هارپر اکثریت گرفت، ان دی پی تاریخ ساز شد، لیبرال ها نابود شدند
وقتی حدود یک ماه و نیم پیش، با رای مخالف اپوزیسیون، کانادا وارد ۴۱امین انتخابات تاریخ خود شد، پیش بینی قاطبه ی کارشناسان (از جمله صاحب این قلم) این بود که مردم دلزده از انتخابات مکرر شرکتی حداقلی در انتخابات خواهند داشت و ترکیب مجلس دستِ چندانی نمی خورد. انتظار می رفت نتیجه ی سیاسی انتخابات را نه اراده ی مردم که بازی های رهبران احزاب، پشت درهای بسته، با اعداد حاصل از رای گیری تعیین کند. انتظار این بود که هارپر با کسب چند کرسی در شرقِ کشور و در حومه های تورنتو تلاش خواهد کرد به رقمِ ۱۵۵ کرسی که مورد نیاز برای تشکیل دولت اکثریت است برسد، لیبرالها دوم خواهند شد و ان دی پی سوم و بلوک کبک همچنان اکثریت کرسیهای این استان را در دست خواهد گرفت، چنانکه ۲۰ سال است چنین کرده است. اگر هم جایی برای غافلگیری بود، در این بود که مثلا محافظه کاران چند کرسی کم بیاورند و آن وقت ایگناتیف و لیتون و دوسپ دوباره جایی در هتلی پشت درهای بسته معامله ای کنند و دولت ائتلافی نیم بندی تشکیل دهند که دوباره با اولین تکان سقوط کند و دوباره انتخابات جدید و روز از نو، روزی از نو.
اما فرض اول، یعنی بی خیالی و شرکت حداقلی مردم، که تا حدود قابل توجهی کنار رفت و جای خودش را به توجه بیشتر مردم به انتخابات داد تمام فرض های دیگر هم کنار رفتند تا شاهد نتیجه ای باشیم که بی اغراق بزرگترین زلزله ی سیاسی تاریخ کانادا است.
نتیجه آنکه از یک طرف استفن هارپر، این تاکتیسینِ به راستی اعجاب انگیز، بالاخره موفق شد به پروژه ی سیاسی خودش، جامه ی عمل بپوشاند و چنانکه در سخنرانی پیروزی خود در کلگری گفت دولت “ملیِ محکمِ باثباتِ اکثریتی” تشکیل دهد و از طرف دیگر حزب نیودموکرات به رهبری جک لیتون با افزایش ۱۷۵ درصدی آرا برای اولین بار در تاریخ کشور به مقام اپوزیسیون رسمی ارتقا یافت و حزب لیبرال سرشکسته ترین شکستی را که در مخیله ی هیچ کس نمی گنجید تجربه کرد. در کبک نیز حزبِ ناسیونالیست های استقلال طلب،که از زمان تشکیلش همیشه اکثریت مردم این استان را با خود داشت شکستی خفت بار خورد که به گفته ی شانتال هربرت، کارشناس شهیر تورنتو استار، شاید هرگز از آن بلند نشود.
آغاز این زلزله و موتوری که آنرا شروع کرد از همین کبک آمد. اغراق آمیز نیست اگر بگوییم این مردم کبک بودند که با عمل اعجاب انگیز خود در صحنه ی انتخابات، کل کشور و تاریخ کانادا را عوض کردند.
با آغاز کمپین به نظر می آمد همه چیز طبق معمول پیش می رود. ان دی پی به رهبری لیتون به هیچ وجه وضع خوبی در نظرسنجی ها نداشت. در کل کشور ۱۳درصد و در انتاریو ۱۱ درصد حمایت را با خود داشت. هارپر با کمپین منضبط و می توان گفت دگماتیک خود (که شامل تکرار چند جمله ی ثابت به اشکال مختلف در پاسخ به همه چیز بود) در صدر بود و ایگناتیف به در و دیوار می زد تا نشان دهد حزبش آماده ی رهبری کانادا است و با این حال موفق نمی شد.
