واژه ای چند درباره ی داستان کوتاه
۱
تعریف، مفهوم، مقوله و پدیده یعنی قالب سازی، قالب سازی هائی که در روند تدریجی و تاریخی ی تکامل و تکوین شناخت و شعور انسان و جامعه انسانی نقشی مؤثر ایفا کرده اند. خصلت ماندگار و جاودانه قالب سازی ها به ویژه در عرصه علوم اجتماعی و روانشناسی تغییرپذیری، دگرگون شونده گی و شکننده گی شان در برابر واقعیت بی تاب جهان ذهنی انسان، و به طور کلی هستی رنگارنگ ذهن انسان، جامعه و طبیعت است. به یاری همین نوع قالب سازی ها انسان به شناخت بیشتر از خود، جامعه و طبیعت دست یافته است، و به تسلط بر آن ها نزدیک و نزدیکتر شده است، و با افزایش و گسترش دانش خود الگوهای تازه تری برای شناخت بهتر پدیده ها و روندها به دست داده است تا تسلط و چیرگی اش به سرانجام برسد.
تعریف از داستان کوتاه به معنی ساختن قالب یا قالب هایی برای داستان کوتاه است. و چون پای هنر در میان است با قالب هایی تغییرپذیرتر، دگرگون شونده تر، موقتی تر، شکننده تر، و متفاوت و ناهمخوان مواجه هستیم. هنر پهنه ی حضور کنش ها و واکنش های سیال ترین عناصر هستی، یعنی عناصر سازنده ذهن آدمی ست. به همین دلیل از ویژگی های این تعریف ها و قالب سازی ها در عرصه هنر، جوانمرگی آن هاست. اما تازه متولد شده ها و نونهالان نیز عناصر ماندگار و حیاتی نمونه های پیشین باخود و در خود خواهند داشت.
تعریف ها و قالب های ساخته شده در رابطه با داستان کوتاه، چه در شکل و چه در محتوی، مختلف الشکل و رنگارنگ اند، بسان ذهن و زندگی انسان منشورواره و لابیرنت گونه اند، گاه به ظاهر بسیار ساده و گاه در اشکالی در هم تنیده. رنگ های به کار گرفته شده و رنگ آمیزی ها متنوع و متفاوت که زیباترین شان رنگ خاکستری ست، رنگ ذهن و زندگی آدمی. تلاش بسیاری شده است قالب ها را به چارچوب بدل کنند، یعنی معجونی ثابت و لایتغیر، اما چارچوب ها تاب نیاورده اند!
۲
گفته اند از داستان کوتاه تعریف جامع و مانع شده است، و جوهر داستان کوتاه نشان داده شده است. بسیارند اما کسانی که در مانع بودن تعریف تردید دارند، چرا که تعریف داده شده پا در بساط انواع دیگر هنرها در پهنه ی ادبیات می گذارد و برداشت های گونه گونی را سبب می شود. شاید ویژگی روانی و اجتماعی انسان و اندیشگی و زندگی اش، کار این نوع تعریف ها و قالب سازی ها را مشکل کرده باشد. تعریف و تعریف های داده شده در گوهره ی خود توانایی برداشت های مختلف از داستان کوتاه را سبب شده اند. برای مثال “استانک”، و برخی دیگر از انواع داستان های کوتاه پا به عرصه شعر می گذارند و پاره ای از مختصات و ویژگی های شعر نو در خود دارند.
داستان کوتاه را به عنوان پاره ای از ادبیات داستانی، گونه یا “ژانر”ی از فعالیت های خلاقه انسان تعریف کرده اند. در زبان انگلیسی معادل های گونه گونی برای اش ساخته شده اما به نظر می رسد “فیکشن” مناسب ترین باشد. فعالیت خلاقه را بازتاب واقعیت ملموس و غیرملموس در ذهن نویسنده ی داستان کوتاه، و در هم آمیزی این واقعیت ها با عاطفه، تخیل، تجسم (و وهم) و اندیشگی می دانند، مجموعه ای که کلام در شکل ها و قالب های متنوع می ریزد. در بازآفرینی واقعیت ها در قالب داستان کوتاه هر کدام از پدیده ها و واکنش های روانی و ذهنی می توانند عمده شوند. داستان کوتاه می تواند انعکاس عاطفی (حسی) واقعیت ها باشد، و یا بازتاب تخیلی، تجسمی و توهمی واقعیت ها، و گاه انعکاس منطقی- عقلایی واقعیت ها. داستان کوتاه می تواند درهم آمیخته و در پیوند میان همه عناصر گفته شده شکل گیرد تا از منظر داستان نویس موقعیت، و وضعیت و حالت هستی انسان، جامعه و طبیعت به گونه ای داستانی منعکس شود.
