ای گریختگانِ حوزه ی خلیج سانفرانسیسکو،

 سن خوزه و اوکلند!

ای از آدم و حوا کمتران!

ای دهان های بزرگ و شامپانزه های کوچک!

ای گریختگانِ حوزه ی خلیج سانفرانسیسکو،

سن خوزه و اوکلند!

ای از آدم و حوا کمتران!

ای دهان های بزرگ و شامپانزه های کوچک!

چرا کی جی اُ را بی نبرد رها کردید۱

و به دفاع از حیثیت خود نپرداختید

و گذاشتید که مشتی خلافکار و حقه باز

به هنگام پیوندِ دو شرکت رسانه ای

به نام خدای پنهانِ بازار

جامعه ی بزرگ رادیویی شما را از میان بردارند؟

چرا جین برنز، آن روح لطیف۲

در تنی بزرگ را رها کردید؟

او آزادگی یک آزادی گرا۳

و خیرخواهی یک دمکراتِ نوپیمان را دارد۴

و می تواند در برابر سودجویانِ بدخواه

با شور و شعور بایستد

همراه با تکه ی بزرگی ماهی آزاد

و جامی شراب شاردونه.۵

چرا آن وکیل شوخ را رها کردید

با آن لهجه ی بی Rِ نیویورکی اش.

او می تواند با داستان های رنگارنگ تلفن کنندگان

شنوندگانش را سرگرم کند

و به آنها نشان دهد

که در نُه توی دادگاه ها و دفاتر حقوقی

چگونه می توان با دیگران کنار آمد یا جنگید.

چرا لِن تیلم را رها کردید۶

این چهره ی برجسته ی شمال کالیفرنیا را؟

بایست کسی چون من از جنوب کالیفرنیا می آمد

تا به شما نشان دهد که چگونه می توان جنگید.

باید کسی چون من از ایران می آمد

تا به عنوان یک ایرانی ـ آمریکایی

به شما یاد دهد که چگونه می توان ایستاد

زیرا من از پشت پیکارگران می آیم.

نخستین همسر من، عزت طبائیان

در هفده دی ۱۳۶۰

در زندان اوین تیرباران شد

زیرا او از حیثیت خود دفاع کرد

و به ملایان نه گفت.

من از میان بازماندگان می آیم

برادر من سعید

در خیابان های تهران ناپدید شد

اما امید او به آزادی استوار ماند.

 نیای من، نفیس پسر عِوض بود

که در کسوت پزشکی در سمرقند

برای اُلغ بیک نوه ی تیمورلنگ کار می کرد.

او کتاب “شفا”ی ابن سینا

فیلسوف ایرانی را درس می داد

هنگامی که نیای کیومولسِ آزمند۷ 

با کف دست راستش

تهِ آلوده اش را پاک می کرد!

آری، مرد! زن! باید جنگید

و رادیوی گفتاری خود را رها نکرد

تنها به این بهانه که پولِ کلان، حرف می زند

و قانون بازار:

عرضه و تقاضا را دنبال می کند.

نه! پول، سخن نیست

و شرکت ها، مردم نیستند.۸

جامعه ی رادیویی شما بسی ملموس تر بود

از معدن های طلای کالیفرنیا

که در سده ی نوزده به شهرک های اشباح تبدیل شدند.

کی جی اُ در سال ۱۹۲۴ پا گرفت

و به عنوان صدای مردم سالاری در ایالت ما شناخته شد

و به صورت یکی از بهترین رادیوهای گفتاری در کشور درآمد

که به یُمن مصاحبه ها و مشارکت شنوندگانش

می توانست به گفت وشنودی پر مفهوم دامن زند

رها از عوامفریبی و نفرت پراکنی راش لیمبا۹.

من این واقعیت را خود رأساً دریافته ام

زیرا کی جی اُ نشانِ استقلال دوست دختر آمریکایی من بود.

او بیش از بیست سال پیش

از همسر خود جدا شد

که نمی گذاشت به کی جی اُ گوش کند

او می خواست همدمی صمیمی بیابد

که بتواند با شور و شعور با او به گفت وگو بنشیند

و سرانجام آن را در کی جی اُ پیدا کرد.

