نگاهی به کارنامه ی درخشان اصغر فرهادی، فیلمنامه نویس و کارگردان ایرانی
یک شنبه گذشته فیلم” جدایی نادر از سیمین” جایزه معتبر سینمای امریکا، گوی طلاییGolden Globe را برای بهترین فیلم غیر آمریکایی برای اصغر فرهادی کارگردان برجسته ایرانی به ارمغان آورد. انگیزه این نوشته نه تنها دریافت این جایزه، بلکه توجه و پذیرفتن شگفت انگیز محافل سینمایی جهان و هم چنین استقبال تماشاگران در خارج از ایران از این فیلم بوده است.
دریافت جوایز و ارزش گزاری بسیاری از جشنواره های فیلم دنیا که بیشتر آنها معمولاً به دلایل سیاسی فیلم های کشورهایی مانند ایران و کارگردان های آن ها را برجسته نمی کنند، و این که تنها در فرانسه بیش از یک میلیون نفر تاکنون از فیلم “جدایی نادر از سیمین” دیدن کرده اند، دلیل این ارزش گزاری است. لیکن چون نقدها و بررسی های گوناگون ـ حتی در نشریات پرخواننده آمریکایی مثل وال استریت جورنال، نیویورک تایمز و لوس آنجلس تایمز ـ از فیلم “جدایی نادر از سیمین” نوشته و انجام شده است، نگارنده را بر آن داشت که مروری بر کارنامه سینمایی کارگردان آن – اصغر فرهادی – داشته باشم و از این راه به شناسایی بیشتر او – بخصوص چون کارهای اولیه اش کمتر مورد توجه بوده اند – بپردازم.
اصغر فرهادی بی شک یکی از برجسته ترین فیلمسازان ایرانی است. او با پنج فیلم رقص در غبار (۱۳۸۱)، شهر زیبا (۱۳۸۲)، چهارشنبه سوری (۱۳۸۴)، درباره الی (۱۳۸۷) و جدایی نادر از سیمین (۱۳۸۹) خود را از سایر فیلمنامه نویس ها و کارگردان های مطرح ایران متمایز کرده و جایگاه خاصی در سینمای امروز ایران
ـ سینمایی که از ارزش های والایی برخوردار است ـ به دست آورده است. او داستان فیلم هایی را که کارگردانی می کند خود می نویسد. در حقیقت ورود حرفه ای اصغر فرهادی به سینما با فیلمنامه نویسی آغاز شده است. داستان فیلم “ارتفاع پست” ساخته ابراهیم حاتمی کیا (۱۳۸۰)، نوشته اصغر فرهادی است. هم چنین فیلمنامه نویسی سه مجموعه تلویزیونی – روزگار جوانی (۱۳۷۷)، داستان یک شهر۱ و ۲ (۱۳۸۰-۱۳۷۸) ( و فیلم کنعان (۱۳۸۶) در کارنامه سینمایی او جای دارند. یکی از ویژگی های کارهای سینمایی این فیلمساز که زیر ۴۰سال سن دارد، بیان و به تصویر کشیدن زندگی انسان های عادی در جامعه شهری ایران و کنکاش در نشان دادن اختلافات فردی، درون خانوادگی و گروهی در بستر تضادهای فکری، فرهنگی و طبقاتی آن ها است. شخصیت های ساخته و پرداخته او از خصوصیات انفرادی، رفتار و کردار جمعی و اعتقادات خاص فکری و مذهبی برخوردارند که در تضاد بین طبقات مختلف اجتماعی و اقتصادی به صورت های گوناگون خود را می نمایانند. شخصیت های داستان های او – هم شخصیت های اصلی و هم شخصیت های جانبی – افرادی در سنین مختلف، اشتغال های کاری گوناگون و از قشرها و طبقات متفاوت هستند که در ساختار و شرایط خاص جامعه، درگیر مسایل و مشکلات شخصی می باشندکه آنها را در برخوردهای عادی و اتفاقات نامنتظر، به واکنش های معمولاً حاد و در اکثر موارد افشاگرانه ی خصلت های در ظاهر کمابیش پنهان، ولی در باطن عمیق آنان می کشاند.