تا زمان فرا رسیدن مناظره های تلویزیونی، یعنی درست در نیمه راه کمپین، اما اتفاقی جادویی در کبک صورت گرفت و آن افزایش اعجاب انگیز حمایت از ان دی پی و جک لیتون بود.
برای درک درصد اعجاب انگیز بودن عملکرد ان دی پی در کبک باید نگاهی به تاریخ این استان داشته باشیم.
ان دی پی حزب سنتی کارگران و اتحادیه های کارگری تمام نقاط کانادا به غیر از کبک است. کبک تنها استانی است که ان دی پی در آن شاخه ی استانی ندارد. اما جک لیتون، که خود متولد این استان است، از ابتدای عروج خود به رهبری حزب در سال ۲۰۰۱ گفته بود قصد دارد با تمرکز روی این استان، نفوذ حزبش را در این استان بالا ببرد.
قبل از آن، در آخرین انتخابات پیش از رسیدن لیتون به رهبری حزب، ان دی پی در این استان ۸/۱ درصد آرا را به خود اختصاص داده بود که به قولی کمتر از آرای حزب ماریجوآنا در این استان بود. لیتون موفق شد این رقم را در سال ۲۰۰۴ به ۶/۴ و در سال ۲۰۰۶ به ۵/۷ درصد برساند و در سال ۲۰۰۸ با کسب ۲/۱۲ درصد آرا، بالاخره یک نماینده را از مونترال به مجلس بفرستد.
اما کارشناسان مختلف همیشه مدعی بودند که ان دی پی به این زودی ها موفق به رسیدن به نقطه عطف ویژه ای در این استان نخواهد بود. بسیاری از فعالان چپ نیز به این واقعیت اشاره می کردند که گرچه اتحادیه های کارگری در سراسر کشور بنیانی برای ان دی پی هستند، این اتحادیه ها در کبک طرفدار استقلال طلبی هستند و در نتیجه هرگز از بلوک کبک جدا نخواهند شد و در نتیجه ان دی پی نمی تواند روی حمایتشان حساب کند.
در میان این کمپین اما زلزله ای در کبک صورت گرفت که تمام این محاسبات را به هم زد. مردمِ این استان در سراسر نقاط آن فوج فوج به سوی ان دی پی به رهبری جک لیتون هجوم آوردند و حول آن گرد آمدند. به نظر میآمد بسیاری از آن هایی هم که در رفراندوم های استقلال رای داده بودند از اینکه سیاست همیشه محدود به بررسی مساله ی ملی باشد خسته شده اند و به دنبال آلترناتیوی در صحنه ی فدرال می گردند. و این آلترناتیو چه کسی می توانست باشد؟ هارپر و محافظه کاران که مسلما راست گراتر از آن بودند که محبوبیت چندانی در کبک کسب کنند و ایگناتیف نیز نه خود توجه چندانی به کبکی ها کرد و نه تصویرِ عصاقورت داده اش با کبکی ها جور در میآمد. خلاصه اینکه جک لیتون با آن وجنات مردمی، تصویر چپ و سوسیالیست و مواضعی همچون لزوم خروج ارتش از افغانستان دل کبکی ها را بدجوری ربود و محبوبیتش در این استان هر روز جلوتر و جلوتر می رفت.
طولی نکشید که ان دی پی نه تنها از سایر احزاب فدرالیستِ کبک پیشی گرفت که شانه به شانه ی بلوک قرار گرفت و سپس آن را هم با قدرت تمام پشت سر گذاشت.
این پیشروی در کبک باعث جلب توجه نظر مردم در سراسر کانادا به حزب شد. پیشروی حزب در نظرسنجی ها، و حتی نزدیکی آن به محافظه کاران در آخرین پیش بینی ها، باعث شد بسیاری از کسانی که به دلایل “استراتژیک” به لیبرال ها رای می دهند این دفعه به ان دی پی رای دهند.
این همزمان با روند تضعیف شدید حزب لیبرال بود. این حزب به رهبری ایگناتیف هر روز بیشتر و بیشتر ناکارآمد جلوه می کرد و در حوزه های مشخص نیز از دو سو زیر ضرب بود، یکی از سوی محافظه کاران و دیگری از سوی ان دی پی.
