ظاهرن ماجرا از استعفای وزیر اطلاعات رژیم آغاز شد، احمدی نژاد استعفای او را پذیرفت، اما رهبر نپذیرفت و وزیر بر سر کار ماند. گمان احمدی نژاد و دولتی ها بر آن بود که اگر رئیس جمهوری چند روزی خانه نشین شود، لابد رهبر و حواریون نگران خواهند شد و پیغام و پسغام خواهند فرستاد که ذات مبارک به سر کار بازگردد، غافل از آنکه در قاموس رهبری که او را با آرای جعلی رئیس جمهوری کرده نیست که شیوه ای سوای دیکتاتوری پیشه کند. احمدی نژاد تا رهبر در برابر او قد علم نکرد ندانست دیکتاتوری ولایت فقاهتی رژیم تا چه پایه خودکامه و غیرمعقول و خارج از حتی عرف دم بریده همین حکومت عمل می کند، حالا اما شتر در خانه ی خیلی خودی ها خوابیده است. جدال ولی فقیه و رئیس جمهوری دست نشانده ی او خواسته یا ناخواسته جدال جدی و حتی به لحاظی برای رژیم از یک سو و برای مردم ایران از سوی دیگر سرنوشت ساز است. از این منظر که هر دو طرف دستشان پر از خبط و خلاف هائی ست که اگر رو شود ـ که بعید نیست چنین شود ـ کل رژیم رسوا خواهد شد و مردم از این بخت برخوردار خواهند شد که صورت دیگر و زشت تری از کل رژیم را شاهد باشند، که در دوران وحدت آنان از منظر عموم نهان نگاه داشته شده بود و حالا دارد آشکار می شود.
احمدی نژاد با بر عهده گیری وزارت نفت، همان منبع عظیم ثروت ملی ـ که رهبر به دلیل سلطه بر آن قادر بود هر جور که اراده می کرد سهم ببرد ـ می خواهد به رهبر رژیم یک چشمه از قدرت خود برای سهیم ماندن در چپاول مملکت را نشان دهد تا شاید از مهلکه جان سالم بدر برد. این نیز از دید دار و دسته ی رهبر به دور نمانده است آنها بدون درنگ بانگ برآورده اند که نزدیکان رئیس جمهوری در دزدی های کلان دست دارند و باید مورد تعقیب قضائی قرار گیرند. در نتیجه دعوا دارد بالا می گیرد و دزدان هر دم برای پیروزی در پی خاک ریز و جبهه ی دیگر و تازه تری از طرف مقابل هستند و همین جدال جدی در بالاترین سطوح حکومتی است که می تواند دست آویز خوبی بشود برای مبارزات مردمی علیه کلیت جمهوری اسلامی. مردم ما تاکنون به مناقشات درونی رژیم بهای لازم را نداده اند و در نتیجه حضرات توانسته اند در نهایت بازی را با گونه ای مصالحه به سود کل رژیم به پایان ببرند، اما اگر مردم بتوانند به موقع وارد میدان مبارزه شوند بی گمان خواهند توانست از اختلافات جدی بالایی ها برای پیشبرد دمکراسی و کوبیدن تمامیت حکومت استفاده کنند و اجازه ندهند دیکتاتورها بر سرنوشت کشور و ملت بیش از این سلطه داشته باشند و هر جور که اراده می کنند امروز و فردای ایران را رقم بزنند. روشی که تاکنون به سود رژیم و زیان ملت تمام شده است و اگر راه برون رفتی برای آن اندیشیده نشود، شوربختانه زین پس نیز خواهد ماند. درگیری های جدی بالایی ها را باید جدی گرفت و از آن در راستای منفعت ملی بهره برد. در ایران امروز دایره ی خودی ها مدام در حال تنگ تر شدن است و هوشیاری ملی می طلبد که ایرانیان از پیچ های مهم تاریخی غفلت نورزند و با درایت و هوشمندی از آنها در مسیر منافع ملی استفاده کنند. رژیم از بسیاری جهات ضعیف و زبون است، در چنین شرایطی اختلاف های عمیق درونی حکومت موهبتی است که نباید از نظر مبارزان مردمی به دور بماند. حاکمان تهران سال هاست در منظر جهانی بر بی اعتباری خود پای فشرده اند و به حیث موقعیت ملی نیز خوشبختانه مردم هوشیار و بیدار ایران ثابت کرده اند که راهشان از رژیم سال هاست جدا شده و برای دست یابی به دمکراسی از هیچ فداکاری دریغ نورزیده اند و رژیم نیز از هیچ شناعت و شرارتی برای سرکوب ندای آزادیخواهانه آنان شرم نکرده است.
با این همه در هیچ جای جهان نه دیکتاتورها به آسانی دست از قدرت کشیده اند و نه شوربختانه مردم بدون تاوان های جانی و مالی توانسته اند آن ها را سرنگون کنند. رژیم تهران از بسیاری جهات شبیه رژیم همپالکی خود – حکومت بشار اسد – در سوریه است. رژیمی که برای سرکوب مردم خود از مزدوران خارجی از جمله چماقداران جمهوری اسلامی و حزب الله لبنان استفاده می برد. در این شکی نیست که نه جنایت های همه روزه بشار اسد به نجات حکومت جبار او ختم خواهد شد و نه خشونت های خوف انگیز جمهوری اسلامی راه گریزی برای جباران تهران خواهد بود.