“انتخابات آزاد”، رمز فتنه و شورش!
روز چهارشنبه هفته گذشته، خامنه ای در جمع تعدادی از مسئولان و مقامات استان قم یکبار دیگر برای چندمین بار در طول سال جاری به مقامات سیاسی، نمایندگان مجلس و نهادهایی که نظارت بر انتخابات ریاست جمهوری آینده را بر عهده دارند، هشدار داد. او دیر زمانی پیش تر مقامات را از کشاندن اختلافاتشان به میان مردم برحذر داشته بود. حکم حکومتی داده بود تا مانع از حضور احمدی نژاد در مجلس و بیان “ناگفته” هایش شود و این بار، تمام مدافعان و حافظان حکومت اسلامی را از خطر “انتخابات آزاد” زنهار می داد. خامنه ای به آن دسته از طرد شدگان از کاست قدرت جمهوری اسلامی که در اظهارنظرهای خود از مسئله انتخابات آزاد سخن به میان آورده اند، هشدار داد که “دائما نگویند انتخابات باید آزاد باشد” و این که “مراقب باشند حرف هایشان مردم را از انتخابات مأیوس نکند”! او گفت “معلوم است که انتخابات باید آزاد باشد. از اول انقلاب ۳۴ انتخابات داشتیم، کدامش آزاد نبوده است؟”!
پس از هشدارهای چندین باره ولی فقیه، “احمد جنتی” دبیر نهادی که تأیید صلاحیت نامزدهایی را بر عهده دارد که به گفته خامنه ای باید “واقعا وابسته و دلبسته نظام و قانون اساسی باشند” نیز در خطبه های نماز جمعه از”انتخابات آزاد” به عنوان “رمز فتنه و شورش” در انتخابات ریاست جمهوری آینده نام برده و از شکست خوردگان و “گردن کلفت”هایی گفت که “خجالت نمی کشند و حرف بیگانگان را تکرار می کنند”! دبیر نهاد به اصطلاح نظارتی شورای نگهبان اظهار داشت که “یکی از آنها که از همه گردن کلفت تر است مدتها قبل این موضوع را مطرح کرده و بقیه هم پشت سر او این خط را دنبال می کنند و اعتقاد دارند که با انتخابات آزاد می توانند انقلاب اسلامی را براندازند”!
به دنبال این اظهارنظرها و خط و نشان کشیدن ها و تهدیدها روزنامه “ایران”، ارگان رسمی دولت، مخاطب هشدارهای اخیر خامنه ای درباره استفاده از “کلید واژه انتخابات آزاد” را اکبر هاشمی رفسنجانی دانسته و نوشت که “برخی بررسی های صورت گرفته نشان می دهد پایگاه اطلاع رسانی هاشمی رفسنجانی تنها در ۳ ماه اخیر ۷۴۸ بار از واژه انتخابات آزاد استفاده کرده و خود هاشمی رفسنجانی نیز ۱۲ دی ماه در جمع اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی معلمان ایران بر واژه انتخابات آزاد تأکید کرده و به سطوح بالای نظام توصیه کرده که به تعامل تن دهند”!
خامنه ای و احمد جنتی باز هم به عنوان پیشقراولان تمام مقامات ریز و درشت به اصطلاح اصولگرای رژیم که در صندلی های وزارت و صدارت نشسته اند و دارند هست و نیست مردم را بالا می کشند، به میان آمده اند تا مانع تکرار کابوس انقلاب ۸۸ و وقایعی شوند که پس از آن نمایش مضحک انتخاباتی رژیمی تا دندان مسلح را به زانو درآورد. آمده اند تا به پیشواز رویدادی بروند که خودشان می گویند “فتنه” است”. “فتنه بزرگ” تری است که در آن باز هم خودی ها و دوستان و شرکای سابق حکومت – برخی همچون هاشمی که به لحاظ تلاش برای خوش آب و رنگ جلوه دادن حکومت اسلامی مواضع نزدیکی با خاتمی دارد ـ قصد دارند از طرح “انتخابات آزاد” برای “براندازی” استفاده کنند! بلندپایه ترین مقامات رژیم اسلامی باز هم به میدان آمده اند تا پیشاپیش بحران سیاسی نظامشان را تحت کنترل نشان دهند و با این حال، هر یک به شیوه و جایگاه خود دارند به واقعیت های نزار حکومت اسلامی اشاره می کنند. به واقعیت در پیش بودن نمایش انتخاباتی مسخره دیگری که به نوبه خود می تواند فرصتی باشد برای مردم به منظور وارد آوردن ضربه نهایی بر پیکره فرتوت جمهوری اسلامی و پایین کشیدن رژیمی که سی سال است با شیادی و فریبکاری نمایندگان گوش به فرمان خود را از فیلترهای نظارتی عبور می دهد، کارمندان ادارات و بسیجیان و سپاهیان را به صفوف رأی گیری می آورد و از درون