اسکار امسال هم باعث شد که یادمان نرود برخی ایرانی ها چگونه به صفحه لیونل مسی تاختند. باعث شد یادمان نرود چگونه به مجری زن قرعه کشی جام جهانی به خاطر لباسش اهانت کردند. توهین و انگ زدن های سبکسرانه دیگر جزء جدا ناشدنی در فضای مجازی برخی ایرانیان شده. در خلال مراسم اسکار بحثی داغ درباره اسکار دوم اصغر فرهادی در جریان بود،گاه این بحث ها از نقد خارج تبدیل می شد به جنس ادبیات مسعود فراستی (منتقد جنجالی صدا و سیما) که مروج آن است. ادبیات لمپنی که در آن از هیچ اهانت و بی اخلاقی فروگزاری نمی شود. کافی است از آن خوشمان نیاید و با اندیشه مان همسو نباشد، همین مقدار کفایت می کند برای نشان دادن کوهی از ناسزا که در خود مخفی کرده ایم. مطالبی سرشار از هیجان، ساده انگارانه، تقلیل گرایانه و احساساتی
عدم تحمل مخالف در ساختار سیاسی ایران را نمی توان بی تاثیر در رفتار توده های مردم دانست. مردم بیشتر شبیه به سیاستمدارانشان می شوند تا پدرانشان. آنچه که مدت هاست در صفحه های مجازی شاهد آن هستیم شاید ریشه در تحقیری است که آرام آرام جزئی از ناخودآگاه جمعی ایرانیان شده و نیاز مبرم به تحقیق جامعه شناسان را طلب می کند.
پیدا کردن هویت فردی در اهانت به اشخاص پدیده ای نیست که بتوان از آن چشم پوشی کرد.
اهانت کنندگان پشت واژه هایی چون آزادی بیان پنهان می شوند و این غم انگیزتر است چون نشان می دهد که چقدر به لحاظ روانی از جامعه مدرن دور هستند حال آنکه در محیطی مدرن هم زندگی کنند
باید مد نظر داشت که ناسزا و استفاده از ادبیات لمپنی در برخورد با افراد شناخته شده و گاه مسایل پیچیده باعث تقویت هویت فردی ما نخواهد شد، بلکه بر عکس پرده از عقده حقارتی نهادینه شده برمی دارد. زخمی کهنه که حضورش عادت شده است.