اعتصاب مهم کارگران شهرداری تورنتو برای بسیاری از ما ایرانیان مقیم کانادا، همزمان بود با وقایع اخیر ایران و در نتیجه توجه بسیار کمی را به آن مبذول داشتیم.  



 

شهروند ۱۲۴۳  پنجشنبه ۲۰ آگوست  ۲۰۰۹


 

اعتصاب مهم کارگران شهرداری تورنتو برای بسیاری از ما ایرانیان مقیم کانادا، همزمان بود با وقایع اخیر ایران و در نتیجه توجه بسیار کمی را به آن مبذول داشتیم. هوای نسبتا گرم و بوی نه چندان خوشایند زباله‌های جمع آوری نشده گرچه سر و صدای زیادی را در خیابان‌های تورنتو بلند کرد، ما اما ترجیح دادیم به یوتیوب و سایت‌های اینترنتی مراجعه کنیم و گاهی هم تظاهراتی در حمایت از اعتراضات مردمی در ایران برپا کرده و سازمان بدهیم. اعتصاب این کارگران به پایان رسید، اما اعتراض مردم ایران همچنان گرم و بویش معطر است.

این یادداشت گرچه جنبه خبری دارد، اما به شدت جانبدارانه است. جانبدارانه نه اینکه بخواهم مسائلی را که خوشایندم نبوده زیرسبیلی رد کنم؛ بلکه جانبدارانه از این جهت و نوع که با بازپس گیری حقوقی که سالها برای آن مبارزه شده بود و بسیاری از ما، بدون اینکه آگاهانه بر آن واقف باشیم از آن لذت می بریم، حالم گرفته است.


 

روبرو شدن با بحران مالی


 

مسئله ای که رسانه های اصلی شهر تورنتو در بوق کرده بودند، روبرو شدن شهرداری با بحران مالی بود. این رسانه ها در مهندسی افکار الحق سنگ تمام گذاشته اند. هیچ کس نمیتواند به شما بگوید که از طریق همین رسانه ها به دلیل و چرائی بحران اخیر پی برده اند، اما هر کسی میتواند به شما بگوید که از این رسانه ها شنیده اند که جهان و از جمله شهرداری تورنتو در بحران هستند و باید کمربندها را سفت کنیم! پرداختن به این موضوع خود فرصت دیگری را میطلبد؛ اما همین نکته را بگویم که شهرداری تورنتو یک اعتصاب ٣٩ روزه را به مردم این شهر تحمیل کرد و باعث بالا رفتن کوههای متعفن و بدبوی زباله ها و قطع سرویسهای متعدد شهری شد و دلیل آن را هم "در بحران بودن جهان و از جمله تورنتو" اعلام کردند که گویا باید همه تاوان یک چنین وضعیتی را بپردازند؛ منتها کارگران تاوان بیشتری!

معمولا عادت کرده ایم که به شهر و شهرداری نه به عنوان یک بنگاه، بلکه به عنوان محیطی فراتر از کار، محیطی برای "زندگی"، تفریح و غیره بنگریم. این هم درست است و هم محدود نگریستن. برای کسانی که در چهار دیواری شهر در کارخانه، بانک، مدرسه و یا … کار می کنند، شهر محیط کار نیست؛ منتها مدیریت و سازمان دادن سوخت و ساز روزمره شهر و شهرداری، یکی از بزرگترین و پرخرج ترین کارهاست. "کار" به عنوان بیزنس و بنگاه و تجارت. شهرداری هم همانند هر بنگاهی بیکار می کند، از بانک وام می گیرد، درآمد دارد و در کل با بحران و هیاهوی بحران، کارهای روتین یک بنگاه را به پیش می برد.

