قدرت در دست کیست: آیت الله خامنه ای یا آقای احمدی نژاد؟
همانگونه که در بخش اول آمد، گروه احمدی نژاد با استفاده از شیوه ی “وفاداری و حمایت از گروه” قادر به تشکیل یک باند مستقل و یک نیروی سیاسی جدید شدند. چون این پدیده در سیاست ایران ناشناخته و بی سابقه است، لذا آیت الله خامنه ای و روحانیت همراهش متوجه رشد آن نشده اند و حال که متوجه خطر شده اند برای سرکوب و حتی مهار آن دو مشکل اساسی دارند که به نظر می رسد که زمان به زیان آیت الله خامنه ای و حکومت فقیهان است.
این مجموعه یک “باند” است نه یک شخص یا یک جمع محدود. گروهی سرطانی است بدون عقیده و اندیشه و مردم معین. باندی که هویت آن نه ایدئولوژی مشخص که قدرت است. جمعی کم مایه و بی اعتبار که به هر رنگی می تواند درآید. از سویی مدعی زمینه سازی ظهور امام زمان است و تاب تحمل حتی سنی ها را ندارد چه رسد به ادیان و فرقه های دینی دیگر و بر سر سفره ی خود جایی برای امام زمان خالی می گذارد و از سویی مرتب از کوروش و ایران باستان می گوید. از سویی مراسم عزاداری و هیئت های سینه زنی را گسترش می دهند و از امت اسلام می گوید و از سویی جشن نوروز را باشکوه هرچه تمام تر می خواهد برگزار کند و کتیبه ی کوروش را با بوق و کرنا به ایران می آورد. از سویی وزیر علومش می گوید ما در دانشگاه باید روضه خوان و مداح تربیت کنیم و از سویی مدعی رشد علم و صنعت و رقابت علمی و هنری در سطح جهانی است. از سویی از مهدویت به خرافی ترین شکلش می گوید و از سویی خود را قهرمان کشورهای اسلامی می داند. مصداق کامل “مدرن ارتجاعی” و “ارتجاع مدرن” که در دو مقاله جزئیات آن را بیان کرده بودم.
به همین دلیل این باند مثل سرطان ـ نه یک حزب سیاسی ـ در بدنه ی حکومت و در سطح جامعه در حال رشد است و هر روز جمع وسیع تری از مردم سطحی، عوام فریب و شارلاتان را از روستاها تا مدرن ترین بخش های شهری را به خود جذب می کند. هم چپ های رادیکال خارج نشین به آن دل بسته اند هم عوام الناس منتظر ظهور امام زمان. هم شبکه ی وسیعی از نوحه خوان ها و هیئت ها را دارد و هم به دنبال جذب ایران پرستان دشمن اعراب و عاشق داریوش و کوروش است. هم ارتجاعی ترین قوانین خانواده را به مجلس می برد و هم مدافع حضور زنان در استادیوم ورزشی است و از این بابت مورد تهاجم روحانیت سنتی. هم شعار برقراری عدالت و مبارزه با فساد مالی و دفاع از محرومان سر می دهد و با صدقه دادن به اقشار محروم در میان آنان پایگاه می یابد و هم فاسدترین وزیران و مدیران را در مجموعه ی خود دارد. بیشتر نوکیسه ها که یک شبه میلیونر شده اند و شرکت های تجاری دایر کرده اند، چون وزیر نفت او، از این باند حمایت می کنند.
