سوریه از نظر اقتصادی کشور ثروتمندی نیست اما تنوع دینی، مذهبی و قومی به این کشور غنای فرهنگی و اجتماعی خاصی بخشیده است. سوریه کنونی در واقع وارث “بلاد شام” است که یکی از قلمروهای امپراتوری عثمانی به شمار می رفت. اما پس از جنگ اول جهانی “بلاد شام” یا “سوریه بزرگ” یا “مملکت عربی سوریه” به واسطه طرح  استعماری “سایکس – پیکو” به کشورهای سوریه کنونی، فلسطین، اردن و لبنان تقسیم  شد.

سوریه از همان آغاز دوران نهضت روشنگری عرب در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به کانون جنبش های ناسیونالیستی عرب بدل شد. سابقه تاریخی امپراتوری اموی و انسجام نسبی بافت قومی  در این زمینه بی تاثیر نبود.

جمعیت سوریه هم اکنون حدود بیست میلیون نفر است و شهر حلب،  پایتخت  اقتصادی و پرجمعیت ترین شهر این کشور است. دمشق، پایتخت سیاسی و حمص سومین شهر پرجمعیت سوریه هستند. طبق مرکز مطالعات سیاسی و استراتژیک سوریه، عرب ها ۸۵ درصد و کردها ۹ درصد جمعیت سوریه را تشکیل می دهند و در پی آنها، اقلیت های قومی ـ دینی ارمنی، آشوری، چرکسی، ترکمن و یزیدی جای می گیرند. سوریه هفتمین اقلیت ارمنی جهان را در بر می گیرد.

تظاهرات علیه بشار اسد

 طبق سرشماری رسمی سال ۱۹۸۵ توزیع دینی و مذهبی سوریه به شرح زیر است: ۱/۷۶% مسلمان سنی، ۵/۱۱% علوی، ۸% مسیحی، ۳% دُرزی، ۱% اسماعیلی و۴/۰% شیعه اثنا عشری هستند، اما برخی از پژوهشگران معتقدند که جمعیت اهل سنت ۸۰% ، جمعیت کردها ۱۰% و جمعیت مسیحیان نیز ۱۰% است. شمار فراوانی از ارمنیان، آشوریان وچرکس ها در شهر حلب زندگی می کنند. 

 این آمار می تواند در قرائت شرایط عینی و ذهنی انقلاب سوریه به ما کمک کند.  

از اخگر کودکان تا شعله جوانان

در ۱۵ مارس ۲۰۱۱ کودکان شهر “درعا” در جنوب این کشور با تأثر از تحولات تونس و مصر به شعارنویسی بر روی دیوارها پرداختند که سرنوشت دستگیرشدگان ـ به رغم صغر سن ـ مرگ زیر شکنجه بود. کودکان درعا در واقع اخگر خیزشی شدند که بعدها شعله هایش به جان همگان افتاد. و البته در سوریه ـ همچون دیگر انقلاب های جهان عرب ـ جوانان نیروی محرکه انقلاب را تشکیل می دهند. در اینجا فیسبوک همان نقش “ایسکرا”ی انقلاب روسیه را بازی کرد. انقلاب مردم سوریه ـ که با خون و خشونت فراوان همراه است ـ برخلاف انقلاب مصر از “پیرامون” آغاز شد و “مرکز” را در برگرفت، اما هنوز موج انقلاب، “مرکز” را کاملا نپوشانده است. به رغم شمولیت انقلاب بر روستاها و شهرهای مختلف سوریه، هنوز خیزش انقلابی کل شهرهای دمشق و حلب را در برنگرفته است. در پایتخت، این شهرک های اقماری پیرامون شهر هستند که پا به پای انقلاب پیش می روند و آتش انقلاب فقط برخی محله های دمشق را در نوردیده است.

