این آخر هفته فیلم A Dangerous Method را دیدم . این که فیلم خوبی بود یا نه را هیچ کس نمی تواند بگوید چون به نظرم کاملا بستگی به این دارد که چه جور شخصیتی دارید، اگر حتی ذره ای به روانکاوی و روان درمانی علاقه داشته باشید، مطمئن باشید که از دیدن این فیلم خیلی لذت خواهید برد ولی اگر به این جور مسائل علاقه ای ندارید، مکالمات فیلم و جر و بحث های فروید و یونگ می تواند برایتان خسته کننده باشد.
فیلم حدود یک دهه از زندگی کارل گوستاو یونگ و همکاری اش با فروید را به تصویر می کشد از سال ۱۹۰۴ تا قبل ازجنگ جهانی اول. داستان روی رابطه یونگ و یکی از بیمارانش به نام سابینا اشپیلرین تمرکز دارد. ماجرا در زوریخ و کلینیک روانی یونگ آغاز می شود و دختر جوانی را می بینیم به نام سابینا که به اختلال روانی بسیار شدیدی دچار است. جیغ می کشد، تمام بدنش منقبض است و با تمام نیرو سعی می کند در برابر چند نفر که می خواهند به کلینیک ببرندش، مقاومت کند. پانزده دقیقه اول فیلم به طرز غم انگیزی دردناک است بخصوص اگر کسی سابقه آشنایی با افراد روان پریش را داشته باشد. در نگاهی کوتاه زندگی روزمره در یک آسایشگاه روانی را می بینیم. این که پرستارها و نگهبانان چه مسئولیت سنگینی دارند. این که چقدر مراقبت از بیمارانی که هدفی ندارند جز از بین بردن خود، از هر کار دیگری سخت تر است و چه قدرتی می خواهد.
اولین برخورد یونگ با سابینا در همین وضعیت است و یونگ تصمیم می گیرد که روش تجربی “گفتار درمانی” را روی سابینا امتحان کند و همین یکی از جذاب ترین نکته های فیلم است.
دیدن این که “روانکاوی” چطور متولد شد. این روزها که داشتن یک روانکاو یا مشاور به همه توصیه می شود و تصور ما از دفتر یک روانکاو، اتاقی است که رنگ هایش باید بهمان آرامش بدهد و مبلی راحت که رویش دراز بکشیم و از فکرها و نگرانی هایمان حرف بزنیم، جالب است ببینیم که اولین جلسه روانکاوی در دنیا چطور برگزار شد و چقدر با واقعیت امروز فرق داشت!
یونگ، دختر جوان را به اتاقی سفید رنگ و خالی می برد که فقط دو صندلی پشت هم در وسط آن قرار داشت. یونگ توضیح می دهد که لازم است پشت سر بیمار قرار بگیرد تا تمرکز او را بر هم نزند و بعد شروع به پرسیدن سئوالاتی می کند. این صحنه های فیلم خیلی خیلی دردناک است و واقعی. وقتی سابینا می خواهد روابطش با پدرش را توصیف کند دچار حمله عصبی می شود، بدنش منقبض و فک هایش روی هم قفل می شود و با تلاش بسیار می گوید که پدرش از چهار سالگی به شدت کتکش می زده و آزارش می داده و بعد از هر بار کتک زدن وادارش می کرده تا دستش را ببوسد و وقتی یونگ از او می پرسد که آیا این تجربه آزارش می داده، سابینا از لا به لای دندان های کلید شده جواب می دهد که نه! بلکه آزار پدرش هیجان زده اش می کرده و یونگ متوجه می شود که هر نوع تنبیه فیزیکی و یا حس حقارت باعث تحریک میل جنسی سابینا می شود.
در این میان یونگ به وین سفر می کند تا برای اولین بار فروید را ملاقات کند. اولین دیدارشان سیزده ساعت طول می کشد و دوستی عمیقی بینشان شکل می گیرد و در مدتی کوتاه می شود مهمترین شاگرد و پیرو فروید. با این حال اختلاف نظراتی هم داشتند مثل آن که برخلاف فروید که ریشه تمام اختلالات روانی را در مشکلات جنسی می دید، یونگ عقیده داشت که ریشه بیماری هایی مانند اسکیتزوفرنی نمی تواند جنسی باشد. یونگ همچنین در نامه نگاری هایشان مورد سابینا را نیز با فروید مطرح کرده بود.
جلسه های گفتار درمانی یونگ و سابینا کم کم باعث می شود تا سابینا نیازهایش را بپذیرد و از احساس گناه کردن به خاطر امیال جنسی اش دست بردارد. پس از به اتمام رسیدن دوره درمانش، سابینا با تشویق یونگ به تحصیل در رشته روان پزشکی می پردازد و بعدها به یکی از اولین روانپزشکان زن موفق تبدیل می شود .
در زمان نوشتن پایان نامه اش و در حالیکه یونگ به عنوان مشاور راهنمایش با او همکاری می کرد، هر دو رابطه ای را باهم شروع می کنند و یونگ با این که زندگی زناشویی موفقی داشت، ولی نمی توانست در برابر وسوسه سابینا مقاومت کند و همین بعدها باعث به وجود آمدن مشکلاتی در روابطش با سابینا و بعدتر فروید شد …
فیلم های تاریخی و بر اساس زندگی واقعی همیشه جذابیت خاصی دارند و این فیلم هم از این قاعده مستثنا نبود. دیدن رابطه فروید و یانگ، فهمیدن دلیل اختلافشان و ضرری که برهم خوردن رابطه شان به پیشرفت علم روانشناسی در آن زمان وارد آورد، خیلی جالب بود. بازی کیرا نایتلی را در نقش سابینا دوست داشتم با اینکه به هیچ عنوان نتوانسته بود لهجه آلمانی -روسی قابل قبولی ارایه دهد.
نمی دانم کسی که کار و رشته اش روانشناسی باشد این فیلم را چطور می بیند ولی به نظر من فیلم خیلی خوبی بود. دیالوگ هایی که بین فروید و یونگ رد و بدل می شوند و تمام صحبت هایشان درباره تعبیر خواب و روانکاوی تحلیلی و همه و همه برایم خیلی جالب بودند و اگر شما هم علاقه مند باشید، باید حتما فیلم را ببینید.
* مریم زوینی دانش آموخته رشته تغذیه است ولی کار او همواره ترجمه در حوزه ادبیات بوده و علاقه اش به ویژه به هنر سینماست. هفت کتاب از ترجمه های او تا به حال در ایران منتشر شده است.