روز جهانی مطبوعات ـ سوم ماه می ـ دارد همه ساله از اقبال بیشتری بهره می برد، هم در میان اهالی رسانه ها و هم در میان مردم و خوانندگان مطبوعات. در این چند سالی که سازمان مطبوعات قومی کانادا این روز را به هفته آزادی مطبوعات تبدیل کرده است، هر سال، هم به تعداد مطبوعات شرکت کننده در نمایشگاه و هم به تعداد مراجعه کنندگان به نمایشگاه افزوده شده است.

طرح: توکا نیستانی ـ شهروند

روز جهانی مطبوعات برای ما روزنامه نگاران ایرانی صورت دیگر و حرمت بیشتری دارد، برای این که سهم ما از محرومیت های شغلی در قیاس با ده ها کشور دیگر بیشتر است و تنها به همین هم خاتمه پیدا نمی کند که چاشنی زندان و شکنجه و تهدید و بسیاری دیگر از بی حقوقی ها هم بر آن افزوده می شود، تا دامنه ی محرومیت های روزنامه نگاران ایرانی که در آمار زندانی شدنشان تنها چین یک میلیارد و چندصد میلیونی و اریتره از او پیشی گرفته اند و در جهان از منظر سرکوب مطبوعات در میان ده کشور سرکوب گر مطبوعات چهارم شده، و این تنها گوشه گم شده ای از مصیبت بزرگی است که بر جان و جهان روزنامه نگاران ایران آوار شده است. ۴۸ روزنامه نگار و وب نگار زندانی و دست کم پنج روزنامه نگار ممنوع از نوشتن آنهم برخی برای سی سال حکایت از حکومتی دارد که به هیچ قاعده امروزی و بشری و جهانی پایبندی ندارد و گمان می کند دست آوردهای حقوق انسان در عصر حاکمیت آدمی بر سرنوشت خویش شامل حال ایرانیان نیست! رژیم جبار ایران نه تنها روزنامه نگاران را حبس می کند و روزنامه ها را توقیف و تعطیل می کند، بلکه بدتر، روزنامه نگاران آزاد شده طبق موازین خود را نیز به زندان فرا می خواند و خانم ها نرگس محمدی، نازنین خسروانی و  مهسا امرآبادی از همین نمونه ها هستند. شوربختانه حال خانم محمدی بسیار بد است و حکومت عدل اسلامی به این امر به هیچ وجه توجه ندارد و او را همچنان در زندان نگاه داشته است. خانم امرآبادی هم که پیش از این به یک سال حبس تعزیری محکوم شده بود،  همین روز گذشته  و برای اجرای حکم خود به زندان اوین فراخوانده شد. مهسا امرآبادی همسر مسعود باستانی، از زندانیان سیاسی و روزنامه‌نگاران اصلاح طلب است که در حال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می برد. این هم از جایزه رژیمی ابله و دیکتاتور که در هفته جهانی  مطبوعات این چنین از روزنامه نگاران کشورش حمایت و قدردانی می کند.

اگر بخواهم لیستی از روزنامه نگاران زندانی و شکنجه شده و طرد شده در طول این سی و اندی سال بدهم مثنوی هفتاد من خواهد شد.

حسن زرهی( دوم از چپ) با جمعی از سردبیران مطبوعات قومی کانادا و رضا مریدی نماینده مجلس انتاریو (دوم از راست) در مراسم گرامیداشت مطبوعات قومی در تورنتو

کارهای ناروای رژیم ایران به یک  مورد و  دو مورد و ده ها مورد محدود نمی شود،  چنان که سازمان ها و ارگان های مزاحمت آفرین هم سر به چندین و چند مورد می زند؛ دیگر کسی نیست که در امر روزنامه نگاران نگون بخت این وطن آواره در دست مشتی بی عرضه و خودخواه دخالت نکرده باشد و شاخ و شانه ای نکشیده باشد. از مقام “معظم رهبری” بگیر تا “آبدارچی های وابسته حکومتی” هر که خواسته نیشی زده است و خودی نشان داده است.

طرفه ترینش نماینده اصولگرای اراک آقای احمد لطفی است که از آقای محمود شکرایه کاریکاتوریست جوان نشریه امیر به خاطر کشیدن کاریکاتوری از او، شکایت کرده و او را به دادگاه کشانده و “بیدادگاه” هم این روزنامه نگار جوان را  به ۲۵ ضربه شلاق محکوم کرده است.

در چنین اوضاعی روز جهانی آزادی مطبوعات بیش و پیش از هر کشور و روزنامه نگاری باید توجه اش به همکاران ما در ایران باشد که تقریبن از هیچ حقی بهره مند نیستند و هر روز هم عرصه بر آنان تنگ تر می شود. شاید به همین دلیل است که جشن ها و روشنگری های روز و حالا به همت سازمان مطبوعات قومی کانادا هفته ی این شغل صورت دیگر و مهمتری پیدا می کند. در سرزمینی که مسئولان و گردانندگانش مدام در حال دروغ گوئی و اتهام زنی هستند، اهالی رسانه هایش باید چه کنند که حتی در همان محدوده تنگ قوانین حکومتی بتوانند برای انجام کارشان دچار دردسر نشوند! برای نمونه یکی از خبرنگاران خارجی از محمود احمدی نژاد می پرسد که چرا در ایران روزنامه نگاران بسیاری زندانی هستند و رئیس جمهوری راست گوی اسلامی چنین پاسخ می دهد:

راب فورد (چپ) در جلسه گرامیداشت مطبوعات قومی لوح تقدیری به توماس سارس رئیس شورای مطبوعات قومی اهدا کرد

“ما در زندان روزنامه نگار زندانی نداریم! آنها که در زندان هستند جرائم امنیتی مرتکب شده اند و به خاطر شغل شان در زندان نیستند!”

در سرزمینی که سی سال است حکومتش حاضر به تعریف جرم سیاسی نیست، رئیس جمهوری اگر دروغ هایی مانند این نگوید چه بگوید که از ظلمی که بر اهالی رسانه ها در ایران روا می شود، بشود صورتی به ظاهر پذیرفتنی تحویل دیگران بدهد!

 تلاشی بیهوده که احمدی نژاد به خرج می دهد تا دروغ هایش را راست جلوه بدهد!

هر وقت به سی سال محرومیت یکی از روزنامه نگاران شریف و عزیز میهنم خانم ژیلا بنی یعقوب می اندیشم با خود می گویم این مجازات کجایش با قتل انسان توفیر می کند. آخر روزنامه نگاری که نتواند برای سی سال بنویسد و در جوانی و اوج کار خویش به چنان سرنوشتی دچار شود شبش و روز و روزگارش چگونه خواهد گذشت تا این سی سال به سرآید؟ جهان و بویژه جهان رسانه ها و روشنفکران وظیفه دارد خود را برای لحظاتی هم که شده جای ژیلا بنی یعقوب، نازنین خسروی و نرگس محمدی بگذارد تا عمق ستمی که بر آنان می رود را درک کند و واکنش شایسته این جباریت را نشان دهد!