تشکیل سندیکاها و تشکل های مستقل، آزاد و دموکراتیک اصلی ترین خواسته کارگران ایران است

 

در ۴ اسفند ۱۳۳۸ در تهران متولد شد. منصور اصانلو رهبر سابق سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه (شرکت واحد) است که در پی مبارزات کارگری و برای احیای حقوق کارگران بارها توسط دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی ایران تحت بازجویی قرار گرفته ‌است.

اصانلو کماکان بر حق قانونی داشتن اتحادیه‌ای مستقل و غیر دولتی به صورت کاملا قانونی اصرار می‌ورزد.

ابتدا او را در دی ۱۳۸۴ (۲۰۰۶) و در پی اعتراضات کارگری دستگیر و به مدت ۸ ماه بازداشت کردند که از این مدت ۳ ماه را در انفرادی سپری کرد. مرداد ۱۳۸۵ با قید وثیقه سنگین آزاد شد ولی بعد از آزادی تا ماه‌ها بعد تحت کنترل قرار داشت تا اینکه مجدداً در ۲۸ آبان ۱۳۸۵ در خیابان و در حالی که با ابراهیم مددی نایب رئیس هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد به ادارهٔ کار می‌رفتند تا به وضعیت کارگران اخراجی رسیدگی کنند مورد ضرب و شتم قرار گرفت و ربوده شد. و بعد اعلام کردند که اصانلو در زندان اوین به سر می‌برد. اصانلو یک‌ماه بعد از این تاریخ مجدداً با قید کفالت آزاد شد.

بعد از این اتفاق‌ها اصانلو دیگر چهره‌ای شناخته شده در سطح ایران و جهان و در مجامع کارگری بود و فشارهای وارده بر او و سندیکای تحت رهبری او اعتراض گسترده‌ای را در سطح ایران و جهان در بر داشت و بر همین اساس سندیکای اتوبوسرانی شرکت واحد به عضویت رسمی و دائمی اتحادیه بین‌الملل کارگران حمل و نقل ITF و تحت حمایت سازمان جهانی کار ILO قرار گرفت و در پی این عضویت اصانلو به عنوان نماینده سندیکای اتوبوسرانی ایران در اجلاس سالیانه ITF (اتحادیه بین‌الملل کارگران حمل و نقل) که در لندن و در تابستان سال ۱۳۸۶ (۲۰۰۷ میلادی) برگزار شد شرکت کرد و در ارتباط با وضعیت کارگران اتوبوسرانی ایران و وضعیت معیشتی آنان و حل مشکلات کارگران ایران سخن گفت.

مینو همیلی در گفت وگو با منصور اصانلو

مینو همیلی در گفت وگو با منصور اصانلو

دو هفته پس از بازگشت از اجلاس لندن، ماموران امنیتی جمهوری اسلامی ایران برای بار سوم او را در خیابان و در حالی که به منزل خود باز می‌گشت مورد ضرب و شتم قرار داده و ربودند.

این فعال کارگری درسال ۸۶ حکم پنج سال زندان گرفت و تا سال ۹۱ در زندان بود. در اثر ضرب و شتم ها بینایی چشم هایش کم شده، گلویش را چاقو زدند و زبانش را بریدند. و چون به او خبر دادند که احتمال کشته شدنش می رود، به خارج کشور می آید. ماه گذشته برادر کوچکتر منصور اصانلو، افشین، که او هم از فعالان کارگری بود، در زندان به طرز مشکوکی درگذشت.

مینو همیلی فعال امور پناهندگان دیداری با منصور اصانلو داشته و پرسش های شهروند را از جانب ما با ایشان مطرح کرده است. از مینو همیلی و منصور اصانلو برای پذیرش این مصاحبه سپاسگزاریم.

آقای اصانلو در ابتدا تسلیت و تأثر عمیق ما را از درگذشت برادرتان آقای افشین اصانلو بپذیرید.

