گزارش اختصاصی شهروند از کنوانسیون رهبری ان دی پی

 «حزب ما برای پیروزی در انتخابات بعدی و تشکیل اولین دولت ان دی پی باید فرای پایگاه سنتی خود حرکت کند و تمام نیروهای مترقی را زیر پرچم ان دی پی متحد کند.»

این گوشه ای از سخنان آن مرد ریشوی ۵۷ ساله ای است که حوالی ساعت ۹ شنبه ی هفته ی گذشته با کسب ۳۳۸۸۱ رای (۲/۵۷ درصد آرا) موفق شد پس از هفت ماه تلخ و شیرینی که از درگذشت جک لیتون، رهبر- اکنون افسانه ای- ان دی پی، گذشته است بر صدر رهبری این حزب تکیه بزند و رهبر جدید اپوزیسیون رسمی در کانادا شود.

این پیغام او غافلگیرکننده نبود و همانی بود که چند ماهی حرفش را زده بود و اکنون دست به اجرای آن خواهد زد. این در باغ سبز قدرت بود که بسیاری از اعضای ان دی پی را واداشت که به مولکر رای بدهند.

مناظره کاندیداهای رهبری ان دی پی با یکدیگر

اگر انتخاب توماس مولکر، این وزیر سابق دولت لیبرال کبک، در چند ماه اول رقابت غیرمحتمل به نظر می رسید، در چند هفته آخر و هر چه به ساعت موعود (که مدام عقب و عقب تر انداخته شده بود) نزدیک می شدیم، آن چه غیرممکن بود، بیشتر غیرقابل اجتناب می شد.

خیلی ها سعی کردند جلوی مولکر را بگیرند. چپ های حزب و بسیاری از بنیان های بوروکراسی آن با لحن های مختلف گفتند دست راستی است و حزب را از پایگاه هایش دور می کند. گفتند در قلبش سوسیال دموکرات نیست. گفتند حزب را حزب لیبرال می کند. گفتند در زمان وزارتش به کارگران و پرستاران حمله کرده. گفتند دم دمی مزاج است و زود عصبانی می شود و اهل ساختن وحدت نیست. از «صدای یهودیان مستقل» گرفته تا دیگر گروه های پروفلسطینی بیرون و درون حزب گفتند صهیونیست است و در همه حال از اسرائیل حمایت می کند. بالاخره در چند روز آخر، اد برودبنت، رهبر سابق و بزرگترین ریش سفید حزب، وارد صحنه شد و گفت، به مولکر اعتماد ندارد که به موازینی مثل برابری پایدار بماند.

اما از طرف دیگر هر روز که گذشت خیلی ها هم طرفش را گرفتند. روز اول که کمپینش را شروع کرد فهرست طرفداران شهیرش،گرچه پرتعداد و شلوغ بود، اما مثل لحاف چهل تیکه ای می ماند که هیچ کس (مگر خوره های سیاستی مثل خبرنگار شما) اعضایش را نمی شناخت: بچه جغله های کبکی تازه راه یافته به پارلمان، اعضای ناشناخته مجالس استانی، و بعضی پیر و پاتال هایی که دیگر کسی نمی شناختشان. مولکر هنرمندانه خود را به عنوان نامزدی معرفی کرد که علیه نخبگان و بوروکراسی حزب و کاندیدای محبوب شان، برایان تاپ، به میدان آمده است. در طول راه اما او موفق شد دل خیلی از بوروکرات های حزبی و البته بخش مهمی از صاحبان قدرت و ثروت در کشور (اگر نه در حزب!) را به دست بیاورد و رقبای کم جانش یکی پس از دیگری تار و مار شدند تا کنوانسیون تورنتو به مراسم تاج گذاری او بدل شود.

از بالا راست: پگی نش، مارتین سینگ، نیکی اشتون، ناتان کولن/ پائین راست: پل دووار پنج کاندیدایی بودند که دور نهایی را به توماس مولکر و برایان تاپ (پائین چپ) واگذار کردند

***

کنوانسیون آخر هفته ی گذشته بدون شک بزرگترین کنوانسیون تاریخ ان دی پی و احتمالا تاریخ هر حزبی (در کانادا) بود. بیش از ۴۶۰۰ نماینده (از جمله نگارنده این خطوط) از سراسر کشور به مرکز نمایشگاه های تورنتو آمده بودند تا در این لحظه ی تاریخی حزب، یعنی انتخاب جانشین جک لیتون، مشارکت کنند. در عین حال اما این نمایندگان را باید کم قدرت ترین نمایندگان تاریخ کنوانسیون های حزب نیز دانست. چرا که برای اولین بار، رهبر حزب با سیستم «هر عضو، یک رای» انتخاب می شد و در نتیجه تمام نزدیک به ۱۴۰ هزار عضو ان دی پی در سراسر کشور همان قدر در انتخاب رهبر نقش داشتند که شرکت کنندگان در کنوانسیون.

برای هر کس که مدتی در کانادا فعال سیاسی بوده باشد این توضیح واضحات است که مردم این کشور خیلی اهل سیاست و سیاست بازی نیستند. یا بهتر است بگوییم فرهنگ سیاسی خیلی مردم را به شرکت فعال تشویق نمی کند. تجمعات و گردهمایی های عظیم سیاسی در این کشور آنچنان باب نیست. اخیرا این اوضاع بدتر هم شده است و نرخ شرکت در انتخابات مختلف گاه از ۵۰ درصد هم پایین تر می رود (مثل انتخابات پارسال انتاریو.)

