شهروند ۱۱۸۲
بخش هایی از سخنرانی بیل مایرز در گردهمایی «مطبوعات آزاد»

من با تمام وجود بر این باورم هر کجا که مطبوعات برود، دموکراسی نیز همان جا خواهد رفت
بیش از ۳۵۰۰ نفر به بهانه چهارمین کنفرانس ملی سالانه بهسازی رسانه ها از ششم تا هشتم ماه جون امسال در مینیاپلیس گرد آمدند تا به بحث و چاره اندیشی در رابطه با استراتژی های لازم جهت تحکیم رسانه ها و دموکراتیزه کردن امواج خبری به بحث و گفتگو بپردازند.
سخنرانی بیل مایرز مجری برنامه هفتگی “بیل مایرز ژورنال” در تلویزیون سی بی اس نقطه اوج این گردهمایی بود. او از بنیانگذاران “گروه صلح”(۱)، دبیر مطبوعات لیندن جانسون، صاحب امتیاز انتشارات”نیوزدی”، وابسته خبری ارشد سی بی اس و تهیه کننده تعداد زیادی برنامه های متفاوت در تلویزیون دولتی است. او جوایز زیادی گرفته و کتابهای پرفروشی نوشته که آخرین آنها به نام “دموکراسی از دید مایرز ” است .

بیل مایرز :
در واقع جنبش بهسازی رسانه ها ۵ سال پیش از برنامه من شروع شد. یعنی زمانی که باب مک چنسی و جان نیکلاس در مورد کتاب خود به نام “رسانه های ما” در برنامه مذکور به گفتگو نشستند. آنها چنان آگاهانه، دقیق، منصفانه و جذاب به طرح مسئله پرداختند که همه را تحت تاثیر قرار دادند و ما نامه های الکترونیکی و تلفنهای زیادی دریافت کردیم. پت میشل ریاست شبکه پی بی اس فردای آن روز با من تماس گرفت و صد نسخه از آن کتاب را برای تمامی مدیران آن شبکه سفارش داد و سردبیران زیادی از سراسر کشور با من تماس گرفتند و تایید کردند که دقیقا مشکلات مطرح شده را می شناسند .
ما می دانستیم که باید کاری در این رابطه انجام دهیم. باب و جان جنبش را به راه انداختند و نتیجه آن ایجاد “مرکز شومان برای رسانه ها و دموکراسی” بود و به دنبال آن بسیاری از ارگانهای دیگر به وجود آمد. این جنبش به آنجا رسید که ریچارد لندری، “انجمن مطبوعات مستقل” را مهمترین جنبش این قرن شهروندان در اتحاد و به چالش کشیدن خفقان ایجاد شده توسط ابررسانه های شرکتهای بزرگ روی مطبوعات برای ایجاد منابع خبری متفاوت و مستقل که مورد اعتماد مردم هستند، می خواند.
پیام جنبش بهسازی رسانه ها این است: اگر به تعداد کافی افراد بسیج شوند، هیچ چیز شکسته ای وجود نخواهد داشت که غیر قابل ترمیم باشد.
این جمع نماینده میلیونها آمریکایی است که بدنه رسانه های ارتباطی حاضر را نیروی اجتماعی فاسدی می داند. بن بگدیکیان در کتاب “رسانه های انحصاری” خود می نویسد: “قدرت زیاد نظرات نسبتاً محدود شرکتهای بزرگ ناشی از استقرار توهمات سیاسی ـ اقتصادی گسترده است که دربست توسط اکثریت رسانه ها ـ به استثنای تعدادی که بسیار کم قابل رویتند ـ در بین مردم رواج پیدا می کند”. به عبارت دیگر آنچه ما نیاز داریم که بدانیم تا آمریکاییها از نعمت دموکراسی برخوردار شوند وجه المصالحه وابستگی تشکیلات رسانه ای به ساختار قدرت در جامعه قرار گرفته است.
اینکه ژورنالیستهای این رسانه ها آموزش دیده از دانشگاههای معتبر باشند، و یا افراد سئوال برانگیزی که بیسوادی، نخوت و بدخواهی آنها در خدمت طرز فکر حاکم است، باید دانست که رسانه های مسلط بر افکار عمومی در نهایت تنها خود را مسئول پاسخگویی به مدیریت شرکتهای بزرگ می دانند که هدفشان زندگی، آزادی و خوشبختی مردم آمریکا نیست، بلکه اقتدار مدیریت، سهامداران و تشکیلات شرکتهای بزرگ است که قیمومیت سرخودشان جوابگوی نیروهای خاص و عام نیست تا در جامعه ایجاد تعادل گردد، و بیشتر در جهت ارضای منافع مشترکشان آن را به کار می برند. سازمان هایی که امتیازی در تحقق اهداف اجتماعی برای ما مردم نمی بینند، و در پی از خود درآوردن اخبار و اطلاعاتی هستند که مشتری های ثروتمند کالایشان را راضی نگهدارند. آن ها در پی مطرح کردن افراد شریف و متعهد نیستند.
