن زندگی تهیدستان، بیماران و رنگین پوستان، بیننده امروز را به واقعیتی معطوف می سازد که باید و باید از تکرار تاریخ آموخت. و این اندیشه را مورد مداقه قرار داد که آنچه اصل است بنوعی از دیده پنهان است. علاوه بر موضوع قابل تامل این نمایشنامه، توجه به شیوه غیررئالیستی و ابزورد آن نیز هست که یادآور نمایشنامه هایی چون “بازی کشنده”، “کرگدن” و “تانگو” ی اسلاومیر مروژک است. نمایشنامه “طاعون سفید” اما بیشترین قرابت را در مضمون و سبک نوشتاری با “بازی کشتارگر” اوژن یونسکو دارد.
“بازی کشتارگر” یکی از آخرین نمایشنامه های اوژن یونسکوست، که شهری را به نمایش می گذارد که مردمانش، غافل از فعل و انفعالات نهانی، در یک رفاه نسبی و متناسب، زندگی عادی خود را می گذرانند بی آنکه منتظر هیچ اتفاق ناگواری باشند! در یک زمان غیرمترقبه، ناگهان یک بیماری واگیر در شهر شیوع پیدا می کند و مردم یکی پس از دیگری به زمین می افتند و جان می سپارند. در زمان کوتاهی تلی از مردگان شهر را پر می کنند. و کوچه ها و خیابان ها از سکنه خالی می شوند. سیمپتوم های بیماری همانند نمایشنامه “طاعون سفید” تورم عضلانی و لکه هایی است که ناگهان در بدن ظهور می کنند. هیچ درمانی برای این بیماری وجود ندارد و قرنطینه تنها چاره گریز از این بیماری است. برخی از شهروندان این اپیدمی مرگزا را انتقام طبیعت می دانند و بعضی انتقام الهی. و تحلیل گران سیاسی نیز آن را یک بازی سیاسی پشت پرده می انگارند.
“بازی کشتارگر” نگاهی تیز و برنده و در عین حال طنز آلود دارد به یک رخداد غیر منتظره که ناگهان مسیر عادی زندگی را بهم می ریزد . فرم زندگی را کاملن عوض می کند. و باعث می شود که انسان، هستی را از دریچه های دیگری نگاه کند ومورد پرسش و واکاوی قرار دهد.
یونسکو این نمایشنامه را در سال ۱۹۷۰ تحت تاثیر کتاب “خاطرات سال طاعون” از دانیل دوفو نوشته و هدفش کشف ارتباطات انسانی و اجتماعی و همچنین طغیان های سیاسی مردم بوده است. دانیل دوفو خود کتابش را برای اولین بار در سال ۱۷۲۲ بر اساس اپیدمی طاعون در لندن به چاپ رسانده است که تجربیات روز به روز راوی کتاب از این دوران دهشتناک بوده است. اما نمایشنامه یونسکو راه خودش را در زمان اپیدمی های مختلفی از جمله ایدز، سارز و ابولا در صحنه های تئاتری پیدا کرده و هر از گاه نیز نگاهی داشته است به اپیدمی های استعاری و متافوریک در ابعاد اجتماعی، سیاسی و شبکه های اینترنتی رباتی در یک جامعه. یونسکو که در اکثر نمایشنامه هایش با تفکر مرگ عجین بوده است مرتبن از خود می پرسیده: وقتی که ما بهر حال خواسته و ناخواسته سرانجام می میریم، پس زنده بودنمان چه معنایی دارد؟
نمایشنامه هایی از اینگونه، در شرایطی که زندگی گویی نظم عادی و طبیعی اش را از دست داده، ما را به یک اصل فیزیکی هدایت می کند. به مسئله انتروپی Entropy! وقتی که نظم و تعادل در اثر هرنوع فشاری دچار اختلال می شود و یک سیستم از تعادل خارج می شود و وارد یک حوزه پر هرج و مرج و در هم آمیخته و ناموزون می شود. این اتفاق ممکن است در یک لوله آزمایشگاهی رخ بدهد، یا دریک خانه، یک جامعه و یا در کهکشان… ماده، انرژی، کنش ها و واکنش های یک جامعه و فعل و انفعالات کهکشانی درهستی، در اثر فشار نیروهایی به سرعت تغییر پیدا می کنند، آنچه در سر راهشان است منهدم می کنند، ماهیتشان را تغییر می دهند و به شکلی دیگری تبدیل شوند…
ویروس کرونا و قرنطینه اجباری پرسش های زیادی را در انسان امروز جهانی شده برانگیخته. و همین انسان جهانی شده امروز است که پاسخی کم و بیش روشن و ناروشن برای نابسامانی ها نیزخواهد جست.