این متن یک سخنرانی بود که می بایستی در اسلو انجام می گرفت. متأسفانه به دلیل ایام عید میلادی و کمی وقت و گیر نیامدن جا برای سمینار، انجام نشد و اکنون برای آگاهی عزیزان علاقمند در شهروند پخش می شود.
این مطلب درباره یک موضوع بسیار مهم و حساس و در عین حال بحث روز است. یعنی در مورد سیستم فدرالیسم، در ایران کثیر الملله که اطمینان دارم همه عزیزان نیز علاقمند به خواندن نظر یک کُرد که کوشش خواهد کرد، مسایل به شیوه دمکراتیک و از راه منطق حل و فصل شود، هستند. در این باره در گذشته نیز مطالبی نگاشته ام. اما به نظر من موضوع برای آینده ایران چند ملیتی به اندازه ای مهم است که هر از چندگاهی باید به آن اشاره شود.
نخست اشاره ای به نوع حکومت ها به طورکلی می کنیم. ما در جهان آزاد و دمکرات، چندین نوع سیستم برای اداره یک مملکت داریم. از جمله سیستم هایی مانند سلطان نشین ها، امیرنشین های کوچک، سلطنت های مشروطه در جهان پیشرفته و عقب نگهداشته شده و سیستم های دیگری مانند جمهوری در برخی از کشورها با دیکتاتوری مطلق و در برخی دیگر از کشورها با سیستم دمکراتیک و آزاد و غیره. در این سیستم ها نوع اداره ی مملکت به شیوه های گوناگون مانند سلطنت های پادشاهی بلژیک، هلند، سوئد، انگلستان و غیره که برخی چندملیتی اند، مانند بلژیک و برخی دیگر یک ملتی هستند مانند سوئد، انگلستان و غیره. انواع دیگری از این سیستم ها، جمهوری های دمکراتیکی مانند جمهوری متحد فرانسه، جمهوری فدرال آلمان و جمهوری لهستان یک ملتی و کنفدراسیون سوئیس چند ملیتی با سیستم کانتونی و ایالات متحده آمریکا و غیره نام می بریم. ما اگر بخواهیم فقط توضیح کوتاهی درباره یک به یک این نوع سیستم ها بدهیم، خود کتابی خواهد شد و این از حوصله سمینار و این موضوع خارج است و هیچ زمان آن هم نیست، بیشتر توضیح داده شود. لذا پس از این اشارات کوتاه، در اینجا می خواهم فقط درباره ایران چند ملیتی و نوع و سیستم آینده آن صحبت کنم که به نظر من باید حتما فدراتیو باشد، در غیر آن صورت، در این سرزمین به دلیل کثیر الملله بودن هرگز نمی توان رنگ دمکراسی را دید.
در این روزها که بحث و بازار سیستم فدراتیو و اداره مملکت به شیوه دمکراتیک در آینده، در میان اپوزیسیون ایرانی بسیار گرم است، لذا هرکسی برای خود نظری درباره فدرالیسم ارائه می دهد، بدون آن که به مفهوم این واژه توجه کند و یا آن را اصلا جدی بگیرد. به مردم عادی ملت حاکم این گونه تلقین شده که گویا ملت هایی در ایران وجود ندارند و هر کسی دهان باز کند و مسئله ی حکومت دمکراتیک و فدرالیسم را مطرح نماید، حتما تجزیه طلب است!
تا جایی که برخی از روشنفکران، هنگامی که واژه فدرالیسم را می شنوند، بلافاصله در افکارشان تجزیه طلبی تداعی می گردد! طبیعی است که احتمالا این عزیزان تبلیغات زهرآگین و کم محتوای برتری طلبان و مرکزیت گرایان را زیاده از حد شنیده، و در نتیجه تحت تأثیر آن قرار گرفته اند. جالب است همه موعظه گران همبستگی و اتحاد بیشتر در میان این عزیزان تحت تأثیر این نوع تبلیغات قرار گرفته اند. در واقع اگر دقیق مفهوم دمکراسی را خارج از این نوع تبلیغات، زیر ذره بین بگذارند، بدون شک از فدرالیسم در ایران دفاع خواهند کرد.
