شنبه ۲۸ سپتامبر۲۰۱۳، در سالن بورگندی کتابخانه مرکزی نورت یورک، شاهد رونمایی چهارمین کتاب شعر امیر مهیم به نام “سمفونی شب” بودیم. این رونمایی با حضور سخنرانانی چون لیلی نبوی، مصطفی عزیزی، خاطره شیبانی و رضا قاضی و هنرنمایی گروه نیمه ها و همراهی جمعی از علاقه مندان شعر و ادب همراه بود.

برای ما ایرانیان دور از وطن، شناخت شعر و ادبیاتمان و نیز شناخت فعالان پیشتاز در این عرصه، به عنوان بخش جداناپذیری از فرهنگ مان درآمده است که ما را در مسیر شناخت هر چه بیشتر خود، جامعه ی خود و فرهنگ کشورمان رهبری می کند  و در همین راستا به نقل قولی از لیلی نبوی اشاره می کنم که “جامعه ای رشد کرده است که به فرهنگ و ادبیاتش توجه بکند، و  چنین جامعه ای با چنین ویژگی، به سمت کمال می رود چرا که شناخت خود است که کمال می آورد.”

خاطره شیبانی، لیلی نبوی، مصطفی عزیزی از سخنرانان مراسم بودند و گروه نیمه ها نیز هنرنمایی کرد

خاطره شیبانی، لیلی نبوی، مصطفی عزیزی از سخنرانان مراسم بودند و گروه نیمه ها نیز هنرنمایی کرد

امیر مهیم را همه ما، به دلیل فعالیت های گوناگون فرهنگی هنری ادبی اش، بلاخص اجرای او در برنامه های دریچه های روبرو در شبکه آی تی سی کانادا می شناسیم و همان طور که اشاره کردم کتاب شعر  “سمفونی شب” ، چهارمین کتاب شعری است که از او منتشر می شود. این کتاب به گفته ی خاطره شیبانی مجموعه ای است از غزل، دو بیتی و چهارپاره و شعرهای نیمایی با تم تغزلی، اجتماعی و گاه سیاسی.

به عقیده ی خاطره شیبانی، “شعرهای امیر مهیم نه تنها پر از سودای عشق به میهن و خاک وطن است، بلکه نشان گر تعهد جداناپذیر شاعر با مردم و جامعه ی خویش هم هست.”  از دیدگاه او، زیباترین شعرهای امیر مهیم، شعرهای عاشقانه اوست که گرچه گاهی تلخ و  یأس آور است و گاهی  نوید بخش و آرام، اما تماما سرشار از زندگی است. او وجود شاعرانی چون امیر مهیم را، در سرایی دور از وطن مهم می داند، چرا که چنین شاعرانی تجربه شاعرانه شان  را در قالب واژه به یادگار می گذارند تا زبان فارسی در غربت نمیرد. مهاجرت و دور افتادگی از وطن، مهاجران ایرانی و  مخصوصا فرزندان آن ها را با خطر جدی میرایی زبان فارسی روبه رو می کند و اگر هم مهاجران،  زبان مادری را در خانه ها زنده نگه دارند، حوزه های زبانی گوناگون که شامل حوزه های ادبی و علمی و فرهنگی و اجتماعی است،  تنها به یک حوزه ی  زبانی که حیطه ی خانگی است تقلیل می یابد!

او سخنرانی خود را با  ذکر نقل قولی از شاعر کانادایی ای .دی.بلاجت، این گونه تمام کرد: “شعر یا حداقل شعری که مرا مجذوب خویش می نماید هرگز تعجیل نمی کند. واژه های چنین شعری با متانت در گوش می نشینند و نشانه هایی از وادی گمشده ای دارند که سرزمین خاطره های ما بوده اند. شعر متعالی هرگز تعجیل نمی کند. بارقه ای از خود باز می نمایاند، صبرمی کند، نوبت می گیرد و سپس اگر مجالی  دست دهد خیز می گیرد.”

رضا قاضی از دیگر سخنرانان برنامه بود. او ابتدا از بیوگرافی مهیم و شروع فعالیت های فرهنگی و هنری و پا نهادنش به عرصه شعر و قلم گفت: “امیر مهیم در بحبوحه ی دوران نخست پادشاهی پهلوی دوم در پایتخت پا بر عرصه ی وجود گذاشت. با توجه به کشمکش های سیاسی- اجتماعی پس از رضا خان و بر سلطنت نشستن شاه جوان، امیر مهیم هم چون کسان دیگر نوجوانی و جوانی پر تلاطمی را پشت سر می گذراند. شاید شرایط جو جامعه ی آن زمان که همراه با شور و شر نوجوانی و جوانی همراه بوده است، او را کنجکاو فعالیت های اجتماعی می کند که این جوشش درونی چند سال بعد به شعر تبدیل می شود. نخستین شعر او  در دوران دبیرستان، در هفته نامه سیاسی – اجتماعی فردوسی منتشر می شود. او همزمان با نوشتن شعر، به داستان نویسی هم روی می آورد. نشریه هایی از قبیل؛ تهران مصور، روشنفکر، اطلاعات جوان، اطلاعات هفتگی عرصه ی فعالیت های وی بودند.