در عصر پسا مک لوهانیِ تلویزیون و اینترنت و توئیتر، احزاب سیاسی نیز بیشتر ارتباط شان با مردم را از این طریق و با کنترل شدید روی «پیام» انجام می دهند. در واقع محبوبیت عظیم و وسیع جک لیتون، که بیش از همه شاید هنگام مرگ و تشیع جنازه اش در سراسر کشور ابراز شد، در همین تلاش بی وقفه او برای تجدید علاقه ی مردم به سیاست بود. در این میان تعجبی نیست که عضویت مردم در احزاب سیاسی نیز خیلی باب نیست. در واقع احزاب اصلا شمار اعضای خود را اعلام نمی کنند و فقط در دوران انتخاب رهبر است که هزار هزار عضو می گیرند تا شانس پیروزی خود را بالا ببرند. ان دی پی تازه بیش از هر حزبی پایگاه مردمی دارد چرا که به طور ارگانیگ با اتحادیه های کارگری مرتبط است و همیشه خود را «جنبش» و نه فقط حزب سیاسی دیده است. اما از طرف دیگر رهبران و بوروکراسی حزب هر چیزی می خواهند به جز اعضای فعال و آگاهی که مدام آن ها را زیر سئوال ببرند و به قول معروف «آتش را زیر پایشان روشن نگاه دارند.»

گام های پیروزی توماس مولکر بعد از اعلام نام رهبر جدید ان دی پی

ان دی پی پیش از آغاز انتخاب رهبر جدید ۸۰ هزار عضو بیشتر نداشت و حضور ۹ نامزد رهبری بود که باعث شد این عدد به ۱۴۰ هزار نزدیک شود. این رقم را با تعداد اعضای احزاب خواهر ان دی پی در بعضی کشورهای اروپایی که مقایسه کنید اوضاع روشن تر می شود: حزب کارگر نروژ (کشوری با یک هشتم جمعیت کانادا) در اوج خود بیش از ۲۰۰ هزار عضو داشت. حزب سوسیال دموکرات سوئد (کشوری با یک چهارم جمعیت کانادا) همین امروز بیش از ۱۰۵ هزار عضو دارد. حتی حزب کمونیست فرانسه، که پس از سقوط استالینیسم زوال بسیاری داشته و قاعدتا بسیار حاشیه ای تر از ان دی پی است، هنوز ۱۳۴ هزار عضو دارد (در کشوری با جمعیت تنها دو برابر کانادا.)

با همه این تفصیلات، حضور نامزدهای بسیار برای رهبری (که با استعفای دو نفر به ۷ رسیده بود) و حضور بی سابقه اعضای بی شمار باعث شده بود رنگ نادر سیاست توده ای را در این کنوانسیون به چشم ببینیم. نه فقط کل ساختمان بزرگ مرکز نمایشگاه های تورنتو که حتی خیابان ها و رستوران های اطراف (که در آن ها جای سوزن انداختن نبود) پر از نمایندگان و ناظران کنوانسیون بود. از در که وارد می شدی تا رسیدن به سالن باید از چند سری پله برقی پایین می رفتی و پله برقی ها همیشه پر از آدم و فعالان نامزدهای مختلف بود.

کنوانسیون حوالی ظهر روز جمعه آغاز می شد و ما نیم ساعتی زودتر از راه رسیدیم. اولین چیزی که جلب توجه می کرد حضور عظیم طرفداران پگی نش با آن رنگ بنفشِ کمپین شان بود که حسابی توی چشم می زد. پگی نش حمایت رهبران «فدراسیون دانشجویان کانادا» و بسیاری از اتحادیه ها و رهبران کارگری را با خود داشت و از آن جا که کنوانسیون در شهر خودش برگزار می شد (او تنها تورنتویی نامزد رهبری بود) موفق شده بود بیشترین تعداد حامیان را به میدان بیاورد. سر ظهر دیدیم که طرفداران نامزدهای دیگر دارند تک و توک پلاکاردها و بروشورهایشان را تقسیم می کنند و از آن طرف انبوه حامیان پگی نش، که شامل چند صد نفر می شد، با پلاکاردهای بنفش و فریادهای «به پگی نش رای بدهید» همه جا را قرق کرده بودند. یکی از هوادارانش البته اعتراف کرد: «خوب این جا شهر پگی است و طبیعی است که ما بیشترین تعداد طرفداران را داشته باشیم.»

بخشی از مراسم به یادبود جک لیتون رهبر درگذشته ی ان دی پی اختصاص داشت. در این مراسم الیویا چا همسر لیتون و مایک و سارا فرزندان او سخنرانی کردند

شیوه چیدمان صندلی ها و صحنه ی کنوانسیون نیز متفاوت از کنوانسیون های سیاست گذاری بود که پر است از میز و پشته ای کاغذ که حاوی اطلاعات مختلف و از جمله قطع نامه های مختلف (به دو زبان!) است. در عوض صحنه ای در وسط بود که دور تا دورش را صندلی های بسیار و صفحه های تلویزیونی غول آسا گرفته بود.

غیر از پگی بقیه نامزدها نیز هر یک رنگی را به خود اختصاص داده بودند که گاه چیزی در مورد خودشان هم می گفت. نیکی اشتون، آبی بود، رنگی متفاوت نشانه ی نامزدی متفاوت.

برایان تاپ، نارنجی بود، نشان وفاداری اش به حزب و حمایت بیشتر قدیمی های حزب از او.

ناتان کولن، سبز بود و پلاکاردهایش برخلاف بقیه اصلا آرم ان دی پی هم نداشت! نشانه طرحش برای ائتلاف با لیبرال ها و حزب سبز و البته طرفداری اش از مسائل محیط زیستی.

جالب اما این که توماس مولکر رنگ خاصی نداشت و پارچه دست کسی نمی داد. سنجاق سینه های طرفداری او ترکیبی از رنگ خاکستری و نارنجی بودند و تصویری  از «جدیت» و «سیاستمدار»ی را القاء می کردند.

***

این سومین کنوانسیون ان دی پی است که خبرنگار شما در آن شرکت کرده و برایتان از آن می نویسد. کنوانسیون ها معمولا هر دو سال یکبار برگزار می شوند. آخرین کنوانسیون ان دی پی اما همین نه ماه پیش و در شهر ونکوور، کنار ساحل زیبای اقیانوس آرام بود. هیچ یک از اعضای این حزب دوست نداشت حزب به همین زودی دوباره عازم کنوانسیون شود. اما فاجعه ای که تنها دو ماه پس از آن کنوانسیون صورت گرفت همه مان را به این جا کشاند. جک لیتون، موفق ترین رهبر تاریخ حزب، در نبرد با سرطان از دنیا رفت و حالا پس از هفت ماه رقابت آمده بودیم تا رهبر جدیدی انتخاب کنیم.