این ویژگی ها، و به طور کلی چند وجهی بودن کارهای فرهادی است که او را از کارگردان های دیگر ایرانی، که در داخل کشور یا در سطح جهانی شناخته شده اند، متمایز می سازد. فیلم های اصغر فرهادی هم تک تک و هم در کلیت آنان، از منظر موضوع، شخصیت ها، زبان و بیان سینمایی خود را از ساخته های فیلمسازانی چون
عباس کیارستمی، بهمن قبادی، جعفر پناهی، مجید مجیدی و حتی محسن مخملباف و بهمن فرمان آرا که عمدتاً تأکید بر موضوعات خاصی چون زندگی بچه ها، ساکنان فقیر جنوب شهر، افراد روستایی یا قشر ها، طبقات و اقوام خاص (مانند کردها) دارند، جدا می سازند.
تفاوت دیگر او با کارگردان های نامبرده که معمولاً از بازیگران غیر حرفه ای استفاده می کنند به کارگیری بسیاری از بازیگران شناخته شده سینمای ایران است: شرکت دادن لیلا حاتمی، پیمان معادی و شهاب حسینی در “جدایی نادر از سیمین”، گلشیفته فراهانی، ترانه علیدوستی، پیمان معادی و شهاب حسینی در فیلم “درباره الی”، هدیه تهرانی و ترانه علیدوستی در”چهارشنبه سوری”، و فرامرز قریبیان در”شهر زیبا” و “رقص در غبار” نمودار این حقیقت است.
فرهادی در عین حال در هر فیلم خود یک یا چند بازیگر تازه ـ مانند دختر خود سارینا فرهادی ـ را به سینمای ایران شناسانده است. توانایی خاص او به کار گرفتن بازی های درخشان از مجموعه هنرپیشه های فیلم های خود ـ هنرپیشگان حرفه ای، بازیگران تازه کار و حتی خردسال ـ است که این ارزش خاصی به فیلم های او می بخشد. از همین زاویه است که فستیوال برلین جایزه بهترین هنرپیشه مرد و بهترین هنرپیشه زن را نه به یک نفر بلکه به تمام بازیکنان فیلم “جدایی …” داد.
فرهادی که از نسل فیلم سازانی است که یا در دوران پس از انقلاب به دنیا آمده اند یا سنین کودکی و جوانی خود را در آن گذرانده اند،(۱) جامعه خود را به خوبی می شناسد و با روابط درونی و درگیری های افراد و گروه ها و طبقات جامعه امروز بسیار آشناست. این آشنایی، همراه با زبانی که در داستان نویسی به کار می گیرد، و نوع پرداخت استثنایی او که در فضا سازی پخته و مناسب به واقعگرایی فیلم های او بسیار کمک کرده اند، تا حدّی است که بخش های عمده ای از کارهای او ـ به ویژه سکانس هایی که در درون خانه یا فضاهای بسته اتفاق می افتند ـ شباهت زیادی به آنچه در غرب به آن Reality Showمی گویند پیدا می کند. به زبان دیگر، تماشاگر حس می کند که خود در درون فضایی که در فیلم در جریان است شرکت دارد و ناظر اتفاق افتادن واقعه است. فیلمبرداری درخشان، صدابرداری بسیار خوب و تدوین سینمایی بسیار حرفه ای ـ که همگی فیلم های فرهادی را در سطح بالاتری از بسیاری دیگر از فیلم های ایرانی قرار می دهند ـ به تقویت این احساس تماشاگر یاری می رساند و به کارهای این فیلمساز تحصیلکرده برجستگی و کیفیت خاصی می بخشند.
ویژگی دیگر کار فرهادی حضور و تداوم مقوله ها و نکات خاص یکسانی در فیلم های اوست: پایبندی به اخلاقیات، چه در جایگاه اعتقادات مذهبی و چه در چهارچوب کلی تر ساختار فرهنگی، به خصوص در میان قشرهایی از طبقات غیر مرفه و سنتی؛ دروغگویی، دردی ریشه گرفته در جامعه ایرانی، به ویژه نوع خاص به اصطلاح مصلحتی آن که قرار است جلوگیر اتفاقات نا رست و کمک به رفع مشکل باشد ولی در هر حال، به نوعی افشا می شود و خود، این بار در بعدی عمیق تر، مشکل ساز؛ تنهایی و دوری انسان ها از یکدیگر حتی اگر در روابط زناشویی، خانوادگی و دوستانه قرار گرفته باشند و در ظاهر به هم نزدیک؛ و از منظری وسیع تر، رو در رویی زندگی های مبتنی بر روابط سنتی با خواست ها و پیامدهای زندگی مدرن تر و نوگراتر؛ و سرانجام پایان داستان که به نوعی تماشاگر را در انتخاب آزاد می گذارد نمونه هایی از این تداوم اند.
