هیچ چیز در زندگی ترس برانگیز نیست، فقط باید آنچه هراسناک تلقی می شود را شناخت. (ماری اسکلوداوسکا – کوری)

دل هر ذره که بشکافی/آفتابیش در میان بینی

مرجانه ساتراپی به خاطر کتابهای درخشان تصویری اش همچون پرسپولیس، گلدوزی ها و خورش آلو با مرغ  در دنیا شهرت بسیار دارد. وی همچنین از سال  2007 با ساختن  فیلم کارتونی پرسپولیس بر اساس اولین نوول گرافیکی اش با بازی صدایی کاترین دونو و کیارا ماسترویانی به فیلمسازی روی آورده است. و در ژانر های گوناگون، فیلم هایی را کارگردانی کرده است همچون گنگسترهای هوتا  Gang of the Jotas ، صداها The Voices ، خورش آلو با مرغ،  و رادیو اکتیو Radioactive.

در کارنامه فیلمسازی ساتراپی فیلم  خورش آلو با مرغ  فیلمی است زیبا و خلاق و بسیار درخور توجه در ساختار زیباشناسانه و پرداختگرایانه فیلمسازی.  فیلم های دیگر او از جمله فیلم “صداها” هرچند مفهومی نو و هوشمندانه دارند اما در پرداخت سست اند واز گیرایی عاری…      

بعد از فیلم خوش ساخت “خورش آلو با مرغ” ، مرجانه ساتراپی آخرین فیلم خود را بنام ” رادیو اکتیو” در سال ۲۰۱۹ بر اساس نوولی تصویری از لورن ردنیس Lauren Redniss  کارگردانی کرده است. لورن ردنیس، نویسنده و هنرمند آمریکایی، نوول تصویری خود را بنام “رادیو اکتیو: ماری و پیر کوری- قصه عشق و زوال” در سال ۲۰۱۰ به چاپ رسانده بود که این نوول مورد توجه مرجانه ساتراپی قرار گرفت.

ساتراپی با همراهی سناریست انگلیسی جک تورن Jack Thorne و بازیگران انگلیسی رزموند پایک Rosemund Pike  و سم رایلی  Sam Riley این فیلم یک ساعت و چهل و دو دقیقه ای را با همکاری چند کمپانی انگلیسی در مجارستان و انگلیس ساخت.

این فیلم اولین بار در ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۹ در چهل و چهارمین جشنواره فیلم تورنتو، به عنوان فیلم انتخابی پایانی، نمایش جهانی خود را داشت. نمایش فیلم رادیو اکتیو بر پرده سینماهای عمومی با اپیدمی ویروس کرونا متوقف شد.

فیلم، تجلیل ستایشگرانه ای دارد از کاشف رادیوم، پولونیوم و رادیو اکتیو، ماری اسکلوداوسکا – کوری. زن خارق العاده ای که برای دانش اندوزی در رشته های ریاضیات، فیزیک و شیمی، با موانع بسیاری از جمله مهاجر بودن و زن بودنش در اوائل قرن بیستم وارد مبارزات بسیاری شده است. روح مبارزه جوی  ماری کوری برای کشف و جستجو، بیننده را با پیام ویژه همه زمان ها همگام می سازد که مبارزه، ایستادگی و پژوهش، راه های پیشرفت انسان را هموار می سازند. خواه انسان، زن باشد یا مرد، مهاجر یا بومی، تنگدست یا غنی… معلول یا تندرست…

ساتراپی در تصویر گری قدرت و پشتکار زنی دانشمند، مهاجری مبارز، مادری تنها و آزاده (بعد از مرگ همسرش پیر)، دانش اندوزی با ایده های دگرگون کننده آینده نگرانه، و کنشگری اجتماعی، موفق بوده است. تپش ها ، تنش ها و فشارهایی که ماری کوری در تنگناهای مختلف متحمل شده است، در فیلم بازتابی ویژه داشته اند. زنی که برای رسیدن به اهدافش در سن ۲۴ سالگی لهستان را ترک می کند و به فرانسه می رود تا در دانشگاه سوربن دکترایش را به اتمام برساند، امکان پژوهش داشته باشد و پاسخ پرسش های علمی خود را در ریاضییات و فیزیک پیدا کند.

ماری در سال ۱۸۹۴ پیر کوری را ملاقات می کند. ساتراپی لحظات دیدار آن دو را با آمیخته ای از ملایمت، لجاجت و سرسختی نشان می دهد. در دومین دیدار پیر کوری حضور ماری را در زندگیش با سه موضوع ظریف و بنیادین ریزبینانه برای او عنوان می کند:

وی می گوید: به سه دلیل تو را به خاطر سپرده ام:

یک: تو تنها زنی هستی که در بین بیست و سه تن دانشمند مرد درخشیده ای.

