کلینتون و پس از او اوباما، هردو خواب آلود، در حالی که هرکدام یک فنجان قهوه در دست دارند وارد اتاق کار رئیس جمهور می شوند.
شهروند ۱۲۶۵ ـ پنجشنبه ۲۱ ژانویه۲۰۱۰

از سری خبرهای هفته گذشته:
*گروه پنج به اضافه یک درباره تحریم ایران تصمیم نگرفت.
*کلینتون گفت تحریم مقام های ارشد ایران مد نظرآمریکاست.
*آمریکا قصد ایران برای محاکمه هفت بهائی را محکوم کرد.
*آمریکا خشونت های دولتی در ایران را محکوم کرد.

کلینتون و پس از او اوباما، هردو خواب آلود، در حالی که هرکدام یک فنجان قهوه در دست دارند وارد اتاق کار رئیس جمهور می شوند. چند تن از سکرترها، مشاوران، فرماندهان نیروی هوائی و رئیس ستاد بزرگ ارتش آمریکا جلوتر آمده اند و مشغول خوردن قهوه هایشان هستند. با آمدن کلینتون و اوباما همه برای ادای احترام از جا برمی خیزند.

حاضران: گود مورنینگ میسیزکلینتون، گود مورنینگ مستر اوباما
کلینتون و اوباما: صبح بخیر آقایان (همه با اشاره رئیس جمهور می نشینند)
اوباما به سکرتر مخصوص خود: خبر خاصی هست؟
سکرتر: بله قربان، در افغانستان ۱۸ نفر از نیروهای ما در انفجار بمب کشته شده اند.
اوباما: یک بیانیه صادرکنید و اقدام دشمنان را محکوم کنید.
کلینتون: (نگاهی به اوباما می اندازد) فکر نمی کنید برای محکوم کردن زود باشد؟
اوباما: (یک قلپ از قهوه اش را می نوشد) مثل اینکه حق با هیلاری باشد. ممکن است مثل دفعه قبل نیروهای خودی اشتباهاً اینکار را کرده باشند. بنابراین محکومیت باشد برای وقتی که خبر تکمیل شد. (رو به سکرتر) خبر دیگری هم هست؟
سکرتر: این رئیس جمهور ونزوئلا ، ببخشید اسمش یادم رفته …
اوباما: چاوز
سکرتر: متشکرم قربان. بله این بابا دوباره علیه آمریکا نوطوق کرده…
اوباما: یک بیانیه صادرکنید و بنویسید که …
کلینتون: ببخشیدش قربان. این بابا نخودیه و برای اینکه بگه ما هم هستیم، همینطوری یک چیزی میگه…ارزش بیانیه صادرکردن و محکوم کردن را ندارد.
اوباما: حالا که تو وساطت می کنی باشد.(رو به سکرتر) فعلا ازگناهش صرفنظر می کنیم تا بعد. دیگر چه خبر؟
سکرتر: در ایران دوباره شش نفر را اعدام کرده اند.
اوباما رو به کلینتون: هرچی هیچی بهشون نمی گوئیم دست بردار نیستند.
کلینتون: باید قویاً محکومشان کرد.
اوباما: قویاً هنوز زود است. (رو به سکرتر) یک بیانیه صادرکنید و اینکار را با لحنی معمولی محکوم کنید.
سکرتر: بله قربان.
رئیس ستاد ارتش: قربان لااقل دستور بفرمائید اسم سران کشورشان را هم بنویسند و آنها را هم محکوم کنند.
اوباما: سران کشورکه طناب دار را نکشیده اند. در زندان اعدام کرده اند و اگر بخواهیم بیانیه را تند ترش کنیم، باید رئیس زندان را محکوم کنیم.
رئیس ستاد: از هیچی بهتر است. حداقل بفرمائید در بیانیه اسم رئیس زندان نوشته شود.
کلینتون: به نظر من اینکار صحیح نیست. خیلی وقت ها شکنجه گرها از روی عصبانیت یا برای اعتراف گرفتن خودسرانه زندانی ها را اعدام می کنند بدون اینکه به رئیس زندان بگویند، بنابراین صحیح نیست ما حقوق بشر را رعایت نکنیم و رئیس زندان بی خبر از همه جا را محکوم کنیم.
رئیس ستاد: جسارت است قربان، ولی مگر می شود در زندان بدون اجازه رئیس زندان شش نفر را اعدام کرد؟
کلینتون: در ایران می شود.