این باند از همان موادی تغذیه می کند که آیت الله خامنه ای برای قدرتش هر روز بیشتر به آن روی می آورد. آیت الله خامنه ای با حذف و سرکوب جنبش سبز کمر به نابودی متخصصان و سیاستمدارانی بست که در سی سال گذشته حکومت را اداره کرده بودند و هر چقدر از صداقت و اخلاق و ایمان به ارزش های انقلاب باقی مانده در دست آنها است. با حذف نیروهای کارآ و انقلابیون واقعی، آیت الله خامنه ای مثل همه دیکتاتورها هرروز بیشتر و بیشتر توسط افراد کم مایه و کم شخصیت محاصره می شود و این افراد موجوداتی هستند که صادقانه یا بنابر منافع خرافه پرست اند، لذا آیت الله خامنه ای هرروز بیشتر قدرتش را بر خرافه پرستی متکی می کند، از جمله شفا بودن آب دهانش، تا آمدن فرشته با ظرف غذا برای میهمانان (امام جمعه مشهد)، یا موقع تولد یا علی گفتن (تولیت وامام جمعه قم) و نمایش بوسیدن جای پای او توسط مومن های بسیجی. این مطالب همه و همه آب به آسیاب باند احمدی نژاد می ریزد، باندی که مهره ی شاخصش هاله ی نور بر گرد سرش می بیند و لیست اعضای دولتش را نزد امام زمان می برد و او آن را توشیح می کند.
به عبارتی این باند تلخه هایی هستند در کشتزار ولایت فقیه و یارانش، که از همان آبی که کشتزار را سیراب می کند، تغذیه می کنند و خشک شدن آنها در گرو خشک شدن کشتزار است. به همین سبب هم آنها هرروز بیشتر رشد می کنند و آقای خامنه ای و روحانیت همراهش ناگزیر خود سبب رشد این غده سرطانی هستند و راه نجات از دست این بلا خطر مرگ خود حکومت را در پی دارد .بی جهت نیست که آیت الله مصباح یزدی، خرافه پرستی که در تعادل روحی اش شک است، و سوابق او بسیار تیره است، تا دیروز پدرخوانده ی باند احمدی نژاد بود و حال به یاری آیت الله خمینی برای سرکوب باند احمدی نژاد رفته است.
آقای خامنه ای در جریان سرکوب جنبش سبز آلت دست آقای احمدی نژاد شد. وی در این حرکت خود شخصاً به میدان آمد و عواقب حذف همه یاران خود و سران انقلاب را برعهده گرفت. نگاهی به مبارزات پس از انتخابات این زیرکی احمدی نژاد و باندش را نشان می دهد. در حالی که آقای خامنه ای هر روز در میدان بود و سخنرانی می کرد و به قم می رفت و از فتنه می گفت، آقای احمدی نژاد و یارانش تقریباً ساکت بودند و با استفاده از اهرم قدرت دولتی هر روز شبکه ی خود را وسیع تر و نیرومندتر می کردند تا جایی که جسارت کرده و نظریه “مکتب ایرانی” را مطرح کردند. آیت الله خامنه ای در این پیکار بسیاری از مراجع را از خود راند. بسیاری از یاران انقلاب و سران حکومت را با خود خونی کرد. کسانی که نه حذف او که حذف احمدی نژاد را می خواستند. از آقای رفسنجانی و خاتمی که یاران او بودند، بگذریم حتی آقایان موسوی و کروبی هم از “اجرای بی تنازل قانون اساسی” می گفتند که در اوجش محدود کردن قدرت او بود، نه حذف او. هدف تمام آنان حذف احمدی نژاد بود نه آیت الله خامنه ای، لذا آقای خامنه ای با سرکوب آنان بزرگترین خدمت را به احمدی نژاد کرد.