حتی پس از اینکه ما با یکدیگر صمیمی شدیم

او همچنان مرا جین یا لِن صدا می کرد.

در ماشین میان خانه و کار

او پیوسته به کی جی اُ گوش می داد

و هنگام آشپزی، شام، ظرفشویی، باغبانی

دستشویی، حمام و عشقبازی

او با سه دستگاه جداگانه ی رادیو

در خانه به کی جی اُ گوش می داد

که همزمان در آشپزخانه، حیاط و اتاق خواب کار می کردند

حتی هنگامی که او در خانه نبود.

گاهی شماره ی کی جی اُ را می گرفت

و آن چه را که در دل داشت

با هزاران شنونده ی دیگر رادیو در میان می گذاشت.

گاهی هم به نشست های همگانی کی جی اُ می رفت

تا جین و لِن را از نزدیک ببیند

و در یک گفت وگوی همگانی شرکت کند.

آری! من شانه های زیبای لرزانش را دیدم

دو ماه پیش، شبی که تلفن کرد

و با حالتی عصبی پشت تلفن می گریست

و می گفت که کی جی اُ دیگر نیست

و مالک تازه اش: شرکت رسانه ای کیومولس

جین، لِن و دیگران را از کار برکنار کرده

و چهارچوب برنامه ها را

از یک رادیوی گفتاری به خبری تغییر داده

زیرا شماره ی شنوندگان

و میزان سود، کاهش یافته است.

آری! من چشم های زیبای نمناکش را دیدم

هنگامی که پشت تلفن گریه می کرد

و می گفت که دیگر هیچکس نیست

تا برای کی جی اُ به پا خیزد

و او جامعه ی رادیویی خود را از دست داده

که برای او مهمتر از محله اش بود.

یک روز غروب من و دوست دخترم

به بیدارباشِ کوچکی در برابر ساختمان کی جی اُ رفتیم

شمع به دست گرفتیم و به سخنرانی گوش کردیم

که از ما پرسش های ساده ای داشت:

“آیا در ساختمان کی جی اُ بست خواهید نشست؟

آیا در یک گردهمایی شرکت خواهید کرد؟

آیا مقاله خواهید نوشت؟

آیا در رادیو حرف خواهید زد؟”

ای بازندگان حوزه ی خلیج سانفرانسیسکو

سن خوزه و اوکلند!

شما مردم سالاری تان را به کیومولس باختید

یعنی به وارث یک کالیفرنیایی خلافکارِ مارِ زنگی نشان

که گفت:” من یک خلافکار نیستم”.۱۰

شما خیرخواهی تان را به کیومولس باختید

یعنی به هوادار یک کالیفرنیاییِ حقه بازِ گَزنه نشان

که جنگی را بر ضد بی چیزان آغاز کرد۱۱

وقتی که آنها را “شهبانوهای یارانه ای” نامید.۱۲

هیچکس در برابر او نایستاد

که به شرکت های بزرگ، یارانه می داد

اما آن را از بیماران روانی دریغ می کرد.

من خود گواه آن بودم

هنگامی که در مه ۱۹۸۴

به شهرک ونیس آمدم

و هزاران نفر را بی خانه دیدم.

آیا روزی که کیومولس، رادیوی کی جی اُ را تصاحب کرد

توانستید بدون قرص بخوابید

و صبح روز بعد بدون ذره ای فکر

پیچ رادیو را از کی جی اُ به کی اِس اِف اُ چرخاندید؟۱۳

شرمتان باد!

شور زندگی در شما ته کشیده

و یکسره بی انگیزه شده اید

از بس تلویزیون تماشا می کنید

از بس مشروب می نوشید

از بس علف می کشید.

اینها شما را از شور تهی کرده اند

شوری که برای پیکار به آن نیاز دارید.