 انقلاب سوریه از معدود انقلاب های دموکراتیک جهان است که هم روستاها و هم شهرک ها و هم شهرها را در برگرفته است. معمولا روستاییان در انقلاب های کلاسیک، توان بالقوه و بالفعل انقلاب های مسلحانه دهقانی بوده اند، اما در انقلاب سوریه، توده های روستایی پا به پای توده های شهری دست به تظاهرات و اعتراضات می زنند. یکی از دلایل داخلی تاخیر در پیروزی این انقلاب، عدم مشارکت بخش هایی از مردم شهر حلب و دمشق است. این امر هم دلیل طبقاتی و هم دلیل مذهبی دارد. در واقع وابستگان به اقلیت های مسیحی، علوی و دیگر فرقه های غیر سنی از آینده این انقلاب و امکان غلبه اسلامگرایان سنی در آینده سوریه بیمناک اند. رژیم وابسته به اقلیت علوی نیز با رفتارهای خود بر طبل تفرقه مذهبی می کوبد. اخیرا از یکی از وزیران لبنانی دوست بشار اسد نقل شده است که وی تهدید کرده از مواضع خود عقب نشینی نخواهد کرد و در صورت لزوم ممکن است دولتی را در ساحل مدیترانه تشکیل دهد. ما این را در سخنرانی وی در روز سه شنبه ۱۰ ژانویه نیز می بینیم. اما بشار اسد در این سخنرانی – برخلاف بلوف های گذشته اش که نوید چیرگی زودهنگام را بر خیزش مردم  می داد، از زمان پایان این وضع انقلابی اظهار بی اطلاعی کرد.

 از دیگر دلایل تاخیر در پیروزی انقلاب، عدم وقوع انشعاب در بدنه رهبری و حکومتی و کادر دیپلماتیک سوریه در خارج از کشور است. تحلیلگران سوری این امر را به بیرحمی و سنگدلی ماموران امنیتی رژیم در برخورد با خانواده منشعبان و جدا شدگان نسبت می دهند. اما میزان انشعاب در میان ارتش رو به فزونی است و جدا شدگان، “ارتش آزاد سوریه” را تشکیل داده اند که در برخی از شهرها و در بلندی های کوهستان “جبل الزاویه” در شمال کشور فعال اند و شمار آنان بیش از پانزده هزار نفر است. فرماندهان این ارتش در ترکیه مستقر شده اند. بخش هایی از ارتش آزاد سوریه در شهر حمص بر برخی از محله های اصلی شهر مثل محله میدان “بابا عمرو” مسلط شده اند. فرماندهی این ارتش با “شورای ملی سوریه” که عمده ترین بخش اپوزیسیون سوریه است هماهنگی دارند و ماموریت خود را، دفاع از تظاهرکنندگان بی دفاع در برابر آتش اسلحه و توپخانه ارتش رسمی بشار اسد می دانند.

 اپوزیسیون سوریه

اکنون یک گروه عمده اپوزیسیون به نام شورای ملی سوریه (المجلس الوطنی  السوری) وجود دارد که دکتر برهان غلیون استاد دانشگاه سوربن پاریس و اندیشمند نامدار سوری ریاست آن را به عهده دارد. این شورا یا مجلس که بزرگترین گروه اپوزیسیون سوریه است عمدتا جماعت اخوان المسلمین، برخی از گروه ها و شخصیت های لیبرال، چپ و کرد سوریه را در بر می گیرد و از حمایت توده های معترض برخوردار است. هم چنین اغلب کشورهای عربی و غربی با این شورا تعامل دارند. حدود شصت تن از اعضای این شورا در داخل سوریه هستند که به شکل مخفی فعالیت می کنند. حزب دموکراتیک خلق (کمونیست مارکسیست سابق) به رهبری ریاض الترک و هیات سراسری انقلاب سوریه (الهیئه العامه للثوره السوریه) و کمیته های هماهنگی انقلاب سوریه (تنیسقیات الثوره السوریه) به نوعی با “شورای ملی سوریه” هماهنگی دارند.

 گروه دوم هیات هماهنگی برای تغییر دموکراتیک (هیئه التنسیق من اجل التغییر الدیمقراطی) است که هیثم مناع وکیل دعاوی و فعال حقوق بشر سوری دبیری آن را به عهده دارد و احزاب “تجمع چپ سوریه”، “حزب کمونیست کار”، “حزب اتحاد سوسیالیست” و یازده حزب کرد و شماری از شخصیت های اپوزیسیون را در بر می گیرد. این گروه در ۳۱ دسامبر با انتشار بیانیه ای امضای توافق نامه همبستگی میان خود و شورای ملی سوریه را اعلام کرد که البته این امر بحث ها و جدل ها و حتی مخالفت هایی را در میان اعضای شورای ملی سوریه برانگیخت. لذا این توافق نامه، در واقع مرده به دنیا آمد و هنوز فعال نیست.