می توان به بسیاری از این موارد در فیلم های فرهادی اشاره کرد لیکن برای کوتاهی کلام، شاید اشاره به هر کدام در یک یا دو کار او کافی باشد و خواننده علاقمند خود بتواند با تماشای فیلم های او نمونه های بیشتر را دریابد.
در فیلم رقص در غبار، جوانی که همسر خود را به خاطر شایعات و گفتار نامناسب درباره ی مادر او طلاق داده، خود را موظف می داند که مهریه او را به هرگونه که شده بپردازد، حتی اگر مجبور به مارگیری در شرایطی سخت باشد و انگشت خود را در این ماجرا از دست بدهد. در همان حال، مرد مارگیر به خاطر اخلاقیات انسانی نه یکبار بلکه دو بار هزینه بیمارستان پسر جوان را – بی آنکه برای پرداخت آن مسئولیتی داشته باشد – می پردازد. در “جدایی نادر از سیمین” زن کارگر که خود و شوهرش سخت به پول نیاز دارند از گرفتن وجهی که از نظر او “حلال” نیست خودداری می کند، در عین حال برای جلوگیری از واکنش نامطلوب شوهر خود در مورد کار کردن در خانه مردی که همسرش در منزل نیست و رسیدگی به پدر او که قاعدتاً “نامحرم” است، دروغ می گوید. در “چهارشنبه سوری” دختر جوان کارگر که به اخلاقیات مذهبی خود وفادار است برای جلوگیری از تشدید سوء ظن زن صاحبخانه نسبت به وفاداری شوهر خود و رابطه او با زن همسایه دروغ می گوید، هم چنین به نامزد خود برای توجیه دیر بازگشت از کار. گم شدن اِلی یاغرق شدن او در دریا باعث افشا شدن مجموعه دروغی می شود که او به مادر و دوست پسر خود (البته در فیلم عنوان “نامزد” به گوش می خورد که از نظر شرعی قابل قبول تر است) و دروغ هایی که در عمل واسطه ای می شوند تا خصوصیات اصلی و زیر بناهای روابط فردی و جمعی یک گروه که در ظاهر دوست نزدیک هستند گشوده و آشکار شوند. در حقیقت در فیلم های فرهادی دروغگویی و بعد افشای دروغ مدخلی است برای بیان و شفافیت بخشیدن به بحران ها و مشکلاتی که خمیرمایه اصلی داستان ها هستند. و نباید از این واقعیت سئوال برانگیز گذشت که اکثر دروغ ها توسط شخصیت های زن گفته می شوند.
روابط بحرانی، رفتار نابسامان و دوری انسان ها از یکدیگر، مقوله مشترک دیگر کارهای فرهادی، در “رقص در غبار” بین زن و شوهر جوان، شوهر و مرد مارگیر، بازگویی زندگی زناشویی مارگیر و هر دو مرد با دنیای پیرامون آنان رخ می نماید؛ در “چهارشنبه سوری” نیز همین رفتارهای نابسامان بین زن و شوهر، زن و زن همسایه و شوهر و زن همسایه، هر یک جداگانه و در عین حال پیوسته به یکدیگر شکل می گیرند که علاوه بر خود این افراد، بر فرزند کوچک زن و شوهر و بر دختر کارگر که خود آماده ازدواج است و این روابط را شاهد است ـ هر چند که آنها در بین قشرهایی از طبقه ای متفاوت از طبقه او در جریان اند ـ تأثیر می گذارند. برجسته ترین گرفتاری های فردی و اجتماعی، امّا، در “شهر زیبا” فیلم قوی ولی کمتر شناخته شده فرهادی تبلور می یابند. در این فیلم فرهادی به مقوله قصاص که جایگاهی خاص در فقه اسلامی و مخصوصاً در قوانین جزایی جمهوری اسلامی دارد می پردازد. این پرداخت نگاهی عمیق و موشکافانه به زاویه بخصوصی از حکم قصاص دارد، زاویه ای که محکوم به مرگ اگر زیر ۱۳ ساله باشد، در زندان نگهداری می شود تا زمانی که به سن قانونی برای اعدام شدن برسد. در “شهر زیبا” پسر محکوم به مرگ با نگرانی در زندان به روز رسیدن به ۱۸ سالگی ـ یعنی روز اعدام ـ نزدیک می شود در حالی که خواهر او که خود در رابطه ی عاطفی با جوان دیگری قرار می گیرد، تمام کوشش خود را به کار می بندد تا از پدر مقتول با دادن پول (دیه) رضایت و گذشت به دست آورد.