این مسئله چه اهمیتی دارد؟ چرا رسانه ها مهمند؟ بگذارید جواب این سئوال را از جواب رئیس قبیله چروکی بدهم. این داستانی است که سالها قبل در دهکده چوکاتا در اوکلاهاما شنیده ام: پیرمردی در خود می پیچید. پسری از پیر قبیله علت را جویا شد. پیر قبیله گفت: پسرم در او دو گرگ به مبارزه برخاسته اند، یکی گرگی شیطان صفت است؛ خشم، حسد، غم، زیاده خواهی، حسرت، گناه، غبن، دروغ، تکبر، تفاخر و خودپسندی. دیگری گرگ خوبیهاست؛ شادی، صلح، عشق، امید، آرامش، تواضع، محبت و سخاوت. پسرک مدتی فکر کرد و از پیر پرسید: کدام یک از گرگها خواهند برد؟ پیر در جواب او گفت: آن را که خوراک می دهیم. دموکراسی نیز به شکل مشابهی عمل می کند. گرگی می برد که به او خوراک می دهیم. و این رسانه ها هستند که این خوراک را تامین می کنند.
دموکراسی آمریکایی بدون الزام در جوابگویی، این توهم را به وجود می آورد که مردم کنترل امور را در دست دارند. در حالیکه مردم آمریکا تنها بلیتهای ارزان بالکن نصیبشان می شود که دورتر از آن است که متوجه شوند که تنها بهره آنها از واقعیت، سریالهای مبتذل به اصطلاح “نمایش زندگی واقعی”(۲) است. بارزترین خصوصیت رسانه های شرکتهای بزرگ تنها اهانت به طبیعت شکننده زندگی مدرن و بی تفاوتی در مورد چالشهای لازم برای مردمی آزاد و حاکم بر مقتضیات خود است.
حال این بار سنگین بر دوش شماست. شما هستید که باید برای آن آزادی که دیگر آزادی ها را ممکن می سازد بجنگید.
حتی هم اکنون که ما در اینجا گرد آمده ایم، دولت فشار می آورد تا کنترل تمام روزنامه ها، تلویزیونها، رادیوهای ماهواره ای تا حاشیه های باقی مانده از موجهای خبری را به دو شرکت از بزرگترین شرکتهای ارتباط از راه دور واگذار نماید.
با الهام از سازمان “مطبوعات آزاد” اینترنت را نجات دهید. جنگ برای حفظ شبکه سراسری اینترنت جهت سنگری برای آزادی بیان حیاتی است.
هشیار باشید. سرنوشت ارتباطات سیبرنتیک و وب های سیار در دست شماست. عملکرد اینترنت به صورت ساختاری آزاد با کمک شما میسر است و شما هستید که علی رغم فشار برای کنترل اف سی سی(۳)این سازمان را بر پا نگه می دارید. هر کجا که اینترنت جریان می یابد (کامپیوترهای شخصی، تلفنهای موبایل، دیگر دستگاه های سیار ارتباطی و به زودی تلویزیونهای موبایل دیجیتال) باید اطمینان داشته باشیم که آزاد برای همه و بدون تبعیض در ابراز عقاید عمل می کند. دوستمان جف چستر به درستی آن را دموکراسی دیجیتال می نامد.
اما باید در نظر داشت که با توجه به تجربه آنچه بر سر رسانه ها آمده است تنها نمی توان به امید اکتفا کرد. زمان می گذرد. تحلیلگران بازار می گویند تا سال ۲۰۱۱ درآمد اینترنت از تبلیغات، بیشتر از درآمد روزنامه ها از تبلیغات خواهد شد. وقتی روپر مرداخ(۴) بورس سهام داو جونز و مای اسپیس را کنترل می کند، هنگامی که مایکرو سافت در پی به دست آوردن یاهوست و زمانی که برخی از تبلیغ کنندگان به بلاگرها گفته اند که محتویات وب سایت شما غیر قابل قبول است میدانیم خطر حذف شدن چه بخشی از اینترنت را باید منتظر باشیم، آن زنجیره غیر قابل جلوگیری و بزرگی از مطالب منابع خبری که اطلاعات مخفی، تازه، بادوام و معتبر را به ما می رسانند.
