آقای مصطفی عبدالجلیل، رئیس شورای انتقالی لیبی دیروز اول آبان ماه ۱۳۹۰ در شهر بنغازی در مراسم اعلام «آزادی لیبی» و خاتمه جنگ گفت: «شریعت اسلامی، بنیان و اساس قانون اساسی در لیبی جدید خواهد بود و دولت ما، یک دولت اسلامی خواهد بود.» او همچنین از لغو ممنوعیت چندهمسری در لیبی خبر داد و افزود که ما چندهمسری را احیا می کنیم.۱
این خبر ما زنان را تکان داده است که در مورد انقلاب عربی و مردمی در کشورهای منطقه، آیا صفت برگزیده مسئولان دولت ایران تحت عنوان «بیداری اسلامی» درست است؟ و یا آنچنان که برخی خوشبینانه آن را به صفت «بهار عربی» نامیده اند، می تواند صحیح باشد؟ اگر هیچ کدام از این دو صفت واقعیتِ آنچه اتفاق افتاده را نشان نمی دهد پس نتیجه ی این تحولات و آینده اش برای زنان چیست؟ در کشورهای گوناگون منطقه با توجه به میزان وزن جامعه مدنی و مشارکت زنان در هر یک از این جوامع، اثرات متفاوتی برای آینده زنان دارد. اما مطمئنا آنچه لیبی را از دیگر کشورها و از تونس و مصر مجزا می کند، روند انقلاب خشونت آمیزی بود که در آن اتفاق افتاد.
در مصر و تونس، نیروهای انقلابی به روشی غیرمسلحانه حرکت کردند. شاید این مسئله ی پرهیز از خشونت بود که باعث شد نیروهای انقلابی در کشورهای تونس و مصر، کمک های «غیرمسلحانه» (غیرنظامی) از جامعه جهانی برای پیشبرد انقلاب شان جذب کنند و در کشور لیبی، نیروهای انقلابی، با روش های خشم مسلحانه و درگیری خشونت آمیزشان، کمک های مسلحانه و نظامی را از جامعه جهانی برای پیشبرد انقلاب شان جذب کنند و همین تفاوت باعث شد دو روند متفاوت در جریان تحولات این کشورها به وقوع پیوست. در مصر و تونس، انقلابیون مصری و تونسی نه تنها از امکانات تکنولوژیک و حمایت معنوی جامعه جهانی سود بردند، بلکه از نفوذ دولتمردان کشورهای غربی بر دولتمردان کشورشان استفاده کردند تا به دیکتاتورشان حقنه کنند که بدون ایجاد جنگ داخلی از قدرت کناره بگیرد ولی در لیبی انقلابیون لیبی از بخش نظامی جامعه جهانی برای پیشبرد اهداف شان استفاده کردند و حاصل اش آن شد که خشونت را از همان ابتدای انقلاب شان در انقلاب خود پذیرفتند و خیلی راحت نهادینه اش کردند.
به راستی که خشونت پیش آمده در لیبی، چیزی بجز میراث شوم ۴۲ سال زمامداری آقای سرهنگ قذافی نیست که امروز بر ملت لیبی تحمیل شده است، میراث شومی که نتیجه ی ۴۲ سال سرکوب و اختناق و در نطفه خفه کردن هر نوع ایجاد جامعه مدنی بود که مستقیماً به دست آقای قذافی و فرزندان برومندش مثل آقای سیف الاسلام صورت گرفته بود و اجازه ندادند کشورشان از قبیله گرایی و تعصبات قبیله ای و مذهبی دور شود.
روش غیرمسلحانه انقلابیون مصری و تونسی، پیامدش آن بود که همین دیروز، انتخابات در تونس در آزادی کامل مطبوعات و با نظارت مردمی و ناظران بین المللی به خوبی و در صلح و آرامش برگزار شد ولی پیامد روش خشونت آمیز و مسلحانه انقلابیون لیبی آن بود که زنان از مشارکت در انقلاب (چون شیوه قهرآمیز و دیوانه وار بود) کاملا حذف شدند و نیروهای خشن و بنیادگراها دست برتر و قدرت گرفتند. با حذف زنان از مشارکت در انقلابی خشونت آمیز و مسلحانه، در اولین روز اعلام «آزادی لیبی» رئیس شورای انتقالی لیبی جناب آقای مصطفی عبدالجلیل با وقاحت تمام از اعلام آزادی چندهمسری سخن گفت، انگار که می خواهد به مردان جنگجو و بنیادگرای لیبی، پاداش بدهد! انگار که قرار است «غنایم» تقسیم شود بین مردان جنگجو، آن هم غنیمتی که قبلا فقط در اختیار آقای قذافی و قبیله اش بود (یعنی همین چندهمسری) و حالا انگار رئیس شورای انتقالی لیبی می خواهد خبر خوش به مردان جنگجویش، که از قبایل رقیب قبیله قذافی هستند، بدهد، که از این به بعد با روش زندگی چندهمسری قذافی می توانند، برابری کنند! (قابل توجه کسانی که خشونت و جنگ انقلابی را برای رسیدن به هدف شان تجویز می کنند، غافل از آنکه وقتی از یک در خشونت می آید، از آن در زنان از صحنه حذف می شوند.)