با صراحت و بی پرده بگویم، راهی که این عده از فعالان اپوزیسیون و روشنفکران طی می کنند، اگر بر ایده ناصحیح خود، پافشاری نمایند، به اتحاد و آزادی ملیت ها و دمکراسی و برابری در ایران، ختم نخواهد شد. در واقع کسانی که اعتقاد دارند تحقق بخشیدن به دمکراسی در جامعه چند ملیتی ایران یک نوع تجزیه طلبی است، اینان چه بخواهند و چه نخواهند، خدمت شایانی به تجزیه طلبان می کنند و آتش بیار معرکه آنها هستند. در حالی که این عزیزان باید و مجبور اند به رسمیت بشناسند تعریف علمی ملت را و بر این مبنا قبول کنند که در ایران ملیت های فارس، آذری، کرد، بلوچ، عرب، ترکمن و غیره ساکن هستند. باید ازخود بپرسند چرا به اندازه ای بدبینی و نفرت به وجود بیاورند که عده ای حتا حاضر به جدایی بشوند و پیه انواع خطرات را به جان بمالند؟! از همه این پرسش ها بگذریم، اگر واقعا قصد برتری طلبی نیست، چرا باید به این اندازه از واژه تجزیه وحشت داشته باشیم؟ به فرض اگر عده ای قصد تجزیه هم داشته باشند، باید از خود بپرسیم چرا؟! به جای دشمنی و دندان نشان دادن، وظیفه است که انگیزه ها و عوامل آن را بیابیم، نه با آن دشمنی کنیم. اگر کسی مایل نیست با من زندگی کند، حتما باید مشکلی داشته باشد و ما باید در رفع آن مشکل کوشش کنیم. بدون شک اگر ابتدائی ترین حقوق مساوی بین انسانها و ملتها رعایت شود، هیچ گروهی و ملتی هوای تجزیه و جدائی نمی کند و کسی به حرف تجزیه طلبان نیز گوش فرا نمی دهد. این سران برتری طلب و ناسیونالیست هستند که تجزیه طلبی را تشویق می کنند و با سیاست نادرستشان آن را به جلو می رانند. ما در اینجا با هژمونی طلبان کاری نداریم، اما این عزیزان حامیان غیرمستقیم آنان، هیچ از خود پرسیده اند که چرا حتا یک نفر از افراد ملیت های بعضی از کشورهای فدرال حاضر به تجزیه کشور خود نیستند؟ پاسخ بسیار ساده است، زیرا آنها هرگز به عنوان وابسته به یک ملت، مورد توهین قرار نگرفته و از نظر اقتصادی هرگز انسان درجه دوم نبوده و نیستند. اگر ما هم به دمکراسی به مفهوم واقعی آن باور داشته باشیم، بدون شک مسئله، و آوای تجزیه طلبی، منتفی خواهد شد. این است رمز موفقیت زندگی ما و آن فقط در سایه یک سیستم فدرالیسم در ایران تحقق پذیر است.
عزیزان برتری طلب و هم میهنان غیرمستقیم حامی آنان، باید بدانند که پدران ما به دلیل ناآگاهی مطلق، آینده خود را به دست قضا و قدر سپردند، اما نوه ها و نبیره ها و نتیجه های آنها دیگر به حق خودشان آگاه شده اند و نمی خواهند بیش از آن برده وار تابع دیکتاتوران ملت حاکم باشند و همه چیز برای آنان دیکته شود. لذا این مهم، یک سیستم فدرالیسم را ایجاب می کند. آنهائی که می کوشند در این جامعه چند ملیتی و چند زبانی و چند فرهنگی فقط یک زبان و یک فرهنگ به روال صدها سال گذشته، حاکمیت دیکتاتوری، حکومت کند، در حقیقت تجزیه طلبان واقعی هستند. حالا فرق نمی کند اگر این افراد از جمله بنده باشم یا هر فرد دیگری و یا افکار مرحوم دکتر داریوش همایون که بر محور برتری طلبی و مرکزیت گرائی دور می زند. ماها که واقعیت را زیرپا می گذاریم و برتری خواهیم، بدون اغراق، تجزیه طلب اصلی هستیم و می خواهیم ایران را تکه پاره کنیم یا حرف خودمان و حاکمیت خودمان را به کرسی بنشانیم. احتمالا درست باشد، اگر ادعا کنم که در هیچ برهه ی تاریخی به اندازه این چند سال اخیر جر و بحث درباره واژه فدرالیسم نشده باشد. مرتب می خوانیم که چپ و راست مخالفان و موافقان دست به قلم برده و در این