رضا علامه زاده: شرمسار مى شوم چرا پیش از این ها آستین بالا نزده ام؟

 شهروند ـ نسرین الماسی: ما مردمانِ دقیقه نودی هستیم، چرا؟ نمی دانم. بی گمان دلیل هایی دارد، اما تا زمانی که متخصصان امر (جامعه شناسان و روانشناسان) در این زمینه پژوهش نکنند و آگاهی رسانی نشود، برشمردن دلایل، اگر خطا نباشد، دست کم، دقیق و علمی نیست.

این را گفتم تا بگویم از روز جمعه ۲ مارچ ۲۰۱۲ تلفن های دفتر بدون وقفه زنگ می خوردند و بلیت های نمایش فیلم تابوی ایرانی طلب می شد. البته باید بگویم تقریبا در همان اواخر روز جمعه ۲ مارچ بلیت ها همه به فروش رفته بود  و این در حالی بود که نمایش فیلم درست یک هفته بعد، یعنی در ۹ مارچ برگزار می شد و  ما از چندین هفته پیش هر شماره در شهروند خبر برگزاری این شب را اعلام کرده بودیم.   

حسن زرهی و سیماسحر زرهی

برخی از تلفن کنندگان از شنیدن جواب “متاسفیم” عصبانی می شدند، برخی پوزش خواه از این که دیر اقدام کرده اند؛- و این که حالا نمی شود فقط ۲ تا بلیت به ما بدهید- ، و دیگرانی هم وقتی می گفتیم دوباره نمایش خواهیم داد، می خواستند در جا ثبت نام کنند که مثل این دفعه دقیقه نودی نشوند و ما شرمنده رویشان نشویم. و شاید باور نکنید یک دقیقه مانده به شروع فیلم باز هم خواستاران بلیت همچنان امیدوار ایستاده بودند و خوشبختانه از این صف دو  تن ناامید نشدند و موفق به دیدن فیلم شدند و باید دعا را به جان دوست عزیز اما بدقولی کرد که نتوانسته بود خود را به نمایش فیلم برساند.

و ناگفته نگذارم،  هر آن چه رد و بدل می شد در این بین، انرژی مثبت بود و سپاس و تشکر، و ما شهروندیان چقدر دلگرم و خوشحال بودیم که در این پروژه انسانی و حقوق بشرانه ای که از آنِ دوستان مان رضا علامه زاده، بیژن شاهمرادی و منصور تایید است، سهمی اندک داریم.

در این بین همکارانِ پاسخگوی تلفن ها به شوخی و به جد می گفتند اگر برنامه نوروزی شهروند هم از این استقبال  بی همتا برخوردار شود، چقدر عالی خواهد شد، و این حرف ها می شد مایه شوخی و خنده  برای ما در هفته ای پر حجم، از نظر کاری و طبیعتا پر تنش، و فضا را آرام و دلپذیر می کرد و  ما را دلگرم به موفقیت!

 راستش مارچ، ماه شلوغی ست برای ما شهروندیان، ویژه نامه ۸ مارچ روز جهانی زن، ویژه نامه نوروزی، تدارک جشن نوروزی شهروند، کتابچه نوروزی شهروند و… اضافه کردن یک برنامه دیگر، اگر نگوییم غیر عقلانی، بی گمان بیش از توان ما بود. اما خوشبختانه همه امور این برنامه بسیار منظم و آرام و بی دردسر پیش می رفت، به گونه ای که نه تنها باری بر ما نشد که بعد از نمایش فیلم و عکس العمل دوستان، به نوعی برای مان انرژی زا بود تا بتوانیم این ماه شلوغ و پردردسر، اما شاد را پشت سر بگذاریم.

نمایی از فیلم

برنامه* را حسن زرهی و سیما سحر زرهی با خوش آمدگویی  به دو زبان فارسی و انگلیسی شروع کردند و در پی آن حسن زرهی گفت:

ما در شهروند به برنامه گذاشتن عادت داریم. پیشترها، بیشتر برنامه می گذاشتیم.

شب شعر، شب هنر، شب دیدار و گفت و گو، شب داستان، شب سایبان، شب شهروند، شب بهنود و شمس و نبوی، شب شاملو و براهنی و  مختاری و بهبهانی و شب های دیگر.

در شب هایی هم که دیگران گذاشته اند مشارکت کرده ایم، نه تنها این، که با در اختیار گذاشتن امکاناتمان مشوق بوده ایم تا جامعه ایرانی کانادایی ظرفیت های خود را در این شهر رنگارنگ و مهاجر محور به معرض دید بگذارد و در ساختن و تداوم این جامعه چند فرهنگی نقش شایسته خود را بازی کند.

امشب اما شب دیگری ست، شاید به این دلیل که سال ها و سال ها طول کشیده است که ما به صورت جمعی و نه فردی و خصوصی، با حضورمان و مشارکت مان در این شب به نقض آشکار حقوق بشر در میان مان شهادت می دهیم.

امشب شب همدلی و همرایی و هم پیمانی با خواسته های حقوق بشرانه است.

