کارزار تغییر و بازسازی کنگره ایرانیان کانادا، همانگونه که از نامش پیداست، برای بازسازی این نهاد شکل گرفته تا نماینده و سخنگوی واقعی جامعه ایرانی کانادا با تمام گوناگونیهای آن باشد. هیئت مدیره کنونی کنگره در چهار سال سلطه خود بر این نهاد آن را به صورت ابزاری برای همسویی با سیاستهای جمهوری اسلامی درآورده است، به جامعه دروغ گفته، به منتقدین خود تهمت زده، اجازه برگزاری انتخابات سالم و نظارت شده را نداده، به جای ایجاد همبستگی و یگانگی بذر کینه و دشمنی در جامعه پاشیده، و از مسئولیتهای قانونی خود سر باز زده است. در این نوشته از سویی به عملکرد تفرقه انگیز هیئتمدیره کنونی آن میپردازم و از سوی دیگر، کارزار تغییر و بازسازی و هدفهایی که این کارزار دنبال میکند را معرفی می کنم و نظرم را در رابطه با چند پرسش مهم که در جامعه ایرانی- کانادایی مطرح است با شما در میان میگذارم.
هیئت مدیره کنونی توان پاسخگویی به نیازهای جامعه ایرانی- کانادایی را ندارد. جامعه ما شایسته بهتر از اینهاست.
چرا کنگره اهمیت دارد؟
کنگره ایرانیان کانادا پل ارتباطی بین جامعه ایرانی- کانادایی و جامعه بزرگتر، سیاستمداران، و رسانههای گروهی این کشور است. هنگامی که موضوعی در ارتباط با ایرانیان- کانادایی پیش بیاید، کنگره نخستین نهادی است که از سوی رسانه ها یا سیاستمداران یا شهروندان عادی با آن تماس گرفته می شود. برای نمونه تصور کنید زمانی که هواپیمای اوکراینی در تهران مورد شلیک موشکهای سپاه پاسداران قرار گرفت و سرنشینانش، از جمله ۵۷ ایرانی- کانادایی جان باختند تمام جامعه کانادا در شوک فرو رفت. در این میان، دولت کانادا و بسیاری رسانه ها به دنبال دستیابی به اطلاعات بیشتر و دست اول بودند. اینها، حتا اگر کنگره را نمیشناختند، کافی بود در گوگل جستجوی کوتاهی بکنند تا به نام کنگره ایرانیان کانادا برسند. درباره واکنش هیئت مدیره نسبت به این جنایت، پایینتر صحبت خواهم کرد اما در اینجا منظورم این است که بر اهمیت این نهاد تاکید کنم. ما چه از این نهاد خوشمان بیاید یا نیاید، و چه بخواهیم یا نخواهیم با آن همکاری کنیم، باید به این واقعیت توجه کنیم که رسانهها، سیاستمداران، و نهادهای تصمیمگیری این کشور در اولین گام با این نهاد تماس میگیرند و دیدگاههای این نهاد را پرس و جو میکنند و انعکاس میدهند.
نمونه بالا، و بسیاری نمونه های مشابه، اهمیت کنگره به عنوان سخنگوی یک جامعه را بازتاب میدهند هرچند این عنوان ردایی باشد که برازنده هیئت مدیره آن نباشد. به دلیل همین اهمیت است که جناح های سیاسی گوناگون سر در پی کنگره داشته و دارند و تلاش می کنند با دستیابی به هیئت مدیره آن دیدگاههای حزبی و جناحی خود را به عنوان دیدگاه جامعه ایرانی- کانادایی به سیاستمداران و رسانه های همگانی ارائه دهند. همسویان جمهوری اسلامی در چهار سال گذشته کنترل کامل کنگره را در دست داشتهاند و علنی یا ضمنی خود را نماینده و سخنگوی جامعه ایرانی معرفی کرده اند. برای نمونه، اگر به بیانیههای این گروه در وبسایت کنگره دقت نمایید (۱) متوجه خواهید شد که در نامه هایی که خطاب به سیاستمداران یا رسانه ها نوشته شده همیشه در همان چند سطر اول در کنار عنوان کنگره از جمعیت سیصد هزار نفره جامعه ایرانیان کانادا نام برده شده که به دروغ این را تداعی می کند که گویا این هیئت مدیره نمایندگی آن سیصد هزار را دارند. جالب است بدانیم همینها چند ماه پیش که مجبور شدند فهرست اعضای کنگره را ارائه بدهند معلوم شد شصت هفتاد عضو بیشتر نداشته اند.