در آغاز برای آگاهی خودمان و دقت در ثبت مصاحبه می خواستیم بدانیم املای درست نام شما چیست؟ اصانلو یا اسانلو؟ یا اسالو؟

ـ با سلام و قدردانی از توجهات شما به مسایل و مشکلات کارگران ایران و تلاشگران این راه همچنین عمیقا از حس همدردی و ابراز محبت و صمیمیت شما سپاسگزارم.

نام فامیلی درست من اصانلو است، اما در زمان نوشتن و تعویض شناسنامه ها براثر بی توجهی ثبت احوال در آخرین شناسنامه به صورت اسالو درآمده است.

می دانیم که کارنامه پرباری در زمینه فعالیت های صنفی کارگری دارید. اگر ممکن است به طور اختصار به این کارنامه درخشان اشاره کنید.

ـ از زمان شروع به کار در محیط های کارگری از سال ۱۳۶۰ در کارخانه بافندگی سنگور در تهران نو به علت تلاش برای دفاع از حقوق کارگران، به خصوص در رابطه با جمع آوری امضا برای اعتراض به قانون کار پیشنهادی وزیر کار آن دوران آقای توکلی که هم اکنون از نمایندگان اصولگرای مجلس می باشند، به همراه تعدادی دیگر از کارگران اخراج شدم. آن قانون کار می خواست کارگران را در حد کارپذیر و مستاجر دربیاورد و تمام دستاوردهای کارگران ایران را در طی صد سال گذشته نابود کند، همان کاری که هم اکنون نیز حکومت و کارفرماهای سیستم انگلی نیز در پی انجام آن هستند. پس از اخراج در اداره کاریابی شرق تهران واقع در سه راه تخت جمشید اسم نوشتم. سپس در کارگاه های کوچک به کار پرداختم. در آنجا هم مطالعه وگفتگو با کارگران را ادامه دادم. سپس برای کار در شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه از سوی اداره کاریابی معرفی شدم.