باره، هرکدام با استدلال خود چیزهائی می نویسند. این نکته واقعا جنایت است اگر با آگاهی کامل احساسات مردم را علیه یکدیگر و به خاطر برتری قشر خاصی، برانگیزیم. مثلا اگر یکی از ما به این نکته نظر رسیده باشد که واقعیت عینی را ببیند و ازکنار آن نخواهد بی تفاوت بگذرد، بلافاصله با انگ زدن و چسباندن مارک تجزیه طلبی نه این که او را طرد می کنند، بلکه به چنین فردی انواع و اقسام تهمت ها را می بندند و به او دروغ می چسبانند. حالا شخص یا واقعا حق خود را می خواهد و یا شخصیت هایی از میان خلق حاکم از حق او دفاع می کنند. برای مثال: یکی از دوستان مطلبی درباره یک آقای دمکرات از ملت حاکم برایم فرستاده بود که این شخص متهم به هواداری از تجزیه طلبان شده است! خواجه حافظ شیرازی هم می داند که این آقا یک ژورنالیست دمکرات و آزادیخواه به تمام معنا است که هیچگاه با تجزیه طلبان موافق نبوده است و یا شخص دیگری، مانند آقای دکتر نوری علا که با چنگ و دندان از تمامیت ارضی مملکت دفاع می کند و هیچ کسی تردید ندارد که او یک شخصیت سکولار و تمامیت ارضی خواه است. اما با تأکید، به او اخطار شده که به دام تجزیه طلبان نیافتد! (نگاه کنید به نوشته آقای ناصرکرمی در ایران گلوبال) که من در یک بحث دیگر به آن اشاره کرده ام. بنده باور دارم، تمام اینها فقط برای ترساندن و وحشت انداختن در میان مردم عادی ست و وادار کردن این شخصیت های مردمی به موضع گیری دشمنانه با افراد احساساتی و حتا ناسیونالیست های تجزیه طلب واقعی. در حالی که ما نباید با کسی حتا با ناسیونالیست ها و تجزیه طلبان سر دشمنی باز کنیم.
در واقع بحث بر سر مسئله فدرالیسم و تحقق بخشیدن به آن درکشور چند ملیتی است نه تجزیه طلبی. این خود یک بحث جداگانه است، اما چون به فدرالیسم ربط داده شده، اشاره به آن ضروری بود. به هرحال تاکنون مردمان ملت های ایران، آزادی و دمکراسی را تجربه نکرده و احتمالا اکثرا مفهوم فدرالیسم را نمی دانند. به همین دلیل بحث در این باره حیاتی است و من در اینجا برای عزیزان علاقمند این بحث را در حد توان گسترش می دهم که با اطمینان شماها خوانندگان عزیز صدها نفر دیگر را با منطق و واقعیت قانع خواهید کرد.
باید خصوصیات یک سیستم را دید و با دقت بررسی نمود و بعد به آن، آزادانه و با آگاهی کامل تن داد. همانطوری که بنده در پیش اشاره کردم، فدرالیسم بهترین نوع حکومت در کشورهای جهان، چه کشورهای تک ملتی و چه کثیرالملله، خواهد بود. در واقع حکومت فدرالی بهترین نوع با هم زیستن ملت های متفاوت در یک سرزمین مشترک است. مانند ایران چند ملیتی (فارس، آذری، کرد، بلوچ، عرب، لر، ترکمن و غیره). اگر کسی حاضر نباشد تعریف ملت را یاد بگیرد و به سرنوشت دیگر ملیتهای سرزمین خویش نیاندیشد، نمی توان او را دمکرات دانست و در عین حال نمی توان شخص ثالثی را مقصر کرد. همچنین با ساده کردن قضیه و با به کارگیری واژه”ملت سازی”، بدون آن که مفهوم آن را درک کرده باشیم، نمی توان واقعیت را وارونه جلوه داد. من در اینجا از همه عزیزان هم میهن تقاضا دارم که واقع بین باشند و پندار بافی و برتری طلبی را، اگر حتا حس آن وجود دارد، کنار بگذارند و تحولات زمانی و مکانی را در نظر بگیرند و بر مبنای آن به حق دیگران همانند حق خود احترام بگذارند. انسان بی جهت نباید بنزین روی آتش بریزد. اگر این کار انجام گیرد، همان طور که در اوایل عرایضم گفتم، این خود یک نوع یاری به تجزیه طلبی و جنگ افروزی و شیوع دشمنی است بین مردمان ملتهای ایران.