امشب شب جمعی از هموطنان مان است که بی مهری دیده اند، اما مهر ورزیده اند، و عاشقانه دوست داشته اند هر آن چه را که ایرانی بوده است و متعلق به ایران.

امشب شب جمعی از هموطنان ماست که خانه شان، عبادت گاهشان، مزرعه شان، ده دل تنگی هاشان گاه خاکستر شده، اما ذره ای از شعله فروزان عشق شان به ایران و زبان فارسی که زبان پیامبرشان است، کم نشده است.

به شب همدلی ما غیربهاییان با بهاییان ایران خوش آمدید.

به شب آشنایی با مصیبتی که بر هموطنان نازنین بهایی ما می رود خوش آمدید.

با هم به تماشای تاریخ بنشینیم و درس بیاموزیم و با هم مهربان تر و همدل تر شویم.

زرهی هم چنین ضمن سپاسگزاری از رضا علامه زاده، بیژن شاهمرادی و منصور تایید، از پشتیبانان شب نمایش تابوی ایرانی آقای میریان (مدیریت کمپانی آماتی) و آقای معینی (کمپانی گلدلاین) نیز تشکر کرد و گفت، بی گمان حمایت های ایشان اگر نبود، ما قادر نبودیم برنامه ای با چنین کیفیت و درخور کار رضا علامه زاده کارگردان متعهد و هنرمند شایسته، ارائه دهیم.

در این برنامه دکتر رضا مریدی برای دقایقی بر صحنه حاضر شد و از جور و ظلمی که بر هموطنان بهایی در ایران می رود، یاد کرد و نمایش چنین فیلم هایی را برای آگاهی رسانی از موارد نقض حقوق بشر در ایران مهم خواند.

گلوریا یزدانی از دست دکتر رضا مریدی نماینده مجلس انتاریو لوح تقدیر دریافت کرد

دکتر مریدی همچنین با اهدای لوح تقدیر از تلاش های زن هنرمند جامعه بهایی تورنتو، گلوریا یزدانی قدردانی کرد.   

 

شروع فیلم همزمان شد با نفس ها را در سینه حبس کردن و اشک هایی که روان بودند و جاری، و آه حسرت و دردی که گاه گداری از این سو و آن سو شنیده می شد و یا هق هق های خفه ای که از روی درد یا همدلی بود. و البته طبع ظریف و نکته سنج علامه زاده نگذاشته بود که این فیلم به تمامی غم و درد باشد و گاه با چیدن صحنه ها و مونتاژ کردن حرف ها، لحظه های طنزآلودی را چاشنی کرده بود، تا تلخی و درد را تحمل پذیر کند.

پس از پایان فیلم همانگونه که زرهی قول داده بود پیام پر مهر و درد رضا علامه زاده کارگردان فیلم را برای حاضران خواند:

 

“زرهى عزیز

این یادداشت را دارم در هواپیما مى نویسم. از اورلاندو عازم لس آنجلس هستم. در هفت روز گذشته در پنج شش نمایش فیلم حضور داشتم. در این جلسات شاید نزدیک به سه هزار نفر فیلم را دیده باشند که دستکم هفتاد درصدشان هموطنان بهائى مان بوده اند. بنابراین حدس مى زنم در نمایشى که به همت تو چند روز دیگر در تورنتو برپا مى شود نیز ترکیب تماشاگران همان باشد که در شهرهاى دیگر بود. 

رضا علامه زاده سازنده تابوی ایرانی

شور و شوقى که از این عزیزان در طول نمایش، و محبت و سپاسمندیشان در پایان فیلم دیده ام آن چنان عمیق، شریف و نجیب است که شرمسار مى شوم چرا پیش از اینها آستین بالا نزدم. تا این لحظه، احساسى که از واکنش گرم آنان دارم  این است که انگار حامل کوله بارى از محبت از طرف خودم و کسانى که در جلو و پشت دوربین یاورم بودند و آنانى که مثل تو براى نمایش فیلم زحمت مى کشند به کسانى هستم که هرگز پیش از این طعم محبت را از سوى غیربهائیان هموطنشان نچشیده بودند. 

تنها راه تحمل این همه محبت عمیق انسانى که از سوى آنان به من ابراز مى شود این است که این بار شریف را به صاحبان اصلیش، همکاران عزیزى که در تولید و پخش این فیلم یاریم داده اند و در آینده خواهند داد، برسانم.” 

 

و بدین گونه و با سخنانی پر مهر، آن شب به یاد ماندنی پایان گرفت با این وعده که بار دیگر در۲۲ اپریل در همین سالن فیلم تابوی ایرانی دوباره به نمایش گذاشته خواهد شد.

 

خواهش می کنم نگذارید دقیقه نودی شویم، تا بار دیگر شرمنده رویتان نشویم.

 

*نمایش فیلم تابوی ایرانی در روز شنبه ۹ مارچ ۲۰۱۲ در سالن مرکز هنرهای نمایش ریچموندهیل با حضور ۵۳۰ تماشاگر در ساعت ۸ شب برگزار شد.