بعد از طی دوران آموزشی به عنوان راننده در خطوط اتوبوسرانی به حمل و نقل مسافران پرداختم و از همان آغاز با آشنا شدن با رانندگان قدیمی و سندیکالیست های شرکت واحد و هم چنین با آموزش های کارگری که از پدرم و دیگر اقوام و رفقای کارگر پدرم که به آنها عمو می گفتیم، دیده و از نشست و برخاست و میهمانی های خانوادگی آموخته بودم،کم کم با همکاران هم دوره خودم و کارگران جوانتر و جدید وارد گفتگو می شدم و برخی از مسایل صنفی و سیاسی و حق و حقوق کارگری را که در کتب قانون کار قدیم و یا قانون اساسی آمده بود، را به بحث می گذاشتم. از بین همکارانی که گفتگو می کردیم برخی جدی تر به موضوع می پرداختند. در این زمان دست به ابتکاراتی زدیم مثل راه اندازی صندوق همیاری کارگری برای رانندگانی که تصادف کرده بودند. با به دست آوردن برخی از موفقیت های کوچک همکاران بیشتری امیدوار می شدند و به ما نزدیک تر می شدند. در سال ۱۳۶۱ با حمله ی حکومتی ها به انجمن همبستگی سندیکاها و شوراهای کارگران ایران واقع در دروازه شمیران و همچنین بستن دیگر نهادهای مستقل کارگری و کارمندی و مدیریتی دموکراتیک به بهانه جنگ و اسلامی کردن همه نهادهای مملکت حتی خانه کارگر که خانه سندیکاها بود، دیگر جایی برای گرد هم آیی کارگران باقی نمانده بود. کم کم  جلسات خانگی را راه انداختیم و در همین جلسات توانستیم بر آگاهی صنفی خود بیفزائیم. با دستیابی بر اسناد و مدارک سندیکا مثل اساسنامه های پیشنهادی و پیمان های دسته جمعی، سطح درخواست ها و روش پیگیری ما برای امور سندیکایی و احقاق حقوقمان بالاتر رفت. البته همه این جلسات و نشست ها با نهایت مراقبت و مخفی کاری در حد ممکن صورت می پذیرفت چون در جّو آن زمان هر کار جمعی را با یک انگ ضد انقلاب عملی بر ضد امنیت ملی خطاب می کردند و احتمال تشکیل پرونده و صدور احکام سنگین قضایی همچون اعدام را در برداشت و چون اکثریت ملت هم ناآگاهانه و تحت تاثیر افکار تعصبی و دینی و بدون تحقیق بودند و تمام روزنامه های مستقل را هم بسته بودند و امکان اطلاع رسانی آزاد هم وجود نداشت، در نتیجه به راحتی ده ها و شاید صدها تن از کارگران و مبارزان سندیکایی و کارگری و هواداران کارگران و کشاورزان و دیگر زحمتکشان  را در زندان ها با اتهامات واهی کشته بودند. در نتیجه تلاش های ما همیشه با اضطراب و نگرانی و ترس از دستگیری، اخراج، زندان،  شکنجه، پرونده سازی و حتا اعدام بود. با این حال یک نیروی درونی ناشی از احساس وظیفه و مسئولیت و نگاه به زندگی قهرمانانه پیش کسوتان مبارزه کارگری و آزادی خواهانه ما را به دنبال خود می کشانید. مراجعه فردی برای  شکایت از موارد غیر قانونی که از سوی عوامل کارفرما اعمال می شد، نامه  نگاری، نبردن اتوبوس خراب به خط،  طومار نویسی، اعتراض جمعی در روزهای دریافت حقوق در محل صندوق  پرداخت دستمزد ها، گاهی از کار انداختن اتوبوس ها به دلیل سنگینی کار و بی توجهی کارفرما به درخواست ها و مشکلات کارگران. نداشتن لوازم یدکی و کار کردن با اتوبوس های خارج از رده به بهانه ادامه بیهوده جنگ و ایراد فشار بر کارگران راننده و تعمیرگاه ها و خدماتی همه را ناراضی کرده بود اما مفری برای اعتراض قانونی نبود، در نتیجه بسیاری از کارگران مجبور به بردن لوازم ارزشمند از مناطق به بیرون از آنجا می شدند و یا بسیاری از رانندگان بلیت ها را پاره نمی کردند و برای خانواده هایشان می بردند تا گوشه ای از مخارج سنگین زندگی را تامین کنند یا بفروشند. هر کارگری نگاه که می کرد می دید مدیران و رئیس ها هر طور که می توانند به جان بیت المال افتاده اند و غارت می کنند. وام های بلاعوض میلیونی، اتومبیل های جدید که پیاپی تغییر می کرد، استفاده بی نهایت از امکانات عمومی مثل تعاونی مصرف و مسکن، فروش زمین های شرکت به سود خودشان در معاملات صوری، آوردن خانواده و فامیل های خودشان بر سر کار و دادن بهترین پست ها و مقام های پر درآمد و بی دردسر به آنها که گاه برخی از آنها در ماه شاید یکبار هم کارت حضور و غیاب نمی زدند و اصلا معلوم نبود این ها چه کسانی هستند وکجا کار می کنند، ولی همیشه ۱۲۰ ساعت اضافه کار فیکس در فیش حقوقی آنها می خورد. چون هیچ ناظری از سوی کارکنان وجود نداشت مثل حالا که مدیران و مسئولان غارت می کنند.۳۰۰۰میلیارد تومان اختلاس بانکی از کوچکترین این فسادهاست. وجود همین خیانت ها و دزدی های شرعی و ریاستی بغض تلخی در گلوی کارگران وکارمندان با وجدان و دانا ایجاد کرده بود که گاه منجر به اعتراض و اخراج یا تطمیع برخی از آنها می شد. وجود این شرایط و پیش آمدن فرصت دوران اصلاحات به آرامی فرصت را برای تشکیل جلسات سندیکایی و برقراری مراسم اول ماه می  به دست داد تا کارگران جوان مثل من با استادان حاضر در جنبش کارگری از نزدیک آشنا شویم و در هیات موسس سندیکاهای کارگری در جلسات هفتگی از آموزش های سندیکایی بیشتری بهره مند شویم و آموزه های خود را برای همکارانمان ببریم.