صندوق ها نماینده مجلس و رئیس جمهور درمی آورد و اسمش را می گذارد انتخابات! این به اصطلاح مقامات دارند به واقعیت وجود اختلافاتی عمیق و بنیان کن در بالاترین سطوح حاکمیت اسلامی اعتراف می کنند و این که چگونه مجبور گشته اند حتی نزدیک ترین نزدیکان رژیم اسلامی را هم مورد غضب خود قرار دهند. خاتمی، هاشمی و موسوی و کروبی را که هر کدامشان در دوره ای رئیس جمهور و رئیس دولت و رئیس مجلس بوده اند و خود در زمان خودشان نظام اسلامی عزیزشان را از گزند بحران ها و خشم و نفرت مردم، جوانان و زنان عبور داده اند. آنهایی را که تنها تفاوتشان با ولی فقیه جنایتکار، در شیوه و چگونگی حفظ و تداوم تمامیت این بساطی است که می کشد و اعدام و سربه نیست می کند و از آن طرف هم روزبروز بر فقر و سیه روزی مردم می افزاید. همان دوستان و شرکای سابقی را که منظورشان از “انتخابات آزاد”، همان آزادی انتخابات برای دخالت و حضور خودشان و دار و دسته شان و هر کسی است که ابتدا نظام اسلامی و اصل ولی فقیه مطلق را پذیرفته و به آن سوگند خورده باشد. همان کسانی که به نوبه خود و در زمان صدارت و وزارت خودشان، تا آنجا که توانسته اند برای تثبیت جمهوری اسلامی اعدام کرده اند و دزدی کرده اند و شکنجه گاه درست نموده اند. اینها امروز شده اند داعیه دار “انتخابات آزاد” و حاکمین اسلامی تلاش دارند اینها را به عنوان “خطر بزرگ” معرفی کنند و این، البته به نفع اینهاست! به نفع اینهاست چون به خیال خودشان می خواهند ابعاد انقلاب عظیم و انسانی مردم را محدود کنند! می خواهند مردم را فریب دهند و سردرگم سازند شاید سیل عظیم انقلابی که حداقل از سال ۸۸ آغاز شده است، در بدترین حالت، در همین چارچوب خودی های رژیم اسلامی محدود و باقی بماند. تحریف شود و سرش را به سنگ بکوبند! و همین نکته به نظر من، توضیح می دهد تمام ترس و واهمه این مقامات را از آنچه “انتخابات آزاد” می نامند.
ولی فقیه حکومت اسلامی، احمد جنتی و خاتمی و هاشمی و تمام آن نیروهایی که بحث “انتخابات آزاد” را مطرح می کنند و تک تک مقامات ریز و درشت جمهوری اسلامی، به خوبی می دانند که طرح چنین موضوعی در ایران جمهوری اسلامی، نمایش و تحریف مزخرفی بیش نیست و با این همه، این نمایش را با وقاحت تمام ادامه می دهند برای آن که به واقع نگران از دست رفتن نظام اسلامی عزیزشان هستند و در عین حال، نگران منافع آن طبقه سرمایه داری که بیشتر از سی سال است به طریق مذهبی در آن جامعه حکومت می کند و مردم، کارگران و زنان و جوانان را بی حقوق می سازد. واقعیت آن است که چفت و بست های ساختار سیاسی ـ اقتصادی رژیم اسلامی آن چنان شل شده اند و مردم آزادیخواه و تمام آن انسانهای شریفی که شادی و رفاه می خواهند، به درجه ای از نفرت و خشم نسبت به این حکومت و قوانین ضدانسانی اش رسیده اند که اگر حکومت فقط ذره ای این فضای خفقان آلود و سرشار از نکبت و فقر و سیاهی را از سر مردم بردارد و اندکی به جامعه اجازه تنفس بدهد و مثلا یک انتخاباتی با حداقل استانداردهای جهانی برگزار کند، باز ــ به قول جنتی ــ “براندازی” به سراغشان می آید و مردمی که خواسته ها و مطالبات انسانی شان فرسنگ ها با قوانین اسلامی و سیاست بازی های حاکمین مذهبی فاصله دارد، بساطشان را بر سرشان خراب می کنند دقیقا به این دلیل که مردم ایران سالهاست که به هیچیک از ارکان و انتخابات این حکومت باور ندارند و تمام اینها را به اصطلاح مقامات حاکم بر ایران می دانند. می دانند که مدتهاست مردم و جوانان و زنان ایران فقط مترصد فرصتی هستند که کار این حکومت را یکسره کنند و مدتهاست که بهانه انتخابات فرصتی است که مردم به خیابان بریزند و بالاخره انقلاب خودشان را به پیش ببرند و به پیروزی برسانند. “براندازی” واقعی در همینجا نهفته است که احمد جنتی این اندازه از آن هراسناک و وحشتزده است!
