سیاوش شعبانپور شاعر و کارگردان تئاتر، حدود یک سال است که کارگاه نفس و نویسنده را در تورنتو برگزار می کند و یک دوره هم در ایران  برگزار کرده است. به بهانه برنامه سه شنبه ی هفته ی آینده ی این کارگاه گفت گوی دوستانه ای داشتم با او درباره ی چگونگی کارگاهش و برنامه ی سه شنبه.

سیاوش! چرا نفس و نویسنده؟

 سوال خوبیه. وقتی دانشجوی تئاتر دانشگاه یورک بودم، کلاسی داشتیم به اسم “voice and speech”(صدا و بیان) که در اون کلاس ما با یک سری تمرینات بدنی و تنفسی تئاتر آشنا شدیم که سعی می کرد با باز کردن گره های ماهیچه ای در بدنمون، نفسمون رو به تمام بدن بفرسته و این تنفس درست علاوه بر تربیت کردن صدامون باعث می شد که ذهنمون، بازتر و خلاق تر کار کنه. تمرینات تنفسی به اشکال متفاوتی در یوگا، تایچی، ورزش های رزمی و حتی کلاسهای آواز هم استفاده می شن. لحظاتی که در این کلاس (صدا و بیان) بودم شدیدن احساس رهایی می کردم و از اون جهت که نوشتن دغدغه ی ۱۳ ساله ی من بود بارها وسوسه شدم که کاغذ و خودکار بگیرم و شروع کنم به نوشتن. این تجربه باعث شد که یک سال پیش من این کارگاه و تمریناتش رو بر اساس همون تمرینات تنفسی کلاس صدا و بیان تئاتر طراحی کنم و کارگاه رو راه بندازم. به نظر من ریتم یا زبان شخصی هر کسی در نفس شخصی اون شخص وجود داره. ما در تمرینات کارگاه سعی می کنیم که به دوستان کمک کنیم تا به نفس شخصیشون دست پیدا کنن و همین طور به خلاقیت ادبی.

سیاوش شعبانپور

یعنی تو رابطه ای بین تمرینات بدن و صدای بازیگر در تئاتر با رسیدن به خلاقیت ادبی می بینی؟

– دقیقن. ارتباطی می بینم که به نظرم هنوز کشف نشده مونده. ارتباطی که می شه بر قرار بشه. ما عادت داریم که تئاتر رو گروهی تجربه کنیم و در مقابلش لحظه ی خلق ادبی رو در خلوت  و جزیره های شخصی مون. من منکر این نمی شم که نوشتن احتیاج به خلوت داره، ولی اعتقاد دارم  که طور دیگه ای هم می شه به خلاقیت ادبی رسید. ما در کارگاه سعی می کنیم با استفاده از انرژی جمعی و تمرینات گروهی تئاتر به لحظه ی خلاقیت ادبی برسیم و این تجربه ی متفاوتیه . نکته ی دیگه ای که باعث شد من تمرینات تئاتر رو وام بگیرم و بیارم توی تمرینات یک کارگاه  نویسندگی، رویکردی در تئاتر بود که کاملن  با اونچه که ما در ادبیات سراغ داریم متفاوت و شاید حتی متضاد بود.  در تئاتر یک کارگردان خیلی راحت به بازیگر می گه داری” انتلکچوآل “بازی می کنی و این یه اصطلاح جا افتاده است. وقتی یه کارگردان به بازیگرش این رو می گه معنیش اینه که باید بازیگر برگرده و این دفعه سعی کنه با انرژی و نفسش بازی کنه نه با ذهنش. این اصلن به معنی تعطیل کردن ذهن یا نفی اون نیست، بخشی از مغز آدم همیشه برای استفاده از تکنیکهای مختلف لازمه، اما خلاقیت لحظه ی رهاییه که در اون فقط جنون حرف می زنه و به قول حافظ «عاقلان درآن دایره سرگردانند» ولی برعکس در ادبیات ما یک ریز سعی در روشنفکرانه کردن و عقلایی کردن همه چیز داریم، در صورتی که روشن فکرترین نویسنده های بزرگ ما هم  وقتی از لحظه های خلق صحبت می کنند از نوعی جنون و شهود حرف می زنن . امکان داره این نفس و شهود با دغدغه های سیاسی، اجتماعی و فلسفی نویسنده آمیخته شده باشه اما در لحظه ی خلق فقط نفس شخصیش بوده که کار می کرده و باعث خلق جهان متفاوت و زبان متفاوت و شخصی اون نویسنده ی خاص شده. کلن نوشتن نوعی جنونه که با فوران واژه خودش رو نشون می ده و ما در کارگاهمون سعی می کنیم به اون جنون و فوران برسیم .