به دلیل حمله ی هکرها، چند ساعت در جریان رای گیری وقفه افتاد

به جای کنوانسیون های سیاست گذاری که پر است از بحث و جدل، در این جا تنها قرار بود هفت نامزد خود را معرفی کنند و نمایندگان فرصت پرسش هم نداشتند و عملا (و با توجه به سیستم رای گیری که در بالا به آن اشاره شد) جز سیاهی لشکر چیزی نبودند.

اولین نامزدی که فرصت معرفی خود را داشت، ناتان کولن از بریتیش کلمبیا بود. کولن با طرح خود برای ائتلاف با دو حزب لیبرال و سبز جنجال های زیادی آفریده بود اما از آن جا که در این رقابت حوصله بر و خسته کننده تنها آدم بامزه و کاریزماتیک جمع بود موفق به کسب حمایت بسیاری شده بود.

کولن بدون استفاده از جلوه های ویژه و از این جور ادا و اطوارها خیلی صمیمی با مردم صحبت کرد. سخنان این نماینده ۳۹ ساله که بیش از همه با جذابیت و سخنوری و طنازی خود در مناظره ها موفق شد، خود را از نماینده ای ناشناس در روستاهای بی سی به سیاستمداری مشهور در سطح کشوری بدل کند، بخصوص از این رو با استقبال مواجه شد که در آغاز با لحنی شاعرانه از این گفت که چطور اصلا آماده کمپینی برای کسب رهبری نبوده است.

کولن گفت هدفش این بوده که پشت لیتون جمع شود و در تیم او برای جانشینی هارپر شمشیر بزند. اما مرگ ناهنگام جک در ماه اوت او را به این جا کشانده است.

بعد از کولن، بقیه نماینده ها نیز به نوبت به صحنه آمدند و آخرین هنرنمایی های خود را کردند تا آن دسته از اعضای ان دی پی را که هنوز رای نداده بودند (بیش از ۳۰ هزار نفر پیش از شروع کنوانسیون رای داده بودند) قانع کنند: پل دوار، نماینده اتاوا، با موسیقی رپ با اجرای چارلی انگوس، نماینده شمال انتاریو، و هر چقدر فرانسوی که توانسته بود در این مدت یاد بگیرد، به میدان آمد.

 برایان تاپ معلوم بود روز و شب تمرین کرده که جوری سخنرانی کند که دیگر نگویند فقط به درد سیاست پشت صحنه می خورد و انصافا نیز سخنرانی زیبایی کرد. او بر اعتقاد اکیدش به برابری و سوسیال دموکراسی تاکید کرد تا آن ها را که از راست روی مولکر نگران هستند بار دیگر پشت خود جمع کند.

نیکی اشتون، نماینده جوان مانیتوبا که هنوز ۳۰ سالش هم نشده، با تعابیر بسیاری ستاره پرفروغی بود که رای پایینش چیزی از آن فروغ نکاست. سخنرانی او با چنان اقبالی مواجه شد که هنگام سخنرانی اشاره به نامش در توئیتر جزو بالاترین ها در جهان بود. بیشتر کارشناسان این را بهترین سخنرانی کنوانسیون دانستند و آینده را از آن این نامزد جوان که حمایت چپ های به اصطلاح «افراطی» حزب را (یعنی مارکسیست ها و سوسیالیست های انقلابی) با خود داشت دانستند.

اشتون بر خلاف بقیه به جای این که مدام از خودش تعریف کند و به به و چه چه بزند از نیاز به تجدید سیاست گفت. او گفت: «افتخار می کنم که بخشی از نسل جک لیتون باشم. نسلی که در آن سن و جنسیت و پیشینه مانعی برای دستیابی به رویاهایمان نیست.»

اشتون گفت: «همسایگان ما ملت های اول هستند، اولین مردمان این سرزمین. من دختر مهاجرین هستم. زبان اولم نه انگلیسی است و نه فرانسوی که یونانی.» و این جا بود که ناگهان شروع کرد یونانی حرف زدن و چند جمله به این زبان گفت. از «شرایط جهان سومی» بومیان گفت و از «رشد نابرابری» در شهرهای بزرگ مثل تورنتوی خودمان. گفت این نتیجه «سال ها معافیت های مالیاتی شرکت ها، معامله های تجاری غیرمنصفانه، قطع برنامه های اجتماعی، افزایش شهریه ها، قطع حقوق بازنشستگی و از میان رفتن چانه زنی دستجمعی است.»

اشتون در ضمن پیشنهادی را مطرح کرد که بدون شک چپ ترین پیشنهاد سیاست گذاری کل نامزدها بود: ایجاد شرکتی دولتی برای ساخت داروهای جنریک. یعنی مبارزه عملی با غول شرکت های داروسازی.

این دختر جوان سپس رودررو با قوی ترین مرد کشور، استفن هارپر، صحبت کرد و به قول تورنتو استار این کار را بدون هیچ لرزشی انجام داد: «استفن هارپر، اگر داری تماشا می کنی، پیغامی برایت دارم. از نخست وزیری لذت ببر که به پایان خواهد رسید.»

هر چقدر نمایش اشتون پرفروغ بود، نمایش نش، امید چپ ها برای پیروزی، افتضاح از کار در آمد.

سه سری از مشاهیر مختلف به معرفی او پرداختند و یکی از آن ها سارا دوست، نماینده شورای شهر، جوری گند زد که نگو و نپرس. اولا که اشتباهی دیالوگ های همراهش، گورد پرکز (دیگر نماینده شورای شهر) را می گفت و ثانیا وقتی یکی دو جمله را اشتباهی از قلم انداخت با دست از اپراتور اتوکیو می خواست خطوط بعدی را سریع تر نشانش دهد. آخر هم «معرفی کنندگان» آن قدر لفتش دادند که خود پگی نش اصلا به ادای سخنرانی اش نرسید و بعد از دو دقیقه و نیم روی صدایش موسیقی پخش کردند تا مثل برندگان پرحرف جایزه ی اسکار کنار برود.