آقای خامنه ای حال به شیری می ماند که در مبارزه با پلنگ جنبش سبز اگر هم پیروز شده باشد، صدها زخم بر پیکر دارد. وی بیشتر یاران دیرینه اش را هم از دست داده است، لذا با چنین حالتی قادر به یک جنگ وسیع دیگر نیست و نمی تواند این غده سرطانی رو به گسترش را کنترل کند. بویژه که این باند تمام ترفندها و بازی های او را می شناسد. به گفته ی سعدی:
یکی بچه گرگ می پرورید/ چو پرورده شد خواجه را بردرید
آقای خامنه ای و روحانیت همراهش خیلی دیر متوجه رشد این غده سرطانی شده اند و چون آن را نمی شناختند راه مقابله با آن را هم نمی دانند. آقای خامنه ای در اینجا نیز می خواهد از همان شیوه ی قدیمی ،که از استادش آیت الله خمینی در حذف آیت الله شریعتمداری و منتظری و دیگر رقیبانش یاد گرفته است، عمل کند. شیوه ای که در آن با جنگ های پراکنده و پارتیزانی دشمن را فرسوده می کند و اعتبار و وجاهت او را از بین می برد تا خود به موقع وارد عمل شود و کار را تمام کند. همین شیوه ای که این اواخر علیه آقای رفسنجانی هم به کار برد. لذا شاهدیم که آیت الله ها احمد خاتمی، علم الهدی و حتی مصباح یزدی، و نوحه خوان هایی بددهن و گستاخی چون منصور ارضی و سعید حدادیان را بسیج کرده است تا به بهانه ی مشایی به باند احمدی نژاد حمله کنند و از منابر و بلندگوهای نماز جماعت زمزمه سر دهند که اینان فتنه ی جدید هستند، و در این روزها در مجلس صحبت از استیضاح دولت می شود و قوه قضائیه برای دولت خط و نشان می کشد. اما حریف که خود در همین مکتب درس خوانده است و با این شیوه ها کاملاً آشنا است بدل آنها را هم بلد است. نه تنها در تمام ارگان های مملکتی ریشه دوانیده و منافع بسیاری را به خود وابسته کرده است، بلکه سایت هایی دارد چون باکری آنلاین، محرمانه نیوز، دولت یار، حامیان دولت عدالت و انتظار. خبرگزاری های رسمی دارد چون ایرنا و تا حدودی ایسنا. هیئت های عزاداری و نوحه خوان های خود را دارد و در شهرستان ها و روستاها کلی ریشه دوانیده است. منافع بسیاری در سپاه و بخش های اقتصادی به وجود این باند گره خورده است. این باند در هنر تخریب چهره ی دشمن و مبارزه تبلیغاتی منفی و هوچی گری هیچ کم از روحانیت و طرفداران آیت الله خامنه ای ندارد. از همین حال شروع کرده که نفوذیهای صهیونیت و امپریالیست در اصولگراها دست به کار تبلیغات علیه دولت شده اند. مهمتر آن که بسیاری از مردم خشمگین از روحانیت حاکم ،برای نجات خود به این مجموعه دل بسته اند.
ـ درست است که آقای خامنه ای امامان جماعت را در اختیار دارد و روحانیت از ترس احمدی نژاد و یارانش در نهایت از آقای خامنه ای حمایت خواهند کرد، و این روزها شاهدیم که یکی یکی به میدان می آیند، حتی مهره هایی که دیریست ساکت بوده اند چون آیت الله طبسی. باند احمدی نژاد هم در این نهادها یاران خود را دارد. از جمله آقای رفسنجانی در نطق واگذاری ریاست مجلس خبرگانش می گوید امام جمعه ها مرتب نزد او شکایت می کنند که از ترس عده ای از مسجدیان نمی توانند حرف بزنند زیرا هر زمان که این جماعت سخنان آنان را دوست ندارند مجلس آنها را برهم می زنند .و مسئول مساجد هم می گوید از هر ده شکایتی که در مورد امور مساجد به دست آنها می رسد هشت تا از آنها در مورد شکایت امامان جمعه از همین مسجدیان و گاه برعکس است روشن است این جماعت مزاحمان از یاران ولی فقیه نیستند.