خوشبختانه در حال حاضر، اگر همسویان ج.ا. و یک گروه کوچک تمامیتخواه را کنار بگذاریم باقی نهادها و شخصیت های اجتماعی، فرهنگی، و سیاسی جامعه ایرانی- کانادایی بر سر این موضوع که کنگره را باید غیرجناحی نگاه داشت و از آن استفاده ابزاری نکرد به توافق رسیده اند.
همسویان جمهوری اسلامی چه کسانی هستند؟
برخی از خوانندگان احتمالا تعریفی که در نوشتههای پیشینم از این گروه ارائه داده ام را بهخاطر میآورند. برای یادآوری و برای کسانی که نوشته های پیشین مرا نخوانده اند تکرار میکنم که منظورم از همسویان ج.ا. افرادی هست که سیاستگذاریها و تلاشهایشان همسو و همراستا با منافع جمهوری اسلامی است. چند نکته مهم را باید در اینجا باید تذکر بدهم:
یکم اینکه من هیچ سندی در دست ندارم – و به همین دلیل چنین اتهامی به هیچکس وارد نمیکنم – که یک یا چند تن از این افراد ممکن است مستقیما از ج.ا. پول و رهنمود دریافت کنند. انگ زدن به افراد – هرکه میخواهند باشند – کار زشتی است که من به شدت از آن پرهیز میکنم و چنین اتهاماتی را هم در مورد هیچکس نمیپذیرم. با این حال، این موضوع واقعیت دارد که برخی از اینان رابطه خویشاوندی با سردمداران ج.ا. دارند و برخی دیگر منافع مالی قابل ملاحظهای با این نظام دارند.
دوم، اینکه هرکس نگاهی متفاوت با دیدگاههای سیاسی سازمانها و نهادهای اپوزیسیون ایرانی داشت را وابسته به ج.ا. معرفی کنیم عمل بسیار زشتی است که آسیبش بیش و پیش از همه به همان نهادها و سازمانها میرسد. این حق هر ایرانی- کانادایی است که دیدگاههای خودش را – مادامی که با قوانین کانادا به تشخیص مراجع رسمی در تضاد نباشد – بی هیچ واهمه ای از تهمت و تحقیر و توهین بیان کند.
هیئت مدیره کنونی چه کرد؟
خلافکاریهای هیئت مدیره کنونی مثنوی هفتاد من کاغذ است. بخش قابل توجهی از این خلافکاریها را میتوان در اعترافات همین هیئت مدیره در توافقنامه ای که زیر نظارت دادگاه بین آنها و چهارتن از اعضای شاکی این نهاد تنظیم شد پیدا کرد (۲). همینطور، متن شهادتهای رسمی (Cross examination) رئیس و نایب رئیس کنگره در جریان همین دادگاه بسیار آگاهیبخش و آموزنده هستند (۳) که شما را به خواندن آنها تشویق میکنم. امیدوارم کسانی با دقت به این مدارک بپردازند و برای آگاهی همگانی منتشر سازند.
در این جا میخواهم تنها به دو نمونه مهم از این خلافکاریها اشاره کنم. اول و مهمتر از همه، موضوع شلیک موشک به هواپیمای مسافربری است که در بالا به آن اشاره کردم. با اینکه ۵۷ نفر از جانباختگان این جنایت ایرانی- کانادایی بودند و با اینکه این فاجعه بلافاصله در رسانه های کانادا انعکاس پیدا کرد و نخست وزیر به آن واکنش نشان داد، سه روز طول کشید تا هیئت مدیره بیانیه ای در این زمینه منتشر کند (۴). با اینحال، نه در این بیانیه و نه در دو سه بیانیه بعدی هیچ اشارهای به سپاه پاسداران به عنوان عامل اصلی این جنایت نشد. این در حالی بود که هیئت مدیره بلافاصله بعد از کشته شدن قاسم سلیمانی به دست نیروهای آمریکایی بیانیه داد و این عمل را محکوم کرد. فارغ از درستی یا نادرستی قتل سلیمانی، پرسش اینجاست که کدام منطق بیانیه دادن کنگره در این مورد و بی توجهی به قتل ۵۷ کودک و زن و مرد را توجیه میکند. از این بدتر اینکه پس از دو سه بیانیه موضوع شلیک به هواپیما به طور کامل به فراموشی سپرده شد و اکنون دو ماه است که کلمه ای در اینباره صحبت نکرده اند.