دوما تعریف درست واژه فدرالیسم چیست و چرا ما اعتقاد داریم که در ایران کثیرالملله بهترین نوع حکومت فدرالیسم است؟ در واقع فدرالیسم یک سیستم قراردادی حکومتی است که توسط سران ملتها و یا نمایندگان آنها در یک کشور به وجود می آید. لاتین آن فوئدوس کاوینانت ((foedus, covenant است. در تعریف آمریکائی آن، حکومت فدرالی قراردادی است که بین حکومت مرکزی و حکومت های ملی و ایالتی در یک کشور بسته می شود، با ویژگی هائی که به آن شکل قانونی بدهد. در حکومت های مرکزی معمولا در ایران قدرت در دست ملت حاکم و حتا یک نفر بوده است و زبان و فرهنگ این ملت خواه ناخواه در مدارس و در محیط های اجتماعی به دیگر ملتها تحمیل شده است و تاکنون هیچ کدام از ملتها امکان نیافته اند که زبان و رسم و رسومات خود را به طور قانونی آموزش دهند و یا اداره امور سرزمین خویش را خود در دست گیرند. همیشه حکومت های مرکزی تمام پست های کلیدی، از آموزش و پرورش گرفته تا گمرکات و استانداری و فرماندهان نظامی و غیره یا از مرکز فرستاده شده اند و یا در دست وفاداران حکومت مرکزی بوده است. بدین ترتیب از هر اقدام فرهنگی ملت های غیر حاکم مستقیم و یا غیر مستقیم، جلوگیری به عمل آمده است. لذا این خود یک امر غیر دمکراتیک است و باید یک تقسیم قدرت در گذشته که در انقلاب مشروطه نام آن را حکومت های ایالتی و ولایتی می گذاشتند، و امروزه با پیشرفت و توسعه جهان و تعریف های مشخص این تقسیم قدرت بین ملیت های گوناگون را سیستمی فدراتیو می گویند که در این سیستم به ملیتها امکان قانونی داده می شود که فرزندان خود را با زبان مادری در مدرسه و دانشگاه آموزش دهند. اداره امور داخلی را در سطح شهر و استان و ایالات خود در دست گیرند، منابع اقتصادی مملکت به طور مساوی در سراسر کشور سرمایه گذاری و تبادل اقتصادی شود و محل کار برای افراد به وجود آید. در حکومت های فدرال نمایندگان ملت ها برای مجالس کشور انتخاب شوند و توسط این نمایندگان درباره سازمان های دفاعی سراسری که از همه ملیتها باید باشند یک ارگان نظامی به وجود آورده شود. همین نمایندگان سیستم ارتباطی با خارج را، از طریق وزارت امور خارجه فراهم می نمایند. قدرتهای نظامی و وزارت امور خارجه توسط نمایندگان همه ملیت ها تعیین می شود و حکومت فدرال مرکزی صلاحیت دار آنها است. پس در اینجا نمایندگان ملتها در مجلس فدرال نقش بسیار برجسته ای در اداره امور کشوری دارند. ریاست جمهور توسط نمایندگان ملیت ها انتخاب خواهد شد و کابینه و نخست وزیر و دیگر وزرای حکومت مرکزی توسط احزاب سراسری که در انتخابات اکثریت آورده اند، تعِیین می گردد.
باز هم مکررا گفته می شود، بهترین سیستم اداره کشور همان فدرالیسم است، زیرا در غیر این صورت ما باید تابع نمایندگان یا وفاداران به حکومت مرکزی باشیم که بدین ترتیب یک دیکتاتوری مطلق بوجود می آید. ما متأسفانه به چیزهائی عادت کرده ایم که نادرست اند و زدودن عادت های غلط که سالیان دراز به انسانها تلقین شده اند، بسیار سخت است. چون بر جامعه ایران صدها سال یک سیستم برتری طلب و دیکتاتور حاکم بوده، لذا آن اثرات منفی خود را بر جامعه گذاشته است و اگر چه سیستم نیز عوض شود، آن اثرات نادرست تا مدتی طولانی بر اکثر مردمان و بیشتر روشنفکران آن جامعه خواهد ماند. چه بسا به همین دلیل برخی افراد از ملت حاکم نمی توانند هضم کنند که هژمونی یا برتری خود را بر دیگران از دست بدهند.