شاید پرسیده شود که این بحث چه ربطی به بحث پیش رویمان دارد. ربطش این است که بنگاه‌های شناخته شده انتفاعی مانند کرایسلر، نورتل، فورد و غیره که وارد بحران می شوند، با تشدید استثمار، اعلام ورشکستگی های عجیب و غریب، و بزیر خط فقر بردن کارگرانشان، بحران را پشت سر می گذارند. شهرداری تورنتو نیز در نظر داشت در روبرو شدن با مسئله، بحران مالی ای که جهان را در خود فرو برده بود را با زدن حقوق و مزایای کارگران و کارمندان شهرداری پشت سر بگذارد. این منطق هر بنگاهی در حل مسئله بحران است. دانشگاه یورک در تورنتو یکی دیگر از نمونه های این چنینی است که مدت زمان زیادی از پایان اعتصاب آنها نمی گذرد. نمونه شرکت‌های خصوصی دیگر برای همه شناخته شده است.

برای اینکه از بحث اصلی دور نشویم و اشاره ای به ربط این بحث به بحث پیش رویمان کرده باشم، فقط لازم است این را یادآوری کنم که سیاست‌های بنگاه‌های ظاهرا غیرانتفاعی مثل دانشگاه ‌ها و شهرداری‌ها، تابع سیاست‌های بنگاه‌ های انتفاعی هستند. وارد شدن به جزئیات این بحث ما را کاملا از موضوع دور می کند.


 

چرا اعتصاب


 

از هر کدام از طرفین اعتصاب می پرسیدید، موضوع بر سر "بازپس‌گیری" حقوقی بود که کارگران در نبردهای قبلی آن را به شهرداری تحمیل کرده بودند. یکی ایستادن در برابر چنین مطالبه ای را دفاع از زندگی خود میدانست و دیگری طرح چنین مسئله ای را تنها راه خروج از وضعیت آشفته مالی بنگاه خود.

از نظر اتحادیه های نسبتا میلیتانت، که اتحادیه خدمات عمومی کانادا را می شود کمابیش در زمره چنین اتحادیه هایی قرار داد، هر قرارداد دسته جمعی پله ای است برای محکم کردن جای پای خود برای گرفتن امتیازات بهتر و بیشتری در دوره های بعدی مذاکرات دسته جمعی. یکی از شعارهای اصلی اتحادیه مزبور، "عدم مذاکره بر سر بازپس دهی امتیازات (concession)" می باشد. گرچه در سال‌های اخیر شعبه های اتحادیه مزبور از پله‌های بسیار کوتاهی بالا رفته ‌اند، اما اعتصاب کارگران شهرداری تورنتو نه بر سر بالا رفتن از پله ‌ای، که ایستادن در برابر حملات شهرداری تورنتو بود. در بروشوری که دو اتحادیه اعتصابی برای تنویر افکار عمومی انتشار داده اند، از درخواست بازپس‌گیری بسیاری از حقوق به دست آورده این بخش از کارگران توسط شهرداری خبر می دهد. مارک فرگسن (Mark Ferguson) رئیس لوکال ۴١۶ می گوید که شهرداری تورنتو ١١٨ صفحه درخواست بازپس گیری مطالبات قبلی روی میز مذاکره گذاشته بود. گرچه رسانه ها مهمترین موضوع این اعتصاب را مسئله مرخصی استعلاجی (Sick Leave) اعلام کرده بودند، اما موضوعات مهم دیگری نیز مورد مناقشه دو طرف بود. امنیت شغلی و "حق ارشدیت" (Seniority right) دو مسئله مهم دیگری بودند که اتحادیه ها حول این سه مسئله توانستند کارگران را بسیج کنند.