در پایان همه ی این روندها دست به دست هم داد تا شاهد این زلزله ی بزرگ سیاسی باشیم.
با پایان شمارش آرا شاهد بودیم که حزب محافظه کار با کسب ۵ میلیون و ۸۳۲ هزار رای به ۱۶۷ کرسی رسیدند تا استفن هارپر بالاخره دولت اکثریتی که این همه سال دنبالش بود تشکیل دهد.
این پیروزی بیش از هر چیز مدیون سقوط و نابودی کامل دو رقیب اصلی محافظه کاران، یعنی حزب لیبرال و بلوک کبک، بود که اولی تا حدودی و دومی به کلی مدیون عروج بی سابقه ی ان دی پی بود. کلماتی مثل “خفت بار” هنوز عمقِ فاجعه برای این دو حزب را توضیح نمی دهند. نماد این شکست شاید این باشد که هم ایگناتیف و هم دوسپ، رهبران دو حزب، حتی کرسی های خود را هم از دست دادند و احتمالا باید زندگی سیاسی را به کلی کنار بگذارند.
در پایان ان دی پی با کسب بیش از ۴ میلیون و ۵۰۸ هزار رای، ۱۰۲ کرسی را در سراسر کشور از آن خود کرد. این حزب در حالی قریب ۴۳ درصد آرای کبک را به خود اختصاص داد که به مجموعه خیره کننده ی ۵۸ کرسی در این استان نیز رسید. در انتاریو نیز ان دی پی به پیشرفت های مهمی دست یافت و آرای خود را حدود ۷ درصد افزایش داد تا ۵ کرسی جدید که اکثرا در تورنتو هستند به حساب خود واریز کند.
دیگر اتفاق مهم سیاسی ورود حزبی جدید به مجلس کانادا بود. الیزابت می، رهبر حزب سبز، امسال تصمیم گرفته بود به جای کمپین کردن سرتاسر کشور با قطار بیشتر روی حوزه ی خودش در بریتیش کلمبیا تمرکز کند و همین بود که علیرغم سقوط شدید آرای حزبش (که تنها به حدود ۵۷۶ هزار و ۹/۳ درصد آرا، یعنی حدود نصفِ دفعه ی قبل) او خود موفق شد در “سارنیچ-گلف آیلندز” پیروز شود و به عنوان اولین نماینده ی سبز تاریخ به اتاوا راه پیدا کند.
نتیجه آن که در مجلس جدید محافظهکاران ۱۶۷ کرسی، ان دی پی ۱۰۲ کرسی، بلوک کبک ۴، لیبرالها ۳۴ کرسی و سبزها ۱ کرسی خواهند داشت. محافظه کاران ۵۵ درصد، ان دی پی ۳۳ درصد، لیبرالها ۱۱ درصد و بلوک حدود ۱ درصد آرا را به خود اختصاص دادند.
آنچه تمامی کارشناسان بر آن تاکید میکنند این است که پارلمان پیش رو یکی از قطبی ترین پارلمان های تاریخ کانادا خواهد بود. در یک سو، نخست وزیری ایستاده که هربرت او را “محافظه کارترین در تاریخ معاصر کانادا” می خواند و در سوی دیگر رهبر اپوزیسیونی که گرچه این اواخر گه گاه راه “اعتدال” پیش گرفته، خود را “سوسیالیست” می خواند و سنتا در چپِ ان دی پی بوده است.
سخت است بگوییم بزرگترین پیروز انتخاباتِ دوشنبه کسی غیر از استفن هارپر بوده است. او بالاخره به دولت اکثریتی خود رسید، به رشدی تاریخی در تورنتوی بزرگ و انتاریو رسید و اکنون حزبش تنها حزبی است که در تک تک استانهای کشور نماینده دارد و در سه استان از چهار استان غربی، غلبه ی کامل (آلبرتا، ساسکاچوان و مانیتوبا رویهمرفته ۵ نماینده ی غیرمحافظهکار دارند)، اما از طرفی دیگر مسلما جک لیتون و نیودموکرات ها هم اگر نه بیشتر از هارپر کمتر از او خوشحال نبودند. این برای اولین بار در زمان رهبری جک لیتون است که دولتی اکثریتی تشکیل می شود و او اکنون چهار سال وقت دارد کمتر به انتخابات و سیاست بازی و بیشتر به عملکرد مثبت حزبش تمرکز کند، آن هم نه به عنوان رهبر “حزب چهارم” که به عنوان ساکن استورنووی و رهبر رسمی اپوزیسیون.