دو: با پروفسور لیپمن سختگیر و ستیزه جو به منظور حق خواهی در افتاده ای!

سه: مقاله قابل توجهی درباره خواص مغناطیسی فولاد نوشته ای که آن راخوانده ام.

پیر با عنوان کردن سه ویژگی برجسته، ماری را از زنان دیگر متمایز می کند. ماری نیز بعد ها در توصیف پیر می گوید که: “نگاه نرم، متفکر و سنگین “پیر” بر من اثر گذاشت. این نگاه بازتابی بود از رویاهای درونی او.”

فیلم بر مبارزات ماری برای ایجاد ارتباطات همسان و برابر با  پیر در کارهای علمی شان تأکید بسیار دارد. ماری تز دکترایش را درباره تئوری رادیو اکتیویته وذرات نامریی رادیو اکتیویته ای که بلورهای اورانیوم متصاعد می کنند نوشته است. در زمانی که زنان اجازه تدریس در دانشگاه ها را نداشته اند، او به تدریس در دانشگاه پرداخته و چند سال بعد پولونیوم و رادیوم را کشف می کند. گسترش پژوهش درشناخت خواص اورانیوم باعث می شود که ماری و پیر هر دو جایزه نوبل را در سال ۱۹۰۳ دریافت کنند. هشت سال بعد زمانی که ماری دارای دو دختر به نامهای ایرن و ایو بود، و پیر را نیز در یک مرگ تراژیک از دست داده بود، برای بار دوم در سال ۱۹۱۱ جایزه نوبل را به دست آورد.

فیلم در انگشت گذاری به موارد برجسته و گوناگون زندگی ماری، و از طریق ورود به دهلیزهای زندگی خصوصی، عاطفی و علمی او نقب می زند به شرایط زنان و مادران مهاجر امروزی،  و موانعی که در راه آزادی و انتخاب های زندگی سر راهشان ظاهر می شود. این ورود و خروج ها در دالان های تاریخی در سطح متوقف می مانند و یا تکه تکه عرضه می شوند و یا اندکی شکل شعاری به خود می گیرند.  با وجود ایده های هوشیارانه ای که در ورای فیلم موجود است، ساتراپی اما در پرداخت سینمایی، فضاسازی و ریتم دچار گسستگی و پراکندگی می شود. از ژرف نگری اندکی جدا می ماند و گاه به گاه به دام ضرباهنگ های تصویرگری تجارتی می افتد. بویژه  در استفاده غیر لازم از موسیقی در ایجاد بار هیجانی و عاطفی در جهت دهی به احساسات تماشاگران…  ناپخته بودن دیالوگ ها، روال ناهماهنگ صحنه ها، واکنش های تند و ناساز رزاموند پایک بازیگر نقش ماری کوری، و ناموزونی ریتمیک دو بازیگر همراه در نقش های ماری و پیر، نیز از مواردی است که روال فیلم را از بار زیبایی شناسانه و حرکت نرم و متداوم موسیقایی اش دور می کند.

 از نو آوری های فیلم ادغام گذشته در آینده، است، با فلاش فوروارد هایی که ساتراپی از زاویه نگاه متعهد و مسئولانه ماری مطرح می کند و به آیندگان هشدارمی دهد. نمایش بمباران هسته ای هیروشیما، حادثه چرنوبیل، قدرت تخریبی گسترده اشعه رادیو اکتیو در زمین، و بسیاری حوادث ریز و درشت اما خوفناک در بکار گیری نادرست یک کشف بزرگ، از مضامینی است که در فیلم گوشزد می شود… و بدینگونه برآیند های تراژیک و بهره وری های سهمگین اقتصادی را در تاریخ بشر به پرسش و کاوش وامی دارد.

فیلم در کل بر نکات ویژه و مهمی تأکید می ورزد. و با برجسته کردن توانایی های یک زن دانشمند و دانش پرور، یک مادر و کنشگر اجتماعی، نه فقط سعی در قدرت بخشی زنان و منزویان اجتماعی دارد، بلکه هدفمندانه اندیشه بشررا به چالش وامی دارد. او راهی تندرست و گسترده را شفاف به نمایش می گذارد که گرچه راه دشواری است اما انسان می تواند با دیدگاه های چالشگرانه ارزیابی کند وانتخاب کند.

 فیلم با دست های بیمار ماری کوری آغاز می شود و با مرگش در کنار رویای همسرش پیر پایان می یابد. هر چند ماری و پیر و پس از آن دختر بزرگشان ایرن قربانی مرگزایی و بیماری زایی اورانیوم می شوند، اما هر سه پیوسته سعی کرده اند که بشر آینده را در کنار ارزش های این کشف بزرگ از خطرها نیز آگاه سازند.

[/et_pb_text][/et_pb_column] [/et_pb_row] [/et_pb_section]