کارگران و پرسنل شهرداری تورنتو در چندین اتحادیه و انجمن مختلف سازمان یافته ‌اند. دو اتحادیه مهم "کارگران خدمات عمومی کانادا" شعب ٧٩ و ۴١۶ (CUPE 416, CUPE 79) که حدودا ٢۴ هزار کارگر به اصطلاح "بیرونی" و "درونی" را نمایندگی می کنند، روز ٢٢ جون بعد از شش ماه مذاکره و بی نتیجه ماندن مذاکرات دسته جمعی با شهرداری تورنتو به ریاست شهرداری دیوید میلر، David Miller، دست به اعتصاب زدند. این کارگران در بخشهای مختلفی از جمله زباله روبان، مربیان مهد کودکهای تحت کنترل شهرداری، کارگران پارکها و مراکز اجتماع (Community Centres)، کارمندان اداره ولفر، کارگران و پرسنل پناهگاههای بی خانمانها (Shelter) و غیره مشغول به کار هستند. لازم به توضیح است که این ٢۴ هزار کارگر تنها بخشی از کارگران و کارمندان شهرداری تورنتو هستند و بخش شاید بیشتری از کارگران و کارمندان شهرداری تورنتو عضو شعب دیگری از اتحادیه های کارگری هستند. کارمندان کتابخانه ها، کارگران آتش نشانی ها، کارگران خانه های سازمانی، پرسنل اداره پلیس، و دهها بخش دیگر، اتحادیه و انجمنهای مخصوص خودشان را دارند.

کارگران دو اتحادیه مزبور معمولا سالانه افزایش دستمزدی ٣ درصدی داشته ‌اند. بروشور مزبور می‌گوید که گرچه اعضای دیگر اتحادیه ‌ها افزایش دستمزدی ٣ درصدی و اعضای شورای شهر (City Councilors) افزایشی ٢.۴ درصدی داشته اند، اما شهرداری تورنتو به اعضای اتحادیه ‌های اعتصابی افزایش دستمزد بسیار ناچیزی را پیشنهاد کرده است. درخواست بازپس‌گیری امتیازات زیادی از این دو اتحادیه شده بود، در حالیکه چنین درخواست‌هائی از اعضای انجمن پلیس، اعضای اتحادیه کارگران آتش نشانی، اعضای اتحادیه کارگران خانه ‌های سازمانی، اداره برق، و غیره نشده بود. مسئله لغو بسیاری از کارآموزیها و غیره نیز یک مسئله عمده در این اعتصاب بود. آموزش تنفس مصنوعی و کمک‌های اولیه به کارمندان نیمه وقت یکی دیگر از موضوعات مورد اختلاف دو طرف بود. شهرداری می خواهد این حقوق تحمیل شده به خود را با بهانه‌ هائی چون "همه دنیا در بحران است و اتحادیه ها نمی توانند وضعیت بحرانی شهر تورنتو را نادیده بگیرند"، از کارگران بازپس بگیرد.


 


 


 


 

مرخصی استعلاجی


 

چنین به نظر می رسد که کارگران عضو دو اتحادیه مزبور سالهای سال است که بخشی از درآمد مرخصی استعلاجی استفاده نشده را بعد از بازنشستگی دریافت می کرده ‌اند. از ادبیات اتحادیه ‌های مزبور چنین به نظر نمی‌رسد که این مورد در قرارداد دسته جمعی گنجانده شده باشد. برای مثال در یکی از بروشورها آمده است: "بسیاری از ما چندین دهه است کار کرده و فکر می‌کردیم موقع بازنشستگی بخشی از درآمد مرخصی استعلاجی استفاده نشده را دریافت خواهیم کرد. ما قول شهرداری را پذیرفته بودیم." این زبان به نظر نمی رسد حکایت از این داشته باشد که چیزی به این صورت در قرارداد دسته جمعی ثبت شده باشد؛ منتها در محیطی که دارای اتحادیه کارگری است، اگر موضوعی برای سال‌های متمادی اجرا می‌شده، بازپس‌گیری آن همانند بازپس‌گیری حقی است که در قرارداد دسته جمعی به عنوان بند مورد توافق ثبت شده باشد.