صحنه ی سیاسی کانادا به کلی دگرگون شده است.
قلعه ی قرمز ویران شد
شکست سنگین لیبرال ها در تورنتوی بزرگ
دوازده.
این تعداد کرسیهایی بود که محافظه کاران برای رسیدن به دولت اکثریتی به آن نیاز داشتند و مدت ها بود که برنامه می ریختند هر جوری هست به آن دست پیدا کنند. و چه جایی بهتر از منطقه ی تورنتوی بزرگ برای کسب این آرا؟ هر چه باشد این منطقه۴۷کرسی دارد و محافظه کاران در انتخابات قبلی تنها ۱۳ مورد آن را در اختیار داشتند. این بود که حزبِ استفن هارپر استراتژی جدیدی اتخاذ کرد که یکی از مشاوران سابق خود او به شوخی به استراتژی جنگ مائوئیستی تشبیهش کرد: محاصره ی شهرها از طریق دهات.
یعنی اتکا به حمایت در مناطق حومه و نیمه روستایی برای نفوذ به تورنتویی که مردم آن از سال ۱۹۸۸تا کنون حتی یک نماینده ی محافظهکار هم انتخاب نکرده بودند.
لزوم ممکن شدن این پروژه البته حمله ی قاطع به لیبرال هایی بود که مدت ها است انتاریو و تورنتوی بزرگ را در اختیار دارند. و محافظه کاران مدت ها است این حمله را در وجوه مختلف آن پی گرفتند. از جمله تمرکز بر کسب رای جوامع قومی مشخص.
البته این تنها محافظه کاران نبودند که لیبرال ها و برخورد حاکی از نخوت شان، گویی که تورنتو ملک آبا و اجدادی شان است، زیر ضرب گرفتند. حزب نیودموکرات که دو رهبر اصلی آن نمایندگان مرکز شهر تورنتو هستند و روزی هم اعضای شورای شهر بودند (جک لیتون و همسرش، الیویا چاو)چند تا از پرامیدترین نامزدهای خود را در حوزه های مرکزی تورنتو راهی رقابت کرد تا داون تاونِ تورنتو را حسابی نارنجی رنگ کنند.
با مشخص شدن نتایج انتخابات می بینیم که استراتژی هر دو حزب بسیار موفق از آب درآمده و قلعه ی قرمز لیبرال ها در سراسر شهر تورنتو و نواحی اطراف آن که منطقه ی تورنتوی بزرگ را تشکیل می دهند از هم فروپاشیده. از جمله در تمام حوزه هایی که اکثریت جامعه ی ایرانی را در خود جای داده اند همچون ویلودیل، ریچموند هیل و یورک سنتر، لیبرال ها جای خود را به محافظه کاران داده اند و آرای نامزدهای ان دی پی افزایشی چشمگیر داشته است.
مارتا هال فیندلی در ویلودیل که قرار بود از امن ترین کرسی های لیبرال ها در سراسر کشور باشد در رقابتی نزدیک با سی اس لئونگ، مهندس و حسابدارِ چینی تبار، شکست خورد تا از مجلس کنار زده شود. این حوزه علاوه بر ایرانیان، میزان قابل توجهی از جوامع یهودی و چینی را هم در خود دارد، اما به نظر نمی رسد پیروزی لئونگ، که با اختلاف کمتر از ۱۰۰۰ رای ممکن شد، خیلی بسته به چرخش رای این جوامع بوده باشد. مهدی ملاحسنی، نامزد ایرانی ان دی پی در ویلودیل، هم با کسب نزدیک ۱۰ هزار رای، ۴/۱۸ درصد آرا را به خود اختصاص داد تا عملکرد حزبش را دو برابر بهبود بخشیده باشد. (البته حادثه ای که در این حوزه به ان دی پی کمک کرد این بود که نماینده ی حزب سبز به دلیل مشکلات اداری نتوانست به موقع ثبت نام کند و از شرکت بازماند و میتوان حدس زد بسیاری آرای او نصیب مهدی شده است.)
