گفت وگو با محمد رسول اف کارگردان تقدیر شده در جشنواره “کن”
سی و ششمین جشنواره فیلم تورنتو از امروز ( پنجشنبه ۸ تا ۱۸ سپتامبر) کار خود را شروع کرد. هر ساله حضور ستارگان سرشناس فیلم از سراسر دنیا و نیز کارگردانان و هنرمندان دیگر در این جشنواره بین المللی چهره شهر تورنتو را کاملا عوض می کند. تورنتو به مدت ۱۰ روز میعادگاه فیلمسازان و کارگردانان و سرمایه گذاران صنعت فیلم می شود. هم فال است و هم تماشا. جشنواره تورنتو فرصت خوبی ست برای دست اندرکاران فیلم و سینما که طی این ۱۰ روز به خرید و فروش فیلم های مورد علاقه شان بپردازند و نه تنها این که فرصتی ست برای تورنتویی ها و نیز مشتاقان فیلم و سینما که با هنرمندان و ستارگان مورد علاقه خود دیداری هرچند کوتاه و زودگذر داشته باشند.
در طول این سالها سینماگران ایران نیز حضور چشمگیری در جشنواره داشته اند و در واقع تا چندین سال پیش سینمای ایران در این جشنواره مطرح بوده است. البته در این سه چهار سال اخیر این حضور کم رنگ تر شده است.
در حالی که هنرمندان ایرانی در درون ایران نه تنها قدر نمی بینند که مورد توبیخ و بی مهری هم قرار می گیرند و به جای جایزه و بزرگداشت و پاسداشت به دار و درفش و زندان گرفتار می شوند، در خارج از ایران و توسط جشنواره های بین المللی به عنوان هنرمندان راستین و مسئول همیشه به دیده گرفته و ارج داده شده اند.
امسال فیلم های رسول اف و پناهی در جشنواره فیلم تورنتو به نمایش در می آید. گفتنی ست که فیلم به امید دیدار رسول اف برنده جایزه بهترین کارگردانی بخش رسمی فستیوال کن (نوعی نگاه) و برنده جایزه «فرانسیس شاله» از جشنواره جهانی کن فرانسه شده است.
استقبال از فیلم های این هنرمندان محبوب و مردمی خاری ست در چشم حکومتی که هنرمندانش را به بند می کشد.
گفت وگوی زیر را پخش کننده فیلم «به امید دیدار» با محمد رسول اف انجام داده است.
آقای رسول اف دولت ایران اجازه خروج شما را برای حضور در نمایش فیلم “به امید دیدار” در جشنواره کن صادر نکرد. فیلم با استقبال خوبی مواجه شد و جایزه بهترین کارگردانی را از بخش نوعی نگاه به ارمغان آورد. این ممنوعیت خروج از کشور را چگونه پشت سر گذاشتید و از آنچه در جشنواره کن می گذشت لحظه به لحظه با خبر بودید؟
ـ وضعیت پیچیده ای بود. من واقعاً علاقه ای به حواشی ندارم اما این ماجراها مدام برای من حاشیه درست می کند. من دوست دارم مثل یک فیلم ساز معمولی به ساخت فیلم هایم بپردازم، اما اینجا شرایط برای فعالیت فیلمسازان مستقل مناسب نیست. تا حدودی از اتفاقات کن خبر داشتم اما وقتی حواشی خیلی زیاد شد ترجیح دادم خودم را از حواشی دور کنم.
آیا بازتاب بین المللی موفقیت فیلم در جشنواره کن، تغییری در شرایط زندگی شما در ایران ایجاد کرد؟
ـ اینجا بیشتر رسانه های وابسته به دولت که غالب رسانه ها را تشکیل می دهند، حضور این فیلم و دریافت جایزه بهترین کارگردانی و جایزه فرانسیس شاله را نوعی توطئه ناشی از رفتار سیاسی فستیوال کن اعلام کردند. آنها در مطبوعات و رسانه های دولتی فیلم را بسیار ضعیف و فاقد ارزش هنری دانستند. از نظر آنها دریافت این جوایز موفقیتی محسوب نمی شود، بلکه آن را نوعی حمایت سیاسی از سوی برگزارکنندگان فستیوال کن از فیلمسازی که محکوم به زندان است می دانند. دسته ای از رسانه های وابسته به دولت مرا یک ایرانی خائن که برای کسب شهرت و پول چهره ی کشورش را مخدوش و سیاه نشان می دهد، معرفی می کنند. آنها داستان تحریف شده ای از فیلم را منتشر کردند تا اشتیاق تماشای فیلم از سوی علاقه مندان در ایران را از میان ببرند. مجموعه ی این شرایط، ساخت فیلم بعدی ام را دشوارتر می کند. از طرفی شنیدم که فیلم از سوی تماشاچیان در کن با استقبال روبرو شده است. این مرا خوشحال می کند، اما وقتی از تماشای فیلم با هموطنانم محروم هستم غصه دار می شوم. به هر حال شرایط اینگونه است و راهی جز تلاش برای ساخت فیلم بعدی ام ندارم.