اما این زبان را به هر صورتی که تعبیر کنیم، افکار عمومی مهمترین موضوع مورد مناقشه بین کارگران و شهرداری را مرخصی استعلاجی می داند. به نظر من، همچنانکه بالاتر هم اشاره کردم، موضوع از این مسئله بسیار فراتر بود و این موضوع را شهرداری و رسانه های طرفدار نظم موجود عمده کردند که بتوانند به جنگشان بر علیه اعضای این اتحادیه ها در نزد افکار عمومی حقانیت بدهند. اعضای این دو اتحادیه می‌توانند فقط دستمزد ۶ ماه از مرخصی استعلاجی استفاده نشده بعد از بازنشستگی را به صورت نقد دریافت کنند. این هم به همین سر راستی نیست. قواعد زیادی هست که واجدان شرایط باید آن را طی کنند. کارگران فقط بعد از ١٠ سال کار در شهرداری واجد شرایط می‌شوند! مرخصی مزبور شامل حدودا ١٠ هزار عضو دو اتحادیه مذکور نیز نمی شود. و بالاخره قواعد دست و پا گیر زیادی هست که باید واجد شرایط از آن هفت خان بگذرد.

نکته اطلاعی دیگری که لازم است به آن اشاره شود، شهرداری تورنتو ادعا می کند هم اکنون چیزی حدود ٢۴٩ میلیون دلار از مرخصی استعلاجی به کارگران عضو دو اتحادیه اعتصابی بدهکار است، در حالی که موجودی این صندوق فقط ۶٣ میلیون دلار می باشد. جواب کارگران به درستی این بوده است که این دیگر مشکل خودتان است که ما حاضر نیستیم مشکل‌تان را با زدن از مزایای ما حل کنید.

مرخصی استعلاجی و کنار آمدن با آن به شیوه شهرداری تورنتو، ابدا مختص به این شهرداری نیست. این راه حلی است که با آن کارگران کمتر از مرخصی استعلاجی ـ حتی روزهائی که واقعا احتیاج به استفاده از آن را دارند ـ استفاده می کنند. اینجا بحث بر سر به گرو گرفتن سلامتی کارگر نیست، بلکه بحث بر سر این است که چنین موضوعی به نفع کارفرما است و به همین دلیل به آن تن می دهد. امروز اگر شهرداری تورنتو می خواهد مشکل گیرندگان ولفر را با چنین حملاتی به کارگران حل کند، خود موضوع دیگری است.


 


 

موضوعات دیگر


 

بالاتر اشاره کردم که شهرداری تورنتو با در نظر داشتن بازپس گرفتن حقوق زیادی از کارگران دو اتحادیه مزبور با آنها وارد مذاکره شد. مرخصی استعلاجی یکی از آنها بود. عدم افزایش دستمزد کارگران به روال سالهای گذشته که چیزی دور و بر ٣ درصد بود، دومین موضوع بود. "حق ارشدیت" و امنیت شغلی دو موضوع مهم دیگری بودند که کمتر در این باره چیزی را از رسانه های شهر شنیدیم.

شهرداری تورنتو در تمام این مدت با در کنار خود داشتن رادیو و تلویزیون و روزنامه ‌های اصلی شهر، سعی در ارائه تصویری از خود داشت که گویا شهروندان تورنتو به این شهرداری چنین حق و اختیاری داده ‌اند که با کارگران خود چنین جنگی راه بیاندازد. بلندگوی این رسانه‌ ها بیشتر از هر کس دیگر جلوی دهان اعضای دست راستی شورای شهر بود. یکی از آنها با ارائه گزارش و نتیجه تحقیقی از نهاد دست راستی "انجمن تجار مستقل" (Association of Independent Businesses) که گویا کارگران بخش خصوصی رویهمرفته دستمزدی حدود ١١ دلار کمتر از کارگران شهرداری دریافت می کنند، سعی در تحریک بخش عقب مانده جامعه داشت که گویا باید برای گرفتن دستمزدی حداقل، مسابقه گذاشته شود! جواب مارک فرگسن به این موضوع این بود که جامعه باید برای دستمزدی حداقل برابر با دستمزد کارگران شهرداری‌ها مبارزه کند، نه پشت محافظه کارانی را بگیرد که سعی دارند دستمزد مزدبگیران این جامعه را به قرن ١٩ عقب ببرند!