نمونه دوم دررابطه با آخرین انتخابات کنگره است که در ۲۹ آوریل ۲۰۱۸ برگزار گردید. در این انتخابات، به عنوان آخرین تلاش برای قانع کردن هیئت مدیره به بازگشت به شیوه های دموکراتیک، چهار نفر از منتقدین هیئت مدیره نامزد انتخابات شدند. این چهار نفر، به شیوه معمول، نمایندگانی برای نظارت بر روند انتخابات معرفی کردند. ناظرین، با استناد به قوانین حاکم بر نهادهای غیرانتفاعی تقاضای دریافت فهرست اعضا و همینطور نظارت بر شیوه رایگیری را کردند. این تقاضا با مقاومت شدید هیئت مدیره روبرو گردید و در عمل راه هرگونه مذاکره و توافق بسته شد. برای این چهار نفر واضح بود که در شرایطی که هیچ نظارتی بر انتخابات وجود ندارد هرکس از هرکجای دنیا می تواند هرچند بار که بخواهد به شکل آنلاین رای بدهد و دست آخر این خود هیئت مدیره است که مانند شورای نگهبان در جمهوری اسلامی بی هیچ مانعی اعلام خواهد کرد فلان شخص با فلان تعداد رای برنده شده و هیچ راهی برای راستی آزمایی این اطلاعات وجود ندارد. این بود که همگی از نامزدی کناره گرفتند و برای سومین سال متوالی نامزدهای همسو بدون رقابت و بی اعتنا به اینکه به هیچ شکلی مجاز نیستند خود را منتخب اعضا بنامند وارد هیئت مدیره شدند. اما این پایان ماجرا نبود. با اینکه این چهار نامزد از انتخابات کناره گیری کرده بودند هیئت مدیره به دروغ گفت که آنها با آرای بسیار پایین انتخابات را باختند. این دروغ را هنوز هم تکرار می کنند، در حالیکه پویان طبسینژاد در قسم نامهاش (Affidavit) در دادگاه به صراحت اذعان کرده که هیئت مدیره از کنارهگیری این چهار نامزد اطلاع داشته (۵).
این آخرین تلاشی بود که برای رسیدن به توافقی آشتیجویانه با هیئت مدیره در پیش گرفته شد. پس از آنکه همه این تلاشها به بنبست رسیدند، چهار تن از اعضا شکایتی را تقدیم دادگاه کردند که در آن درخواست شده بود هیئت مدیره فهرست اعضا را در اختیار هر عضوی که بر اساس قانون تقاضای دریافت آن را بدهد بگذارد. پیروزی های به دست آمده در این پرونده به مراتب بیشتر از آنی بود که انتظارش می رفت. هیئت مدیره نه تنها مجبور شد فهرست اعضا را در اختیار شاکیان (و هر عضو دیگری که تقاضای آن را بکند) بگذارد بلکه به توافقنامه ای تن داد که در آن تمام اختیارات هیئت مدیره در برگزاری مجمع عمومی و انتخابات از آن سلب شده بود و در اختیار ناظر بی طرفی که از سوی دادگاه تعیین شد گذاشته شده بود. این پیروزی، راه را بر تشکیل مجمع عمومی و برگزاری سالم انتخابات باز کرد و زمینه را برای سازماندهی کارزار تغییر و بازسازی فراهم کرد که با هدف جایگزین ساختن هیئت مدیره کنونی با افرادی که به راستی نماینده جامعه متکثر ایرانی باشند شکل گرفته است.
به رغم این پیروزی، یک نکته مهم هنوز در ابهام کامل به سر میبرد. اینکه، هیئت مدیره کنونی چندین ده هزار دلار پول لازم برای پرداخت به وکیل را از کجا آورد؟ آیا چنین مبلغ هنگفتی در خزانه کنگره بوده است؟ اگر چنین است با اجازه چه کسی آن را در راهی به هدر دادند که از پیش مسلم بود به شکست منجر خواهد گردید؟ یا آن را از شخص یا اشخاصی هدیه گرفتهاند؟ در این صورت این شخص یا اشخاص کدامند؟ این شخص یا اشخاص از پرداخت چنین هدیه هنگفتی چه نفعی میبرده اند؟ و هیئت مدیره با اجازه چه کسی چنین هدیه هنگفتی را پذیرفت؟ و باز با اجازه چه کسی این هدیه را در پرونده ای به هدر داد که پیشاپیش معلوم بود نتیجه ای جز شکست ندارد؟ مهمتر از همه این که، با فرض اینکه این هدیه با نیت خیر پرداخت شده و با نیت خیر دریافت شده – که برای من باور آن بسیار مشکل است – آیا هیچ راه بهتری برای خرج آن وجود نداشت؟ آیا نمیشد با این چندین ده هزار دلار پیگیر دادخواهی خانواده های جانباختگان شلیک به هواپیمای مسافری شد؟ آیا نمی شد برای بسیاری نوجوانان ایرانی- کانادایی که دست به خودکشی می زنند مشاوره رایگان گذاشت؟ آیا نمی شد برای کمک به آسیب دیدگان ایران از مصائب طبیعی فرستاد؟ آیا نمیشد در صدها راه دیگر که همه جامعه ایرانی از آن سود می برد خرج کرد؟ هیئت مدیره اگر کوچکترین دغدغه ای برای جامعه ایرانی- کانادایی داشت در اولین گام با یک وکیل مجرب مشورت میکرد و این وکیل بی تردید به آنها می گفت که آن چه تا کنون کرده اند اشتباه بوده و بهتر است پیش از آن که بیش از این بر این ندانمکاریها پافشاری کنند به خواست اعضا گردن بگذارند و پس بنشینند.
