آرش احمدی طیفکانی

برای آرزو های رفته بر باد

خودم را داده ام بر باد

شاید دوباره سهمی از

قاصدکهای فردا باشم.

۲

به دنیا که آمدم

سیاه قشنگی بودم

میان جستن ها و پریدن ها

لیز می خوردیم از آغوشی به آغوشی دیگر

اوایل صبح بود

چشم هایم را که باز کردم نعل هایمان از پاهایمان در آمده بود.

۳

کاتالوگم را که نگاه می کنی

دلم می گیرد

کاش در شبی پاییزی

مدل موهایت بودم.

۴

به نوک دروغ هایمان

قسم

ادم برفی ای عاشقم

بادکمه های مانتوی تو .

۵

چقدر اتفاقی

اتفاق می افتد

 سایه ای به سایه ای

در نهایت عشق بگوید

دوستت دارم .

۶

آن روی سکه

سرنوشت تازه ای

برایم رقم زده اند

.

.

کاسه ای مسی در دست دیگرانم

۷

کلاهش را از سر شوق

به هوا پرتاب کرد

.

.

کمدین بیچاره

۸

قرص نانش را

قاب می گیرد

کودکی در استانه ابدیت .

۹

چترم را

می بندم

برای کودکان سنگ فرش .

۱۰

بی اعتبار کرده اند

مرا

چاقوهای زنجان.

۱۱

تردید دارم

برای زندگی که آخرین حرفش مرگ است

مرگ شرافت دارد

مرگ آبرو دارد

مرگ دلش می خواهد

ظهر یک تابستان

زیر مجسمه آزادی بنشیند

و رهگذری خسته

نیم نگاهی بیندازد

و سکه ای از روی ترحم.

من و مرگ هیچ نسبتی با یکدیگر نداریم

ما هر دو آزادیم.