نکته ها ۴۷
قبل ازهرچیزی لازم می دانم با لباس تمام رسمی، ازتوجهی که رئیس جمهورمحبوب ایران به بنده کرده اند تشکرکنم ولی چون یقین دارم آقای روحانی بدون اجازه آقای خامنه ای آب هم نمی خورد ، ناچارم ازهردوی آنان سپاسگزاری کنم.
سپاس بخاطر اینکه وسط هشتاد و دومیلیون ایرانی، من را انتخاب کرده اند و روز تولدم را برای بازگشت کارمندان به سرکارانتخاب نموده اند!
چه جوری یادشان بوده که دهم خرداد تولد من است، وآیا منظورازاین انتخاب شکستن کاسه کوزها سربنده است یا نه را ؟ خدا می داند!
یقین دارم برسرانتخاب روزبازگشت به کار، کلی حرف و بحث پیش آمده و جلساتی مکرر برگزارشده.
تقریبا مطمئن هستم وزیرکار پیشنهاد کرده و گفته چرا روز تولد ملک الشعرای بهاررا برای بازگشت کارمندان به سرکار انتخاب نکنیم ؟ کسی که سروده است:
بروکارمیکن مگوچیست کار / که سرمایه جاودانیست کار
وچرا روزتولد کسی را انتخاب کنیم که به مصرع دوم این بیت زیبا لباس طنزپوشانده ودرپاسخ ملک الشعرا که گفته است بروکارمیکن مگوچیست کار، گفته است:
“بجان خودم گشته ام، نیست کار!”
اما یقین دارم پس ازآن که آقای خامنه ای فرموده اند همان دهم خرداد که گفتم ، نه یک روز کمترونه یک روز بیشتر…، بقیه ساکت شده اند وقبول کرده اند.
این را اضافه کنم که عده ای ازدوستان نیز همانطورکه خودم حدس زده ام نوشته اند نمیخواد بابت انتخاب این روز پزبدهی.حتمن تورا برای این انتخاب کرده اند که اگرخدای ناکرده کرونا دوباره گسترش پیدا کرد، کاسه کوزه ها را سرتو بشکنند و براساس شعر: “قدم نامبارک محمود/ گر به دریا رسد برآرد دود” بگویند اگرروزتولد این بابا را انتخاب نکرده بودیم، کرونا از بین رفته بود.
اینجوروقت ها دیگر کسی کاری به این ندارد که رعایت نکردن نکات بهداشتی و فاصله گزاری اجتماعی است که باعث گسترش ویروس می شود نه انتخاب یک روزویک شخص!
نوزاد لاکچری!
کارچشم وهمچشمی درایران دارد به جاهای باریک می کشد وروزنامه ها و مجله های ایران ازتوجه خانواده های تازه به دوران رسیده به تولید نوزاد لاکچری خبرمی دهند.
نوزاد لاکچری به نوزادی گفته می شود که تاریخ تولدش روند باشد وبشود بابت تاریخ تولدش به دیگران پزداد!
برای مثال نوزادی که روز ۷/۷/۹۷ یا روز ۸/۸/۹۸ به دنیا آمده باشد درسرزمین عجایب می تواند باعث افتخارخانواده باشد وشاید هم درآینده بابت همین تاریخ تولد ، به مقامات بالائی برسد!
به همین دلایل، چند سالی است که برحی از زن وشوهرهای تازه پولدارشده، پس ازمشاوره با یک ریاضی دان! با حساب و کتاب دقیق، ساعت خواب خود را مشخص می کنند به این امید که نوزادشان درروزی که می خواهند به دنیا بیاید…
استرس از یک هفته قبل ازتولد شروع می شود.غیرازنذرو نیازوخرما خیرکردن وشله زرد پختن که امید دستیابی به هدف را افزایش می دهد، اقدامات احتیاطی نیز شروع می شود.
علاوه برمشاوره با پزشک زنان، با یک زایشگاه نیزقرار و مدارمی گذارند تا اگراحتمالن بچه خواست زود به دنیا بیاید، با دوا و درمان اقامتش را درشکم مادر چند روزی به تاخیر بیندازند و اگر تاخیر ورود داشت، با سزارین، سرساعت آقا زاده را وارد زندگی شیرین خود کنند.
درخبرها آمده است که تعداد نوزادان لاکچری درایران روبه افزایش است وتا چند سال دیگر برای استخدام درشرکت های لاکچری، فقط و فقط کودکان لاکچری که تاریخ تولد روند داشته باشند استخدام خواهند شد!
زنبورهای مفت خور !
دیروز روزجهانی زنبورعسل بود ومن نسبت به دیدن زنبورهای عسلی که با هزارامید وآرزو به بالکن خانه ما می آمدند ودست خالی برمی گشتند، حالت دوگانه ای پیدا کرده بودم. هم دلم به حال شان می سوخت، وهم از این که حق ناشناسی شان را تلافی کرده بودم، لبخند می زدم.
دوسالی می شود که ما به علل فنی! به گل های کم زحمت تمایل پیدا کرده ایم. این همه گل پرزحمت کاشتیم وعکسش را گذاشتیم توی فیسبوک ، کی گفت دست شما درد نکنه؟
شما گفتید که نه والا! زنبوهای بی معرفت هم که نشد یک بار یک شیشه عسل بگذارند زیربغل شان و به عنوان تشکر برایمان بیاورند و بگویند قابل شما را ندارد .
