شماره ۱۱۹۴ ـ ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۸

“بسم الله الرحمن الرحیم” ـ به نام خداوند بخشاینده مهربان ـ سرآغاز همه سوره های قرآن است. با آن که در میان انواع کتابها، قرآن رکورددار تکرار است و اگر مکررات آن حذف شوند تبدیل به کتابچه ای کوچک می شود، این عبارت آغازین، بیش از هر عبارت دیگری در آن تکرار شده است.

با وجود این تاکید ناشی از تکرار، از همان فردای به قدرت رسیدن آخوندها، بخشایندگی و مهربانی خداوند به بایگانی سپرده شد و خداوند دیگری به صحنه آورده شد که چهره ای دژم، خشمناک، کینه توز و انتقام جو داشت. در پرده نوشته هایی که در بالای سر متهمان نخستین دادگاههای انقلاب به نمایش درآمدند، عبارت “بسم الله القاصم الجبارین” دیده می شد و تا امروز که سی سال از آن زمان گذشته، هنوز هم این خدا سایه سنگین و تیره خود را بر خداوند بخشاینده مهربان گسترده و او را در محاق تاریکی قرار داده است.

حضور سنگین و مداوم این خدای قاصم الجبارین در سه دهه گذشته، اختناق سهمگین و سیاهی را پدید آورده که در سراسر تاریخ پر فراز و نشیب دنیا اگر نه بی نظیر، دست کم کم نظیر است. اختناقی که حاصل آن صدها هزار کشته و معلول، ادامه بیهوده ی جنگی فرسایشی و محکوم به شکست و نوشیدن جام زهر و دهها هزار اعدام است که هنوز هم شوربختانه ادامه دارد.

این خدای دژم خو، خونریز، کینه توز و انتقام جو، برای برقراری این اختناق سهمگین از ابزارهایی بهره جسته که نماینده و جانشین آن بر روی زمین، یعنی ولی مطلقه فقیه، در اختیار گرفته است. یکی از این ابزارها، که تقریبا در همه اختناق گستری های خدای قاصم الجبارین سهم و نقش داشته، شورای نگهبان قانون اساسی است. حتی شرح مختصر و فهرست وار ستمگری ها و سیاهکاریهای این شورای نگهبان قانون اساسی ـ که شش فقیه عضو آن توسط ولی مطلقه فقیه منصوب می شوند ـ در این نوشتار نمی گنجد. تنها به دو مشت نمونه خروار اشاره می کنم و می گذرم: در جریان برگزاری به اصطلاح انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم در تیرماه ۱۳۸۴، یکی از نامزدهای ریاست جمهوری، شیخ مهدی کروبی، گفت که در فاصله دو سه ساعتی که خوابیده بود، چند میلیون رای او به سود آقای احمدی نژاد جابجا شده و نامزد دیگر، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، گفت که از بیدادی که بر او رفته به دادگاه عدل الهی پناه خواهد برد! عامل اجرایی همه این بیدادگری ها و حق کشی ها، شورای نگهبان قانون اساسی بود!

در طول سالهای گذشته، فردی به نام آیت الله احمد جنتی ـ که یکی از چند امام جمعه موقت تهران نیز هست ـ دبیر و در واقع رئیس شورای نگهبان بوده و در همه ظلم ها و بیدادگری های آن نقش و مسئولیت مستقیم داشته است. جمعه گذشته، آیت الله جنتی، که اکنون ۸۳ سال دارد، در خطبه های نماز جمعه تهران شگفتی آفرید. آقای جنتی، هنگام ایراد خطبه های نماز جمعه گفت: “من همین جا می گویم، اگر کسانی از طرف من حق شان ضایع شده، اول مراجعه کنند، اگر بتوانم حق شان را به آنها باز می گردانم، اگر نه حلالم کنند و بعد هم همه همدیگر را حلال کنند!”

این آیت الله خوش خیال، که وقتی به فکر سبک کردن بار گناهان می افتد، برای آن قید “اگر!” به کار می برد و مردرندانه می پندارد که با یک حلالیت طلبیدن می توان حساب سنگین سالها بیدادگری و ستم را تسویه کرد، در سخنان خود گفت: “این حلالیت طلبی ها مقدمات شب قدر است و تا فرصت باقی است باید مقدمه چینی کرد. . . یک سکته یا یک تصادف ممکن است به یکباره زندگی افراد را درهم پیچد”!