 نکته ی دیگه ای که وجود داره اینه که من فکر می کنم اون فضای آیینی و رویکرد به درونیات در تئاتر می تونه در رسیدن به لحظه ی خلاقه ی ادبی راهگشا باشه. در صورتی که ما معمولن در بیرون از خودمون و  در فضاهای خیلی عقلایی به دنبال شور نوشتن می گردیم که من فکر می کنم جنون نوشتن در اونجاها «یافت  می نشود»

تو توی کلاس هات تکنیک نویسندگی هم یاد می دی یا اینکه صرفن دنبال رسیدن به لحظه ی خلاقه ی ادبی هستی؟

– ما به شکلی روی تکنیک هم کار می کنیم. یک ساعت آخر کارگاه  به آشنایی با ریتم (هم در نثر هم در شعر)، تمیز نویسی، روان نویسی ، آرایه ها و تکنیک های متفاوت ادبی در شعر و نثر و باقی بحث های تکنیکی نوشتن اختصاص داره. اما این که آیا ما در کارگاهمون اصول شعر، داستانویسی،  فیلمنامه نویسی یا غیره کار می کنیم؟ نه.  کارگاه  ما درست مثل کلاس آوازه. شما در کلاس آواز اول  دو  ر  می فا  سل   لا  سی  یاد می گیرید و بعد یا خواننده ی پاپ می شید یا اپرا. در کارگاه نفس و نویسنده هم ما اول چه گونه بی واسطه، زیبا و روان نوشتن رو تجربه می کنیم و بعد دوستان می تونن راه خودشون رو پیدا کنن و مثلن داستان نویس بشن یا شاعر. ما در کارگاه درباره ی اصول و نظریات ادبی صحبت نمی کنیم ما بیشتر دنبال اینیم که بفهمیم خلاقیت چه طور پرورش داده می شه، چه طور ظهور می کنه و چه طور می شه که به بهترین شکلش ظهور کنه.

با توجه به اینکه تو تکنیک هایی رو برای رسیدن به لحظه خلق یاد می دی،  فکر می کنی یک نقاش و مجسمه ساز و یا اصولا هر آرتیستی می تونه از این کلاس ها و تمرینات استفاده کنه؟  

صد در صد می تونه. خوشبختانه همه ی بچه های کلاس ما نویسنده نیستن. ما دوستان فیلم ساز و نقاش و نوازنده و عکاس و یا حتی دوستانی که شغلهای غیر هنری دارن و یا در رشته هایی غیر هنری درس می خونن هم زیاد داشتیم و داریم. اولن که این دوستان معمولن نگاههای متفاوتی رو به کارگاه میارن که من بسیار از این نگاهها و نظرات لذت می برم و غیر از این جمله ای که من از چندتا از بچه ها شنیدم این بود که بعد از این کارگاه و تمریناتش ما در کارهای دیگمون هم خلاقتر شدیم و راحتر و بیشتر موضوعات به ذهنمون می رسن که من از این بابت خیلی خوشحالم.  من فکر می کنم که این نوع تمرینات و کلن نوع نگرشی که پشت این تمرینات هست نه تنها برای هنر بلکه برای تمام رشته ها و تمام زوایای زندگی ما لازمه. در اصل ما توی کارگاه نفس و نویسنده سعی می کنیم که به این جمله ی فروغ برسیم  که می گفت :”از میان شکل های هندسی محدود به پهنه های حسی وسعت پناه خواهم برد” . ما سعی می کنیم که به مفهوم این شعر تجسد ببخشیم و  ذهنمون رو از چه باید گفت و چه نباید گفت و متن خوب و  بد خالی کنیم. خالی کنیم از نگرانی ها و عدم اعتماد به نفسها و از فکر کردن به شکلهای هندسی محدود و در فضایی دوستانه و راحت به دور از قضاوتها و فخر فروشی های نظری و تئوریک راحت نوشتن رو تجربه کنیم و از هر جایی ایده هامون رو بگیریم و راحت و بی واسطه بریزیمشون روی کاغذ. این رویکرد توی هر کاری می تونه باعث خلاقیت و موفقیت بشه ولی چون من به عنوان گرداننده ی این کارگاه تخصصی در رشته های دیگه ندارم خلاقیت در  کارگاه ما به صورت نوشته بروز می کنه.