بعد از سخنرانی نش، بازار شوخی بین نمایندگان باز شد که “ای بابا باز کار افتاد دست فعالین دانشجویی که عرضه ی کنترل یک دستگاه اتوکیو را هم ندارند!”

مولکر هم با این همه وعده و تجربه سخنرانی خوبی ارائه نکرد. انگار نگران بود که به بلای نش دچار شود و این بود که یک تکه کاغذ جلویش گرفت و تند تند از روی آن خواند. مخالفان او می گفتند ایکاش آن ۳۰ هزار نفری که قبلا رای داده اند این سخنرانی را می دیدند تا معلوم شود سیاستمدار «باتجربه» و محبوب شان بلد نیست با توده های مردم چطوری صحبت کند و بیشتر به درد تلویزیون می خورد.

آخر از همه نوبت مارتین سینگ بود. هر چقدر هم اهل مدارا و تسامح باشی سخت است از «عجیب و غریب» بودن سینگ نگویی. این داروساز نوااسکوشیایی اروپایی تباری است که در جوانی به مذهب سیک گرویده و رفته هندوستان و همسری پنجابی گرفته و برگشته در دهات آبا و اجدادی اش در شرق کشور تشکیل خانواده داده. او اولین فرد غیرهندی است که رئیس گوردوارا (معادل مسجد سیک ها) شده است. مراسم معرفی او اما دل خیلی ها را برد. کار با کارتون زیبایی که سینگ راجع به زندگی خودش ساخته بود شروع شد، با نوای دلگشای ویولنی که پسر خردسالش زد ادامه یافت و با سخنان چشمگیر خودش تمام شد. سینگ از این گفت که چگونه از رویای تامی داگلاس برای خدمات درمانی رایگان الهام گرفته و دنبال ارائه داروهای رایگان است. ریک سالوتین، استاد دانشگاه و روزنامه نگار شهیر کانادایی که در کنوانسیون شرکت داشت، به شدت تحت تاثیر سخنرانی سینگ قرار گرفت و در پوشش کنوانسیون به آن اشاره کرد.

بعد از سخنرانی سینگ، نوبت معرفی مردی بود که تک تک نامزدها به او اشاره کردند اما خودش آن جا نبود: جک لیتون.

الیویا چاو، همسر رهبر فقید ان دی پی و نماینده تورنتو، در مورد او و راهش صحبت کرد تا برای چندین و چندمین بار به چشم بسیاری از حضار (از جمله مایک و سارا، فرزندان جک) اشک بیاید. سپس ویدئویی در یادبود او پخش شد که شامل گفتگو با بسیاری از آشنایان او بود. از جمله ژان کریتین و برایان مالرونی، دو نفر از نخست وزیرهای سابق لیبرال و محافظه کار که هر دو در وصف لیتون گفتند.

***

روز اول کنوانسیون تمام شد و البته دور اول رای گیری تا فردا ۹ صبح ادامه داشت. قرار بود نتایج رای گیری پیش از کنوانسیون نیز فردا صبح اعلام شود.

اما فعلا شب بود و نیودموکرات های سراسر کشور تازه به هم رسیده بودند و هر ۷ نامزد رهبری نیز می خواستند هر جور هست دل همه را به دست بیاورند. این بود که هر کدام شان سوئیتی در هتل شرایتون جلوی شهرداری رزرو کرده بودند و کلی مشروب و خوردنی مجانی به مردم می دادند. البته به غیر از مولکر که سالن دیگری در هتل اینترکنتینانتال گرفته بود و برای مشروب هم از مردم پول می گرفت! نیکی اشتون که کمپینش خیلی کمتر از بقیه پول داشت هم به جای سوئیت گرفتن اتاق مدیر کمپینش، ریک پولارد، را به روی مردم باز کرده بود و با این همه یکی از شلوغ ترین اتاق ها را داشت و جوانان بسیاری اتاق را تا خرخره پر کرده بودند. در بیشتر سوئیت های بزرگتر هم البته جای سوزن انداختن نبود و آدم جوری عرق می ریخت که انگار تابستان فرا رسیده. خبرنگار شما فقط به مهمانی های اشتون، پل دوار و پگی نش سر زد و در تاکتیکی جالب هر چی آبجو و شراب توانست از دوار و نش گرفت برای جوانان مهمانی نیکی اشتون آورد که وسع کمتری داشتند. بالاخره «توزیع ثروت» باید از یک جایی شروع شود!

اهالی سیاست همه خوب می دانند که مهمترین بحث های سیاسی نه در کنوانسیون ها که پشت همین درها و هنگام صرف مشروبات متفرقه (و البته پنیر اعلا) انجام می شود. این جا است که، کمی که مست شده باشی، دلت باز می شود و حرف دلت را به مردم می زنی و دیگر نمی توانی پشت بیانیه های مطبوعاتی که منشی های دفترت تهیه کرده اند پنهان شوی. بحث های داغ نیودموکرات ها هم در تک تک این اتاق ها جریان داشت و شرکت کردن در آن ها همانقدر مزه داشت که گوش کردن به آن ها.

این بود که تا ساعاتی از بامداد گذشته مشغول کل کل کردن و بحث بودیم، بی خیال این که فردا ۸ صبح باید دوباره در محل کنوانسیون ظاهر شویم.

***

شبح پیروزی مولکر یکی دو هفته بود که بر کنوانسیون سایه انداخته بود. چنان که گفتیم این وزیر سابق محیط زیست در دولت لیبرال کبک (که زندگی نامه اش را در همین شماره می خوانید) خیلی از چپ ها و قدیمی های حزب را علیه خودش بسیج کرده بود اما از طرفی نامزدهای دیگر نیز هر یک به دلیلی بدیل مناسبی برای او نشدند تا در نهایت راه پیروزی را بی دردسر طی کند.

بیایید نگاهی به صحنه ی نبرد و بازیکنان آن، چند ساعت پیش از انتخاب نهایی رهبر بیاندازیم.

