گزارش هفته، گروه سینمایی “نه ما نه سینما”
خبر داغ هفته: شنبه آینده، در تاریخ ۱۳ آپریل، فیلم “اپنینگ نایتگ” جان کاساوادیس پخش خواهد شد و پرویز جاهد منتقد معروف و همکار بی بی سی فارسی درباره ی آن صحبت خواهند کرد.
***
” فیلم های بونوئل را به سختی می توان در یکی از انواع ژانرها یا جریان های متداول سینمایی رده بندی کرد. او یکی از برجسته ترین نماینده های مکتب سورئالیسم در سینماست. جانمایه هنر بونوئل عصیان و طغیان بر قراردادهاست. او تا واپسین دم زندگی اش، عصیانگری سخت و سازش ناپذیر باقی ماند. عصیان گری با شخصیت چندگانه و گاه متناقض، که او را از ارزیابی های عام و قالبی دور می کند. آنارشیستی که از آشوب و ناآرامی وحشت دارد. کمونیستی که از راه و روش کمونیستی بیزار است. نهیلیستی که به ارزش و سنت های انسانی سخت پای بند است و به فرهنگ و مدنیت عشق می ورزد. آدم بی ایمانی که عقیده دارد: «هر آنچه مسیحی نباشد با من سخت بیگانه است» . بی تردید همین نگرش های پردامنه، از او فردی منحصر به فرد ساخته است. از دیدگاه دیگر جایگاه تاریخی بونوئل، غیر قابل اغماض است. او نماینده کاملی از هنرمندان و روشنفکران جمهوری خواه اسپانیا در سال های قبل از جنگ جهانی دوم است. نسلی که با پیروزی دیکاتوری فرانکو شکست خورد، اما از پای نایستاد.
سال ها بود که همه منتقدان سینمایی می دانستند که هر آن چه او آفریده است، در ژرفای ذهنیت او و زندگی خصوصی اش ریشه دارد، خاطرات شخصی و تخیل قوی و لجام گسخته ای که هم در تنیده شده است، رد پای گاه و بی گاه خواب ها و رویاهایی که در آثارش می بینیم، همه و همه از تخیل ژرف او اشباع شده اند.”۱
بونوئل خود می گوید “خواب هایم را دوست دارم. حتی اگر کابوس باشند، که بیشتر وقت ها هم هستند. خواب هایم انباشته از دردسرهایی است که برایم آشنا هستند. اما این هیچ برایم اهمیتی ندارد. این عشق سودایی به رویا و کیفیت خواب دیدن، بدون هیچ اصراری به تعبیر آن، یکی از انگیزه های اصلی گرایش من به سورئالیسم بوده است. من بعدها رویاهایم را وارد سینما کردم و همیشه کوشیده ام از تغبیر و توضیح آن ها، که در فیلم های سینمایی رایج هستند، خودداری کنم”
اولین فیلم بونوئل، فیلم سگ آندلسی در سال ۱۹۲۸، محصول فرانسه بود. فیلمی که از برخورد دو رویا پدید آمده است. بونوئل در خاطراتش می گوید: یک روز برای دالی تعریف کردم که چگونه خواب دیدم یک تکه ابر باریک ماه را از وسط بریده است و یک تیغ هم دیدم که داشت چشم کسی را می درید. دالی هم گفت شب قبل خواب دیده که مورچه ها در کف دستی لانه ساخته اند و اضافه کرد چطور است که از همین خواب ها فیلمی درست کنیم؟!
***
فیلم ویردیانا بیست و ششمین فیلم ساخته بونوئل در سال ۱۹۶۱محصول اسپانیا است که در جلسه پیش “نه ما نه سینما” به نمایش درآمد. فیلم ویردیانا، داستان دختری به همین نام است که تحصیل در مدرسه مذهبی را تمام کرده و می خواهد زندگی اش را وقف کلیسا کند. مادر روحانی از ویردیانا می خواهد برخلاف میل قلبی اش، قبل از مراسم تحلیف، دیداری با عمویش دون ژایمه که همیشه خرج تحصیل او را داده است، داشته باشد. در دیداری که دون ژایمه با ویردیانا می کند به او می گویدکه چقدر شبیه همسر درگذشته اش است. سپس دون ژایمه در نوشیدنی دختر دارویی خواب آور می ریزد و در حالی که او بیهوش است به او تعرض می کند.
***
مهمان این هفته “نه ما نه سینما” آرش عزیزی بود. او در ابتدا رویکردهای مختلف نقد را جدا از فیلم، مورد بحث قرار داد. جدا از تئوری مولف و نقد روان کاوانه، او به توضیح تقریبا کاملی درباره ی نقد مارکسیستی پرداخت. طبق گفته سخنران برنامه، برای نقد مارکسیستی یک اثر، لزوما نباید المان های کتاب مارکس را وارد نقد کرد. او به بیان این نکته اصلی پرداخت که آیا می شود همه فیلم ها را از منظرگاه مارکسیسم نقد و بررسی کرد یا نه؟! جواب او به این سوال آری بود! او بر این اعتقاد راسخ بود که در واقع ، هر فیلمی را می توان از دیدگاه مارکسیسم نقد کرد. او سپس توضیح جامعی درباره ی این که چگونه می شود یک اثر را نقد مارکسیستی کرد، ارایه داد. او چگونگی نقد از زاویه مارکسیسم را این گونه توضیح می دهد که: «هنرمندی که اثری را خلق کرده است برخاسته از طبقه اجتماعی و شرایط اجتماعی خاصی بوده است که همین منزلگاه روی هنر و اثر یک هنرمند بی تاثیر نیست که همین خواستگاه از دل یک طبقه اجتماعی خاص ما را به تئوری مولف ارجاع می دهد!». او سپس به بیان دیدگاه شخصی خودش روی نقد روان کاوانه پرداخت. در واقع سعی او در این بود که ارایه کاملی از نقد مارکسیستی بدهد که تمام المان های مختلف نقدهای تئوری مولف و نقد روان کاوانه را در خود جای بدهد.
صحبت پیرامون نقد فیلم و نظریه بازتابی را در هفته آینده با نمایش”اپنینگ نایت”جان کاساوادیس، در اتاق شماره ۵۱۵۰ دانشکده اویزی تورنتو ادامه خواهیم داد.
namanacinema@gmail.com
۱ـ برگرفته از پیشگفتار کتاب آخرین نفس هایم، ترجمه علی امینی نجفی