برخی معتقدند که صحبت های مصطفی عبدالجلیل در مورد استقرار قوانین شریعت اسلامی در لیبی و آزادی چندهمسری برای همه قبایل، به خاطر آن است که برگ برنده را از دست رقبای القاعده ای اش که یکی از نیروهای حاضر و قوی در جنگ داخلی لیبی هستند بگیرد و برای همین خیلی نباید روی آن حساب کرد، ولی حتی اگر کسانی مانند مصطفی عبدالجلیل به حرف های خود اعتقادی نداشته باشند و فقط برای برنده شدن در رقابت با قبایل دیگر چنین سخن سخیفی را گفته باشد، باز هم این نافی آن نیست که مثلا قانون چندهمسری را به طور مساوی برای همه قبایل به مورد اجرا نگذارند، چون همیشه مردان نشان داده اند که اعتقاد داشته باشند یا نداشته باشند حاضرند زنان را قربانی بازی های قدرت خود بکنند. حتی اگر این را هم بپذیریم اما مسئله همچنان این است که به چه دلیل مصطفی عبدالجلیل از جیب زنان خرج می کند تا در رقابت با رقبای خود پیروز شود؟ (به قول بزرگترها: “هر آنکس، چیز می بخشد/ ز مُلک خویش می بخشد!”)
طبق گزارش ایرنا وزیر بهداشت دولت موقت لیبی هم اعلام کرده است که «در طول شش ماه جنگ داخلی در این کشور، دست کم ۳۰ هزار تن کشته و ۵۰ هزار نفر زخمی شده اند.»۲ آیا واقعاً قرار بود ۳۰ هزار نفر کشته شوند تا عموم مردان لیبی بتوانند مانند دیکتاتور سابق شان چند همسر اختیار کنند؟ آیا قرار بود از آرزوهای مردم لیبی به جای تقسیم دموکراسی و پول نفت، برای تقسیم سوءاستفاده جنسی از زنان استفاده شود؟
پانوشت ها:
[۱] http://radiozamaneh.com/news/world/2011/10/24/7834 [۲] http://irna.ir/NewsShow.aspx?NID=30554883منبع: مدرسه فمینیستی
خیلی فضاحت باره این خبر نوشتن شما.. این منبع سوراخ دار فمنیستیتون هم باید بره جلو با این خبر تفسیر کردنش… ولی حیف از ما ایرونیا که همیشه آلت دست یکی دیگه شدیم
آقا یعنی توی لیبی و این همه بدبختیش.. همین یه نکته جای انتقاد داره و باید دست آویزی بشه برای رنگ کردن همه مردا به یک قلم؟ انصافتونو شکر بابا… بی خیال شید… این نوع نوشتن ها… در حافظه نا خودآگاه بعضی خانم های بیجنبه اکثراً تازه وارد تاثیر میذاره .. فردا شب انتقام قربانیان قذافی رو میخوان از شوهراشون بگیرن… یا به این فکر میافتن که .. خوب حالا که همه آقایون بعله.. پس چرا ما نه؟! این میشه که ضریب طلاق و بزن بزن و بکش بکش توی جامعه بدبخت مهاجر ایرونی خراب تر از خراب میشه… من میگم خود سانسوری هم اگر از روی اخلاق کاری و مسئولیت پذیری باشه بد نیست … وگرنه من هم دلم میخواست بنویسم… …که این خبر رو تفسیر کرده ولی مودب بودم و خود سانسوری کردم
این سوال را باید از دوستان خودتان بپرسید که در بحبوحه جنگ ناتو در لیبی بر طبل کوفتند که: گفتمان ضد امپریالیسم کهنه شده. و بعد برای تایید آن با دوست دیگرتان مصاحبه کردند که بگوید: امپریالیسم دیگر وجود ندارد. این هم سوغات امپریالیسم ناموجود برای زنان لیبی.
بدتر از اینها هم در راه است. وقتی امروز به قذافی ـ که در دیکتاتور و خونریزبودنش شکی نیست ـ تجاوز می کنند و در جا بدون محاکمه او را می کشند و صدایی از هلهله کشان در نمی آید که هیچ، بلکه (مثلا آقای مجتبی واحدی) نقض فاحش حقوق بشر را تایید هم می کنند، فردا نوبت دیگران خواهد رسید. دریغ که از تجربه ها درس نمی گیریم.