اوباما: مگر همین چند سال پیش نیروهای خودسر آنها، سریال قتل های زنجیره ای راه نینداخته بودند بدون اینکه به هیچ کس خبر بدهند؟
رئیس ستاد: اون مال چند سال پیش بود، الان مملکت صاحب دارد.
اوباما: همین دو سه ماه پیش هم در زندان کهریزک شان همان نیروهای خودسر سه نفر را وادار کردند مننژیت بگیرند و کشته شوند، بنابراین چرا ما بی خود و بی جهت روابطمان را با یک کشور تلخ کنیم.
رئیس ستاد: آخریک رئیس زندان عددی نیست که روابط دو کشور را تیره کند؟
کلینتون: شما نظامی ها به سیاست کمتر توجه دارید. اگر پس فردا همین رئیس زندان را فرستادند برای پیش برد مذاکرات هسته ای چی؟
رئیس ستاد: مگر روسای زندان از مسائل هسته ای هم سر درمی آورند؟
کلینتون: روسای زندان در ایران به خاطر اعتراف گرفتن هایشان، به تمام اسرار کشور آگاهند و از همه چیز سر درمی آورند.
اوباما: هیلاری درست می گوید. ممکن است چندی بعد لازم باشد، ما با همین رئیس زندان پشت یک میز بنشینیم و مذاکره کنیم. بنابراین اگر اسمش را در بیانیه بنویسیم و محکومش کنیم، با چه روئی توی چشم هایش نگاه کنیم؟
سکرتر: پس بیانیه را کلی بنویسم؟
کلینتون: جوری بنویسید که نه سیخ بسوزد، نه کباب.
سکرتر:بله قربان.
اوباما : خبر دیگری نیست؟
سکرتر: یک استاد دانشگاه به نام علی محمدی بر اثر انفجار بمب کشته شده و مقامات ایران گفته اند بمب گذاری کار آمریکا و اسرائیل بوده.
اوباما: (با پوزخند) عجب، فوراً فهمیدند؟
سکرتر: بله قربان. آقای لاریجانی رئیس مجلس ایران فرموده اند ما از عملیات تروریستی آمریکا و اسرائیل در ایران خبر داشتیم.
اوباما: (با خنده به کلینتون) می بینی هیلاری؟ این نتیجه پرچانگی های تلفنی تو و خانم لاریجانی است!
کلینتون: (می خندد) من تلفن کرده بودم حال و احوالی بکنم و طرز درست کردن هلیم بادمجان را از ایشان بپرسم که حرف توی حرف آمد. فکر می کردم این خانم دهانش قرص است و چیزهائی را که بطور خصوصی از من شنیده به شوهرش نمی گوید وگرنه به او نمی گفتم که ما می خواهیم آقای علی محمدی را ترورکنیم!
یکی از ژنرال ها: ایرانی ها مردمانی شوخ هستند، همه حرفهایشان را جدی نگیرید قربان.
کلینتون: می خواهید ما هم یک بیانیه شوخی برایشان صادرکنیم؟
اوباما: اصلا می دانید چیه؟ واگذارشان می کنیم به خدا. مقامات ایران آدمهائی مذهبی هستند و این برایشان بدترین مجازات است.
کلینتون: پیشنهاد بدی نیست. تا فردا صبرمی کنیم، اگر خدا کاری نکرد و بیانیه قبلی که صادرکرده ایم باعث تغییرکلی در اوضاع کشورشان نشد، فردا در یک بیانیه دیگر آنها را دوباره محکوم می کنیم. البته این مرتبه قویاً، طوری که بدبخت بشوند.
به دنبال این گفته، اول اوباما، سپس کلینتون از جا برمی خیزند و سایرین در حالی که ترسان و لرزان و زیرلب می گویند در آن صورت وای به حال ایران! اتاق کار رئیس جمهور را ترک می کنند.

آیا حافظ احمدی نژاد را می شناخت؟


خواجه حافظ شیرازی در یکی از غزل هایش سروده است که:
نه هرکه طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داری وآئین سروری داند.
و حالا بعد از هفتصد سال، خیلی ها می گویند شاید حافظ هم طرفدار جنبش سبز بوده است و چون حدس می زده که آقای احمدی نژاد هم یکروز شال سبز به گردن می اندازد، چنین شعری را سروده است؟!