در مورد لغو حق ارشدیت، شاید گفتن تنها چند کلمه کافی باشد. یکی از مهمترین بندهای قریب به اتفاق قراردادهای دسته جمعی، حق ارشدیت است. هیچ اتحادیه ای را سراغ ندارم که دارای این بند نباشد. به طور تاریخی هم چنین چیزی را مگر در اتحادیه های واقعا دست ساز کارفرما بتوان پیدا کرد. لغو حق ارشدیت در یک تشکل، راه را بر پارتی بازی در استخدام و ارتقاء مقام در شغل و غیره باز می کند. درخواست شهرداری تورنتو از لغو ماده حق ارشدیت به درست صدای زنگ خطر را به گوش اکثریت اعضای حداقل این دو اتحادیه رساند.

موضوع "امنیت شغلی" هم برای حداقل خوانندگان فارسی زبان، موضوع شناخته شده ای است. برای کسانی که با قراردادهای موقت و سفید امضا آشنا هستند، چسبیدن به موضوع امنیت شغلی بسیار حیاتی است. شهرداری تورنتو با قطعه قطعه کردن کارگران می خواهد قبل از هر چیزی در برابر وضعیت معیشتی کارگران از خود سلب مسئولیت و در ثانی قدرت چانه زنی این کارگران را کمتر کند. چرا که هم اکنون کارگران شهرداری تورنتو در چندین اتحادیه و انجمن دیگر بخش بخش شده و حتی بخشهائی از زباله های بخشهای مختلف تورنتو، از جمله اتوبیکو، توسط شرکتهای خصوصی جمع آوری می شوند و بخشی از درآمد این کارگران به جیب صاحبان این شرکتها می رود.


 

بحران و ناامنی


 

مسئله "بحران" و استفاده از این بهانه، برگ مهمی حداقل در دست شهرداری بود. دیوید میلر در هر مصاحبه و گفتاری به این موضوع اشاره و کارگران شهرداری را به عدم درک موقعیت بعد از بحران متهم می کرد. در یکی از مصاحبه هایش به این موضوع اشاره می کند که روی آوری در شهر تورنتو به ولفر افزایش چندین درصدی داشته و ضمنی به این موضوع اشاره داشت که باید از حقوق و مزایای کارگران زده شود تا صندوق ولفر تأمین گردد! ایشان در مصاحبه دیگری، باز با اشاره به بحران جاری، به مسئله تأمین امنیت در سطح شهر می پردازد که چگونه بیکاری بر بزهکاری ها می افزاید و شهرداری باید موجودی صندوق تأمین پلیس را افزایش داده تا بتواند تعداد بیشتری پلیس به خیابانها بفرستد. هم اکنون اداره پلیس بودجه سالانه یک میلیارد دلاری را به خود اختصاص داده است! اولین سئوالی که به ذهن هر شهروند این جامعه خطور می کند این است که این چه نوع سیستمی است که امنیت جامعه را با حضور پلیس تفنگ به دست تأمین می کند!؟ این چه نوع سیستمی است که در آن میلیاردها دلار روزانه هزینه ارتش می شود و در عین حال هر روز بر بیکاران این جامعه می افزاید و گیرندگان درآمد ولفر در آن روز به روز افزایش می یابند!؟ این چه نوع سیستمی است که قرار است مشکلاتش را با فقر و نداری بازهم بیشتر شهروندان فقیر جامعه حل کند!؟ این سیستم الحق که به بن بست رسیده است.