امیر مهیم از تازه ترین کتابش رونمایی کرد

امیر مهیم از تازه ترین کتابش رونمایی کرد

رضا قاضی  سپس به بررسی شعر معاصر می پردازد و می گوید: شعر نو عصر طلایی خویش را می گذراند. نیما پیش از این ها قالب شکسته است، شاملو دوران پختگی شعرش را طی می کند. هوشنگ ابتهاج می نویسد، و سهراب مطرنم “شعر نقاشی” های خویش است. فروغ عصیانگر، متبلور زنی از تبار دیگر است. در سر سیاوش کسرایی توفانی در جریان است. فریدون مشیری لحظه های عشق رویایی خویش را با الفاظ تصویرگری می کند و یدالله رویایی “بر جاده های تهی” خویش قدم می زند. با همه این احوالات، و سال های جوشش و خروش شعر نو و شکسته و سپید و حجم، دوران مهبانگ تحول شعر فارسی.

امیر جوان ۲۳ ساله، شعرهایش بیشتر به اسلاف خویش گرایش دارد تا هم عصران خودش. مهیم در شهرهای تغزلی خود به وصف قالب شکسته و التیام نیافته خویش  و دوری از یار می پردازد، که  این غزل سرایی او  حتی تا  دورانی که جمعی از نویسندگان زیر نظر جلال آل احمد، کانون نویسندگان ایران  را در کافه فیروز واقع در خیابان نادری تهران پایه گذاری کردند ادامه می یابد.

او در آخر سخنرانی خود  از مهاجرت و دوری  مهیم از وطن و اقامت در خاک غربت و ادامه ی فعالیت هایش گفت: او  هشت سال پس از بهمن ۵۷، جلای وطن می کند و با وجود دوری از وطن و یک دوره سکوت در اوایل دهه ی هفتاد بار دیگر عشق و شور و شوقش لبریز می شود و کتاب دوم خود را پس از گردآوری به نشر افراز در ایران می سپارد و پس از سال ها غزل و قصیده سرایی، آرام آرام به شعر نو روی می آورد. او در غربت هم از پای نمی نشیند و به فعالیت های فرهنگی – اجتماعی، ادبی خود کماکان ادامه می دهد و به مدت چهار سال با رادیو صدای ایران تورنتو همکاری می کند و شعرهایش بیشتر رنگ و بوی سیاسی می گیرند  که این  تغییر در تم را می توان در شعرهای کتاب سوم او به نام “در هیاهوی سکوت” یافت. فعالیت های امیر مهیم در راستای شعر و ادب و هنر و فرهنگ تمام ناشدنی ست. او هرگز از پای نمی نشیند و برای شناساندن فرهنگ ایران زمین به جوانان دور از وطن “دریچه های رو به رو ” را می گشاید.

از دیگر سخنرانان برنامه، مصطفی عزیزی بود که  فکر می کنم  همه بلاخص  افراد آشنا به سینما و تلویزیون با او و کارهای او آشنایی دارند. یادم می آید که بچه بودم و صم و بکم می نشستم تا تلویزیون سریال “مسافر” را نشان بدهد. ارادت دو جانبه ی آقایان مهیم و عزیزی از آن جا پیداست که آقای مهیم یکی از شعرهای خود را تقدیم او کرده است. مصطفی عزیزی در سخنرانی خود به توضیح متن و انواع مختلف متن و استفاده های متفاوت آن پرداخت. سپس نقدهای مختلف ادبی را از نظر گذراند. همان طور که می دانیم  وقتی اسم نقد می آید با یک نقد مختص سر و کار نداریم و انواع و اقسام نقدها را می شود برای یک متن واحد از منزلگاه های مختلف برای ابزارهای مختلف به کار برد. او  بعد از توضیح تمامی این معانی و الگوها به نقدی از شعر امیر مهیم با استفاده از الگوهایی که برای حضار شرح داده بود، پرداخت .

در آخر گریزی می زنیم به نقل قولی از فروغ فرخزاد که می گوید:”کار هنری یک جور تلاشی است برای باقی ماندن و باقی گذاشتن خود.” و  شعرهای امیر مهیم در هر سبک و سیاق، با هر محتوایی که باشد، او را، افکارش را، دغدغه هایش را و اعتراض و احساساتش را  در بر دارند. و این حضور در شعرهای او من جمله شعری که در زیر می آوریم، نمایان است:

نه کویرم

که ستارگانش را

به رقابت با چشمانت فراخوانی

نه دریایی که حسرت همبستری  با اقیانوسی را داشته باشد

رودی روانم،

که با ماهیان رقصان در بسترش

به شادمانی نشسته است.