تنها گلایه

خانم زهره الهیان، عضو کمیسیون امنیت ملی به پارلمان نیوز گفت در بازدیدی که از بند زنان زندان اوین داشتم، هیچ مورد شکایت جنسی در شکایات وجود نداشت و تمام این مباحث شایعه سازی بود که توسط معترضان و براندازان اشاعه داده شده بود.
وی افزود تنها گلایه زنان زندانی این بوده است که چرا برای دستگیری آنان از نیروهای خانم استفاده نشده؟
بدیهی است که خانم الهیان به زنان زندانی جواب داده اند که برادران پاسدار و بسیجی مثل پزشک محرم هستند و بنابراین اشکالی نداشته اگر آنها را هل داده یا بغل کرده و داخل ماشین انداخته باشند. و مسلم است که زنان زندانی هم جواب داده اند، اوا چه خوب، نمی دانستیم. بنابراین در اینمورد هم شکایتی نداریم!


مادران عزادار درپارک ها چه می کنند؟

مادران عزادار هم یواش یواش دارند برای دولت مشکلی می شوند. بیش از سی نفرشان را در پارک لاله گرفتند، پس از ۷۲ ساعت آزادشان کردند، این هفته نگذاشتند اصلا دور هم جمع شوند و و و…

یکی از مقامات مسئول که اول می گفت ولم کن آقا من مسئول نیستم ولی پس از خواهش و التماس ها و من بمیرم و تو بمیری های خبرنگار ما قبول کرد که یک کمی مسئول است، در مورد علت دستگیری این مادران گفت آقا پارک که جای عزاداری نیست، اونهم این عزاداری که این خانم ها می کنند. یک جوری ضجه می زنند که انگار چی شده!
این مقام اضافه کرد: همانطوری که می دانید، دولت آقای احمدی نژاد دولت مهرورزی است و برای کسی که کارش مهرورزی است، بسیار تلخ است که ببیند یک عده می آیند در پارک ها با صدای بلند گریه و زاری می کنند و حال دیگران را می گیرند.
این مقام یک کمی مسئول، به خبرنگار ما گفت پارک جای گردش و تفریح و الک دولک و جفتک چارکش است. بروید ببینید دیک نفر در حال گریه در این پارک می بینید؟ر آمریکا و اروپا وکانادا، مادرانی که فرزندانشان را در تظاهرات یا زندان ها می کشند، آیا می آیند توی پارک ها عزاداری کنند؟ این خانم ها اگر واقعاً قصدشان عزاداری است و نمی خواهند تظاهر به عزاداری کنند، بروند توی زیرزمین یا گوشه صندوقخانه شان و برای مردم فلسطین گریه کنند.
خبرنگار ما پرسید قربان برای کشته شدگان زلزله هائیتی چی؟ آنجا چهل پنجاه هزار نفرکشته شده اند. برای آنها اجازه هست گریه کنند؟

مقام نیمه مسئول در حالی که چپ چپ خبرنگار ما را برانداز می کرد گفت هرکس در هرکجای دنیا که کشته شود ما وظیفه داریم برای مردم فلسطین گریه کنیم.

این مقام سپس عکس یک پارک را از توی جیبش درآورد و به خبرنگار ما نشان داد وگفت من رفته بودم کانادا که از حسابهای بانکی ام احوالپرسی کنم و همین دیروز برگشته ام. ترا به خدا نگاه کنید، این یکی از پارک های ونکوور و نزدیک خانه من در این شهر است، پارک خیلی بزرگی هم هست. آیا شما یک مادر عزادار در اینجا می بینید؟ شاید فکر می کنید درکانادا کسی فوت نمی کند؟!
این مقام به خبرنگار ما گفت گریه و زاری این خانم ها در پارک تنها نتیجه اش این است که مردم دنیا خیال می کنند ما نمی دانیم پارک را برای چه می سازند. به این خانم ها بگوئید بروند در منزلشان گریه کنند، آبروی ما را جلوی مردم دنیا نبرند و قلب این دولت مهرورز را هم اینجور به درد نیاورند!



دلم برای آقا زاده ها کباب است!

خبرآنلاین از قول رئیس اتاق بازرگانی گزارش کرده است که بیشتر بدهکاران میلیاردی، آقازاده ها و مدیران دولتی هستند.
به خدا من جگرم برای این آقازاده ها کباب است. خودم اگر هزارتومن قرض داشته باشم شب تا صبح خوابم نمی برد این طفلکی ها که میلیارد ها تومان به بانکها بدهی دارند لابد صد هزار سال باید شب تا صبح بیدار باشند و غصه بخورند؟!

* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.