 



 

پایان اعتصاب


 

کمیته مذاکرات قراردادهای دسته جمعی از روز یکشنبه تا روز دوشنبه بر سر میز مذاکره بودند. مارک فرگسن در یک کنفرانس کوتاه مطبوعاتی صبح روز دوشنبه ٢٧ جولای اعلام کرد که با شهرداری تورنتو به توافقاتی رسیده ‌اند. ایشان اما گفتند که تا شعبه ٧٩ این اتحادیه هم به توافقات لازم با شهرداری نرسد اعتصاب را تمام شده نمی داند. بعدازظهر همان روز ان دمبینسکی (Ann Dembinski)، دبیر شعبه ٧٩ نیز در کنفرانسی جداگانه خبر به توافق رسیدن با شهرداری را به اطلاع عموم رساند. جزئیات این توافقات تا تأییدشان توسط اعضای اتحادیه‌ های مزبور و همچنین قبول آن توسط اکثریت اعضای شورای شهر تورنتو، به اطلاع عموم نرسید؛ منتها هر دو طرف از پیروزی حرف زدند. دیوید میلر گفت که در چهارچوب اختیاراتی که شورای شهر به او داده بود با اتحادیه ها به توافق رسیده است. مارک فرگسن گفت که شهرداری تورنتو ١١٨ صفحه concession روی میز مذاکره گذاشته بود که اتحادیه ها به حتی یک صفحه از آنها تن ندادند. معلوم شد که دیوید میلر زیر فشار بیشتری بوده است. او از جانب بخش محافظه کارتر و دست راستی اعضای شورای شهر سئوال پیچ شد. تنها ٢١ رأی در برابر ١٧ رأی مخالف برای به مرحله نهائی رساندن این توافقات به دست آورد.

اتحادیه ها هم ٣ درصد افزایش دستمزد را نتوانستند به دست بیاورند. به ۶ درصد در سه سال رضایت دادند (٢ درصد در سال). کارگرانی که بعد از این از طرف شهرداری استخدام بشوند نیز شامل موضوع مرخصی استعلاجی با شرایط کارگران هم اکنون شاغل نخواهند شد. کارگران دستآوردهای دیگری را در حیطه دستمزد و مرخصی به دست آوردند که قدمی به جلو بود.

به نظر من دستآورد این اعتصاب، سیاسی و بسیار فراتر از به دست آوردن چند خواست صنفی بود. کارگران موفق شدند حمله نسبتا سازمان یافته شهرداری و حامیان سیاسی آن را عقب برانند. معلوم شد که کارگران می توانند در برابر مترسک "بحران" متحدانه و یکپارچه بایستند. معلوم شد که می شود صف درهم ریخته طرفداران "بحران" را شکست داد. جامعه علی العموم از دست اعضای اتحادیه‌ها و "دستمزد بالایشان" و عمدتاً هم تحت تأثیر عوامفریبی های رسانه های دست راستی شهر، خشمگین بود؛ اما پیروزی کارگران و نگه داشتن سطع معیشتشان در همان سطح قبلی، امیدی به جنبش کارگری داد که می شود جلوی حمله سرمایه را گرفت.

کارگران همچنین نشان دادند که اگر متحد و یکپارچه ظاهر شوند، می توانند شهری به بزرگی تورنتو را به زانو در آورند. معلوم شد این کارگرانند که موتور متحرکه شهرند نه شهردار و اعضای شورای شهر.


 

شورای شهر تورنتو


 

شورای شهر (City Council) همانند پارلمانی است که اعضای آن از لحاظ سیاسی برنامه و اجندای خودشان را پیش می برند. اعتصاب کارگران شهرداری تورنتو در واقع فرصتی را به دست اعضای محافظه کار و دست راستی شورای این شهر داد. دیوید میلر در اواخر سال ٢٠٠٣ بعد از مل لستمن، شهردار پیشین و نماینده تجار تورنتو، و در رقابت با باربارا هال و جان توری (John Tory) که بعدا رهبر حزب محافظه کار انتاریو شد، و با حمایت اتحادیه‌های کارگری و محافل مترقی تر در تورنتو به شهرداری شهر تورنتو انتخاب شد. روبرو شدن با اعتصاب، ایشان و کابینه ‌اش را در موقعیت نامناسبی قرار داد. میلر اکنون خودش را در مقابل حامیان اصلی خود می دید. کل جنبش کارگری از اعتصاب کارگران شهرداری تورنتو حمایت و فشار زیادی را به میلر وارد کرد. او از یک طرف زیر فشار اعضای دست راستی شورای شهر، مانند مایکل واکر، کیس اوتیس، دانزل مینن وانگ و غیره قرار داشت و از طرف دیگر زیر فشار حامیان خود. اعضای دست راستی شورای شهر تورنتو در کشمکش میلر با دو اتحادیه اعتصابی، خود را "گروه مسئول" خواندند و خواهان فشار هر چه بیشتر به اتحادیه ‌ها بودند. فشاری را که اینها به اتحادیه ‌ها نام نهادند، در واقع فشاریست به میلر. میلر در بسیاری از مصاحبه ‌هایش جنبه احترام ظاهری به اتحادیه ‌های اعتصابی را نگه داشت. وی هرجائی در مقابل سئوالات اعتصاب شکنانه قرار می‌گرفت، جواب می‌داد که شهرداری تورنتو نمی‌خواهد به عنوان اعتصاب شکن ظاهر شود. و الحق تمام این مدت از رد شدن از پیکت اعتصاب کارگران اعتصابی، خودداری کرد.

