اگر فرصتی پیش آمد از شمال کمی منحرف شوید. فرق نمیکند کجا باشید یا چقدر منحرف شوید. فقط باید صبور باشید و آن قدر ادامه بدهید تا اولین درخت بید نر پیدا شود و این نشان میدهد که همان جایی هستید که میتوانستید نباشید. دور درخت بچرخید و بعد خوب نگاهش کنید. نوک برگها شما را به سمتی که باید ادامه بدهید راهنمایی میکند. راهتان را که انتخاب کردید اصلاً برنگردید تا دوباره به جهت برگها نگاه کنید چون میتوانید تا بی نهایت همانجا کنار درخت بمانید و هیچ سمتی نروید. این جادهای که انتخاب کردید و دارید در آن جلو میروید، جادهای ست که به هیچ کجا نمیرود. فقط یک انحراف ناگهانی از جاده میتواند شما را وارد یک ماجرای تازه کند و شما که این نقشه را از توی نایلون خریدتان پیدا کردید و آن را دور نیانداختید و خواندید و از آن مهمتر آن را جدی گرفتید حتماَ آدم ماجراجویی هستید پس، بپیچید، تردید نکنید. این یکی را که از دست دادید، این یکی چطور است؟ شاید هم آن که از دور سبزتر به نظر میرسد. بپیچید، درست است که این جاده تا بینهایت ادامه دارد ولی شما که تا بی نهایت فرصت ندارید. حالا که پیچیدید تردید نکنید یا اگر تردید می کنید متوقف نشوید از ویژگی های جاده انتخابی شما این است که در صورت سکون خاصیت مردابی خودش را نشان میدهد. “بترسید” درست است این تابلو همین را نشان میدهد هیچ اشتباهی نشده. میخواهید برگردید. خوب البته میتوانید همین حالا شبانه با استفاده از قلوهسنگهای درخشانی که توی مسیر انداختهاید راه را برگردید. قلوه سنگ نیانداختهاید؟ نان چی؟ خورده نان که توی مسیر ریختهاید؟ هیچی؟ گرچه فرقی هم نمیکرد چون خورده نانها را همیشه پرندهها میخورند. توی نقشه راهنما ننوشته بود؟ خوب این ایرادی ست که همیشه به نقشه ما میگیرند. خونتان را کثیف نکنید. ما همین طوری شما را تنها نگذاشتهایم. همیشه در این مواقع ناگهان کورسوی چراغ خانهای پیدا میشود که میتوانید در آن جا اتراق کنید. و به بقیه راه فکر کنید. مثل همین حالا. به روبرو نگاه کنید؟ به جایی که قرار است ترس شما پایان بپذیرد به آن خانه گمشده در سیاهی. تردید کردید؟ مگر انتخاب دیگری هم دارید؟آنقدر هم که از دور به نظر میرسد مخوف نیست. برای این که خیالتان کمی راحت شود توجه شما را به پشت نقشه جلب میکنم که تاریخچه و اطلاعات دقیق و مفیدی در مورد خانه به شما میدهد.
نام عمارت: خانه اسلوب
تاریخ ساخت بنا: نامشخص
نام مالک: ندارد
ما مثل بعضیها نیستیم که معتقدند همیشه اطلاعات مکتوب، حتی اگر اضافی، بی مورد و عملاً بی استفاده باشند، اطمینان خاطر در خواننده ایجاد می کنند. ما اعتقاد داریم که این جور چیزها تاثیری در تصمیم شما نخواهد داشت چون در موقعیتی هستید که یک انتخاب بیشتر ندارید، خسته شدهاید و البته گیج میزنید!….اواواو دارید عقب عقب میروید؟.. با عقب عقب رفتن که دوباره در موقعیت انتخاب آن جاده قرار نمی گیرید که آخه باباجون. ببینید دوست من لازم نیست حتما عقب عقب بروید که بتوانید به آنچه انجام دادهاید بهتر فکر کنید، از همین جا هم که هستید میتوانید به گذشته فکر کنید. بعد اصلاً فکر کردن به گذشته چه فایدهای برای شما دارد؟ بله البته این در مواقعی صادق است که شما آیندهای پیش رو داشته باشید و بخواهید از گذشته درس بگیرید اما عزیزم وقتی که .. شما به علت تعلل و عدم اعتماد به نقشه راهنما.. نتوانید صبح فردا را ببینید، درس گرفتن از گذشته به درد کجایتان میخورد، ها؟……….