تبلیغ گران به صورت تهاجمی دنیای “روی شبکه” (آنلاین) را تصرف کرده اند تا خود به برنامه ریزی بیزینس ها بپردازند و چیزی را که مطالب مارک دار می نامند خلق نمایند. بیائید تصور کنیم که”کمل نیوز کاروان”(۵) دوباره احیا شود، اما این بار از طریق شبکه کامپیوتر و با حمایت مالی از شبکه “یو تیوب”(۶). از هم اکنون روزنامه ها و مجلات، و به زودی تلویزیون ها به فروش واژه های کلیدی (که تبلیغ گران مشخص می کنند، مثلاً برد پیت در سریالی بگوید من تیغ ژیلت استفاده می کنم و فروش آن را بالا ببرد ـ م) به تبلیغ گران در نسخه آنلاین این سوژه ها تشویق شده اند. آیا فکر می کنید تبلیغ گران علاقه ای به خرید واژه های کلیدی مثل: اصلاح بیمه های درمانی، خطرات محیط زیست، کشته شدگان جنگ عراق، تخلف در قراردادها یا “خیابان کی لابیگران” (۷) جهت قرار گرفتن در معرض افکار عمومی دارند؟ گمان نمی کنم .
به این ترتیب چه بر سر اخبار در آینده خواهد آمد؟ سال گذشته شرکت سرمایه گذاری پایپر جفری پیش بینی کرد که بیشتر مدلهای تجاری برای رسانه های جدید درست مانند زبانهای پیوندی خواهند بود که آن را “سرگرمی ارتباطی”(۸) خواندند. آه، جرج اورول، حالا که به تو احتیاج داریم، کجایی؟!
من از شما تقاضا می کنم که موضوع پخش اخبار دولتی را در تقدم قرار دهید. نه کنگره و نه اف سی سی نمی توانند برای رسانه های دولتی حمایت لازم را فراهم کنند. همه ما می دانیم که بخش خصوصی برنامه رسانه های دولتی را شکل بخشیده. در نتیجه کار آنها تقریباً به طور کامل از کنترل دولت خارج شده. آنها دارایی های بادوام و مجانی مردم بوده اند که تعداد محدودی الزامات در قبال جواز خود داشته اند. آنها اجازه داشته اند که به شکل عمودی وارد رادیو، تلویزیون و مطبوعات شوند و مالکیت خود را تحکیم بخشند. بر خلاف قدرت و نفوذِ زیاد، بخش دولتی کار زیادی نمی تواند بکند.
از آنهایی که در این بخش کار می کنند می خواهیم که مانند یک سگ نگهبان عمل کنند و نه یک سگ خانگی. من با تمام وجود بر این باورم هر کجا که مطبوعات برود، دموکراسی نیز همان جا خواهد رفت.
اخیراً، صاحب جدید کمپانی تریبیون، سام زل، در بازدیدی که از مایملک خود ـ اتاق خبر لس آنجلس تایمز ـ می کرد، به کارکنان خبری گفت چالش بزرگ ما اینست که چگونه کسی را که ۱۲۶ سال از عمرش می گذرد برخیزانیم؟ زل می گوید: “خوب، من “وایگرای” شما هستم (این کلمات خود اوست) و دستورالعمل اضافی و یا چشم انداز خاصی برای روزنامه ندارم. من یک تاجرهستم. آنچه مهم است آخر کار است”. درست همین هفته زل به تحلیلگران وال استریت گفت که برای صرفه جویی هر هفته ۵۰۰ صفحه از صفحات خبری ۱۲ مجله متعلق به کمپانی را حذف کرده است و آن صفحات را با نقشه ها، تصاویر گرافیکی، سیاهه و آمار پر خواهد کرد. من فکر می کنم آقای زل “لونستا”را با “وایگرا” اشتباه گرفته است.(۹)
در روزنامه نیویورکر هفته پیش، اریک آلترمن می نویسد:”غیر ممکن است که از آنچه که بر سر نه تنها اخبار، بلکه دموکراسی آمده است، حیرت نکنیم. در این دنیا دیگر نمی شود به روزنامه ها به عنوان منابع بی نظیر و غرور حرفه ای در کمک به دیگران برای فهمیدن آنچه باید حتی به طور ناقص بدانند، تکیه کرد”.
