رویا تفتی از زنان پر کار و فعال ادبیات امروز ایران است. از رویا چهار دفتر شعر به  نام های:

سایه لایه ی پوست، نشرخیام ۱۳۷۶
رگ هایم از روی بلوزم می گذرد، نشر ویستار ۱۳۸۳
سفر به انتهای پر، نشربوتیمار۱۳۹۱

و به تازگی مجموعه شعر “اقلیم داغ”(متاسفانه هنگام نوشتن این سطور مجموعه شعر اقلیم داغ بدستم نرسید) منتشر و در دسترس علاقمندان به شعر و ادبیات است.

نوشتن درباره تک تک

آثار رویا قعطن دقت و مجال خاصی را می طلبد اما در همین زمان کوتاه فرصت را غنیمت می شمارم و نگارش کوتاهی خواهم داشت در باب نوع رویکرد رویا تفتی در ۳مجموعه شعر.

ابتدا موضعم را مشخص کنم که با این شیوه متداول و مرسومی که این روزها در باب اشعار شاعران زن باب شده و بلادرنگ این مساله عنوان می شود که شعر این شاعر چقدر زنانه است! یا به صرف زن بودن دارای زبان و نگاه زنانه ای هست یا خیر؟ تا حد زیادی مخالفم و معتقدم شعر و ادبیات قائل به جنسیت و تفکیک آن نبوده، گرچه همیشه راوی های زنانه و مردانه ای داشته است.
جنس روایت گر، خاصه اگر زن باشد، این روزها با رویکرد مصرف گرایانه و بازاری، مانند یکی از موضوعات سفارشی به آن نظر شده است.

پرواضح است این نگاه، زنان را در دو نقش تصور می کند  یعنی جنبه خصوصی و عمومی زندگی، و زنانگی به هرچیزی که مربوط به جنبه خصوصی و غیرقابل بیان به نحو عریان مربوط است.  صد البته که بخش وسیعی از زنانگی زن به جسم زن و تمایلات و غرایز درونی او مربوط شده است.

کوتاه می کنم سخن را و برمی گردم به موضوع اصلی نوشتار.

رویا تفتی شاگرد و هنرآموز کارگاه براهنی بزرگ، با  سه دهه فعالیت حرفه ای ادبی، و شعرهایی که در او زیست کرده اند گاهی خشن و سرد، گاهی به مهر و گاهی به اندوه.

رویا با انتشار مجموعه شعر سایه لای پوست در اواسط دهه هفتاد خود را به عنوان یک شاعر با رویکرد زبانی که گرایش زیادی به رویایی و شعر حجم داشت معرفی کرد. با وجود استفاده از تکنیک ها و بازی های متداول دهه هفتادی در آثار رویا تفتی اما، نگاه رویا به اشیا و اجزای  تن انسان به خوبی حکایت از رویکرد و جهانبینی شاعر در مواجهه با هستی و جهان پیرامون دارد. بازی های زبانی متعدد و بی شماری که  تا حدود زیادی حس کسالت به مخاطب وارد می کند اما نشان از تجربه شاعر  و جست جوی مسیر اصلی اوست، همان چیزی که ذات شعر می نامیم اش.

اگرچه این روزها هرچه پیشتر می رویم بیشتر عیان می شود که در شعر معاصر چیزی به نام ذات و کنه وجود ندارد و آنچه سعی می کند از پرتو کلمات خود را به مخاطب عرضه نماید در حقیقت ایدئولوژی و جهانبینی شاعر است که در قالب  کارکردها و تکنیک های خاص وجود خواهند داشت. رویکردهایی که سعی می کنند پرده و حجاب ها را کنار بزنند و به جهانی فراخور مکان و زمان و اجتماع خویش دست یابند.

ساختار اشعار خانم تفتی مخاطب را تاحدی وارد اشتراکات ساختاری و نحوی شعر حجم می کند. به حجم نزدیک می شود اوج می گیرد، عبور می کند و کنار پیچ وخم معنایش لنگر می گیرد.

سطرهای درخشان و ماندگار :

اینجا به احترام سکوت یک دقیقه بمیرید (ص۳۸،سایه لای پوست،چاپ دوم،۱۳۹۴)

یا
زاویه های یک مثلثم
دلم می گیرد
دایره می شوم!  ص۲۰،همان
نشان از یک نوع جابجایی مداوم میان معنا و ساختار ست. گویی شاعر در هنگام نوشتن مدام مابین نقش راوی و مخاطب در جابجایی و مزه مزه کردن کلمات بوده است.