فعالیت خلاقه چهره ی داستانی دادن به واقعیت عینی و ذهنی ست که می تواند به کار درک و شناخت بهتر بخش هایی از واقعیت بیاید. فعالیت خلاقه و خلاقیت تابع عوامل و عناصر انسانی و محیطی، از جمله سطح توسعه و تکامل محیط نویسنده نیز هست.
سخن این است که همه ی پدیده ها، واکنش ها و عناصر سازنده ی داستان کوتاه در زمره ی عناصر ذهنی ای هستند که به شناخت بیشتر و دقیق تر کلیت جهان ذهنی و عینی انسان، و شناخت بشری کمک خواهند کرد. مهمترین این پدیده ها به زبان ساده این ها هستند:
ـ عاطفه (احساس): پیش درآمد ادراک آدمی ست که به صورت کیفیت های پیچیده و مرکب همچون عشق، لذت، محبت، هیجان(اضطراب، ترس و…..)، شادی، اندوه، نفرت و …. بروز می کنند، که پاره ای عاطفه منفی و برخی دیگر عاطفه مثبت نامگذاری شده اند. تمامی صورت های پیچیده و مرکب روانی ناشی از تأثرات دنیای خارج و در پیوند با عناصر ذهنی اند، و نیز تاثیرگذار بر دنیای خارج و جهان ذهنی انسان. عاطفه عنصر پر اهمیت شناخت حسی ـ تجربی انسان است، و پایه ای برای بنا کردن شناخت عقلی و منطقی، عاطفه بنیاد جهان ذهنی ی هر دم تازه شونده است.
ـ تخیل: نوعی انعکاس واقعیت است. صورت ذهنی یا “صور خاطره”ی واقعیت اند. اساس تخیل و خیال پردازی را پدیده ی یادآوری و بازآفرینی دانسته اند. تخیل تأثر درک شده از واقعیت است، که گاه ممکن است غیرطبیعی و غیرواقعی جلوه کند. تخیل با تجسم و وهم تفاوت هایی دارد. تجسم انعکاس حسی جهان ذهنی و مادی در شعور انسان است، تصویرهایی که بیانگر و یا نشانگر وضعیت گذشته، حال و آینده ی پدیده ها و اشیاء هستند. در وهم ترکیب صحیح میان اجزاء تشکیل دهنده ی پدیده ها و اشیاء وجود ندارد، وهم نوعی ناهمخوانی با واقعیت است. واکنش های روانی تخیل و تجسم، در کنار تداعی متمم درک کردن خوانده شده اند، و شالوده های مهم وجود و گسترش اندیشگی و شعور انسانی به شمار می روند.
واقعیت پدیده ی در برگیرنده ی هستی انسان، زندگی، جامعه و طبیعت است. زایشگری رنگارنگ و متنوع که عصاره ی همه تحولات را در دل خود دارد. اندیشه کاربرد شناخت حسی ـ تجربی، و منطقی و عقلایی ست، کاربرد صور مختلف پدیده های ساده و پیچیده روانی برای شناخت بیش تر، کامل تر و عمیق تر جهان عینی شده، و نیز پیچیدگی های ذهن انسان است.
۳
گفته اند داستان کوتاه بسان ِ”ابر” است، تنوع و بازی ِاشکال، طبیعتی متغیر، منعطف و نامعین، زیبایی ای گاه حیات بخش، و صحنه ی بازی زیباترین ها، گاه مرگ آفرین و گاه نمایشی از زشتی هایی تلخ و جانکاه.