 

 

یکی از کسانی که خود را مخاطب حلالیت طلبی آیت الله جنتی می داند، آقای اکبر اعلمی است. آقای اعلمی که در پیشینه سیاسی خود مشاغلی چون مسئول واحد سیاسی ـ فرهنگی سپاه پاسداران، مسئول حفاظت فرودگاه تهران، ریاست شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما و نمایندگی دوره های ششم و هفتم مجلس شورای اسلامی را دارد، در تارنمای اینترنتی خود در پاسخ به حلالیت طلبی آیت الله جنتی می نویسد: “توبه به مفهوم رجوع و ناظر به ندامت و پشیمانی از عمل ناپسند و توام با عزم جدی بر عدم بازگشت به سوی آن درصدد جبران کاری برآمدن است. در واقع توبه به معنای عذرخواهی و ترک گناه به زیباترین و شیواترین روش و وسیله ای برای نجات محسوب می شود. . . گاهی عواملی نظیر تسویف (امروز و فردا کردن)، غفلت از مرگ، استدراج و غرور و برداشت ناصحیح از رحمت و رحمانیت خدا موجب نهراسیدن از عذاب و جلوگیری از انجام توبه می شود. از اینرو فراهم شدن شرایط برای غلبه بر عوامل مذکور و معطوف شدن میل و اراده واقعی به استغفار و طلب مغفرت و در همین راستا حلالیت خواستن از دیگران، خود نعمت بزرگی است که نصیب هر کس نمی شود، اما سخنان آیت الله جنتی در نماز جمعه و حلالیت طلبیدن او از کسانی که حق شان ضایع شده است، حاکی از این است که در ایام ماه مبارک رمضان این نعمت و فرصت گرانبها برای دبیر شورای نگهبان فراهم شده تا وی به توصیه حضرت علی عمل کرده و برای اصلاح خود به محاسبه نفس خویش مبادرت و از عیب های خود آگاه و با پی بردن به گناهانش به توبه و استغفار متوسل و لاجرم درصدد جبران آن برآمده و مآلا به حلالیت طلبیدن از کسانی روی آورد که پیش از این حتی از پی بردن به دلیل تضییع شدن حقوق خود نیز محروم بوده اند.”

دلیل این که آقای اکبر اعلمی با وجود داشتن سمت های بلند پایه ای چون مسئولیت واحد سیاسی ـ فرهنگی سپاه پاسداران، مسئولیت حفاظت فرودگاه تهران، ریاست شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما و نمایندگی دوره های ششم و هفتم مجلس شورای اسلامی، خود را مخاطب حلالیت طلبیدن آیت الله جنتی می داند و بر این باور است که در شمار کسانی است که “پیش از این حتی از پی بردن به دلیل تضییع شدن حقوق خود نیز محروم بوده اند.” این است که شورای نگهبان آقای جنتی در به اصطلاح انتخابات دوره هشتم مجلس شورای اسلامی، او را رد صلاحیت و از ورود برای بار سوم به مجلس محروم نموده است.

آقای اکبر اعلمی، در بخش دیگری از نوشته ی خود به عنوان مخاطب حلالیت طلبیدن آیت الله جنتی می نویسد: “اظهارات خطیب نماز جمعه تهران و طلب حلالیت وی از مخاطبینش از یکسو بیانگر این است که او پذیرفته است که حداقل بعضی از اقدامات و تصمیمات وی که ناظر به دیون و مطالبات مردم بوده، به دلیل وارد ساختن ضرر مادی یا معنوی به صاحبان حق، ضمان آور بوده و از همین رو حلالیت طلبیدن و جلب رضایت صاحب حق را نیز لازم دانسته است و از سوی دیگر نمی تواند در دل میلیونها نفر از کسانی که به نحوی حقشان در اثر موضع گیری ها و رفتار و تصمیمات او ضایع گردیده است، کورسویی از نور امید را تابانیده و آنان را متناسب با تابش نور همان کورسو به آینده امیدوار سازد. مشروط بر این که دبیر شورای نگهبان در فرصت مناسب دیگر به پرسشهای زیر نیز به روشنی پاسخ دهد: ۱ـ آیا حلالیت طلبیدن دبیر شورای نگهبان از صاحبان حق به مفهوم پذیرفتن این واقعیت است که حق بعضی از افراد را ضایع کرده است؟ چنانچه پاسخ مثبت است، آیا تضییع حقوق آنان آگاهانه بوده؟ اگر باز پاسخ مثبت است، در این صورت آیا چنین شخصیتی صلاحیت ادامه حضور در شورای نگهبان را داراست؟

۲ـ آیا طلب حلالیت دبیر شورای نگهبان از صاحبان حق تنها به مفهوم پشیمانی نسبت به رفتار گذشته است و یا این که ناشی از توبه نصوح است و می توان اطمینان یافت که از این پس ضایع کردن حقوق دیگران تکرار نشده و عزم او بر ترک هرگونه حق کشی در آینده جزم شده است؟”




آقای اکبر اعلمی در پرسشهای بعدی خود به شرح حق کشی هایی که در دو دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی توسط شورای نگهبان به دولت اصلاحات روا داشته شده می پردازد و سرانجام در پرسش هفتم می پرسد: “آیا کسانی که حقشان در اثر ابطال ناروای صندوق های رای ضایع شده است هم جزو مخاطبین آقای جنتی هستند؟”!

