اجازه، اجازه من چند تا سئوال دارم. چند تا سئوال خیلی خیلی مهم. خواهش می کنم اگر کسی جوابشان را می داند کوتاهی نکند.

وقتی گفته می شود کشورهای اسلامی می خواهند بر اساس قوانین خودشان و نه دنیای غرب راه و روش حکومتی شان را پی بریزند  و کشورشان را اداره کنند یعنی چه؟

آیا این راه و روش حکومتی در شیوه سیستم اقتصادی ست؟ یعنی این که کشورهای مسلمان از قوانین حاکم بر نظام سرمایه پیروی نمی کنند؟ آیا شامل مسائل اجتماعی می شود؟ اگر هست کدام مسائل اجتماعی؟ و یا این که صرفا “سیاسی” ست و برای جمع کردن پیرو و امت است و رشد پیروان مذهبی؟

در طول این سی و چند سال حیات جمهوری اسلامی ایران، این حکومت به عنوان یک حکومت ضد حقوق بشر و غیر مسئول در مقابل مردمش در دنیا شناخته  شده است و در برابرش ترکیه است که  به عنوان  یک کشور مسلمان دمکرات و لیبرال منش مطرح شده است.

البته من با جمهوری اسلامی کاری ندارم چون او روی ذغال را هم با اعمال ضد حقوق بشرانه و غیرمسئولانه اش سفید کرده است.  اما سئوال من این است که در کشور ترکیه در زیر قوانینی که پایه اش شرع است چه حقوقی به مردم ترکیه داده می شود که مثلا در کشوری مثل کانادا که اساسش بر پایه حقوق بشر است داده نمی شود و مردم از آن محروم هستند؟

این کدام قوانینی هستند که نمی شود در کانادا به مورد اجرایشان گذاشت، و یا به عبارت دیگر کدام قوانین و موارد است که می شود در کاناد به اجرایشان گذاشت و در کشورهای اسلامی نه؟

من البته می دانم یکی از چشمگیرترین این موارد اختلاف، قوانینی ست که در کشورهای مسلمان در حق زنان اعمال می شود،  قوانینی که زندگی فردی و اجتماعی آنها را تحت تاثیر قرار می دهد. از ابتدایی ترین حقوق که حق انتخاب پوشش باشد، تا قوانین پیچیده مثل در اختیار داشتن تن و بدنشان.

و باید بگویم که قصد من اصلا این نیست که مبارزات زنان مسلمان را ـ و همین جا اشاره کنم که لزوما همه زنانی که در کشورهای مسلمان زندگی می کنند مسلمان نیستند و از مذاهب دیگر تا لائیک را در بر می گیرند و طبیعتا در جنبش زنان حضور آنان نیز چشمگیرست  ـ در کشورهایشان به زیر سئوال ببرم، چرا که می دانم در چنین فرهنگهایی و در چنین شرایطی مبارزه کردن چقدر مشکل و خطرساز است پس با احترام صد در صد نسبت به آنان  و تائید صد درصد مبارزاتشان برای کسب حقوق از دست رفته شان دارم این سئوالها را مطرح می کنم.

من با  زنی که آگاهانه بخواهد هویت خودش را به عنوان یک زن مسلمان محجبه تعریف کند، هیچ مشکلی ندارم. سئوال و مشکل من از زمانی شروع می شود که زنی را چه مسلمان و چه غیرمسلمان به خاطر مسائل سیاسی مجبور به رعایت حجاب کنند.

مشکل از زمانی شروع می شود که این قوانین شرعی را بخواهند در مورد دیگر زنان آن جامعه و آن کشور که مسلمان و یا مذهبی نیستند، اعمال کنند.

مشکل از زمانی شروع می شود که این کشورهای مسلمان  که می خواهند برای خودشان پیرو و دنباله رو درست کنند تا بتوانند در دنیا بر سر خواسته های سیاسی و مذهبی شان چانه زنی کنند، به زنان آن جامعه برای رفتن در شکل و قالبی که آنها درست می پندارند(حجاب با تمام اشکال متفاوتش- چادر، روسری مقنعه و…) فشار می آورند و در واقع برای ساختن امت خیالی و رویایی شان پایشان را روی دوش زنان جامعه می گذارند و بالا می روند.

البته می دانم در کشور مسلمان ترکیه بر خلاف بیشتر کشورهای اسلامی خوشبختانه حجاب اجباری اعمال نمی شود، اما دیگر قوانین مثلا قوانین ارث، طلاق، حضانت بچه و یا…. چه؟

اگر این قوانین اسلامی رعایت شود پس حقوق برابر زنان با مردان در جامعه تکلیفش چه می شود؟ آیا باید این نتیجه گیری را کرد که در کشورهای مسلمان که اساس قوانینشان بر شرع است، نمی توان و نباید از مساوات و برابری حقوق زنان با مردان سخن گفت؟

اگر بپذیریم که در جوامع اسلامی مردان از حقوق بیشتری نسبت به زنان برخوردارند آن وقت مایلم که بدانم که زنان مبارز مسلمان با این مسئله چگونه کنار می آیند،  و چگونه خواهند توانست در قالب قوانین اسلامی به برابری با مردان برسند و در جایگاه یک سانی از نظر قوانین اجتماعی و امکانات موجود در جامعه با مردان قرار گیرند نه پست تر و نه برتر.

راستی آیا مردان هم با قوانین کشورهای اسلامی به همان میزانی که زنانی که نمی خواهند هویت سیاسی اجتماعی شان به عنوان زن مسلمان مطرح شود، اختلاف دارند، یا این دغدغه و نگرانی در وجه غالبش از آنِ زنان است؟ و اگر این است چرا؟

آیا کسی می داند که تفاوت  قوانین کشورهای مسلمان و کشورهای با سیستم غربی، دیگر در چه  چیزها و جاهایی ست؟