آنچه باید بدانیم. مثلاً می بایست حقیقت را در مورد عراق بدانیم. این حقیقت می توانست آن کشور را از نابودی برهاند، جان هزارها آمریکایی و صدها هزار عراقی را نجات دهد و صدها میلیارد دلار پول ما را برای اقتصاد آمریکا و تاسیسات زیربنایی این کشور حفظ نماید، اما همانطور که نایت ریدر ـ یکی از معدود سازمانهایی که به صورت سیستماتیک و مستقل به چالش با ادعای دولت پرداخت ـ و همانطور که من و همکارانم در فیلم مستند ” قبول ایده یک جنگ” مطرح کردیم و اسکات مک للان اخیراً اعتراف نموده و ماموران کمیته اطلاعاتی سنا در این هفته تایید کردند؛ دولت با همکاری رسانه ها تبلیغات سیاسی دروغین و گمراه کننده ای به راه انداخت تا خود را مجهز به حمایت آمریکاییان در جنگ غیرضروری علیه کشور دیگری نماید که قرار بود سریع و بدون خونریزی به پایان رسد، اما تا به امروز که شش سال از آن می گذرد ادامه پیدا کرده است.
اکنون ما می دانیم که محافظه کاران نو (نئوکنسرواتیو) آتش افروزانی هستند که خانه را به آتش می کشند و ۶ سال بعد آنقدر رجزخوانی می کنند که دیگر کسی قادر به بیرون کشیدن کشور از این مهلکه نیست. نمی شود آشکارتر از موقعیت کنونی رسانه های مسلط مثالی آورد که در همه جا، امواج هوایی خبر تا مطبوعات حضور دارند و توسط افراد بسیار خبره و متخصص پیام غلط خودشان را که موجب مصیبتهای چندگانه سیاسی شده است به مردم تحمیل کرده اند. این نشان دهنده آنست که وقتی شاخص های سنجش را تا این اندازه پایین بگذاریم همه چیز ممکن است.
البته مشخصه دیگر رسانه های مسلط انکار کردن است. مانند آن چیزی که خود مک للان به شکل محترمانه، شرکت در جرمِ اختیار دهندگان نامید. مانند معتادان که اعتیاد خود را انکار می کنند ممکن است ماندن در موقعیت انکار را بشناسید. چیزی که ممکن است ندانید این است که این کار می تواند موجب نابودی شود.
با این وجود هنوز مطبوعات این موضوع را که اجازه دادند ادعاهای بدون مدرک رژیم به عنوان حقایق پخش گردد، انکار می کنند. دنی سچچتر در “هافینگتن پست” این هفته مقاله بسیار خوبی به نام “مسدود کردن هر حکایت دیگر” نوشته است. این خطر بسیار بزرگی است. این تنها به این معنی نیست که آنها به داستانی که مطبوعات هر روز برای مردم تکرار می کنند تسلط دارند، بلکه به معنی آنست که آنها اجازه نمی دهند هیچ داستان رقیبی به دست مردم برسد تا شاخصی برای اندازگیری صحت و سقم این ادعاها داشته باشند . امروز رسانه های اصلی می گویند:”ما سئوالات زیادی پرسیدیم و کار خود را خوب انجام داده ایم”، اما من رونوشت سئوالات آنها را مطالعه کرده ام و به شما می گویم تنها تعداد انگشت شماری سئوال سخت مطرح شده که آنهم از افراد نامناسبی پرسیده شده است.
از جهات زیادی باعث تاسف است که مطبوعات ستون پنجم دموکراسی شده اند و دست در دست قدرت حاکم در فرهنگ فریب به واژگونی لازمترین عنصر برای آزادی، یعنی حقیقت پرداخته اند.
دیک چنی حتی یک مهمانی شام بعد از اشغال عراق برای رسانه ها داد تا از خدمات آنها تشکر کند. و همان دیک چنی وقتی به سلامتی رسانه ها در مجلسی که باشگاه ملی مطبوعات ترتیب داده بود می نوشید با خنده در پاسخ به پرسش یکی از خبرنگاران گفت که:”نه کتاب مک للان را نمی خواند”. بله! کوری، کوران را رهبری می کند. آنچه تو نمی دانی ممکن است تو را و یا فرزند کس دیگری را بکشد.