واسه ی شرکت در کارگاه تو باید حتمن باید  نویسنده یا شاعر بود؟

اولن همون طور که گفتم ما اصول داستان نویسی یا شعر درس نمی دیم برای همین بچه های کارگاه همه چیز می نویسن. از شعر و داستان و قلمک گرفته تا حتی گاهی خاطره و گزارش و نامه. هر چیزی که اون روز گلوشون رو بگیره و ازشون بخواد که بنویسنش نوشته می شه با هر شکل و سبکی و بعد در قسمت ویرایش که یک ساعت آخر کارگاهه تمیز می شه.  ولی اگه منظورت اینه که باید تجربه ی نوشتن داشته باشن، نه. بچه هایی هستن که نوشتن رو از این کارگاه شروع کردن و شاید براتون جالب باشه که سه شنبه بیاین و نوشته هاشون و بشنوید.

می شه حالا راجع به نحوه ی برگزاری  کلاس هم برامون بیشتر توضیح بدی؟

– این کارگاه در اصل پنج بخش داره. توی بخش اول  بچه ها پنج تا ده دقیقه دراز می کشن و  به موسیقی که اون روز براشون انتخاب شده گوش می دن. توی این ۱۰ دقیقه سعی می کنن که تمرکز کنن و برای چند ساعت از فضای زندگی روزمرشون بیان بیرون. بعد نیم ساعت تمرینات تنفسی تئاتر داریم و بعد از اون نیم ساعت هر هفته یک محرک تازه در برابرشون قرار می دیم که کمک کنه تا بنویسن. محرکه هایی مثل شعر، یک تکه فیلم، موسیقی، عکس و هنرهای تجسمی، صداهای خاطره انگیز، تمرینات بدنی تئاتر و غیره. بعد از مواجه شدن بچه ها با محرک و تمرینات اون روز از اونها می خوایم که در قسمت چهارم  به مدت بیست دقیقه بشینن و هرچیزی به ذهنشون می رسه بنویسن. تو بخش پنجم کارگاه که بعد از یه تنفس یک ربع تا بیست دقیقه ای برگزار می شه همه دور هم  می شینیم  و نوشته هایی رو که بچه ها در همون بیست دقیقه نوشتن  می خونیم و در یک فضای کاملا دوستانه  نظرات کاربردی همدیگه رو می شنویم . این فضای دوستانه و انرژی خوب برای ما خیلی مهمه و همیشه سعی می کنیم که این فضا رو حفظ کنیم . نظرات که گفته می شن حتمن باید سازنده و در مورد متن نوشته شده باشه. باید کاربردی و در جهت  بهتر شدن  اون نوشته ی خاص و پیشرفت کلی اون نویسنده باشه.