مولکری که گفتیم در ابتدا با حامیانی اکثرا ناشناس به میدان آمده بود و تصویر مظلومانه «یک نفر علیه همه» را به خود گرفته بود، تا فرا رسیدن کنوانسیون موفق شده بود حمایت خیلی ها را جذب کند و تمام رسانه ها و کارشناسان او را پیشتاز می دانستند. حدود نیمی از نمایندگان حزب در مجلس جزو حامیانش بودند (نه فقط از کبک.) هفت نفر از رهبران کنونی و سابق شاخه های استانی حزب از او حمایت می کردند (از جمله ادوارد شرایر، مایک هارکورت و پیرز مک دونالد سه نخست وزیر استانی به ترتیب از مانیتوبا، بریتیش کلمبیا و یوکان). او در میان اتحادیه های کارگری نیز موفق شده بود حمایت «یو اف سی دبلیو»، که با نزدیک ۱.۵ میلیون عضو بزرگترین اتحادیه بخش خصوصی در کانادا است و «اس ای آی یو»، یکی از مهمترین نیروهای کارگری قاره و البته باب کنیر، رهبر کارگران تی تی سی تورنتو، را به دست آورد. چارلز تیلور، مشهورترین فیلسوف کانادایی که تمام عمرش نیودموکرات بوده نیز از حامیان مولکر بود.

مهمتر از همه اما حمایت او نه از درون که از بیرون ان دی پی بود و همین بود که خیلی ها را نگران می کرد. از جمله کمک های مالی آنتونی مانک از باریک گولد، جری شوارتز از اونکس و جان شرینگتون از اسکوشیا کاپیتال و بعضی از سرمایه داران بزرگ کشور. تمام رسانه های کشور (که متعلق به همان شرکت های بزرگ هستند!) یکصدا دم گرفته بودند که اگر ان دی پی می خواهد انتخاب شود و دولت تشکیل دهد شانسی ندارد مگر انتخاب مولکر به رهبری. همه می گفتند  اگر هر کسی به غیر از او انتخاب شود ان دی پی جایگاهش را در کبک از دست می دهد.

در این میان مولکر با دقت و هوشمندی بسیاری حرکت می کرد. او از یک سو مدام صحبت از «مدرن سازی» حزب و فاصله گرفتن از زبان سنتی آن می کرد (بگذریم که این زبان «سنتی» توسط خیلی های دیگر نیز کنار گذاشته شده بود) تا به روشنی از قصدش برای حرکت به راست گفته باشد. از سوی دیگر اما هیچ اشاره ای نمی کرد که منظورش از این  حرف چیست. او حتی به خبرنگار استار گفت نمی خواهد حزب را به مرکز بیاورد که در عوض می خواهد «مرکز را به حزب بیاورد» و این گونه تلاش می کرد حمایت قدیمی های حزب را هم به دست بیاورد و موفق هم شد. علاوه بر افرادی که در بالا به آن ها اشاره کردیم مولکر انتخاب دوم بعضی چپی های حزب مثل شری دی نوا، نماینده استانی تورنتو، نیز بود. حتی جیمز لاکسر، سوسیالیست شهیر که زمانی جزو «افراطی»های حزب بود و در انتخابات رهبر در سال ۱۹۷۱ دوم شد، نیز از مولکر حمایت کرد.

با این همه مشخص بود که او نماینده راست است و خیلی ها دنبال نامزد چپی بودند که مقابل مولکر بایستد. رسانه ها نیز صحبت از احتمال عروج نامزدی با پرچم «هر کس به جز مولکر» می کردند. اما در مقابل او چه کسانی وجود داشتند؟

برایان تاپ ۵۱ ساله، رئیس سابق حزب، اولین نامزدی بود که وارد گود شد. بی اغراق بگوییم بیرون از ان دی پی (و حتی خیلی ها درون ان دی پی) پیش از مرگ لیتون اصلا نمی دانستند این استراتژیست اتاق های پشتی ان دی پی کیست. تاپ که خیلی ها او را «دست راست لیتون» می دانستند (و یکی از چند نفر معدودی بود که در تنظیم «آخرین نامه» مشهور لیتون نقش داشت و در بستر احتضار او حاضر بود) سال های سال در اتاق های پشتی کمپین های ان دی پی را رهبری کرده بود، اما هرگز در سیاست انتخاباتی نقشی بازی نکرده بود. این مدیر اجرایی اتحادیه بازیگران کانادا در جوانی اش هفت سال (از ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۰) معاون رئیس دفتر ری رومانوف، نخست وزیر ساسکاچوان، بود و می گفت رسم دولت داری نیودموکرات ها را از سنت استان های غربی کشور (که ان دی پی بارها در آن ها دولت تشکیل داده) یاد گرفته و می خواهد همان را به اتاوا بیاورد.

فهرست حامیان تاپ در آن ابتدا خیلی ها را گرفت. همان روز اول که وارد گود شد، اد برودبنتی کنار دستش نشست که همه می گفتند حمایتش از لیتون در سال ۲۰۰۳ از عوامل اصلی انتخاب آن سیاستمدار شهرداری تورنتو (که مثل تاپ در مجلس کرسی نداشت) بود. بسیاری از نمایندگان مشهور چپ حزب در مجلس نیز به سرعت از او حمایت کردند: لیبی دیویس، نماینده ونکوور و رهبر سنتی چپ حزب؛ جاسبیر ساندو و جینی سیمز، از هندی تباران شهیر حزب در بی سی و الکساندر بولریس و شارمین بورگ، از نمایندگان کلیدی حزب در کبک. از میان اتحادیه ها نیز «استیل ورکرز» و بسیاری رهبران کارگری شهیر پشت سر او جمع شدند.