بر باد دادن چندین ده هزار دلار از دارایی های کنگره چیزی نیست که بتوان به سادگی از آن گذشت. موضوع گزارش مالی تایید شده از سوی یک حسابرس خبره چیزی است که این هیئت مدیره پیش از رفتن باید به آن رسیدگی نماید.
آیا بهتر نیست چنین کنگرهای از بنیان منحل شود؟ آیا بهتر نیست کنگرهای که در دست همسویان ج.ا. هست را تحریم کنیم؟
جواب من به این دو پرسش “نع” هست!
منحل کردن کنگره بزرگ ترین خدمتی است که ممکن است به همسویان جمهوری اسلامی بکنیم. منحل شدن کنگره این فرصت گرانبها را در اختیار همسویان قرار خواهد داد تا بلافاصله بعد از انحلال، نهاد جدیدی با همین نام به ثبت برسانند و با خیال آسوده و فارغ از پاسخگویی به اعضا به کارشان ادامه دهند. نهاد جدید با این که نام کنگره ایرانیان کانادا را بر خود خواهد داشت هیچ لازم نیست حتا عضو- محور باشد. یعنی این که دو سه نفر از همسویان آن را به نام خود به ثبت خواهند رساند و بی آن که مجبور باشند عضو بگیرند یا در برابر اعضا پاسخگو باشند سیاستهای همسو با ج.ا. را پیش خواهند برد، در پارلمان و سنا حضور پیدا خواهند کرد، با رسانه ها گفتگو خواهند کرد، و همه جا با اشاره به جمعیت سیصد هزار نفری جامعه ایرانی- کانادایی تلویحا خود را نماینده و سخنگوی آن معرفی خواهند کرد.
با این حال، حتا اگر روزی بخواهیم کنگره را منحل کنیم باید از شیوه هایی که قانون پیش پای ما گذاشته استفاده نماییم. یعنی در مجمع عمومی حاضر شویم، پیشنهاد انحلال را به رای بگذاریم، موافقت دو سوم اعضا را به دست آوریم، و بعد آن را منحل کنیم. طبیعتا تنها اعضای کنگره هستند که اجازه دارند آن را منحل کنند. بنابراین، اولین و مهم ترین پیششرط این روند این است که عضو گنگره بشویم. تحریم کنگره با این استدلال که در دست همسویان ج.ا. است به این می ماند که بگوییم چون ایران زیر سلطه حاکمین جمهوری اسلامی است پس ما دیگر با آن هیچ کاری نداریم.
تحریم یا انحلال کنگره بزرگ ترین اشتباهی است که اعضا میتوانند به آن دست بزنند.
آیا کنگره یک نهاد سیاسی است؟
پاسخ کوتاه به این پرسش “بله” است. با اینحال، لازم است توضیحاتی به این پاسخ اضافه شود.
کنکره، به دلیل تماسهایی که لازم است با سطوح گوناگون دولت در کانادا داشته باشد خودبخود یک نهاد سیاسی است. بسیار پیش خواهد آمد که لازم است کنگره با سیاستمداران در سطح فدرال یا استانی یا شهری در تماس باشد و برای تامین منافع جامعه ایرانی با آنها به گفتگو و مذاکره بپردازد. چنین تماسهایی مسلما سیاسی به حساب میآیند. پرسش دقیقتر در این زمینه بهتر است به یکی از شکلهای زیر باشد: آیا کنگره یک نهاد حزبی است؟ یا آیا یک نهاد جناحی است؟ یا آیا یک نهاد جانبدار است؟ در این صورت، پاسخ باز هم “نع” خواهد بود.