در ریچموند هیل، کاستاس منهگاکیسِ یونانی تبار، برایان ویلفرت، نماینده ی دیرین لیبرال ها در این حوزه را شکست داد تا محافظه کاران این حوزه را هم در اختیار گرفته باشند. لیبرال های قدیمی مثل سرکیس آسادوریان، که خود زمانی نماینده ی مجلس بود و پس از رهبری مارتین مدتی از حزب کنار رفته بود، در این کمپین به ویلفرت کمک کردند، اما آن هم افاقه ای نکرد.
در یورک سنتر که از سال ۱۹۶۲ لیبرال بود، یکی از ستاره های لیبرال ها، کن درایدنِ هاکی باز، که از سال ۲۰۰۴ این حوزه را در اختیار داشت، علیرغم تلاش های بسیار در مقابل مارک آدلرِ محافظه کار شکست خورد. درایدن در آخرین هفته های کمپین حتی ژان کریتین، نخست وزیر شهیر لیبرال ها، را هم به حوزه ی خود آورد و تمام وقت خود را در حوزه ی خودش گذراند، اما کشتی لیبرال ها جوری در حال غرق شدن بود که او را هم نجاتی نبود و آدلر پیروز شد. بازی های قومی هم البته در این حوزه، که ایرانی های بسیار دارد و یک پنجم آن یهودی هستند، نقش داشت و محافظه کاران مدام به عملکرد کریتین در رابطه ی کانادا با اسرائیل حمله می کردند.
پیش از این بیشتر کارشناسان تصور می کردند اگر هم محافظه کاران بتوانند در حومه های شهر مثل برمپتون و مارکهام به توفیق هایی دست پیدا کنند بعید است بتوانند از خیابان استیلز پایین بیایند. اما چنانکه از مثال های بالا دیدید، حزبِ هارپر نه تنها از استیلز پایین آمد که با فتح دو حوزه ی دان ولی شرق و غرب به تورنتوی قدیم هم دست پیدا کرد.
این دو حوزه هر دو قرار بود از مطمئن ترین های لیبرال ها باشند. در یک سو یاسمین راتانسی که از سال ۲۰۰۴ تا کنون نماینده ی دان ولی شرق بود قرار داشت و در سوی دیگر راب آلیفانت، که در انتخابات ۲۰۰۸ در این حوزه، که از سال ۱۹۹۳ لیبرال بوده است، پیروز شد. آلیفانت عنوان منتقد مولتیکالچرالیسم را در کابینه ی سایه ی ایگناتیف به خود اختصاص داده بود و به سرعت می رفت تا از رهبران حزب باشد. راتانسی، اسماعیلی تبار و اولین زن مسلمان مجلس کانادا بود و آلیفانت نیز تلاش بسیاری برای ارتباط با جامعه ی مسلمان حوزه ی خودش(بزرگترین در کانادا) میکرد. اما راتانسی در مقابل جو دانیلِ بیزینسمن شکست خورد و آلیفانت در مقابل جان کارمایکل که برای سومین بار پیاپی در این حوزه کمپین میکرد.
کمی آن طرف در اگلینتون-لارنس هم همان طورکه خیلی ها پیش بینی میکردند جو اولیورِ محافظهکار موفق شد جو ولپه، یکی از قدیمی ترین نمایندگان لیبرال مجلس، را شکست دهد. این یکی از آن ۱۰ حوزه ی «خیلی قومی» محافظه کاران بود که جوامع پرشمار ایتالیایی، یهودی و فیلیپینی آن سنتاً به ولپه، که خود مهاجری از ایتالیا است، رای می دادند. این بار اما محافظه کاران موفق شدند ورق را برگردانند تا الیور راهی اتاوا شود.