پدر که با غم از دست دادن پسر نوجوان خود زندگی می کند حاضر به گرفتن پول ـ که سخت به آن نیاز دارد ـ و دادن رضایت که تنها راه رهایی زندانی از اعدام است نیست.
این بحران در روابط فردی و زندگی جمعی در “جدایی نادر از سیمین”، هنگامی که زن قصد کوچ از کشور به خاطر ساختن آینده دیگری برای دخترـ و خود ـ را دارد و شوهر با تأکید بر نیاز به نگهداری پدر مسن و بیمار خود نمی خواهد به این کوچ تن دردهد، آغاز می شود و در جریان اتفاقات بعدی دامنگیر تمام شخصیت های داستان می گردد: رابطه ی بین زن کارگر که برای نگهداری پدر مرد استخدام شده با مرد، و بین او با شوهر خود، بین مرد و شوهر زن کارگر و حتی دختر خانواده با پدر و مادر خود.
در بیان کلامی و تصویری گویای فیلم است که تماشاگر با شخصیت های داستان برخوردی احساسی پیدا می کند و با هر یک به نوعی همدردی نشان می دهد، حتی اگر آنها در قطب های مخالف با تماشاچی باشند.
در نگاهی کلی، اختلاف ها، تضادها و بحران های پیچ خورده در روابط انسانی که ساختار اصلی فیلم های اصغر فرهادی را تشکیل می دهند ریشه در شرایط خاص جامعه ایران دارند. جامعه ای که بسیاری از افراد، چه در رابطه زناشویی و چه در خارج از آن از بدگمانی و بی اطمینانی رنج می برند. جامعه ای که در آن تضادهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی گسترش پیدا کرده اند و جدایی ساختارهای سنتی و مدرن و به تبع آن جدایی اقشاری که به طور صوری در کشور زندگی می کنند ولی تفکرات و دلمشغولی هایشان و کلاً نحوه ی زندگی شان بر اساس آنچه خارج از جامعه می گذرد قرار دارد از آنانی که خواسته یا ناخواسته درگیر پایبندی به زندگی عادی و جاری در کشور هستند بسیار آشکار و قابل لمس است.
توانایی تحسین برانگیز فرهادی در انگشت گذاری و شناسایی این شرایط در قالب داستانی گیرا و واقع گرا، شخصیت های خوب پرداخت شده، و بیان سینمایی درخشان، بی ادعا و بی ادا و اطوار، با تکنیک و ریزه کاری های بسیار است. (۲) او در عین حال، با دست یافتن به روشی خاص با وجود پرداختن به مشکلات جامعه توانسته فیلم های خود را از خطر توقیف شدن دور نگاه بدارد و حتی بتواند شاهد ارسال دو فیلم آخر خود به عنوان فیلم های انتخابی ایران برای شرکت در جوایز اسکار باشد.
من امید بسیار دارم که با اقبالی که “جدایی نادر از سیمین” در به دست آوردن جوایز متعدد داشته و مورد توجه تعداد زیادی از منتقدین فیلم در آمریکا قرار گرفته است، و اکنون با دریافت جایزه گوی طلایی خود را بیشتر شناسانده، بتواند با دریافت جایزه از آکادمی فیلم های سینما (که به اسکار معروف است) جدائی سینمای ایران از فستیوال های معتبر امریکائی به طورکامل پایان پذیرد.
پانویس ها:
۱ـ فرهادی در سال ۱۳۵۱ به دنیا آمده است و دارای مدرک لیسانس و فوق لیسانس در رشته تئاتر از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است.
۲ـ یکی از این ریزه کاری ها نشان دادن نحوه زندگی یا سلیقه افراد است بدون عمده کردن آن. به طور مثال در “رقص در غبار” مرد مارگیر به موسیقی ساز و ضربی گوش می دهد ولی در صحنه دیگر کارمند بیمارستان به آواز محمد نوری
نقدی بود بسیار جامع و مسیولانه. از اشاره های شما به نکات ارزشمند فیلم های اصغر فرهادی سپاسگزام.