طرفه آن جا که تاپ که نماد بوروکراسی حزب بود و از این رو در ابتدا مورد بیزاری چپ حزب و اکتیویست های محلی قرار گرفت یکی از چپ ترین پلاتفرم ها را ارائه کرد. او که خودش مهندس ائتلاف نافرجام ان دی پی با لیبرال ها بود و یک کتاب هم در این مورد نوشته بود، او که شاگرد ری رومانوفی بود که در ساسکاچوان راهی تونی بلری۱ طی کرده بود، او که در مقاله ای از دولت سوسیال دموکرات یونان به خاطر بودجه ی ریاضت کشی اقتصادی آن تقدیر کرده بود (دولتی که ظرف چند ماه در اثر جنبش مردمی، و علیرغم ستایش جناب تاپ، سقوط کرد!)، حالا صحبت از وضع مالیات شدید بر افرادی که دستمزد بالای ۲۵۰ هزار دلار در سال  می گیرند می کرد، و چپ ترین زبان در میان حاضران را به کار می گرفت.

کمی چپ تر از او، پگی نش، قرار داشت. نماینده پارکدیل-های پارک با سال ها فعالیت به عنوان رایزن ارشد اتحادیه کارگران خودروسازی کانادا (سی ای دبلیو) مشهور بود و خیلی سریع حمایت بیشتر چپ حزب و اتحادیه ها را پشت سرش جمع کرد. علاوه بر کن لوئنزا، رهبر «سی ای دبلیو» که برای حمایت از نش دوباره عضو ان دی پی شد، رهبران فدراسیون کارگران انتاریو، آلبرتا، نوا اسکوشیا، نیوفاندلند و لابرادور، منطقه شمالی و کیوپی (اتحادیه کارگران دولتی) نیز پشت او جمع شدند. چنان که گفتیم رهبران جنبش دانشجویی (که سنتا از بخش چپ بوروکراسی حزب هستند) نیز پشت او گرد آمدند. از دیگر حامیان او می توان به اقتصاددانان چپی چون جیم استانفورد و مل واتکینز اشاره کرد.

با توجه به بیزاری خیلی ها از تاپ و بوروکرات های پشت سرش، حمایت چپ ها داشت پشت پگی نش جمع می شد و انتظار می رفت نبرد نهایی بین او و مولکر باشد. نبردی که بعید نبود پگی از آن پیروز بیرون بیاید.

اما نش هیچ سیاست چپ گرایانه ای ارائه نمی داد و تنها از باتجربگی و مهارت خودش دم می زد. او چند هفته پیش حتی اعلام کرد هیچ اختلاف سیاسی بین نامزدهای مختلف موجود نیست و فقط باید به او به خاطر مهارت ها و تجربه هایش رای دهند. موضوعی که باعث شده بود نتواند جنبشی وسیع تر حول خودش راه بیاندازد.

از بین نامزدهای دیگر، پل دوار، که از ارشدهای تیم لیتون بود، یکی از اصلی ترین ها دانسته می شد اما عدم مهارتش به فرانسوی باعث می شد خیلی ها پیش بینی کنند نتواند برنده شود.

هیچ کس از اشتون و سینگ انتظار پیروزی نداشت. هر چه به کنوانسیون نزدیک تر می شدیم بیشتر معلوم می شد که سینگ چیزی نیست جز همان اسمی که رسانه ها بر او گذاشته بودند: «سگ حمله» مولکر. او، که پیش از کنوانسیون با افتخار اعلام کرد مولکر انتخاب دومش است، به جای مولکر، که سعی می کرد جلوی عصبانی شدن خودش را بگیرد، مدام به این و آن، و بخصوص تاپ، حمله می کرد.

از ناتان کولن هم در ابتدا انتظار می رفت چیزی در همان سطح اشتون و سینگ باشد، اما در رقابتی بسیار ملال آور که همه فقط حرف های تکراری می زدند («بله، خدمات درمانی عمومی خیلی خوب است») او شد بهلول جمع و حداقل نشان داد چگونه می تواند همه را به خنده بیاندازد. بخصوص در مناظره ی حزب در هالیفکس بود که حسابی درخشید و در ضمن توانست کلی روی رسانه های اجتماعی و اینترنت حمایت از خودش راه بیاندازد و در نهایت یکی از نامزدهای به نسبت جدی باشد.

 

***

در این شرایط بود که وارد گود رای گیری شدیم.

نتایج دور اول که اعلام شد قلب بسیاری توی سینه فرو ریخت. ۶۵۱۰۸ نیودموکرات رای داده بودند و حالا نوبت اعلام نتایج بود.

عجیب نبود که توماس مولکر در جایگاه اول باشد. در واقع بیشتر پیش بینی ها به دو چیز اشاره می کردند:

۱)       مولکر در جایگاه اول خواهد بود

۲)       اگر رای او بیش از ۳۵ درصد باشد شکی در پیروزی اش نیست

رای مولکر اما تنها ۳/۳۰ درصد (۱۹۷۲۸) بود. پس از او تاپ با ۴/۲۱ درصد قرار داشت تا نشان داده باشد نامزد اصلی ضد مولکر است اما جالب آن جا که کولن با ۴/۱۶ درصد (بیش از ۱۰ هزار رای) سوم شد تا پگی نش با ۸/۱۲ درصد جایی بهتر از جایگاه چهارم به دست نیاورد. دوار با تنها ۵/۷ درصد پنجم شد تا چاره ای جز کنار رفتن نداشته باشد. نتیجه باورنکردنی او نشان داد رای دهندگان به هیچ وجه نمی خواهند فردی غیر فرانسوی زبان را به استورنووی بفرستند.

نکته غافلگیرکننده دیگر این بود که اشتون با تنها ۷/۵ درصد آرا ۲۰۰تایی کمتر از سینگ رای آورد تا کنار زده شود. سینگ با ۹/۵ درصد آرا نیز خود کنار رفت و به مولکر پیوست. دوار نیز کنار رفت بی این که از نامزد خاصی حمایت کرده باشد.

در این جا بود که عازم دور دوم رای گیری شدیم که خیال می کردیم تا یکی دو ساعت دیگر تمام می شود. انتظار می رفت قبل از ساعت سه و  چهار کل رای گیری انجام شود و رهبر جدید اعلام شود.