آری! من از شهر اصفهان می آیم

ما با مشت نمی جنگیم

ما با واژه می جنگیم

و چرا نه؟

هنگامی که یک پیراهن پولو ۸۹ دلار است۱۴

و یک دست جین لویس ۱۰۰ دلار۱۵

و یک جفت کفش کتانی آدیداس ۷۹ دلار ۱۶

و یک کلاه پنبه ای ۳۰ دلار

چرا من باید گلاویز شوم

و پیراهن و کلاه گرانبهایم را پاره کنم؟

نه! ما با واژه می جنگیم

این هنری ست که در اصفهان آموخته ام

من واژه به واژه با شما می جنگم

شما به آن سوی خلیج بروید

من در این سو می مانم

بگذارید یکدیگر را نفرین کنیم

با بلندترین بانگ ها

تا پریان خلیج سانفرانسیسکو

صدای ما را بشنوند

و میان ما داوری کنند.

من از شهر اصفهان آمده ام

و می دانم که واژه ها را چگونه در شعر بنشانم

حتی اگر آنها به تلخی نفرین باشند

بی خیال که ویراستاران “مجله ی شعر” چه بگویند

یا آرمان پردازان “بنیاد کی تو” چه فکر کنند؟۱۷

من خشمم را به شعر می ریزم

برخیز و زوزه ای درکِش!۱۸

بگذار برای کی جی اُ بجنگیم.

۲۳ فوریه ۲۰۱۲، سن ماتیو

 

پانوشت ها:

 

* این نخستین بار است که شعری را نخست به زبان انگلیسی نوشته سپس به فارسی برگردانده ام. در این ترجمه ناچار شدم به نسخه ی فارسی پانوشت هایی بیفزایم تا برخی اشارات آمریکایی برای خوانندگان فارسی زبان مفهوم باشد.

۱ـ KGO

۲ـ Gene Burns

۳ـ حزب آزادی گرا Libertarian Party  یک حزب فردگرای تندرو. آزادی گرایان معمولا در سیاست مالی محافظه کار، در سیاست اجتماعی، لیبرال و در سیاست خارجی، ضدامپریالیست هستند.

۴ـ پیمان نو New Deal برنامه ای برای بهبود اقتصادی و اصلاح اجتماعی که به ابتکار رئیس جمهور دمکرات فرانکلین دی روزولت در دهه ی ۱۹۳۰ بر پایه ی نظریه ی جان مینارد کینز برای مداخله ی دولت در امور اقتصادی پیش گرفته شد.

۵ـ Chardonnay

۶ـ Len Tillem

۷ـ Cumulus Media

۸ـ در ژانویه ی ۲۰۱۰ اکثریت محافظه کار دیوان عالی کشور در حکمی مشهور به “شهروندان متحد” به این بهانه که مردم برای بیان نظرشان می توانند هرچقدر بخواهند پول خرج کنند، اجازه داد که شرکت های بزرگ فراملی به عنوان شخصیت های حقیقی در کارزار انتخابات آمریکا شرکت کرده و برای پیروزی نامزدهای خود هر چقدر بخواهند پول خرج کنند.

۹ـ Rush Limbaugh یک شخصیت بانفوذ و محافظه کار رادیوی گفتاری

۱۰ـ اشاره است به ریچارد نیکسون جمهوریخواه و عملیات ضدقانونی او در ماجرای واترگیت که سرانجام منجر به استعفای او از ریاست جمهوری شد. مار زنگی را در برابرRattlesnake   آورده ام.

۱۱ـ اشاره است به رونالد ریگان رئیس جمهور جمهوریخواه و سیاست او برای کاهش یارانه ها به نیازمندان. گزنه را در برابر Poison Oak آورده ام.

۱۲ـ شهبانوهای یارانه ای Welfare Queens

۱۳ـ KSFO

۱۴ـ Polo

۱۵ـ Levys

۱۶ـ Adidas

۱۷ـ Cato Institute  اندیشگاهی وابسته به فردگرایان تندرو در آمریکا

۱۸ـ اشاره است به شعر بلند “زوزه” Howl که آلن گینزبرگ در سال ۱۹۵۶ در شمال کالیفرنیا منتشر کرد و به صورت بیانیه ی شاعرانه ی “نسل کوفته” Beat Generation درآمد.

این شعر را به انگلیسی اینجا بخوانید