منصور اصانلو

منصور اصانلو

در جلسات دو سه نفری برای آنها مطالب را توضیح می دادم و با شرایط کار خودمان در محیط کار خودمان تطبیق می دادیم تا به نوشتن نامه و طرح درخواست برسیم و حتا یک بار در منطقه ده شرکت واحد موفق شدیم مسئول حراست آنجا را وادار به عذرخواهی از کارگران تعمیرگاه کنیم. به تدریج کارگران بیشتری به جلسات هیات موسس و بازگشایی سندیکای کارگران شرکت واحد آمدند وتعدادی از آنها که علاقه مند بودند به جلسات هفتگی هیات موسس و بازگشایی سندیکاهای کارگری می آمدند. با حضور کارگران بیشتر از دفتر کانون بازنشستگان تامین اجتماعی برای تشکیل جلسات به همت یعقوب مهدیون و دیگر بازنشستگان سندیکایی استفاده کردیم و سپس با همکاری پیشکسوتان کارگران سندیکای نانوایی از دفتر آنها در کوچه خیام خیابان سپه یا امام خمینی فعلی استفاده کردیم و در کنار جلسات سندیکایی در جلسه هیات موسس کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری و سپس اتحادیه کارگران بیکار و اخراجی که بعد تبدیل به اتحادیه آزاد کارگران ایران شد، شرکت کردیم.

همچنین در هیات موسس کانون مدافعان حقوق کارگر و شورای صلح و… شرکت داشتم و سپس بعد از تلاش زیاد آموزشی پیرامون اساسنامه، موفق شدیم در شرایطی دشوار و پیچیده با حضور هزاران کارگر شرکت واحد به اشکال مختلف در حمایت از سندیکا، مجمع عمومی را برگزار کنیم که با اعتماد همکاران بیشترین رای را در مجمع عمومی دریافت نمودم و پس از آن به عنوان رئیس هیات مدیره سندیکا برگزیده شدم که تمام این تلاش ها توام با بازداشت، زندان، تهدید، اخراج، بیکاری شکنجه های مختلف و آزارهای روانی و خانوادگی از سوی هیات حاکمه همراه بود از جمله حمله فیزیکی به سندیکا، ضرب و شتم ما سندیکایی ها، بمب اندازی به ساختمان سندیکا، آتش زدن سندیکا، سرقت اموال شخصی برخی از سندیکایی ها و سرقت چند باره وسایل و دفاتر و پول ها و قبض های سندیکا و تهدید مداوم کارگران به اخراج و انواع خسارت های دیگر برای جلوگیری از پیوستن آنها  به سندیکا و هر روش و شیوه ای که به فکرتان برسد برای قطع ارتباط سندیکایی ها با سندیکا حتا دادن پول و پست و مقام به معدودی و وادار کردن برخی برای بازگشت به کار از طریق توبه کردن از سندیکا و تعهد دادن به عدم همکاری با سندیکا تا بتوانند به سر کار برگردند.

ادامه ی این کارنامه صنفی به زندان رفتن طولانی مدت و بارها تهدید به مرگ در زندان و اخراج و نپرداختن هیچکدام از حق و حقوق سی سال کار، بازنشستگی، بیمه، سنوات، و تحمل انواع شکنجه ها و تهمت ها از سوی دشمنان و دوستان نادان جنبش کارگری و نهایتا تبعید ناخواسته برای حفظ جان و ادامه تلاش های سندیکایی و حقوق بشری که تا امروز و به اینجا کشیده شده است.

مهم ترین عواملی که در راه مبارزات صنفی کارگران در جمهوری اسلامی  ایجاد اشکال می کند، کدامند؟

ـ نپذیرفتن کارگران به عنوان انسان های صاحب حق، اصلی ترین مشکلی است که حکومت جمهوری اسلامی با همه مردم ایران دارد.

این سیستم برای مردم حقوقی را به رسمیت نمی شناسد. به مردم به چشم رعیت و کسانی که نیاز به ولی دارند نگاه می کند در نتیجه هیچ تعهدی نسبت به اجرای قوانین احساس نمی کند.