رویا در بعضی سطور به سوی زبان ساده و طبیعی نیز حرکت می کند و سایه ی لای پوست را در یک مدار منظم و منطقی به سمت و سوی رگهای برآمده از پیراهن می گذارد و می گوید:

در یخچال می چپانم خاطره ها را
این کاره نیستم
نگاه!  ص۱۰۱ رگهایم از روی بلوزم می گذرند

کتاب دوم رویا با انتخاب عنوان: رگ هایم از روی بلوزم می گذرند، به سرعت مخاطب را نزدیک و حتی ادغام با فضای شخصی راوی می کند. تا آنجا که در ابتدای کتاب تاکید شاعر را با نوشتن: “اینها شعرهای اتاقند” لمس می کنیم.

گویی با اشعاری مواجهه هستیم که در نگاه اول مربوط به حریم شخصی راویست و راوی قصد شکستن خلوت فضا و دیوارها تا شکستن سد سرنوشت های از پیش تعیین شده را دارد . ین فضا بخصوص در شعرهای اول کتاب بخوبی مشهود است:

عادت کرده ام؟

به این دیوار به این در که تا راه دارد باز نمی شود
آخرش همسایه ام سرطان گرفت
دست روی دست
می پرسم
بلدم گره بزنم؟ ص۱۸،همان

یا در جایی دیگر :
گاهی هم فکر می کنم اگر ورق برمی گشت توفیری نداشت
فقط از سمت دیگری شروع می شد
…..
ص۱۱،همان

رویا در اشعارش روی ویژگی های انسانی و عاداتی که در زیست معمول انسانی با آنها روبروست دست می گذارد و سعی می کند با رویکرهای شاعرانه و قابل ملموس مخاطب را به جهان مورد نظر خویش نزدیک کند. به نظر می رسد راوی این کتاب به خوبی از پس نقشهای خود برآمده، به زبان و بیان ساده تری نسبت به کتاب اول  دست یافته، و شروع به ته نشین شدن کرده است.
سرانجام
شاعر – راوی سفر می کند نه به تفت، به اتاق شیشه ای، برگردان به خودش با دوربین به “انتهای پر”، انتهای اجتماعی محکوم در معاصر خویش!!
به جای زن های درونش می خندد، می گرید، نقش بازی می کند سینه ی زمین می خوابد تا رویا می رود و حتی در معرض باد می ایستد.
شعرها به وضوح کسالت و بی حوصلگی که زن در جامعه امروزی با آن روبروست را به تصویر کشیده اند تا آنجا که گویی راوی قصد ویژه ای در نشان دادن رویه های اجتماعی زمان خویش داشته است.
رویا در این کتاب سعی کرده روی پای خودش بایستد، تا حد زیادی ازپوست محصور اطراف خود خارج شده شکفته و دست به  نوعی عصییان زده، از سیاهی و ظلمت موجود در اطراف خویش هم درد با جامعه ای محتوم فریاد کشیده :

این جایی  که من زندگی می کنم هیچ کس نمی میرد
باورت می شود
یک نفرنمی میرد
به همین سادگی
شب
هر شب
کلفتی پوستم را میکشد کنار
یک دوربین قدیمی‌ام انگار
انگار تاریکی برای ظهور عکس‌هایم ضروری است  سفربه انتهای پر، ص ۳۶،چاپ اول ۱۳۹۱

به طور حتم بررسی تک تک آثار رویا فرصت و زمان زیادی را می طلبد تا بتواند گوشه ای از آنچه طی سالها تلاش و مرارت به آن دست یافته را به مخاطبین حرفه ای ادبیات معرفی کند، اما با نگاهی اجمالی به دغدغه ها در آثار خانم تفتی آنچه به نظر می رسد این است که زنان و بخصوص زنان شاعر در جامعه ما و کشورهای جهان سوم با دلمشغولی ها و مشکلات فراتری به نسبت یک (شاعر) مرد روبرو هستند و همین مساله زن شاعر را در مواجه با کلماتش عصیانی تر،جنگنده تر، افسرده تر و تا حدی شکننده تر نشان داده است.
اما زمان آن شاید رسیده باشد که زنان شاعر فراتر از جنسیت ها در هنر و ادبیات، همگام با عصر معاصر خویش بتوانند به خط پریشان و پرشاخه ی راوی های زن، نگاه اصیل و شگرفی را فارغ از جنسیت اضافه کنند. آرزو می کنم رویای شعر ایران  بتواند از پس دوربین قدیمی اش بهترین ظهور را از تاریکی عکس هایش داشته باشد و در چاپخانه ی این روزهای پر از شب نماند، که بی صبرانه چشم انتظار کلمات و نگاه مهربانش هستیم.


بامهر
زمستان ۱۳۹۸