شایع است که جان توری، که بعد از چندین شکست مفتضحانه در رقابتهای استانی از ریاست حزب محافظه کار عزل شد، در دور آینده انتخابات شهرداری، باز هم کاندید شهرداری خواهد شد. او در این اعتصاب چندین بار با در دست داشتن کیسه زباله در خیابانها در حال جمع کردن زباله ها دیده شد و رسانه ها هم این عمل اعتصاب شکنانه ایشان را به عنوان یک "عمل مسئولانه" در چشم جامعه کردند.

نکته دیگری که جا دارد به آن اشاره شود، بحث دخالت حکومت ایالتی در این موضوع بود. چندین بار موضوع دخالت حکومت ایالتی مطرح شد. این موضوع اتفاقا از جانب اعضای دست راستی شورای شهر مطرح می شد. دیوید میلر و دیگر تحلیلگران سیاسی اظهار می کردند که این موضوع در این گیر و دار به ضرر تیم شهرداری تمام خواهد شد. اگر میلر چنین تقاضائی از دولت ایالتی می کرد، در واقع رابطه خود با جنبش کارگری کانادا را وارد مرحله خصمانه ای می کرد. این یک جنبه از مسئله است. جنبه مهمتر این بود که معنای عملی دخالت دولت ایالتی حکم بازگشت به کار به کارگران می بود. این لایه از دولت در عین حال داوری (arbitrator) برای حل اختلافات بین دو طرف معادله تعیین می کرد. چون شهرداری طرف "متجاوز" و مهاجم در این معادله بود ـ چرا که این شهرداری بود که خواهان بازپس گیری مطالبات از کارگران بود ـ نتیجه احتمالی این می بود که داور تعیین شده به نفع اتحادیه ها رأی می داد و امکان اینکه بیشتر از آنچه که در توافق حاصله نصیب کارگران شد، نصیبشان بشود. در نتیجه انگیزه میلر هرچه که بوده باشد، این موضوع جایگاه تعیین کننده ای در تصمیم ایشان داشت. انگیزه اعضای دست راستی شورای شهر نیز این بود که بعد از در واقع باختن شهرداری به اتحادیه ها، شهردار و کابینه او را در یک حالت تضعیف شده و امکان مغلوب شدنشان در انتخابات سال آینده شهرداری هموار شود.


 

جنگ و ناظران "بی طرف"


 

اصولا در دنیای سیاست چیزی به معنای واقعی کلمه "بی‌طرف" وجود ندارد. کسی می تواند در مسابقات فوتبال بین تیم‌های استقلال و پرسپولیس احساس بی طرفی کند و این موضوع در زندگی روزمره اش هم تأثیر آنچنانی نداشته باشد، اما در بحث بر سر خرج کردن پول مالیاتش در عراق و افغانستان، و یا کم و زیاد کردن مستمری بگیران ولفر نمی تواند بی‌طرف بماند. هزینه بیشتر در جنگ عراق و افغانستان یعنی رسیدگی کمتر به خدمات روزمره. کم کردن مستمری بگیران ولفر، یعنی افزایش بزهکاریها و تأثیر مستقیم بر زندگی تک تک ما.