در نتیجه هر تلاشی از سوی کارگران و دیگر طبقات اجتماعی ـ اقتصادی را توطئه ای علیه خود می پندارد. در این صورت است که کارگران و دیگر زحمتکشان مجبورند برای رسیدن به حق و حقوق خویش هزینه بسیاری بپردازند تا بتوانند حق و حقوق خویش را به عنوان انسان و در چهارچوب قوانین موجود داخلی و قوانین و مقررات بین المللی به دست آورند.

نداشتن درک صحیح از حقوق شهروندی و حقوق بشر و اصرار بر آن چیزی که خودشان قبول دارند که همانا منافع رانتی میلیارد دلاری برای هر کدام از صاحبان قدرت می باشد.

آنها هر تلاشی را که احساس کنند از این منافع ممکن است کم کند با شدت تمام سرکوب می کنند. سیستم استبدادی و دیکتاتوری در پیوند با رانت خوری میلیاردها دلاری و آمیخته به عقب افتاده ترین نوع تفکر دینی ـ مذهبی در جهت تحمیق توده های مردم، عوامل سرکوب گری را تربیت می کند که در جهان بی نظیرند که به آسانی دست به هر کاری تا کشتار انسانها می زنند. تجارت را بهترین راه کسب درآمد بی دردسر می دانند پس بالکل با تولید و به خصوص تولید صنعتی مخالفند.

این نگاه دلالی هیات مؤتلفه، انجمن حجتیه و آخوندها و دلالانی است که از آغاز سر وکاری با تولید و بخصوص دانش مدرن و صنعت نداشته اند و همواره بر طبل واردات کوبیده اند و از زاویه آن که سیستم قبلی تولید صنعتی و صنایع مادر را در دستور کار قرار داده بود همچون صنایع ذوب آهن و تراکتورسازی و ماشین سازی اراک و موتوژن تبریز و… با آن از در مخالفت درآمدند، پس کار مبارزان طبقه کارگر در کشور ما از پیچیدگی های بیشتری برخوردار است. یعنی با سیستمی طرف است که اساسا نیازی به تولید و سرمایه گذاری تولیدی ندارد و با استفاده از پول فروش نفت وگاز و دیگر منابع معدنی روزگار خود و سه چهار میلیون نیروی سرکوبگر و اعوان و انصار خود را می چرخاند و بیشترین هزینه ها را برای حفظ وضع موجود در زمینه های نظامی ـ انتظامی ـ جنگی ـ اتمی و پروژه های آموزشی پیشرفته برای دخالت در امور دیگر کشورهای منطقه و جهان می کند تا سپر حمایتی از سیستم خود را در لایه های متفاوت در جهان و منطقه افزایش دهد و همچنین با هزینه های گزاف با ایجاد لابی های مختلف در کشورهای مختلف و نهادهای جهانی حتا کارگری همچون دبلیو اف تی یو بر سیاست گذاری های مدافع حقوق مردم وکارگران تاثیر می گذارند.

در نتیجه فشار وکار و سازماندهی بزرگی از سوی کارگران می طلبد تا در پیوند با یکدیگر و بسیج نیروهای کارگری و دموکراتیک در سطح منطقه و جهان و در نهادهای جهانی بتوانند از حقوق خود دفاع کنند.

از دیگر ترفندهای این سیستم ایجاد تشکل های بدلی کارگری ـ کارمندی است با اسامی و به اشکال مختلف و از طریق آنها نفوذ در بین کارگران و فرستادن افراد در درون تشکل های مستقل کارگری و ایجاد توهم و چند دستگی و تهمت زنی و پرونده سازی بر علیه فعالان کارگری و سیاسی و ایجاد تفرقه و چندگانگی و تبلیغ فردگرایی و سودطلبی شخصی در برابر روحیه جمع گرایی. آنها از همه ی روش های ممکن استفاده می کنند. همان طوری که مشاهده می کنیم ابزارها و شیوه های مختلفی در اختیار سیستم هست تا جنبش کارگری و مردمی ایران را با اشکال مختلف دچار مشکل و سرخوردگی و ایستایی نماید.