آقای اعلمی در پایان نوشته خود چنین نتیجه گیری می کند که: “چنانچه پاسخ به سئوال های فوق مثبت است و توبه آیت الله جنتی نسبت به برخوردهای مذکور مصداق توبه نصوح است و ایشان مصمم به مواجهه حضوری با اشخاص صاحب حق برای حلالیت طلبیدن هستند، در این صورت پیشنهاد می کنم که در چندین نوبت استادیوم یکصد هزار نفری را برای این منظور رزرو نمایند”!

نوع نگاه و شیوه استدلال و نتیجه گیری آقای اکبر اعلمی درباره حلالیت طلبیدن آیت الله جنتی دارای چندین ایراد اساسی است: نخستین ایراد این است که آقای اعلمی مفاهیم “نفع” و “حق” را همسان می پندارند. این همسان پنداری موجب می شود که بحث او جنبه ی فردی و دست بالا جناحی پیدا می کند: چون آقای اعلمی رد صلاحیت شده و از راه یافتن برای بار سوم به مجلس شورای اسلامی محروم گردیده، پس حق اش تضییع شده است. در حالی که واقعیت این است که در دوره های ششم و هفتم که او با تایید همان شورای نگهبان به مجلس شورای اسلامی راه یافته، هزاران نفر دیگر، که به طور بالقوه می توانسته اند از او دارای صلاحیت بیشتر باشند، توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شدند و کک آقای اکبر اعلمی و دیگر راه یافتگان به مجلس شورای اسلامی هم از این بابت نگزید و کسی ندید یا نشنید که از این بابت اعتراضی کرده باشند!

در رویکردی مشابه، در دوره اول انتخابات ریاست جمهوری آقای خاتمی، شورای نگهبان از میان ۹۳۸ نامزد ۹۳۰ نفر را رد صلاحیت کرد. در دوره دوم نیز از میان ۱۰۱۰ نامزد، ۱۰۰۶ نفر ـ یعنی ۶/۹۹ درصد نامزدها ـ رد صلاحیت شدند. اگر این رویکرد شورای نگهبان نبود، ای بسا که آقای اکبر اعلمی ـ همانند بسیاری از دیگر راه یافتگان به مجلس ـ و آقای خاتمی از به اصطلاح انتخاب شدن محروم می ماندند. آقای اعلمی دانسته یا ندانسته این نکته بسیار مهم را به سکوت برگزار می کند که بزرگترین حقی که بر اثر نه رویکرد، بلکه وجود نهادی به نام شورای نگهبان قانون اساسی و نظارت استصوابی آن، تضییع می شود حق دهها میلیون رای دهنده در هر دوره انتخابات است و نه فقط حق جناح های مختلف حکومتی برای نامزدی در انتخابات!

نکته بسیار اساسی دیگری که آقای اعلمی در نوشته خود حتی به آن اشاره کوچکی هم نمی کند، این است که آیت الله جنتی و امثال او ـ آیت الله هاشمی شاهرودی عراقی، علی لاریجانی، محمود احمدی نژاد و . . . هر یک تنها یک “گماشته” یا “عمله ظلم” هستند که برای انجام ماموریت هایی مشخص به سمت های خود منصوب می شوند. اگر حقوقی از مردم تضییع شده ـ که شده ـ آقای اعلمی اگر به راستی نگران “تضییع حقوق” مردم است، باید گریبان “آمر” را بگیرد و نه ماموران مفلوک و معذوری را که چاره ای جز اطاعت دستور مافوق نداشته اند!

برای رعایت انصاف، در این زمینه حتی آیت الله سید علی خامنه ای را نیز نمی توان مسئول “تضییع حقوق” مردم دانست. چون نیک بنگری، او نیز به نوعی توسط یک نظام سیاسی واپسگرا، که ستمگری و تضییع حقوق در ذات و ساختار آن است، در جایگاهی قرار گرفته که بنابر شرح وظایفی که قانون اساسی برایش مقرر داشته، کاری جز “تضییع حقوق” و ظلم و ستمگری نمی تواند بکند. از این دیدگاه ، حتی آیت الله خامنه ای نیز، برغم جایگاه رفیع و اختیارات بسیار وسیعش، چیزی جز یک “گماشته” یا “عمله ظلم” نیست!

از همه اینها که بگذریم، به نظر می آید که آقای اکبر اعلمی سوراخ دعا را گم کرده و بیش از حد حلالیت طلبیدن آیت الله جنتی را جدی گرفته است. این خوش باوری نفع گرایانه آقای اعلمی موجب شده تا او آن زبانزد معروف را فراموش کند که می گوید: “توبه گرگ مرگ است”!


shahbaznakhai@live.ca