ـ درست است که رهبران اصلی سپاه طرفدار ولی فقیه هستند و بسیاری از روحانیت و مجلسیان و غیره نیز هر وقت احساس خطر کنند از جناح احمدی نژاد به جناح آقای خامنه ای رخت می کشند مثل آقایان محسن اژه ای، صفارهرندی و مصباح یزدی ،ولی اینان از یاد نمی برند که آقای خامنه ای به کسی وفا ندارد. وی وقتی نزدیک ترین یارانش از جمله آیت الله رفسنجانی را فدا کرد هر زمان هم لازم باشد این ها را کنار می گذارد. به طور کلی اینان سربازانی خواهند بود که ایمانی به فرمانده خود ندارند. هر رهبری که این تصور را دامن بزند که یاران خود را در موقع خطر فدا می کند در معرض خطر زیادی ست زیرا مریدان و پیروان او نه مؤمن به او که فرصت طلبانه در کنار او هستند، همان بلایی که بر سر شاه آمد وقتی نخست وزیر و رئیس ساواک و سران ارتش خود را برای نجات خود زندانی کرد. پس از آن بود که فرماندهان ارتش به جای ایستادگی و دفاع از او، به آسانی با ژنرال هویزر کنار آمدند و شاه را در توفان انقلاب تنها گذاشتند، زیرا هیچ یک اعتماد نداشتند که شاه در صورت لزوم آنان را هم فدا نخواهد کرد.
اما در مقابل بیشتر یاران احمدی نژاد تمام هستی شان به وجود این “باند” بستگی دارد. افراد بی لیاقت اما پرخاشگر و ستیزه جویی که با رفتن باند احمدی نژاد از میدان بیرون خواهند شد و مقام و ثروت آنان در خطر جدی قرار می گیرد.
کوتاه کلام آنکه اگر باند احمدی نژاد قادر به حذف روحانیت از قدرت نیست و در مصاف با آقای خامنه ای پیروز بیرون نخواهد آمد اما آقای خامنه ای هم قادر به حذف آقای احمدی نژاد نیست- استخوانی ست در گلو. لذا ما شاهد یک جنگ فرسایشی همه جانبه خواهیم بود، جنگی که از سویی نیروی هر دو را به شدت تحلیل می برد و از سویی در افشاگری آنها از یکدیگر هر کدام کارنامه ی سیاه آن دیگری را رو می کند و تقدسی حتی در میان سخت ترین طرفدارانشان برایشان به جا نمی گذارد.
سیاست جنبش سبز: حاضر ناظر
از آنجا که شناخت بشر به طور کلی برمبنای تضاد است، لذا هر چه چهره ی این دو سوی بیشتر شناخته شود، اعتبار جنبش سبز به عنوان یک جنبش اخلاقی و انسانی بیشتر خواهد شد. به قول سعدی “ادب از که آموختی گفت از بی ادبان”. ما در همین ایام شاهدیم که هر روز بر اعتبار و حیثیت مهندس بازرگان ها و آیت الله طالقانی و آیت الله منتظری و دکتر یزدی و مهندس سحابی افزوده می شود. در حالی که هر روز از قداست آیت الله خمینی کاسته می شود، اعتبار این مخالفان و منتقدان وی بیشتر می شود.
به همین سبب اگر فعالان جنبش سبز آگاه و با تدبیر باشند و خام طبعی نکنند حال باید کنار بنشینند و اجازه بدهند که این جنگ فرسایشی رقیبان را ضعیف کرده و مردم به سوی آنان رو کنند . این کناره گیری ونظاره یا با مقاومت و استوار بر سر اصول ایستادن است چون رویه ی مهندس موسوی و کروبی و دیگر بزرگان جنبش، یا با بیان مطالبه محورانه و در صحنه سیاست باقی ماندن چون رویه ی آقای خاتمی .و بدانند که سرنوشت محتوم این مسندنشینان شامل این شعر است.
هم به چنبر گذار خواهد بود/ این رسن را گرچه هست دراز (رودکی)
لذا جنبش سبز باید در نقش حاضر ناظر عمل کند و منتظر فرصت، برای فردا برنامه ریزی کند.
اپریل ۲۰۱۱
One of the best analysis so far. Well done. Ahamadinejad and Mashaie are smart political insects and most likely are getting ready to make a surprise move to get some popular support. I think that there are plans to arrest Mashaie soon and make him confess to being a Sah’unist spy and thereby arrest a good few hundred of Ahmadinejad’s netwrok or gang. Interesting stuff to watch.