به “عشق” تشبیه اش کرده اند که ناگهان بر ذهن و اندیشه آوار می شود. گاه شورانگیز، گاه ستمگر و ویرانگر، که به راحتی تسخیرت می کند. “دریچه” ای ست گشوده به سوی انسان، جهان و جامعه تا از آن شخصیت و شخصیت ها و رخداد و رخدادهای رنگارنگ تصویر شده، دیده شوند، دریچه ای به درون خویشتن خویش تا حقیقت انسان و هستی را بتوان دید. دریچه ای برای تماشای عشق و نفرت، وشادی و رنج انسان. بر طاق این دریچه گاه ذره بینی نصب شده است تا ذره ذره روح و رفتار آدمی از پس آن تماشا شود.
برشی ست از پیکر غول آسای انسان و زندگی و طبیعت، برشی با اندیشه و قلم، که قلم نوری می شود تابیده بر زوایای تاریک و ناروشن روح و رفتار انسان، تا هستی در روشنایی ای بهتر دیده شود.
گفته اند داستان کوتاه میهمانی پر شکوهی ست به میزبانی ذهن و قلم برای آشنا شدن با رنج ها و شادی های انسان. حنجره ای ست برای آواز آرزوها و خواست های انسان، آواز زیباترین حس های فردی و اجتماعی ی انسان. زبانی ست برای گفتن از زیبایی ها و زشتی های انسان و زندگی اش تا آدمی به فراموشی ِهستی ی فردی و اجتماعی مبتلا نشود. خود بیانگری ست، خود افشاگری ست تا پلی ساخته شود به سوی خودآگاهی. راز گونه ی راز گشای انسان و زندگی و طبیعت است و…………
۴
داستان کوتاه بازتاب هنرمندانه ی پدیده ها و واکنش های روانی، و گره خوردگی شان در ذهن داستان نویس است. داستان کوتاه بیان کلامی ِدرهم تنیده گی شگفت انگیز ذهن و هوش آدمی ست که در شکل ها و قالب های گونه گون ارائه می شود.
در بیان ویژگی ها و تعریف از داستان کوتاه گفته شده است:
تعداد کلمه ها و صفحه های در برگیرنده ی این کلمه ها، و زمان ضرور برای خواندن ِداستان کوتاه از ویژگی های داستان کوتاه است، این یک نمونه است: “داستان کوتاه به اثری اتلاق می شود که بشود آن را ظرف نیم ساعت خواند، یا بشود آن را سر میز ناهار و شام برای دوستان تعریف کرد”.
طرح یا پیرنگ و پی ساخت و…. “یک حادثه و یا واقعه ی اصلی و مرکزی” را هویت داستانی یک داستان کوتاه می دانند، که هر رویداد دیگری می باید در خدمت و تکمیل و تکوین حادثه ای اصلی و مرکزی باشد. اما بسیاری از داستان نویسان فکر و راه دیگری داشته اند. برای اینان بیان و ارائه وضعیت و موقعیت، یا حالت های شخص و اشخاص، پدیده و پدیده ها، یا شی و اشیاء اصل بوده است.
گفته اند که داستان کوتاه می باید یک شخصیت اصلی و یک حرکت داستانی داشته باشد، اما کم نیستند داستان های کوتاهی که چند شخصیت دارند که در عملی مشترک و معین نیز شرکت نمی کنند، و تاثیری واحد نیز بر جا نمی گذارند. گفته اند که در داستان کوتاه بهتر است اصل تمرکز بر یک شخصیت، وضعیت و موقعیت باشد، و روشن بودن روابط و علل تکامل و تکوین حرکت یا فکر در راستای نتیجه و پایان داستان، و همچنین چگونگی رابطه جزء و کل در مجموعه ای سازمان یافته باشد.
در تعریف انواع داستان کوتاه انتخاب موضوع و درونمایه، زبان داستان، تفاوت های ساختاری (خطی، در هم آمیزی و تداخل زمان، فرم های افقی، عمودی و….)، چگونگی پرداخت و شخصیت پردازی، زمان و…. مطرح است.
زاویه های دید و نگاه در عالم داستان کوتاه همیشه مورد نظر، و اختلاف نظر و تفاوت سلیقه بوده و هست، و می باید باشد.
داستان کوتاه در تقیسم بندی رایج به دو گروه تقسیم شده است: داستان کوتاه ِ بلند Long Short Story و داستان کوتاه ِکوتاه ، که این دومی هنوز جوان است .