چگونه میتوانیم ترک عادتهای بد را تمرین کنیم ؟ آیا تابحال شما داده اید ؟ نگوئید که من نداده ام و هرگز نخواهم داد , دادن فی نفسه چیز بدی نیست , خیلی ها در اروپا و آمریکا در روز روشن با افتخار میدهند و به دادنشان فخر می فروشند بر عکس ایران که برای حفظ آبرو یا اغفال دیگران بعضی ها یواشکی و در ساعات سر شب میروند دریک جای دور افتاده مثلا حوالی دماوند میدهند , چون هم دلشان …میخواهد بدهند هم میخواهند کسی نفهمد؟ اگر هم تا بحال نداده اید شاید سن و سال شما خیلی کم است , هیچ فکر کرده اید در تمام عمرتان چند بار داده اید ؟ وقتی انسان در یک کشور آزاد میدهد , آی کیف دارد ! آی کیف دارد … اما در ایران بعد از دادن تا دفعه بعدی هنوز جاش میسوزد ؟ چرا ؟ آیا فکر میکنید به دادن عادت کرده اید ؟ اصلا احکام شرعی در مورد دادن چیست ؟ چرا اینقدر آخوندها و مخصوصا آیت الله خامنه ای سفارش به دادن میکند ؟
آیا شما انگشتی هستید ؟ آیا دادن را فریضه الهی میدانید ؟ چرا مو بلوندهای چشم آبی میدهند و از نتیجه دادنشان راضی و خرسند هستند ولی ما ایرانی ها بعد از هر بار دادن از کرده خود پشیمان میشویم ؟ معمولا دفعه اول در کم سن و سالی می دهیم , آنقدر ذوق زده میشویم که شب خوابمان نمیبرد چرا که فردا میخواهیم بدهیم , دادن را نشانه بزرگ شدن میدانیم !چرا ؟
چرا برخی آدمها اینقدر هزینه میکنند تا ما را تشویق و ترغیب به دادن کنند ؟ آیا دادن بد است ؟
غربی ها همینطوری فله ای میدهند و حالش را میبرند , اما برای ما مهندسی میکنند و ما باز هم از دادنمان شرمگینیم !
ما ایرانی ها عادت کرده ایم بدهیم , بدون اینکه به نتایج ان فکر کنیم ! روز دادن که میرسد جو گیر میشویم و خودمان را به زمین و زمان میزنیم که بدهیم .
اصلا فکر کرده اید چه کسانی بیشتر از دیگران میدهند ؟ و چرا ؟
هر چه انسان کم سواد تر باشد بیشتر علاقه دارد بدهد و هر چه آدمی تحصیلکرده تر باشد در دادن تردید میکند . متخصصین و کارشناسان علوم دادن اعتقاد دارند , آنها که انگشت میزنند بیشتر از آنها که امضا میکنند میدهند . چرا ؟
اگر بگویم هرگز نداده ام دروغ است , اما تصمیم گرفته ام که دیگر ندهم ! شما هم به ما بپیوندید تا تعدادمان از ۶۳ درصد بیشتر شود , بیائید همه با هم یکبار برای همیشه تصمیم بگیریم که تا آخوندها و آخوند پرستان بر ایران حاکم هستند هرگز رای ندهیم ! رای دادن ما برای آنها مشروعیت می آورد و برای ما بدبختی و شرمندگی به دنبال دارد. بیائید روز ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ را روز رای ندادن سبز نامگذاری کنیم !
من انگشت نمی زنم , من سواد دارم , من قیم نمی خواهم , من رای نمیدهم