در کل تورنتو لیبرال ها تنها موفق به حفظ شش حوزه شدند: اتوبیکو نورت (کرستی دانکن)، یورک وست (جودی سگرو)، اسکاربورو-آجینکورت (جیم کاریجیانیس)، اسکاربورو-گیلدوود (جان مککی) و سنت پلز (کارولین بنت) در حالی که پیروزی محافظه کاران بر حزب قرمز در اتوبیکوی مرکز به قدری نزدیک است که باعث بازشماری آرا شده است.
بیرون از تورنتو اما سراسر تورنتوی بزرگ رنگ آبی به خود گرفت. محافظه کاران با پیروزیهای خیره کننده ی خود در منطقه ی یورک (که یک مورد آن در ریچموند هیل را در بالا ذکر کردیم) و پیل تمام تورنتوی بزرگ را از آن خود کردند تا تنها حوزه ی غیرمحافظه کار بیرون تورنتو در این منطقه، مارکهام-یونیون ویل، باشد که جان مک کالومِ لیبرال، فارغ التحصیل کمبریج و اقتصاددان ارشد سابق رویال بانک، موفق شود کرسی خود در آن جا را حفظ کند.
خیره کننده ترین موج پیروزی محافظه کاران را در شهر برمپتون شاهد بودیم که چنانکه قبلا گفتیم شامل چهار حوزه ی حساس است که پیش از این همگی متعلق به لیبرال ها بودند. یکی از ویژگی های این حوزه ها وزنِ بسیار جمعیت اهل آسیای جنوبی به طور کلی و سیک ها به طور مشخص است. پیش از این سه نفر از نمایندگان لیبرال مجلس از این حوزه ها سیک بودند از جمله گورباکس مالی، اولین نماینده ی سیک عمامه به سر مجلس در کل جهان غرب و ناودیب بینز و روبی دالا، دو ستاره ی جوان حزب. هر سه ی این نمایندگان اما با توفانِ آبی رنگِ محافظه کاران کنار زده شدند، به اضافه ی آندرو کانیا در «برمپتون غرب» که بین بخش های وسیعی از جامعه ی سیک ها محبوب بود. محافظه کاران با بسیج گسترده ی حمایت در جامعه ی سیک و سایر جوامع آسیای جنوبی نایل به این موفقیت شدند و این از آن کمپین هایی بود که نشریات و رسانه های قومی (بخصوص پنجابی) در آن احتمالا نقش بسیار بیشتری از رسانه های «اصلی» داشتند.
گورباکس که از سال ۱۹۹۳ در مجلس بود در حوزه ی براملی-گور-مالتون با دو هندی تبار دیگر رقیب بود. او گرچه جای خود را به بال گوسالِ محافظه کار داد اما گفته میشود کسی که واقعا شکستش داد، جاگتار شرگیل، نامزد ان دی پی، بود که موفق شد از مالی پیشی بگیرد و تا فاصله ی چند صد رایی شکست گوسال هم پیش آمد. ناودیب بینز از ایو آدامز، عضو سابق شورای شهر میسیساگا، شکست خورد. کانیا در مقابل کایل سیبک که دفعه ی قبلی هم نامزد بوده و به گفته ی خودش این چند سال را وقف جمعآوری حمایت در جامعه ی اهل آسیای جنوبی کرده، پیروز شد.
و البته پرماجراترین کمپین کل کشور در «برمپتون-اسپرینگدیل» اتفاق افتاد که در آن پارم گیلِ محافظه کار موفق شد با اختلاف چندین هزار رای روبی دالا را شکست دهد. روبی دالا که پیش از این اولین نماینده ی سیک زن در مجلس کانادا بود و از ستاره های حزبش به شمار می آمد که حتی احتمال خیزشش به سوی رهبری هم هست پس از ماجرای بدرفتاری با پرستاران خانواده ی خود دچار جنجالی شد که باعث شد از کابینه ی سایه ی حزبش استعفا دهد. او کمپین بسیار فعالی داشت و جوانان بسیاری را درگیر کرد، اما محافظه کاران تمام منابع مالی و سیاسی خود را جمع کرده بودند تا گیل را پیروز کنند. هارپر کمپین خود را در برمپتون شروع کرد و در ماهِ گذشته بارها برای حمایت از گیل و سایرین در این حوزه و سایر حوزه های برامپتون ظاهر شد.