به داستان کوتاه ِکوتاه یا داستان “خیلی کوتاه ” نام های دیگری نیز داده اند:
Flash Fiction / Sudden Fiction
Micro Fiction
Micro story
Postcard Fiction
Fast Fiction
Skinny Fiction
این عنوان ها درحد “نام های دیگر” برای داستان خیلی کوتاه باقی نمانده اند، و هرکدام می روند تا نوعی از داستان “خیلی کوتاه” را پایه ریزی کنند. در این میان اما “Flash Fiction / Sudden Fiction” از اواخر دهه ی هشتاد به این سوی، همچون نام اش “غیر منتظره و برق آسا” در میان داستان نویسان و خوانندگان داستان کوتاه – لااقل در امریکا- مورد استقبال قرار گرفته و “سوکسه” پیدا کرده است.
عمر داستان های “خیلی کوتاه” به پیش از سال های دهه ی هشتاد برمی گردد . این نوع داستان در سرتا سر جهان با مضامین و در شکل های مختلف خلق شده است، اما گویی مشغله های زندگی روزمره و کوتاه شدن اوقات فراغت درکنارکم حوصله ترشدن انسان در دهه های اخیر، بیش از پیش، خود را بر داستان نویسان و خوانندگان داستان تحمیل کرده اند. اواخر دهه ی هشتاد پس از بحث و جدل های فراوان و نظرسنجی، سکه ی این نام گذاری به نام نویسنده ی امریکایی رابرت کلی زده شد و رابرت شپارد و جیم توماس با گرد آوردن درمطرح تر شدن این گونه ی ادبی نقش ایفا کردند. “Sudden Fiction” و ویرایش مجموعه های این نوع داستان کوتاه امروزه در دوره آموزشی داستان نویسی ی مراکز آموزشی تدریس می شود و مورد بحث و نقد قرار می گیرد.
کارهایی از جان آپداک، ریموند کارور، ران کارلسون، مارگارت اتوود، چارلز باکستر، گابریل گارسیا مارکز، الیس والکر، پم هوستون و…… در زمره ی این نوع داستان های کوتاه معرفی شده اند.
همچون بسیاری از گونه های ادبی، تعریفی جامع و مانع از این نوع داستان کوتاه داده نشده است، و درباره ی ویژگی های آن نیز نظرات گونه گون وجود دارد:
محدودیت در استفاده ازکلمات ویژگی ی داستان خیلی کوتاه ست، داستانی با کمترین و برگزیده ترین کلمات. می گویند این محدوده از ۱۰۰ کلمه تا ۱۰۰۰ کلمه است، محدوده ای حتی “به اندازه ی زمان کشیدن یک سیگار” و یا “تعریف داستان بر سر میز غذا”! وقوع یک حادثه غیر منتظره و ناگهانی، حضور و عمل برق آسای یک یا چند شخصیت داستانی، یک موقعیت یا حالت غیرقابل انتظار در داستان را از دیگر ویژگی های این گونه ی ادبی بیان کرده اند.
در زبان فارسی نیز برای انواع داستان های کوتاه ِکوتاه معادل هایی به کار برده شده است: داستانک، پاره داستان، داستان های ترکشی، داستان های برق آسا و…
۵
آیا تعریفی مانع از داستان کوتاه شده است؟ به نظر می رسد آنجا که از تعداد واژه ها و صفحه ها، یا زمان خواندن داستان کوتاه سخن در میان است، می توان به نوعی مانعیت تعریف دست یافت. اما هنگامی که داستان کوتاه به عنوان پاسخ حسی و خیالپردازانه ی هنرمند مطرح می شود این مانعیت زیر سئوال کشیده می شود، به ویژه وقتی با داستانک یا لطیفه و یا طرح مواجه می شویم.