این بود که طی یک اقدام انقلابی، تمام گلدان های بالکن مان را پرکردیم از کاکتوس های بیعار که نه زمستان حالی شون میشه و نه تابستان.
زنبوهای عسل اهل محل که مثل سورچران های حرفه ای هرجا سفره گسترده ای می بینند پایشان را درازمی کنند،امسال هم مثل هرسال به همان نشانی “اولین خانه سرنبش”، سراغ بالکن ما می آیند، گشتی می زنند، بوئی می کشند، به هرگوشه ای سرک می کشند، وآخرسر وز وزی به علامت اعتراض می کنند و در حقیقت پشت سرمان لغزی می خوانند و دست از پا درازتر برمی گردند. برمی گردند که ازدست من و زنم به ملکه خودشان شکایت یا حد اقل گله کنند که: علیاحضرتا! رسیدگی کنید وببینید چرا این خانم وآقا به جای شمعدانی و اطلسی به آن خوش عطری، به کاکتوس روی آورده اند؟ این خانه، خانه ی امید ما بود ولی با وضعیت فعلی ما چگونه شیره کاکتوس را بکشیم و بجای چکیده گل تحویل خلق اله بدهیم؟ ما که بسازوبفروش نیستیم ومسکن مهردرست نمی کنیم که ستون های ساختمان را به جای سیمان ازخرده چوب پرکنیم وتحویل مردم بدهیم که با اولین زلزله روی سرشان خراب شود . … هزاران سال است که ما نسل اندرنسل جنس خوب تحویل مشتری داده ایم ووو….
به خاطرهمین ملاحظات، دلسوزی ذاتی برمن غلبه کرد، امروز یک نعلبکی ازعسل گرانقیمتی که خریده ام، گذاشتم گوشه بالکن تا زنبورهائی که خانه ما خانه امید شان بوده، دست خالی به کندو بازنگردند وشرمنده ملکه الیزابت خودشان نشوند !
ترامپ : ماسک دارم ولی نمیزنم !
رئیس جمهوری آمریکا در حالی که یک ماسک سیاه رنگ با علامت مخصوص ریاست جمهوری آمریکا در دست داشت به خبرنگاران گفت ماسک دارم، خوبش را هم دارم ولی نمی زنم چون نمی خواهم بعضی ها من را با ماسک ببینند.
خیلی ها میگن منظورش ازبعضی ها، آقای خامنه ای است. نه که رهبرجمهوری اسلامی هم هیچوقت با ماسک دیده نشده، خجالت می کشه بگن ترسیده و پس فردا آقای ظریف براش حرف دربیاره و بگه رئیس جمهور بزدل آمریکا که از یک ویروس اندازه یک فندق می ترسه، چه جوری می خواد درمقابل موشک های دوربرد ونزدیک برد ما بایسته وعرض اندام کنه؟!
خب تعریف کن ببینم آقا پسر….
اعتراف به گناه دردوران کرونا با رعایت فاصله:
خب ، عجله نکن و با حوصله تعریف کن ببینم آقا پسر، بعدش چیکارکردین؟!
دختران پلیس در زمان شاه
درخبرها آمده است که ارتش ونزوئلا، نفتکش های ایرانی را ‘اسکورت’ میکنند تا به مقصد برسند.
سیاستمدارنیستم وکاری هم به اینکه این نفت ها را هدیه می دهیم یا می فروشیم ندارم. ولی مراقبت ارتش یک کشور از یک نفت کش برای رسیدن به مقصد ، مرا یاد دختران پلیس در زمان شاه انداخت.
تعدادی زن ودخترزیبا روی وخوش اندام درزمان شاه به عنوان پلیس راهنمائی و رانندگی استخدام شده بودند. مواقعی که این پلیس ها سرخدمت حاضر می شدند، دوتا پاسبان مواظب هر کدام از آنها بودند که لات ولوت ها بهشان متلک نگویند و درد سردرست نکنند !
به استفاده از ماسک و دستکش هم عادت می کنیم.
زمانی هم بوده است که بشر نه شورت می پوشید، نه زیرپوش!
“هفت شهرعشق را عطار گشت “
بعد ازآن دیگربه ایران برنگشت !
درمسابقه آشپزی ملی،
بزرگان ایران بیت المال را به عنوان خوشمزه ترین خوراکی برگزیدند !
درست میگن، آزادی به درد کشورما نمیخوره !
دلاررا آزاد گذاشتند، شد ۱۸ هزارتومن
الان وقتشه روی ماسک ها بنویسند
” بروبه امید خدا “
دیگه کمترازمینی بوس که نیستیم؟!
حشمت اله فلاحت پیشه رئیس کمیسیون امنیت ملی گفته است که مجلس دیگر در رأس امورنیست.
ایشان یادشان نبوده که ” رأس امور” جای کوچکی است و یک نفر بیشتر جا نمی گیرد. ۲۹۰ تا نماینده ماشالا هیکل دار، چه جوری بروند آن بالا وبنشینند؟!