این مشکل اصلی ما با سران ملت حاکم چه شاه و چه شیخ، بوده و هست. ما باید قبول کنیم که جهان تغییر کرده و انسانها بیشتر به حقوق خود آشنا شده اند. بنا به این تئوری نه فقط ما مردمان ملت های زیردست، بلکه بخش بزرگی از مردمان ملت حاکم نیز حق و حقوق مساوی خود را می خواهند و دیگر حاضر نیستند گوسفند وار سرخم کنند. در واقع این مقاومت برای برتری طلبان یک شوک وارد آورده است و در نتیجه با چنگ و دندان می خواهند این سیل را مهار کنند که دیگر به این سادگی نمی شود. عاقبت، ما باید قبول کنیم که دیگری نیز حق و حقوق مساوی دارد و باید به آن تن داد.
در هر صورت ما باید، در نهایت، بپذیریم که ایران یک کشور کثیرالملله است و اگر دمکراسی واقعی می خواهیم نه فقط شعار بر روی کاغذ برای سفسطه و عوام فریبی، باید بدانیم که درکشور ما دمکراسی هرگز عملی نخواهد شد، اگر تن به سیستم فدرالیسم برای ملتهای ساکن این سرزمین داده نشود.
اینکه می گویم متأسفانه اکثر برتری طلبان، به عملی کردن شعار آزادی و دمکراسی قلبا باور ندارند این واقعیت است که نمی خواهند هژمونی چندین صد ساله خود را از دست دهند: آیا در آمریکا و آلمان یک ملیتی، بلژیک دو ملیتی و سوئیس چهارملیتی و نظیر اینها دمکراسی وجود ندارد؟! آیا کشور سوئیس که بیش از ۱۲۰۰ سال است ملیت های چهارگانه در آن با هم زندگی می کنند و صدها سال است که با یک سیستم فدرالی اداره می شود، نسخه تجزیه را می شناسند و پاسدار تمامیت ارضی نیستند؟! و… بنده متوجه هستم چرا کف لای دهان بعضی از عزیزان افتاده است و اگر یک سازمان سیاسی وابسته به یکی از ملیت های غیرحاکم فقط جمله ای در رابطه با حقوق ملتها مطرح کند، بلافاصله مارک تجزیه طلبی به او زده می شود و با این طناب ارزان او را می خواهند خفه کنند! در دنیای امروز و برای خوراک مردم احساساتی بار آمده ما، چیزی بهتر از مطرح کردن تجزیه طلبی و حفظ تمامیت ارضی به هر قیمتی وجود ندارد!
متأسفانه اکثر تلویزیون های لوس آنجلسی معرکه بگیر جنگ و شیوع دشمنی در میان افراد ملیت های ایران هستند و از کاهی، کوهی می سازند و تبلیغ های دروغ و دهان پرکن پخش می کنند. به جای آموزش درست، به پخش مسایل احساسات برانگیز ادامه می دهند. وظایف ما چیست؟ آیا مانند آقای سکوئی لوس آنجلس نشین باید فحش و تهمت را با فحش و تهمت پاسخ گوئیم؟! به نظر من نه! باید متین بود و تماشاگر تلویزیون و شنونده و خواننده را با منطق قانع کرد، و نشان داد که طرف تا چه اندازه از تربیت چیزی فرا گرفته است! باید برنامه های تلویزیون را بیشتر به آموزش واژه های سیاسی و تمرین آزادی و دمکراسی اختصاص داد. نه پاسخ با فحش! باید صاحب نظران را برای این کار دعوت نمود. ما بایستی بدانیم، ملتها بیش از گذشته بیدارند و انتظار دیگری از پخش برنامه ها دارند. من از کلیه رسانه های محترم تقاضا دارم حتا از مخالفان جدی خود بنده، حرف هایشان را با منطق بزنند و از همه بینندگان و شنوندگان تقاضا دارم کمی به فکر فرو روند و آنچه که برای خود روا می دارند به همسایه هم روا بدارند و بس.
آرزو دارم به این ندای میهن دوستانه و دمکراسی خواهانه پاسخ درخور داده شود. در حقیقت من تأسف می خورم که جهان غرب ماهواره ها را بر روی فرستنده های ایرانی بسته است. چون دیگر قادر نیستیم جملات قصار آقایان مفسران اسلام، نظیر مرحوم ملاحسنی و امثالهم را بشنویم و ببینیم و این کار درستی نیست.
باآرزوی پیروزی ملتهای ایران.
۱۶ دسامبر ۲۰۱۲
هایدلبرگ، آلمان فدرال ۱۲.۱۲.۲۰۱۲
dr.g.moradi41@gmai.com