کیفیت تخیل، نقش کلمه، زبان ، ایجاز و ایهام و بیان غیر مستقیم، بسیاری از داستانک ها و “طرح” ها را به ویژه به کیفیت اصیل همه هنرها یعنی شعر نزدیک تر کرده اند. تشبیه ها، استعاره ها، ایهام ها و حتی بازی با کلمه ها، و به کارگیری زبانی که اطناب را دور ریخته و به مثابه ی عمل نقش ایفا می کند، سبب نزدیکی داستانک ها به شعر شده اند. نقش کلمه، و تاثیر عاطفی کاربرد آن ها، ویژگی زمانی و زبانی، و فرم های به کارگرفته شده در بسیاری از داستانک ها و طرح ها چنان اند که گویی با جان و جهانی هوشمندانه و شاعرانه، شعری سروده شده است.
۶
به نظر برخی از داستان نویسان، داستان کوتاه پیام و وظیفه ندارد. لطمه هایی که “ایسم” های گونه گون به ادبیات (و هنر) زده اند برخی از مخالفان این گرایش ها را واداشته تا منکر هر نوع پیام داری و وظیفه برای داستان کوتاه شوند. داستان کوتاه نقش پیشوایی و هدایت کننده گی ندارد، موعظه گر نیست، اما نشانگر است، نشانگر هستی ی انسان، جامعه و طبیعت است، و نشان دادن هستی آنهم با رنگین کمانی از فرم ها و شیوه ها و اندیشگی ها، پیامی زیبا و وظیفه ای بزرگ به همراه دارد. نشان دادن آغاز راه است، و آغاز رسالت یافتن راه حل مشکلات انسان، که داستان کوتاه نیز چنین می کند.
داستان کوتاه در حد خویش بر تغییر ذهن و رفتار آدمی نقش داشته و دارد، نقشی از طریق درک و شناخت واقعیت، و بدین گونه مهر خود بر تغییر و تکامل معنوی و اخلاقی؛ و تغییر انسان و زندگی زده است. پیام و وظیفه داستان کوتاه تغییر انسانی ی جهان است. داستان کوتاه بازتاب واقعیت است و تاثیرگذار بر واقعیت، طریق شناخت راه های نو برای رسیدن به هدف، با درک و شناخت، و باز شناخت گسترده تر و عمیق تر انسان است.
داستان کوتاه در افزایش درک زیبایی شناسانه ی انسان و هستی نقش دارد، و سطح ذوق و سلیقه ، و حساسیت های روحی (عاطفی) انسان را گسترش می دهد. شکلی از ارتباط گیری ست، با خود و دیگران، با جامعه و طبیعت، و ادعا شده است که از پدیده هایی ست که انسان را از هر آنچه غیرانسانی ست دور نگه می دارد. افشاگر زیبایی ها و زشتی های هستی انسانی و اجتماعی ست. مسائل و مشکلات آدمی را پوست می کند و جلوی رویش می گذارد. توصیف کننده، تشریح کننده و تحلیل گر است.
پیام و وظیفه داستان کوتاه، چنانچه توجیه و تبلیغ ایدئولوژی ها و سیاست گذاری های اش باشد، تحمیق انسان و فرهنگ است. میان جهان بینی و آفرینش هنری رابطه ای هست، و جهان بینی داستان نویس همانا دیدار با جهان مهر و عشق و آزادی ست.
داستان کوتاه قابلیت زندگی انسان را پاس می دارد و افزایش می دهد. در شرایطی که زندگی انسان دستخوش جایگاه و نقش اجتماعی اوست و فردیت و منیت معضل بزرگ جامعه انسانی ست، و گل های احساس و عاطفه آدمی با دست های اش پرپر می شوند تا خاربوته های بیگانگی سر از زندگی اش بر کشند، آیا ادبیات و از آن جمله داستان کوتاه می تواند بی پیام و وظیفه باشد؟
داستان کوتاه در شکفتن گل های عاطفه مثبت آدمی و نظم دادن و معنی بخشیدن به زندگی اش نقش ایفا کرده است.
۷
در این که در همه ی انواع داستان کوتاه می باید پاره ای “اصول” عام، چه در شکل و چه در محتوی، رعایت شود بحثی نیست. بحث این است که مبادا این اصول ثابت و غیرقابل تغییرتلقی شوند. داستان کوتاه منزلگاه ناهمخوانی ها و ناپایداری های ذهن و واقعیت، و در عین حال یکپارچگی ی تمامیت ذهن و واقعیت است.