اما یکی از مدرن ترین آفت های کنوانسیونی به جان ان دی پی و نمایندگان حاضر افتاد تا این حاضران بی قدرت مجبور شوند یا کنوانسیون را ترک کنند و یا تا تماشای مراسم تاج گذاری چندین ساعت صبر کنند. قضیه این بود که هکرهای اینترنتی شروع کردند به حمله به روند رای گیری اعضای حزب در سراسر کشور و کار اینقدر با تاخیر مواجه شد که نمایندگان درون کنوانسیون نیز دقایقی متمادی پشت کامپیوترها نشسته و منتظر رای دادن بودند. صحنه اد برودبنتی که ۲۰ دقیقه ای پشت کامپیوتر نشسته و منتظر رای دادن بود از صحنه های به یادماندنی کنوانسیون تورنتو شد.

بالاخره اما دور دوم و سوم و چهارم رای گیری هم تمام شد.

نش در دور دوم کنار رفت و کولن در دور سوم، تا دیگر از ساعت شش و هفت شب به بعد همه مطمئن باشند پیروزی مولکر قطعی است. تاپ و مولکر در دور چهارم به مصاف یکدیگر رفتند. مولکر با کسب ۷/۵۲ درصد آرا پیروز شد و تاپ، بوروکرات نامحبوبی که حالا شده بود قهرمان بعید چپی های حزب که خیلی ها به قول خودشان «دماغ شان را گرفتند» و به او رای دادند با ۸/۴۲ درصد شکست خورد.

واکنش ها به پیروزی مولکر مختلف بوده است و از آن هنگام تا کنون که این مقاله را می نویسم ادامه داشته است.

خیلی از چپی های حزب به قدری مایوس و ناراحت شدند که کارت عضویت خود را پاره کردند و روی رسانه های اجتماعی فیس بوک گذاشتند. نویسنده شما و باقی مارکسیست های گروه «فایت بک» در عوض از فروش بالای نشریه و کتابشان در کنوانسیون خوشحال و خندان بودند که خبر از اقبال افکارشان بین پایگاه های حزب می داد. الکس گرانت بلافاصله مقاله ای در سایت «فایت بک» نوشت و به چهره هایی مثل اشتون و برودبنت فراخوان داد «جریان چپی توده ای درون حزب و برای نجات حزب» به راه بیاندازند.

شری دی نوا، نماینده ی چپ گرای تورنتو، گفت اصلا قبول ندارد مولکر مال راست حزب است و او هم سوسیالیست است! گواه او هم چیزی نبود جز سنجاق سینه هایی که تیم مولکر ساخته بود و عکس او و چه گوارا را در آن ترکیب کرده بود. فقط شری دی نوا می تواند آن کسی را که «فایت بک» می گوید “تونی بلر کانادا” با چه گوارا مقایسه کند!

***

انتخاب مولکر در هر صورت نقطه عطفی در تاریخ ان دی پی است.

پس از درگذشت لیتون، که همیشه خود را با افتخار سوسیالیست می نامید، امروز رهبری در صدر ان دی پی قرار گرفته است که حتی از لفظ «سوسیال دموکرات» هم به زور استفاده می کند. به جای رهبران سنتی حزب که سابقه ای طولانی در جنبش های اجتماعی و کارگری دارند رهبر جدید حزب از حرفه وکالت می آید و وزیر دولت لیبرالی بوده که یک روز پیش از کنوانسیون ۳۰۰ هزار دانشجو در کبک علیه اش تظاهرات کردند. تعجبی نیست که نه مولکر (و نه البته هیچ کس دیگری!) هیچ اشاره ای به این تظاهرات نکرد. دیگر موضوعی که به آن اشاره نشد اعتصاب غیرقانونی کارگران ایر کانادا بود که در صبح روز اول کنوانسیون در سراسر کشور صورت گرفت و اتفاقا پیروز هم شد. وقتی این را با کنوانسیون قبلی حزب در ونکوور مقایسه کنیم که جک لیتون در میانه ی آن به تظاهرات کارگران پست رفت و به همراه ایوان گدین، نماینده نیوبرانزویک، برایشان سخنرانی کرد، متوجه می شویم که چپ های حزب دروغ نمی گویند که از مولکر بوی تونی بلر می آید.

مولکر شاید پیروز شده باشد اما در دور اول رای گیری تنها ۳۰ درصد آرای رای دهندگان را با خود داشت. طرفه آن جا که مولکر می گفت می خواهد کاری کند آن ۴۰ درصد مردم که در انتخابات فدرال گذشته رای ندادند حزب او را انتخاب کنند اما در انتخابات رهبری خود ان دی پی تنها ۵۰ درصد اعضا شرکت کردند. نماینده «مدرن ساز» مونترال در واقع با پرچم راست گرایی خود نبود که رهبر حزب شد، در فقدان هرگونه بحث سیاسی در طول هفت ماه و یکی از حوصله برترین رقابت های قابل تصور، مولکر رای گرفت. چون به نظر از همه قوی تر می آمد و چون نیمی از اعضای حزب اصلا دلیلی برای رای دادن پیدا نکردند. نیودموکرات های ذله از هارپر کسی را انتخاب کردند که به نظر (و به گفته رسانه ها) نزدیک ترین راه به قدرت بود.

این که مولکر چه قدر به راست حرکت کند بسته به خیلی چیزها دارد. از همین حالا دیدیم که بعضی سران تیم لیتون استعفا را شروع کرده اند. برد لوین، مدیر ملی و درو اندرسون، مدیر ارتباطاتی حزب همان فردای کنوانسیون استعفا دادند. مولکر در عوض گفته لیبی دیویس را به عنوان معاون رهبر نگاه می دارد. دیویس نه تنها حامی تاپ و نه تنها رهبر سنتی چپ حزب در مجلس است که یکی دو سال پیش بر سر مواضع تند ضدصهیونیستی اش وارد دعوایی لفظی با مولکر نیز شده بود. خیلی ها می گفتند اگر مولکر پیروز شود دیویس از سیاست فدرال کنار می رود و وارد ان دی پی استانی در بی سی می شود تا احتمالا به سمتی کابینه ای برسد. اما با این وجود دیویس، که در یکی از آخرین ویدئوها می بینیم با شور و شوق بغل مولکر ایستاده دست می زند و می گوید «توماس، توماس»، احتمالا به این زودی ها از اتاوا نمی رود.

