احمدلو هنوز در مدرسه ابتدایی بود که موفق شد الکی الکترومکانیکی درست کند که می توانست برنج و لوبیا و عدس و دانههای دیگر را از هم جدا کند.
شهروند ۱۲۶۴ – پنجشنبه ۱۴ ژانویه ۲۰۱۰
چگونه یک مخترع میتواند درسی برای همه باشد
انسان موجودی است با قابلیتهای بیهمتا. تمام تاریخ بشری اثباتی است بر این مدعا که قابلیتهای این موجود به راستی حد و مرزی ندارد و هر کدام از ما زندگی خود را وقف این میکنیم که مطمئن شویم این قابلیتها را به بهترین نحو آن مورد استفاده قرار دادهایم.
از جمله مهمترین جنبههای چنین راهی جستجو برای بالفعل ساختن قابلیتها و تلاش برای دنبال کردن آن حرفه و آن راهی است که در پیاش هستیم، اما موفقیت در بعضی حرفهها دشوارتر است و به صبر و بردباری بیشتری نیاز دارد.
محسن احمدلو این را خوب میداند و از کودکی تصمیم گرفته قدم در راهی بگذارد که همیشه میدانسته آسان نیست: اختراع.
بسیاری از چیزهایی که در اطراف خود میبینیم و در اولین نگاه شاید بسیار ساده به نظر برسند محصول سالها تلاش مخترعانی هستند که به این سئوال فکر میکنند که چگونه می توانند قابلیتهای بشری را در زمینهای بهبود بخشند.
احمدلو هنوز در مدرسه ابتدایی بود که موفق شد الکی الکترومکانیکی درست کند که می توانست برنج و لوبیا و عدس و دانههای دیگر را از هم جدا کند. این الک تا سالها مورد استفاده دانشآموزان مدرسهی او بود و بسیاری میدانستند که همکلاسیشان به آرزویش برای مخترع شدن جامه عمل خواهد پوشاند.
او از آن وقت تا به حال روی آنها را زمین نگذاشته است و آرزویش را دنبال کرده تا جایی که امروز چندین اختراع ثبتشده در ایران دارد.
احمدلو توضیح میدهد که چگونه روند رفتنش به سوی اختراع میتواند حاصل الهام گرفتن از هر چیزی باشد.
مثلا وقتی او فیلمی راجع به زمینلرزه در شهری بزرگ دید مثل بسیاری از ما به فکر این بود که انسان چگونه میتواند با پدیدههای دلخراش زمینی مثل این بهتر مقابله کند. اما بر خلاف بسیاری از ما او به زودی دست به کار شد و به راهحلی عملی دست یافت. او میخواست هلیکوپتری اختراع کند که بتواند روی هر زمینی بنشیند و این گونه کمک به مردم و نجات آنها بسیار آسانتر شود. او نه تنها موفق شد طرحی برای این هلیکوپتر اختراع و آن را به تایید "موسسه آموزشی و تحقیقاتی صنایع دفاعی" برساند که مدتی بعد طرح هلیکوپتر دیگری را هم ریخت که میتواند از مجراهای باریک گذر کند.
اختراعات او البته محدود به وسایل امدادی و نظامی نشد و بعدها وسیلهای کاملا متفاوت برای افرادی طراحی کرد که از زانو و مچ پا آسیب دیدهاند. طرح او به قدری نو بود که وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در کشور اعلام کند: "تولید چنین وسیلهای تاکنون در این اداره کل ثبت نگردیده است".
اما این موفقیتها برای او به معنی درو کردن نتایج و پیشروی نبوده است، چرا که به گفتهی خودش اختراعاتش فرجام مناسبی نیافتهاند و پیش از تبدیل شدن به طرحهای صنعتی در کشور به خارج رفته و فروخته شدهاند و به سودآوری اندکی و البته ساختن طرح صنعتی در کشورهای دیگر منجر شدهاند. او پس از مدتی متوجه شد که یکی از طرحهایش از راهی مشکوک به ژاپن رسیده است و در آن کشور مورد استفاده قرار میگیرد. پیگیریهای او در این زمینه بینتیجه بوده است چرا که هیچ نهادی در ایران حاضر به قبول هزینههای سنگین حقوقی برای به چالش کشیدن ژاپنیها در این زمینه نیست. گمان احمدلو این است که بعضی افراد درون انجمن مخترعان در ایران اختراعات او را به یغما برده و به ژاپنیها فروختهاند.
احمدلو امروز دیگر فهمیده که کسی حاضر به دنبال کردن شکایت حقوقیاش از این به سرقت بردن طرح نیست. بسیاری در چنین موقعیتی از کل کار دلسرد میشدند و دست از کار می کشیدند. اما احمدلو این راه را برنگزیده است.
او همچنان به اختراعات و به پیگیری فکرهای جدیدی که هر از چند گاهی پیدا میکند ادامه میدهد و تصمیم دارد به رویای خود برای تبدیل شدن به مخترعی بزرگ ادامه دهد. او البته اینبار به فکر این چالش است که چگونه هم به صنایع کشورش خدمت کند و هم از افتادن اختراعاتش به دست افرادی که اینجا و آنجای دستگاهها پیدا میشوند و نتایج زحمات چندین ساله را با "چند مشت دلار" که مستقیماً به جیب خودشان میرود تاق میزنند.
او امروز سعی میکند ماجرای ژاپنیها را پشت سر بگذارد و به اختراعات و دستاوردهای جدید بیاندیشد.
محسن احمدلو، مخترع است اما میتواند نمونه خوبی برای هر کسی که میخواهد در کار خود موفق باشد، به حساب بیاید چرا که دو کیفیت مهم را در کنار هم دارد: شور و شوق برای ابتکارات جدید؛ و حس پیگیری و مقاومت برای به ثمر رساندن آنها. این آن روحیهای است که امروز خیلی به آن نیاز داریم و عملکردن به آن به گذشتن از هر سد داخلی و خارجی می انجامد. احمدلو اینرا خوب میداند و با پشتکار و دقت انتظار روزهای موفقیت بیشتر را می کشد.