ذات هنر تغییر و دگرگونی و رنگارنگی است و ساختار ذهن آدمی ساختار تنوع و تفاوت است. اگر چه تاریخ ادبیات ما تاریخ مقبولیت، معروفیت و رشد شعر بوده است، اما چند دهه ای نیز هست که داستان کوتاه یکی از قلمروهای بازتابنده ی پیچیدگی ذهن و جامعه ی انسان ایرانی شده است. نگاهی به انگاره ها و حسب الحال ها و ترجمه ی احوال، افسانه ها، حکایت ها، متل ها و مثل ها و قصه ها در عرصه ی ادبیات داستانی میهنمان و رسیدن مان به مفهوم و پدیده ی داستان کوتاه، تاریخ چنین رشد و پیچیدگی هایی ست.
داستان کوتاه مفهومی جهنده، انعطاف پذیر و سیال است. برای چنین مفهومی نمی توان چارچوب ها و قالب های تغییر ناپذیر قائل شد و بیانیه و مانیفست صادر کرد و هر داستان نویسی را موظف پیروی از آن کرد، و در صورت تمرد اثرش را از دریافت لوح افتخار داستان بودن محروم کرد. شیوه ی ” خط دادن” در عرصه ی داستان نویسی و پیش شرط و قرارداد های ثابت برای داستان کوتاه نویسی قائل شدن نوعی بی حرمتی به ذهن و شعور نویسنده است، و نماد عدم درک دموکراتیک و پلورالیستی در عرصه ی ادبیات (و هنر). فرم های ادبی چنان متنوع و گسترده، و نیز افق ذهنی و معنوی در این عرصه چنان بی مرزاند که کنترل شان با صدور بیانیه و مانیفست عملی نیست. تجربه نیز نشان داده است که در عرصه هنر گروهی این پسندند و گروهی آن، و از هر اثر ادبی می توان برداشت های متناقض و متعارض، و تاویل های گونه گون داشت. آنان که گمان می کنند دستگاه سنجه ی داستان شناسانه اند و “اصول دین” داستان نویسی می دانند در واقع دستگاه مولد قید و بندهای تازه اند. به یاد داشته باشیم که چگونه خودپسندان و میان مایگان، هنرمندان نوگرا و اندیشمند را بی مایه و پرت و پلا نویس خواندند. تجربه ی انتشار بوف کور و تمسخر و تخطئه و تحقیر صادق هدایت از سوی بسیاری از اهل قلم و فضلای آن دوران به هنگام انتشار نخستین نسخه ی این اثر پیش روی ماست.
بررسی و نقد داستان کوتاه به معنای برداشتن قید و بندهایی ست که دست و پای داستان کوتاه را برای یافتن ماهیت پیچیده حقیقت ها می بندد نه بازتولید قید و بندهای بیشتر.
بد نیست به ادبیات داستانی در امریکا توجه شود. امروز در امریکا حتی ادبیات گریز از واقعیت (و اندیشه) را دست کم و بی ارزش و “غیر داستان” نمی انگارند و از جرگه داستان نویسی و خالقان آنان را از جمع داستان نویسان اخراج نمی کنند. همان ادبیات بازاری یا “رئالیسم بازاری” که با تیراژهای میلیونی در فروشگاه های مواد غذایی همراه نخود و لوبیا فروخته می شوند.
تولیدکنندگان و رهروان و پیروان ادبیات درک و فهم هستی بر ادبیات گریز از واقعیت چشم نمی بندند و تلاش در راه حذف آن نمی کنند؛ ادبیاتی که ادبیات داستانی سرگرم کننده و تفریحی می دانند. اینان ضمن احترام به سلیقه ی صدها داستان نویس و میلیون ها خواننده این نوع داستان ها بر این باورند که بسیاری از این نویسنده ها و خوانندگان آثارشان، در آینده نویسندگان و خوانندگان ادبیات درک و فهم هستی یا ادبیات اندیشه ساز و”شعورمند” خواهند شد، و مهم تر این که با همین منش و روش حرمت تنوع سلیقه و نوعی آزاداندیشی در این عرصه پاس داشته شده است.
داستان کوتاه رنگین کمانی از فرم ها، شیوه ها و پدیده های ساده و پیچیده روانی و عینی ست، و درک و فهم این مهم یعنی درک و فهم دموکراسی در این عرصه است.