اما چه چیز را باید بدانیم؟ آنچه لازم است بدانیم اینست که گرفتار شده ایم. ناپلئون به معاونش گفته بود:”اگر اخبار جبهه خوبست، بیدارم نکن و بگذار بخوابم. اگر اخبار بد بود، بیدارم کن. باید بلافاصله وارد عمل شویم”. دوستان من لازم نیست که شما یک گزارشگر باشید تا بدانید که اخبار جبهه بد است، اما من به عنوان یک گزارشگر شاهد هستم که این مشکل دائمی و گسترده است.
من ارتباط مابین این مصائب و کنار گذاشتن طرح های قانونی برای پیشگیری از آن گونه از فعالیتهای اقتصادی که این خسارات را موجب می شوند، می بینم. چه کسانی باعث می شوند این موانع قانونی کنار گذاشته شوند؟ عروسکهای خیمه شب بازی واشنگتن که به آهنگ بدکاران می رقصند و کمکهای لازم برای فعالیتهای انتخاباتی خود را می گیرند و یا وقتی کالایشان را تحویل دادند مشاغل پرسود لابیگری را به جایزه می ستانند. آنها که وقتی انتخاب شدند باید حامیان خود را راضی کنند و از برآوردن نیازهای آنهایی که رایشان را گرفته اند فاصله بگیرند.
ادوارد آر مارو، به نسل روزنامه نگاران خود گفت:هیچکس نمی تواند پیش داوری های خود را کنار بگذارد، اما لازمست نسبت به آنها آگاهی داشته باشد. این پیش داوری من است: وجود ثروت بی حد و فقر نمی تواند با جامعه حقیقتا عادلانه هم نشین باشد. سرمایه داری ایجاد نابرابری های زیادی می کند که مخرب است. مگر اینکه با فضیلت برابری که قلب دموکراسی است، متعادل شود. زمانی که حکومتها، حافظ قدرتمندان می گردند تا عدالت اجتماعی از آنها که از قدرت و مزیتی برخوردار نیستند سلب شود، دیگر این حکومتها نمی توانند ادعا کنند که نمایندگان مردم هستند.
همینطور که رسانه ها در هم ادغام می شوند، سازمانهای خبری به بخشهای سرگرم کننده تبدیل می گردند و جای خالی خبرها که مرتبا در حال آب رفتن است را؛ آگهی ها، اخبار مربوط به افراد مشهور، چیزهای بی محتوا و تبلیغات می گیرند و اخباری که ما نیاز داریم بدانیم از زیر چشممان سر می خورند.
به این ترتیب به عهده شماست که حقیقت را در رابطه با کشوری که به آن عشق می ورزیم بگویید. به عهده شماست که حقیقت را در مورد آنچه بر سر مردم معمولی می رود بگویید. به عهده شماست که یادآوری کنید که دموکراسی زمانی عمل می کند که مردم معمولی خود را صاحب آن بدانند. این بر عهده شماست که تاریخ آمریکا را بنویسید و هیچکس را فراموش نکنید. و بالاخره این به عهده شماست که دوباره شمع امید وطن را بیفروزید.
شاید چیز زیادی از عده کمی خواسته شده باشد، اما به اطراف خود نگاه کنید. شما تنها نیستید و شما می دانید ما لازم است از چه آگاه باشیم. پس از هر طریق ممکن و در هر زمان ممکن آن را بگویید. موفق باشید.

پانویس ها:
۱ـ Peace Corps
۲ـReality Show
۳ـ کمیسیون فدرال ارتباطات، سازمان مستقلی در حکومت آمریکا که مستقیماً جوابگوی کنگره است و از سال ۱۹۳۴ ایجاد شده تا ارتباطات داخلی و بین المللی را برای رسانه ها قانونبندی نماید.
۴ـ صاحب فاکس نیوز و وال استریت ژورنال و بسیاری دیگر از رسانه ها.
۵ـ سی ان سی که اخبار ۱۵ دقیقه ای در بهترین زمان تلویزیونی را توسط شبکه ان بی سی در آمریکا ۱۹۵۶-۱۹۴۹ پخش می کرد و به وسیله تولید کنندگان سیگار کمل حمایت مالی می شد.
۶ـ وب سایتی که اکنون بیشتر اخبار به صورت کاملاً آزاد از هر منبعی در آن قابل دسترسی است.
۷ـ خیابان کی اصطلاحاً برای لابیگران واشنگتن به کار برده می شود.
۸ـ communitainment
۹ـ باید توجه داشت که آمار داده شده در این روزنامه ها در واقع منابع بسیار خوبی جهت نشان دادن وضعیت بحرانی اقتصاد آمریکاست.