حق و حقوق و امتیازاتی که امروزه از آنها بهره می بریم ـ برای هر طرف معادله، و خواننده این سطور خود را در هر طرف معامله و معادله سهیم بداند ـ به طور ناگهانی و در یک روز آفتابی، و آسمانی صاف و بدون ابر اتفاق نیافتاده ‌اند. هر چیزی که قانون شده باشد و هر قانونی که لغو شده باشد در یک جنگی، گاه پنهان و گاه آشکار، و حاصل توازن قوائی است که گاها با چشمان غیرمسلح قادر به دیدن آن نیستیم. حتی اگر یک شاهد کاملا عادی و به قول انگلیسی معصوم حوادث باشیم، دم و دستگاه مهندسی افکار قرار نیست دست از سرمان بردارد. میلیاردها دلار سالانه خرج دانشگاه، سینما، روزنامه و رادیو و تلویزیون می شود که بر زندگی ما تأثیر بگذارند. افکار معصوم ناظران معصومتر این چنین است که بدون اینکه ظاهرا درگیر مسئله باشند، به نفع و یا علیه یکی از دو طرف معامله تحت تأثیر قرار می گیرند.

در جریان اعتصاب کارگران شهرداری تورنتو نیز شاهد این موضوع بودیم. کمکهای هنگفتی که به شرکتهای خصوصی برای پشت سر گذراندن بحران مالی می شود، بخششهائی که سیاستمداران از کیسه خلیفه می بخشند، ریخت و پاشهائی که در این جامعه به نفع سرمایه داران و به ضرر فقرا صورت می گیرد، بهیچوجه پوشش خبری درخور توجهی بخود اختصاص نمی‌دهند. اما مطبوعات اصلی شهر موضوع تن ندادن کارگران به مترسک بحران را چنان یک جانبه و معکوس می کنند واز آنها هیولاهائی می‌سازند که انسان می ماند چگونه مثلا روزنامه ای مثل Toronto Sun می تواند این همه حرفهای بی ربط و در مخالفت با اتحادیه ها را توجیه کند. در جریان اعتصاب، رادیوهای دست راستی سخنگوی اعضای دست راستی شورای شهر شده بودند.

مطبوعات شهر سران اتحادیه های اعتصابی را بی اعتنا به احساس مردم خواندند. اگر کسی اظهارات حداقل مارک فرگسن را دیده باشد، دروغ فوق را متوجه می شود. اتحادیه ها جز سایتهای اینترنتی خود، راه دیگری برای تماس با مردم نداشتند.

کسانی که تا دیروز هیچوقت به فکر دیدن چهره زباله روبان نبودند، امروز با دقت تمام موضوع را دنبال می کردند. آنچه را که دو روز پیش فکر نمی کردند ربطی به زندگی شان داشته باشد، امروز متوجه می شدند که زندگی شان را مختل کرده است.

در غیاب یک جنبش کارگری بالنده و میلتانت، خشم و اعتراض جامعه به کانال بهتری کانالیزه نشد. بحرانی که سرمایه را در خود فرو برده است، به هیچوجه کارگران را ساکت نکرده است. تورنتو هیچوقت به اندازه یکی دو سال گذشته شاهد اعتراضات کارگری نبوده است. جامعه ای که حمله همه جانبه ای به سطح معیشتش شروع شده است، بهتر است خود را جزئی از مقاومت علیه این حملات بداند و اعتراضات کارگری را اعتراض خود بداند. هر چقدر جنبش کارگری قوی تر باشد و هر چقدر بتواند حملات بورژوازی را پس براند، جنبشهای اعتراضی دیگر نیز از این میلتانسی سود می برند. به هرحال نکات زیادی در این رابطه می شود گفت که فرصتهای دیگری را می طلبند.

١١ اگوست ٢٠٠٩


 

nasser_asgary@yahoo.com