وضعیت امروز شما چگونه است؟
ـ باید در انتظار رای دادگاه تجدیدنظر بمانم و چنانچه محکومیت من تایید شود برای شش سال به زندان خواهم رفت.
طرح ساخت این فیلم چگونه به ذهنتان رسید؟
ـ من دوست دارم فیلم هایم را متاثر از تجربیات شخصی ام در زندگی و محیط پیرامونم بسازم. شرایط زندگی عده ای از دوستان و کسانی که از نزدیک می شناسم مرا به این مضمون علاقه مند کرد. از طرفی می خواستم به این موضوع نزدیک شوم که چطور گاهی شرایط حاکم بر زندگی آدمها، آنها را وادار می کند تا نسبت به حتی نزدیک ترین کسانشان خشونت به خرج دهند. این موضوعی نگران کننده است که اعتماد و مهربانی نزد عده ای از مردم، متاثر از شرایط حاکم، در حال از میان رفتن است. من با سیاست آشنایی ندارم. به نظر من این یک تصور غلط است که فیلم های مرا سیاسی می دانند. فیلم های من درباره زندگی و موقعیت پیچیده پیرامونم است. کم تحملی و شتابزدگی مسئولان سینمای ایران این موقعیت را سیاسی می کند.
آقای رسول اف فیلم شما به طور نیمه پنهانی ساخته شده است، آیا می توانید از شرایط فیلمبرداری بگویید؟
ـ بهتر است بگوییم این فیلم در شرایط طبیعی ساخته نشده است. وقتی به دلیل محکومیتم به زندان تصمیم گرفتم در فاصله ی برگزاری دادگاه بدوی و دادگاه تجدید نظر فیلمی بسازم، برای حفظ امنیت گروه در صحنه ی فیلمبرداری و اطمینان از اینکه اتفاق مشابه سال قبل یعنی دستگیری عوامل فیلم در محل فیلمبرداری رخ نخواهد داد، تمام تلاش خودم را به کار بردم تا از دستگاه دولتی مسئول در ایران مجوز ساخت فیلم را دریافت کنم. پس از مراجعه به مسئولان سینمایی ایران آنها به من گفتند در صورتی که فیلمنامه ای با معیارهای مورد تایید آنها ارایه کنم به من اجازه می دهند قبل از برگزاری دادگاه تجدیدنظر فیلمی بسازم. بر اساس شناختی که از سلیقه و نظر ممیزان سینما داشتم تمام سعی خودم را کردم تا فیلمنامه ی بدون مسئله ای بنویسم، اما همین فیلمنامه هم با مخالفت ممیزان روبرو شد. مدتی بعد با حمایت و پافشاری نمایندگان خانه ی سینمای ایران که مهمترین تشکل صنفی و تا حدی مستقل سینما در ایران است بالاخره با انجام اصلاحاتی اجازه ساخت صادر شد. در زمان ساخت فیلم، من تمام تلاشم را به کار بردم تا بیش از هر چیز، به عنوان یک فیلمساز مستقل، مسیر سینمای مورد علاقه خودم را دنبال کنم. فیلم با بودجه ای اندک، یک گروه بسیار کوچک با یک دوربین هندی کم، با حضور افتخاری برخی از بازیگران طراز اول سینمای ایران که به قصد همراهی و کمک به من وارد پروژه شدند فیلمبرداری شد و پس از آن با حضور افتخاری محمدرضا مویینی، یکی از تدوینگران بسیار خوب، مجرب و شناخته شده ی سینمای ایران، تدوین فیلم به سرانجام رسید. کار صداگذاری، میکس و اصلاح رنگ هم با از خودگذشتگی و کار شبانه روزی همکارانم به پیش رفت. باید بدانید در ایران شما پس از اخذ مجوز فیلمبرداری، برای نمایش فیلمتان باید مجوز جداگانه ای دریافت کنید. به دلیل مشکلات ممیزی، هنوز نمی دانم سرنوشت نمایش فیلم در ایران چه خواهد شد.