هنگام تحلیل حرکت های ان دی پی اما باید یک چیز را به خاطر داشت. اگر حرکات و جهت هر حزبی را بشود به صرف تصمیمات رهبری و «مردان بزرگ» سنجید، این روش در مورد ان دی پی جواب نمی دهد. هر چه باشد این حزب اتحادیه های کارگری و زحمتکشان کانادا «از ساحل تا ساحل تا ساحل» است. رابطه ارگانیگ این حزب با اتحادیه های کارگری و جنبش های اجتماعی در سراسر کانادا به این معنی است که آن ها به موقع خود بر حزب تاثیر خواهند گذاشت و مولکر یا هر کس دیگری که بخواهد در این زمانه ی انقلاب و شورش در سراسر دنیا به راست حرکت کند با واکنش اعضا و پایگاه های حزب روبرو می شود.

رهبران حزب شاید بتوانند به اعتصابات و تظاهرات توده ای بی توجهی کنند اما کارگران و جوانان پشت این جنبش ها به این راحتی به حزبی که آن را حزب خود می دانند پشت نخواهند کرد.

نمایندگان کنوانسیون تورنتو ساعت ۹ شب با خستگی بسیار تازه عازم پارتی «وحدت» در هتل شرایتون شدند، اما همه خوب می دانستند که هر چه صحبت از «وحدت» باشد جدال های بسیاری درون این حزب خوابیده است.

این تازه آغاز نزاع است، نه پایان آن.

 

حاشیه های کنوانسیون ان. دی. پی: 

 

ـ بر خلاف رسم معمول کنوانسیون ها خبری از گوشی های ترجمه نبود (یا حداقل به همه نمی دادند چون ما در گوش بعضی ها دیدیم) و در نتیجه در مواقع فرانسوی حرف زدن ها خبرنگار شما کمی گیج و ویج می ماند. 

ـ به غیر از شهروند، سعید سلطانپور، از برنامه «راه حل» تن تی وی، تنها گزارشگر ایرانی دیگری بود که در کنوانسیون حضور داشت و گزارشی تصویری تهیه کرد و از جمله با خبرنگار شما به عنوان یکی از فعالان حزب مصاحبه کرد. «رادیو صدای دوست» نیز برنامه ای در مورد کنوانسیون پخش کرد.  

ـ علاوه بر آرش عزیزی، خبرنگار شهروند و عضو هیئت اجرایی سازمان جوانان ان دی پی انتاریو، از سایر ایرانی های حاضر در کنوانسیون که به چشم ما آمدند می توان به افراد زیر اشاره کرد: فرشاد آزادیان و راشین علیزاده، دو رئیس باشگاه جوانان ان دی پی در تورنتو؛ کیاوش نجفی، که برای دفتر پل دوار در اتاوا کار می کند؛ مهدی ملاحسنی، نامزد سابق حزب در حوزه «ویلودیل»؛ نیلا ضامنی، از فعالان دانشجویی دانشگاه یورک که از داوطلبان کمپین پگی نش بود؛ محسن رضوانی، رهبر سابق حزب رنجبران ایران در سال های انقلاب و از فعالان مارکسیستی حال حاضر حزب؛ ترانه رضوانی، دختر محسن و از اعضای سابق هیئت اجرایی سازمان جوانان حزب در انتاریو؛ جهان نیرومند، از رهبران باشگاه جوانان حزب در دانشگاه یورک.

 

ـ آدام جیامبرونی، رئیس جنجالی تی تی سی که مدتی است به کارهای اداری در کبک مشغول است و از رسانه ها دور بوده، حضوری چشمگیر در کنوانسیون داشت. هوارد موسکو، از روسای سابق تی تی سی، نیز حضور داشت و آن دو با همدیگر گپ می زدند. با آدام، که سال ها در سودان کار باستان شناسی می کرده، به عربی گپ می زدم و نظرش را راجع به کارن استینتز، رئیس کنونی، پرسیدم که سری به نارضایتی تکان داد و البته لبخندش را حفظ کرد.

ـ پیدا کردن آدم های مشهور در کنوانسیون کار سختی نبود. نه فقط در میان نیودموکرات ها که در میان مهمانان. جیمز مور، وزیر میراث از حزب محافظه کار و اسکات بریسون، نماینده لیبرال نوا اسکوشیا، ناظرین دو حزب مهمان بودند. ریک سالوتین، استیو پیکین، شانتال هربر، اندرو کوین و کریستا اریکسون (خبرنگار راست گرای سان تی وی) از مشهورترین ناظرین رسانه ای حاضر بودند.

 

ـ لوک سوج و جید کولبرت، دو سردبیر سابق «وارسیتی» روزنامه دانشگاه تورنتو برخورد جالبی با هم در کنوانسیون داشتند و صحبت از این رفت که چند نفر از سردبیران سابق این روزنامه (که بیش از ۱۳۰ سال قدمت دارد) احتمالا در کنوانسیون حضور دارند یا قبلا عضو حزب بودند. من اشاره کردم که موریس اسپکتور، سردبیری در دهه ۱۹۲۰، احتمالا از مشهورترین سردبیران این روزنامه است که وارد کار سیاسی شده اما در حزبی متفاوت و ده ها سال پیش از بنیانگذاری ان دی پی. اسپکتور از رهبران بنیانگذار حزب کمونیست کانادا بود که پس از شرکت در کنگره های کمینترن در مسکو به همراه تروتسکیست ها از حزب جدا شد و جریان تروتسکیستی کانادا را بنیان گذاشت.

 

 

 پانویس:

[۱] ـ تونی بلر، نخست وزیر حزب کارگر در بریتانیا، به احیای حزبش و به راست بردن شدید آن پرداخت. حزب کارگر در زمان بلر نزدیک ترین حامی جورج بوش، رئیس جمهور آمریکا، بود و نقشی محوری در جنگ های آمریکا در خاورمیانه بازی کرد و در زمینه اقتصادی نیز به شدت به راست حرکت کرد. در احزاب سوسیال دموکرات افرادی که قصد حرکت به راست دارند معمولا به «بلریست» بودن متهم می شوند.