این کارگاه تا به حال چند دوره برگزار شده و کجاها؟

روزی که ایده ی این کارگاه به ذهن من رسید من یه دوره ی ده جلسه ای با ده جلسه تمرین مشخص برنامه ریزی کردم. اون کارگاه با هفت نفر شروع شد و کاملن تجربی بود. من به گروه اول گفتم که من نمی دونم این کار جواب می ده یا نه، من هم دارم با شما تجربه می کنم  و مطمئن نیستم که نتیجه اش چیه. چون این شیوه قبلن در ادبیات ما امتحان نشده و یا اگه هم شده من خبر ندارم. ما وقتی اون دوره رو  تموم کردیم بچه ها از من خواستن که یک دوره دیگه هم بزارم. بنابراین من یک دوره ی دیگه طراحی کردم و بر گزار شد. و باز بچه ها خواستن که ادامه بدیم  و الان اون گروه یک ساله که مرتب دارن توی کارگاه شرکت می کنن و الان دوره ی چهارمن. نتیجه ی کارگاه اول برای خودشون و من دور از انتظار بود. در این بین  من با شش گروه دیگه هم همین دوره اول  رو در تورنتو برگزار کردیم و این کارگاه تا الان در تورنتو بیست و هشت شرکت کننده  داشته. یکی از این دوره ها در حال اجراست. دوره ی اول این کارگاه زمستون گذشته در ایران هم بر گزار شد و ۵ شرکت کننده هم در ایران داشت.

این برنامه تا کی ادامه پیدا می کنه و آیا در نظر داری جاهای دیگه ای هم این کارگاه رو برگزار کنی؟

– این کارگاه هنوز ادامه داره، و تا وقتی که شرکت کننده داشته باشه ادامه پیدا می کنه. من هنوز دارم توی این شیوه تجربه و کشف می کنم و برای من هم خیلی جذابه. توی تورنتو حتمن ادامه می دم. صحبت هایی هم راجع به برگزاری این دوره در لندن، پاریس و کالیفرنیا شده که هنوز مشخص نیست . و همینطور صحبتهایی راجع به بر گزاری مجددش درایران.

خب این برنامه ای که سه شنبه قراره  برگزار بشه رو بیشتر توضیح می دی؟

–  هر کارگاهی  یا حداقل کارگاه های تئاتری که من در کانادا تجربه کرده ام یک اجرا به عنوان “پرزنتیشن” برگزار می کنن  که در اصل گزارش سفریه که در اون کارگاه اتفاق افتاده و این که کجا بودیم و کجا رفتیم. توی برنامه ی سه شنبه هم  بچه ها قراره  نوشته هایی رو که توی این یک سال در کارگاه  و بعد از تمرینات کارگاه نوشتن رو برای شما بخونن. نوشته هایی که  در همون بیست دقیقه وقت کارگاه نوشته شده و در ده دقیقه از قسمت آخر کارگاه ویرایش شده.  بعضی از بچه ها در همون دورانی که در کارگاه شرکت می کردن نوشته هایی هم خارج از کارگاه نوشتن که اکثرن کارهای خوبین و یا نوشته های کارگاهیشون رو بردن خونه، ویرایش کردن و سرو شکل بهتری بهشون دادن و دوست داشتن این کارها رو هم اون شب (شب سه شنبه ۱۹  جون ، دانشگاه تورنتو ) بخونن اما من از اونها خواستم که فقط نوشته هایی رو بخونن که در همون فضای کارگاه نوشته شه، تا گزارش صادقانه ای باشه از اونچه واقعن در کارگاه اتفاق افتاد.

در آخر بگو که اگه  کسی بخواد توی کارگاهت شرکت کنه چه طوری باهات  تماس بگیره؟

–  من به هرکسی که بخواد توی کارگاه شرکت کنه اول پیشنهاد می کنم که حتمن برنامه ی سه شنبه رو بیاد و نوشته های بچه ها رو بشنوه و از اونها هم راجع به کارگاه و تجربشون سئوال کنه.. باز اگه سئوالی موند دوستان می تونن به من ایمیل بزنن، یا تلفن کنن و یا به اسم خودم توی فیس بوک پیدام کنن  و پیغام بدن تا صحبت کنیم و  ببینیم که  کدوم یکی از این دوره ها براشون مناسب تره.

– خیلی ممنوم از وقتی که گذاشتی و موفق باشی.