دیگر پیروزی چشمگیر محافظه کاران در آژاکس-پیکرینگ بود که کریس الکساندر، دیپلمات نامدار و سفیر سابق کشور در افغانستان، موفق شد با شکست مارک هولندِ لیبرال، به اتاوا راه پیدا کند.
اما اگر محافظه کاران از حومه به سوی شهر هجوم آوردند، ان دی پی از نقاط قوت خود در مرکز شهر تورنتو آغاز کرد و موفق به گسترش قابل توجه کرسی های خود شد تا به رقم چشمگیر ۸ کرسی در تورنتو دست پیدا کند.
جک لیتون به راحتی در حوزه ی خود پیروز شد و همسرش، الیویا چاو، نیز کریستین اینسِ لیبرال را دوباره شکست داد. درست در غربِ الیویا، این پگی نش، رئیس حزبِ نیودموکرات، بود که در یکی از فعال ترین کمپین های حزب، جرارد کندی، نامزد سابق رهبری لیبرال ها را شکست داد. ماتیو کالووی در بیچز-ایست یورک، ماریا مینا، نماینده ی دیرین لیبرال، را که در شش انتخابات پیروز شده بود، مغلوب کرد. آندرو کشِ خواننده در دنپورت و آندرو سولیوان در جنوب یورک-وستون دو نماینده ی نیودموکرات دیگر در مجلس خواهند بود.
ان دی پی در ضمن پس از مدت ها به اسکاربورو هم راه پیدا کرد. در «اسکاربورو-جنوب غربی»، حوزه ای که بیش از دو دهه لیبرال بوده است، میشل سیمسون، نماینده ی لیبرال، در رقابت بسیار نزدیک با هر دو حزب اصلی قرار داشت. وقتی معلوم شد گاوان پارانچوتی، نامزد محافظه کارها، لقب قهرمان را در مورد ببرهای تامیل، گروهی که دولت کانادا در فهرست تروریستی قرار داده، به کار برده، بزرگان حزب مثل پیتر کنت که قبلا از او حمایت کرده بودند، علنا حمایت خود را پس گرفتند گرچه پس از انتشار بیانیهای در محکومیت تروریسم،به او اجازه دادند همچنان نامزد حزب باشد. در پایان اما نه پارانچوتی و نه سیمپسون که دن هریس نماینده ی نیودموکرات بود که پیروز شد.
در اسکاربورو-روژ ریور، راتیکا ساتساباسیان که قبلا در شهروند با او گفتگو کردیم موفق شد با شکست تمام رقبای خود به مجلس راه پیدا کند تا اولین نماینده ی تامیلِ مجلس کانادا باشد. این پیروزی در یکی از دیرینترین حوزه های قوتِ لیبرال ها به راستی قابل توجه است.
ان دی پی تلاش کرد در شهر کارگری اشاوا، که در زمان اد برودبنت از نقاط قوت حزب بود، نیز محافظه کاران را شکست دهد، اما به توفیق چندانی دست پیدا نکرد. با وجود اینکه جک لیتون در طول کمپین دو بار به اشاوا سر زد، نه کریس باکلی، فعال باسابقه ی اتحادیه ی کارگران خودروسازی کانادا، توانست، کالین کریِ محافظه کار را شکست دهد و نه تریش مک آلیفِ تازه کار توانست از پس جیم فلاهرتی، وزیر دارایی دولت هارپر، بر بیاید.
خلاصه اینکه هنوز آفتاب روز سوم می طلوع نکرده بود که می شد دید لیبرال ها در سراسر تورنتوی بزرگ نابود شده اند. اکنون آن ها در کلِ تورنتوی بزرگ تنها ۷ کرسی دارند که فقط یک مورد آن بیرون تورنتو است. یعنی در سراسر منطقه ی پیل و دورهام حضور ندارند.