آقای رسول اف شما در این فیلم به طور واضح و علنی فشار حاکم بر مردم ایران را به تصویر کشیده اید.
ـ من درباره ی زندگی یک روزنامه نگار و یک وکیل جوان و تازه کار فیلمی ساخته ام که به برخی از مشکلات و محدودیت های زندگی آنها اشاره می کند. برایم مهم بود نشان دهم چطور گاهی شرایط موجب خشونت می شود. دلم می خواست به بی اعتمادی و دشواری های ناشی از شرایط آنها اشاره ای بکنم. من به زندگی و مشکلات شخصیت های فیلمم در پیچ و خم شرایط ناخواسته و فشار تحمیل شده بر آنها فکر می کنم. نگاه سیاسی را برای تعریف داستان در فیلم هایم مناسب نمی دانم، اما در یک نظام توتالیتر هر واکنش و نقد شرایط موجود، یک امر سیاسی تلقی می شود .
چگونه بازیگر نقش اول شما لیلا زارع را انتخاب کردید؟
ـ لیلا را چند سال پیش در فیلمی دیده بودم. او بازیگر مستعدی است. لیلا تمام تلاشش را کرد تا تجربه ی جدیدی را پشت سر بگذارد. او در طول این کار فشار زیادی را تحمل کرد. حضور او برای تمام روزهای فیلمبرداری الزامی بود چون در فیلمنامه هیچ سکانسی بدون حضور او وجود نداشت .
در فیلم شاهد صحنه بسیار عصبی هستیم که طی آن شخصیت اصلی فیلم در مترو لاک های انگشتان دستش را پاک می کند. آنچه که به نظر معمولی و پیش پا افتاده می آید به عمل انقلابی تبدیل می شود.
ـ این نکته برای تماشاچی غیر ایرانی غیرعادی به نظر می رسد، در کشور ما این بخشی از طبیعت زندگی است. پدیده ی چند گانگی شخصیت برای ارائه در موقعیت های مختلف یک جور مهارت غیر قابل اجتناب برای زندگی در ایران است. نکته ای که بیشتر برای من قابل توجه بود اختلاف و تعارض موجود بین شرایط فرهنگی پذیرفته شده و رایج میان عده ی کثیری از مردم و فرهنگ بخشنامه ای اعلام شده از سوی حکومت است که شرایط انسان ایرانی را پیچیده تر می کند. به طور مثال من هر وقت به دادگاه احضار می شدم متوجه می شدم که زنانی که قصد ورود به دادگاه را دارند، حتی وکیل ها، چنانچه روی ناخن هایشان لاک داشته باشند به آنها اجازه ورود به دادگاه داده نمی شود. آنها یا باید لاک هایشان را پاک کنند یا باید دستکش به دست کنند تا لاک هایشان را مخفی کنند. خوب خیلی از زن ها به اجبار با دستکش وارد می شوند و به محض خروج از دادگاه دستکش هایشان را درمی آورند. من نمی دانم این بخشنامه به جز نهادینه کردن ریاکاری چه چیزی برای مردم کشور به ارمغان می آورد؟ موقعیت هایی از این دست که انسان ایرانی را دچار چندگانگی می کند فراوانند.
آقای رسول اف به نظر می رسد شخصیت اصلی فیلم اصلا همراه و پشتیبانی ندارد، اینطور نیست….؟
ـ به نظر من بی اعتمادی موجود به شکل گسترده ای روابط آدم ها را تحت تاثیر قرار داده است. شخصیت اصلی داستان من متاثر از همین شرایط، همه چیز را عبوس و سرد لمس می کند. من فکر می کنم این تنهایی، احساس آشنایی برای خیلی از ماست. احساس تماشای آسمان زیبا در انتهای یک کوچه ی بن بست.
پخش از: فرهنگسرای پویا پاریس ۲۱ ژوئیه ۲۰۱۱