این هفته چه فیلمی ببینیم؟

 

عشق، انتظار، حسادت، دخالت، خیانت … پشیمانی و تاوان. تاوان  پس دادن تا آخر عمر. همه اینها عصاره فیلم Atonement است؛ گناه و تاوان.

سال ١٩٣۵ است و برایونی تالیس، دختری است سیزده ساله با ذهنی قصه پرداز که عاشق نویسندگی است و خیالبافی. این را همه می دانند. چیزی که بقیه نمی دانند عشق پنهانش به رابی است ـ پسر یکی از مستخدمان عمارتی که برایونی و خانواده اش در آن زندگی می کنند. چیزی هم که برایونی نمی داند این است که رابی با تمام وجود عاشق سسیلیا است ـ خواهر بزرگ برایونی.

پوستر فیلم

برایونی یواشکی و حسودانه، نظاره گر رابطه خواهرش و رابی است، گاهی از پشت پنجره، گاهی از پشت درخت ها و گاهی از لای دری نیمه باز. سسیلیا و رابی خیلی توجهی به حضور او ندارند چرا که او را کودکی می بینند که نمی تواند آزاری برایشان داشته باشد. درک رابطه بزرگ ترها ولی برای برایونی آسان نیست. وقتی رابی نامه ای به او می دهد تا به دست سسیلیا برساند و او نامه را یواشکی می خواند، کلمات تب دار و هوس آلوده نامه  بی آنکه معنایشان را درک کند، در وجودش حس انتقام را به جوش می آورد و وقتی از لای در کتابخانه آن دو را در حال عشق ورزی می بیند، چون کوچک تر از آن است که شور و هوس را درک کند، احساساتی  که شاهدش است را با خشونت اشتباه می گیرد و وحشتزده می شود. بعدتر آن شب وقتی دوباره شاهد آن عمل بین دو نفر دیگر می شود ـ این بار ولی پسری را می بیند که به دختر عمویش در باغ تجاوز می کند ـ با اینکه می داند آن پسر، رابی نبود، ولی به پلیس می گوید که با چشم های خودش شاهد بوده که رابی، مرد متجاوز بوده و برای اثبات حرفش، نامه رابی به سسیلیا را به خانواده اش نشان می دهد و شانس زندگی و خوشبختی را آن شب  برای همیشه از همگی شان می گیرد. از روی ترس بوده یا انتقام یا حسادت و یا بچه گی؟ دلیلش هرکدام باشد مهم نیست. برایونی تاوان دروغی که گفت و زندگی ای که به بازی گرفت را تا آخر عمر، می دهد.

سسیلیا خانه و خانواده اش را برای همیشه ترک می کند و رابی به زندان می افتد. پس از سه سال به رابی این حق انتخاب را می دهند که بین زندانی ماندن و جنگیدن برای ارتش انگلستان، یکی را انتخاب کند. رابی سرباز می شود. سسیلیا اما در این مدت در بیمارستان، برای کمک به  سربازان، پرستاری می کرده و وقتی رابی از زندان بیرون می آید، آن دو همدیگر را دوباره پیدا می کنند، ولی رابی باید به جبهه برود و سسیلیا دوباره تنها بماند.

حالا که چندین سال گذشته و برایونی هجده ساله شده، به عمق فاجعه ای که مسبب اش بوده، پی برده و در عذاب است. او هم خانه و رفاه را ترک می کند و برای کمک به جنگ، پرستار می شود. می خواهد پا جای پای سسیلیا بگذارد، ولی خواهرش توانایی بخشش ندارد و تمام تلاش برایونی برای تسکین درد وجدانش بی فایده است و برای خود می نویسد که “فرق نمیکنه چقدر کار کنم، نمیتونم فراموش کنم چه کردم و کاری که کردم چه عواقبی داشت “.

فیلم پایانی کاملا غیر منتظرانه دارد. داستانش عاشقانه، غمگین و بسیار گیرا است. در یک ساعت اول فیلم، نوجوانی گناهی مرتکب می شود، گناهی که تا پایان فیلم ما و تا پایان داستان خودش باید تقاصش را پس بدهد. دروغ، خیانت، انتقام … و داستانی که تا به عمق احساسمان نفوذ می کند و از وجدانمان می پرسد که به چه قیمت؟ یک لحظه احساس رضایت کردن به قیمت یک عمر عذاب؟

https://www.youtube.com/watch?v=FWPZDi723Eo

* مریم زوینی دانش آموخته رشته تغذیه است ولی کار او همواره ترجمه در حوزه ادبیات بوده و علاقه اش به ویژه به هنر سینماست. هفت کتاب از ترجمه های او تا به حال در ایران منتشر شده است.