مهم ترین نکته در مورد کنگره این است که این نهاد باید انعکاسی از گوناگونیهای جامعه ایرانی- کانادایی باشد. این جامعه بسیار متکثر است و گرایش های گوناگون فکری، دینی، اعتقادی، قومی، و جنسی را در خود جای داده است. کنگره لازم است به صورت چتری عمل کند که همه این گرایشات را در خود جا دهد. کنگره اجازه ندارد از یک گرایش در برابر گرایشهای دیگر جانبداری کند. از این دیدگاه، کنگره مسلما یک حزب نیست و نمی تواند جناحی یا جانبدارانه عمل کند. کنگره نه برای سرنگونی جمهوری اسلامی و نه برای لابیگری به نفع آن ساخته شده است. گوناگونی تفکرات و گرایشهای اعضای کنگره جایی برای چنین اعمالی باقی نمی گذارد. نمونه اشتباه سیاستگذاری در کنگره، شیوه همسویان جمهوری اسلامی در هیئت مدیره کنونی است که در چند سال گذشته تنها به جنگ و جدال های داخلی دامن زده و باعث شده جامعه ایرانی- کانادایی از هم بپاشد و دچار چند دستگی و کینه ای بشود که در تاریخ این جامعه سابقه نداشته است.
وظیفه کنگره دفاع از منافع مشترک جامعه ایرانی- کانادایی است. این منافع ممکن است در زمانهایی با منافع دولت کانادا یا جمهوری اسلامی در تضاد قرار بگیرد. در چنین مواردی، کنگره باید بی هیچ واهمه ای از دولت کانادا یا حاکمین ج.ا. تنها به حفظ منافع جامعه ایرانی- کانادایی بیندیشد. برای نمونه، اگر یک ایرانی- کانادایی در ایران دستگیر شود کنگره وظیفه دارد این موضوع را با جدیت پیگیری کند و تا زمان آزادی فرد دست از کوشش برندارد. در این راه، ممکن است کنگره لازم باشد بر سیاستهای خارجی دولت کانادا ایراد بگیرد و برای مثال اجازه ندهد سرنوشت فرد دستگیر شده، قربانی توافق های پشت پرده بین دولت کانادا و حاکمین ج.ا. بشود. کنگره لازم است فارغ از این که کدام حزب در کانادا حاکم است و بدون واهمه از انتقام گیری ج.ا. تنها برای نجات آن فرد تلاش کند. چنین تلاشی نمونه یک سیاست غیر جناحی و غیر جانبدار است.
نمونه روشنتر، جان باختن ۵۷ ایرانی- کانادایی در شلیک سپاه پاسداران به هواپیمای مسافری است. تمام کاری که هیئت مدیره کنونی انجام داد نوشتن چند بیانیه بود که در آنها حتا نامی از سپاه پاسداران به عنوان مقصر اصلی این جنایت برده نشده بود. این در حالی است که همین هیئت مدیره برای برداشتن تحریمها از روی افرادی که مستقیما مسئول کشته شدن بسیاری ایرانیان از جمله ایرانیان کانادایی هستند چهار سال است مصرانه به پارلمان و مجلس سنا در حال رفت و آمد است. اگر کنگره، به واقع نماینده جامعه ایرانی- کانادایی بود، این دو سیاست با هم جا عوض میکردند. به این معنا که هیئت مدیره تمام تلاشش را میکرد تا از دادخواهی خانواده های جانباختگان ایرانی- کانادایی شلیک به هواپیما دفاع نماید و در مقابل، به آنها که پیگیر رفع تحریم از قاتلین این افراد هستند رهنمود می داد که موظفند تلاشهای خودشان را به بیرون از چارچوب کنگره منتقل کنند.
کوتاه بگویم، کنگره هرجا پای منافع مستقیم جامعه ایرانی- کانادایی در میان باشد موظف است فارغ از جناح بندیهای سیاسی و جانبدارانه به دفاع از این منافع بپردازد. در موارد دیگر، مجاز نیست خود را تحت هیچ عنوانی درگیر مسائل حزبی یا عقیدتی نماید.
در ادامه!
صحبتها درباره کنگره بسیار است. در بخش دوم این نوشته، به چند پرسش دیگر خواهم پرداخت و برنامههای کارزار تغییر و بازسازی را تشریح خواهم کرد.
پانویسها
- https://www.iccongress.ca/news
- https://www.iccongress.ca/monitor_letter زیر Joint Letter به فارسی و انگلیسی
- همانجا، زیر Cross Examination Transcript – Pouyan Tabasinejad و Cross Examination Transcript – Soudeh Ghasemi
- https://www.iccongress.ca/news
- پانویس ۲، زیر Responding Application Recordبخشهای ۲۹ تا ۳۶