 ثقل چپگرایان و حضور کردها در “هیات هماهنگی” غلیظ تر است و ثقل اخوان المسلمین و لیبرال ها در “شورای ملی سوریه” پررنگ تر. اما مقبولیت عربی و بین المللی شورای ملی سوریه بیشتر است.گرچه آماج هر دو گروه اپوزیسیون، سرنگونی رژیم سوریه است و این را در ادبیات خود اعلام کرده اند، اما اعضای “شورای ملی سوریه”، “هیات هماهنگی” را متهم می کنند  که به طور  پنهان با رژیم ایران سر و سری دارد و در فعالیت هایش با این رژیم هماهنگی می کند و موضعی سازشکارانه در قبال رژیم سوریه دارد. خود هیات هماهنگی نیز “شورای ملی سوریه” را متهم می کند که تابع ترکیه است و افرادی با ایده های متناقض را در درون خود گرد آورده. می توان اختلاف بر سر دخالت بین المللی ـ بویژه دخالت نظامی برای حمایت از غیرنظامیان ـ را مهمترین عامل اختلاف دو گروه دانست.

 هم اکنون رژیم خونریز بشار اسد، ماموریت ناظران اتحادیه عرب را به شکست نزدیک کرده است، لذا اغلب گروه های اپوزیسیون سوریه و سازمان های حقوق بشر جهانی می کوشند پای او را به عنوان جنایتکار ضد بشریت به دادگاه کیفری بین المللی لاهه بکشانند.   

 یکپارچگی گروه های اپوزیسیون، قطع حمایت اقتصادی، سیاسی، نظامی و نرم افزاری ایران و نیز تغییر موضع روسیه در مجامع بین المللی به منظور محکومیت جنایت های رژیم بشار اسد می تواند راه را برای غلبه بر رژیم بشار اسد و کوتاه کردن فرآیند انقلاب مردم سوریه آماده کند.

 در پی جنایت ها و خونریزی ها و سرکوب های ده ماه گذشته، رژیم سوریه  مشروعیت خود را از دست داده است. شاید هنوز ده درصدی از مردم باشند که به این رژیم اعتقاد داشته باشند، اما اکثریت مردم سوریه یا با آن به شکل علنی به مخالفت برخاسته اند یا ناخشنودی خود را از ترس ماموران بیرحم اش پنهان می کنند. “هیات هماهنگی” در واقع نماینده سیاسی لایه های مدرن جامعه سوریه است و از نظر کمی و پایگاه توده ای از “شورای ملی سوریه” بسا عقب تر است. بی گمان اخوان المسلمین سوریه و حتی نیروهای سلفی ـ که به گمانم پس از پیروزی انقلاب سر برخواهند آورد ـ نیروهای اسلامگرایی هستند که در آینده سوریه نقش خواهند داشت. اما فرق سوریه با دیگر کشورها نظیر تونس و مصر این است که “اخوان المسلمین سوریه” به عکس جهت گیری های ضد غربی رژیم بشار اسد، با کشورهای غربی پیوندهای خوب و صمیمانه دارند. نیز در سوریه، نیروهای چپگرا و ناسیونالیست دارای ریشه های کهن و سازمان یافته هستند. استثنا فقط حزب کمونیست سوریه است که به عنوان عضو جبهه به اصطلاح مترقی حاکم بر سوریه دنباله رو حزب بعث سوریه به شمار می رود. سایر احزاب و شخصیت های چپ و مارکسیست در موضع اپوزیسیون هستند. ده ها تن از آنان ـ از جمله ریاض الترک ـ سالیان طولانی از عمر خود را در سیاه چال های خاندان اسد ـ حافظ و بشار ـ گذرانده اند. از قضا لیبرالیسم در سوریه نسبت به مصر و تونس ضعیف تر است.    

در واقع صف بندی نیروهای سیاسی در عرصه پوزیسیون و اپوزیسیون ـ در داخل و خارج ـ بازتابنده وضعیت کنونی طبقات و موازنه نیروهای اجتماعی در عرصه سیاسی سوریه است.

 

 

* یوسف عزیزی بنی طُرُف عضو هیأت دبیران کانون نویسندگان ایران و عضو افتخاری انجمن قلم بریتانیا است و به شغل روزنامه نگاری اشتغال دارد. او به دو زبان عربی و فارسی قلم می زند و تاکنون ۲۴ کتاب و صدها مقاله در مطبوعات عربی و فارسی منتشر کرده است.