خواسته های صنفی کارگران چه خواسته هایی را شامل می شود و چرا دولت با کارگران برای طرح خواسته های صنفی شان مبارزه می کند؟

ـ اصلی ترین خواسته کارگران ایران تشکیل سندیکاها و تشکل های مستقل، آزاد و دموکراتیک و در مراحل بعد داشتن تشکل سیاسی مستقل می باشد. چرا که در نبود این تشکل هاست که حداقل دستمزدها این چنین بی رحمانه بر علیه کارگران تعیین می شود. برای ایجاد و تشکیل این تشکل ها نیاز به آزادی هست، پس اصلی ترین درخواست کارگران برای رسیدن به حقوق خود رسیدن به آزادی است،که باز برای رسیدن به آزادی نیز نیازمند داشتن انواع تشکیلات هستیم. این ها لازم و ملزوم یکدیگر هستند، بدون رسیدن به آزادی و داشتن تشکیلات دموکراتیک و آزاد کارگری رسیدن به عدالت اجتماعی نشدنی است. به همین دلیل حکومت با درخواست های صنفی کارگران مخالفت می کند تا سطح این درخواست ها به آزادی خواهی  نخواهد رسید.

اساساً استبداد با آزادی و تشکل گرایی سنخیتی ندارد. در پی حل این موضوع آن گاه حل مشکلات دیگر همچون تعیین حداقل دستمزد عادلانه، حق مسکن و خواربار و عائله مندی، برابری دستمزد بین زنان و مردان، برابری حضور در نهادهای مدیریتی جامعه برای همه مردم از هر جنس و نژاد و دین و مذهب و… پدید می آید. داشتن خوراک و پوشاک و مسکن، آموزش و بهداشت و حق شرکت در مدیریت جامعه از پی رسیدن به آزادی و تشکل های مستقل و آزاد و دموکراتیک کارگران و همه حقوق بگیران یدی و فکری پدیدار می شود.

آیا امکان شکل گیری نهادهای مستقل کارگری در جمهوری اسلامی وجود دارد؟ 

ـ امکان شکل گیری نهادهای صنفی مستقل در هر شرایطی بستگی به توازن قوا و میزان مبارزات مبارزان پیشروی طبقه کارگر و حضور بدنه کارگری وکارمندی و مجموعه زحمتکشان و سطح آگاهی آنها و احساس نیاز آنها به داشتن این تشکل ها دارد. حمایت سندیکاها و تشکل ها از یکدیگر و جلب توجه نهادهای جهانی به این مبارزات و طراحی یک همبستگی ملی و جهانی در حمایت از این مبارزات هر چند دشوار اما شدنی است.

بازگشایی و ایجاد تشکل هایی همچون سندیکای کارگران شرکت واحد، سندیکای کارگران فلز کار مکانیک، سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، اتحادیه کارگران پروژه ای، سندیکای کارگران نقاش ساختمان و تزئینات و ساختمانی، اتحادیه کارگران آزاد ایران،کانون مدافعان حقوق کارگر، خانه سینما، انجمن صنفی مستقل پرستاران، کانون نویسندگان ایران، کانون صنفی معلمان، انجمن صنفی معلمان، سازمان معلمان ایران، و بسیاری ازگردهمایی های  نهادهای کارگری وکارمندی اعلام نشده در کارخانه ها و شرکت های بزرگ خصوصی شده و دولتی ،… شواهدی در دست است که بیانگر تلاش کارگران و دیگر زحمتکشان در همه جای ایران حتا در بخش های کشاورزی مثل کارگران چایکار می باشد،که در صدد تشکیل نهادهای مستقل صنفی خویش می باشند. تاریخ مبارزات آزادی خواهانه مردم جهان نشان داده است که در سخت ترین موقعیتها بوده است که بزرگترین دگرگونی ها پدید آمده است. مردم میهن ما و کارگران و دیگر ستمکشان ایران هم راهی جز این ندارند، همان راهی که بشریت مترقی پیموده است، اگر می خواهد باقی بماند و آینده بهتری داشته باشد.

با سپاس از این که در این گفت و گو شرکت کردید و با آرزوی اینکه هر چه زودتر در خارج کشور با تثبیت وضعیت تان بتوانید با آرامش خاطر به مبارزات کارگری خود ادامه دهید.