آخه تا کی میخواهید بایستید و به خانه زل بزنید؟ هوا کاملاً تاریک شده و از آن مهمتر شما هر لحظه ممکن است شارژ موبایلتان تمام شود و نتوانید بقیه نقشه را بخوانید. تنها چیزی که شما در این لحظه به آن احتیاج ندارید تعلل است. حرکت کنید، ما با شما هستیم. دِ یالا! بگذارید برای اطمینان بیشتر نظر شما را به نمونهی هشت -پ/ ن در حاشیه نقشه جلب کنم…ولش کنید. بعداً برای قصههای تبلیغاتی وقت هست. ببینید عزیز من جان کلام “همیشه به نقشه راهنما اعتماد کنید” و البته همیشه به احساستان ایمان داشته باشید. (هیچ چیز از غریزه حیات اصیل تر و قدرتمند تر نیست) و البته همیشه به منطقِتان تکیه کنید. (برتری شما نسبت به حیوانات به واسطه همین منطق است) و در ضمن همیشه به قدرت اراده باور داشته باشید. قیافهتان را این طوری نکنید. تناقضی که شما بین استفاده از نقشه راهنما و اراده، منطق و احساستان میبینید اصولاً وجود ندارد.) ای داد این اصل دوباره از قلم افتاد ( هرگز نیروهای ماوراءالطبیعه و قدرتهای مافوق اراده خود را فراموش نکنید و دست کم نگیرید) قرار بود این اصول خرد خرد و یواش یواش در متن نقشه در اختیار شما قرار بگیرد ولی ما به قدرت تجزیه و تحلیل و تصمیم گیری به موقع شما ایمان داریم و در ضمن شارژ موبایلتان هر لحظه ممکن است تمام شود، خوب؟ هی چرا وایستادید؟ هر تناقضی که نباید شما را متوقف کند. اگر بنا باشد در مواجه با هر تناقضی در مسیر متوقف شوید که اصلاٌ جایی نمیروید خصوصا که نه اصل نقض شده و نه ناقض، هیچ کدام تکلیف اصالتشان معلوم نیست. ببینید قبول دارم سخت شد. این گوشی را بگیرید بالاتر تا تمام صفحه را روشن کند که من عرض کنم خدمتتان. ببین دوست عزیز ساعت چنده؟ خوب خدا خیرت بده شیش و دوازده دقیقه. الان به نظر شما این که خورشید داره غروب می کنه و شما مثل خر توی تاریکی گیر میکنید و پنج ساعت دیگر به گه خوردن میافتید اصیل تره یا گیر دادن به تناقضات نقشه ما آنهم تازه در قسمت تئوری که البته و صد البته در قسمت تئوری دست شما کاملاً باز است که هر طور که صلاح می دانید این اصول را برداشت کنید و یا حتی با هم تلفیق کرده از بعضی تناقضاتش چشم پوشی کنید و خلاصه قد تن کنید و قد دهن، که بپوشاند و فرو برود. خیرش را ببینید. ها؟ کجا میروید؟ ببینید انگار متوجه نیستید. ببینید شما فراموش نکنید این حقیقت که شما این نقشه را در دست دارید یک اتفاق نیست. شما همین امروز شیر موزتان تمام شد و در واقع هدایت شدید به سوپر مارکت محلتان و … خیلی خوب خلاصه کلام این که، عزیزم، شک دشمن ایمان است و ایمان، آن خانه است و … اااا باز که وحشی شدید! الان در شرایطی نیستید که بخواهید چطور و چرا و اما و اگر بیارید توی کار.. درست است که شما با انگیزه ماجراجویی شروع کردید ولی ماجراجویی هم اصول و اصلوب خودش را دارد و با کله خری توفیر می کند. اصلاً فکر میکنید کی هستید؟ با کی دارید لج بازی میکنید ؟چه چیزی را میخواهید زیر سئوال ببرید؟ تیم تهیه نقشه، غریزه حیات؟ یا منطق اراده فوق بشری؟ تقدیر؟ اختیار؟ یا منطق؟ ابله جان بازی ما با بازی نکردن شما خراب نمیشود خاک بر سرتان، نقشه را پاره کردید؟ حالا باز به هم میرسیم.