نامه خوانندگان
روح الله خمینی، به عنوان یک شارلاتان (کسی که آن نبود که ادعا می کرد)، با علم کردن اسلام، هیستریک مذهبی و انقلابی در کشور ایجاد کرد، و از این راه با شوراندن مردم علیه محمدرضاشاه و سقوط نظام شاهنشاهی حکومت را به دست گرفت. سپس با زدن و کشتن مخالفانش حکومت را به انحصار خود درآورد. بیش تر از چند ماهی از حکومت داری خمینی نگذشت که مردم به هوش آمده از هیستریک دریافتند که شعار “اسلام عزیز” خمینی به گفته خودش خدعه ای بیش برای تصاحب قدرت و حکومت نبوده است.
قرار نبود که با پیروزی انقلاب، حکومت به انحصار خمینی و صنف آخوند در آید و آیت الله و حجت الاسلام مانند مور و ملخ از در و دیوار هر اداره و سازمان دولتی بالا و پایین بروند. خمینی با دستیاری افرادی مانند شما، دکتر بهشتی و هاشمی رفسنجانی و انقلابی های هیستریک شده ای مانند رجایی، بهزاد نبوی، میرحسین موسوی و سعید حجاریان بر سر انقلاب ۲۲ بهمن همان آوردند که لنین و استالین با دستیارانشان بر سر انقلاب اکتبر مردم آزاد شده از حکومت تزاری روسیه آوردند. ملیون مذهبی و سکولار، مانند مهندس بازرگان و داریوش فروهر از دایره حکومت به بیرون رانده شدند. ابوالحسن بنی صدر، نخستین رئیس جمهور منتخب مردم مجبور به فرار از کشور گردید. حکومت فقاهتی که از جنبه حکومت داری، تفاوت چندانی با نظام های کمونیستی ندارد در ایران برقرار گردید.
آقای خامنه ای، حتمن جوکی را که از قول سفیر شوروی در نخستین سال پیروزی انقلاب بر سر زبان مردم افتاده بود را به یاد دارید: جناب سفیر به کرملینی ها گزارش داد که زندگی ایرانی ها با انقلاب شان همان وضع زندگی ما را پیدا کرده است. فرق آنها با ما در این است که ودکا را ما سر کار و در خیابان می نوشیم و این ها در خانه هایشان. اقتصاد دولتی آلوده به دزدی و حیف و میل، تقسیم شهروندان به خودی و ناخودی، تحمیل یک نوع تفکر در حوزه اندیشه و هنر، دیکته کردن طرز و روش زندگی به شهروندان، انحصار رسانه های دولتی در کشور و نظامی ـ امنیتی کردن جامعه در حکومت ولایت فقیه مصداق کاملی از نظام های کمونیستی دارد.
حکومت فقاهتی نشان داده است که جز ایجاد بحران برای مردم کشور هنر دیگری ندارد. حکومت فقاهتی، با تصاحب کارخانه ها، بانک ها، شرکت های خصوصی و تقسیم آنها میان چند ارگان دولتی، عملن اقتصاد کشور را به دست گرفت. بحران و رکود اقتصادی ایران از زمان قرار گرفتن منابع تولیدی و مالی کشور به دست حکومت آغاز گردید. اعدام، زندان و شکنجه شهروندان هم، سکه رایج حکومت فقاهتی برای خاموش نگهداشتن مردم گردید. خمینی، بدون دانش و کوچکترین درک و فهمی از توازن قوا و قواعد در نظام بین المللی، دو بحران با هزینه های گران جانی و مالی برای کشور به بار آورد. گروگان گیری دیپلمات های آمریکایی را با بلاهت کامل انقلاب دوم نام نهاد. خمینی برخلاف نظر فرماندهان ارتش و عقلایی مانند مهندس بازرگان، پس از پیروزی نیروهای ایران بر نیروهای صدام و راندن آنها از خاک ایران، صلحی را که همراه با پرداخت خسارات جنگی به ایران بود را نپذیرفت. در عوض، خمینی با امید به سرنگون کردن صدام، جنگ را به خاک عراق کشاند. سرانجام پس از کشته شدن هزاران جوان و بدون هیچ گونه پیشرفتی در جنگ برای سرنگونی صدام، خمینی به اجبار با زهر خوردن تن به پذیرفتن صلح داد. و اکنون، تحت توجهات عالیه حضرتعالی و در ۳۵ مین سالگرد انقلاب بیش از ده سال است که بحران برنامه هسته ای ایران و عواقب زیان بارش گریبانگیر مردم ایران شده است.
آقای خامنه ای، حکومت فقاهتی چه می خواست بمب اتم بسازد و چه این که در نظر داشت که تکنولوژی هسته ای ایران را به درجه و پیشرفتی برساند که هرگاه لازم شد بتواند بمب اتم بسازد، شما و مشاورانتان با راهی که برای برنامه هسته ای انتخاب کردید باید بپذیرید که متر نکرده پاره کرده اید.
نخستین قدم برای دست یافتن به تکنولوژی هسته ای این بود که ایران ساخت یک نیروگاه هسته ای را با آژانس بین المللی انرژی اتمی در میان بگذارد. ایران با ساخت قانونی نیروگاه هسته ای به نظر صاحب نظران ایرانی و خارجی از دانش و فن آوری آژانس انرژی اتمی بهره مند می شد و فن غنی سازی اورانیوم را در سطح %۳ تا %۵ با هزینه های بسیار کمتری به دست می آورد. کاری که هم اکنون با هزینه های گران سیاسی و اقتصادی و سال ها وقت گذرانی حاصل شده است. در این صورت اسراییل و آمریکا حق زبان درازی به ساخت هسته ای و غنی سازی اورانیوم در ایران را نمی توانستند داشته باشند. ایران برای به دست آوردن تکنولوژی هسته ای در ایران و نیروگاه هسته ای بازیچه روس ها نمی شد. آلمانی ها، انگلیسی ها و دیگر کشورها برای حفظ بازار محصولاتشان مجبور نبودند همدست آمریکا برای مقابله با ایران بشوند. ایران هم با تحریم فلج کننده اقتصادی روبرو نمی گردید.
آقای خامنه ای، حکومت فقاهتی به روال معمولش ـ گروگان گیری دیپلمات های آمریکا و ادامه جنگ با صدام ـ از روی نفهمی بی گدار به آب می زند. از همین روی ایران با آغاز ناشیانه برنامه هسته ایش بار دیگر مجبور به نشستن پای مذاکره با آمریکا و متحدانش گردیده است. هدف از مذاکرات با گروه ۱+۵ باز کردن گره تحریم اقتصادی می باشد. با تحریم های سفت و سخت اقتصادی کارخانه ها از کار افتاده اند، روابط بانکی و بازرگانی ایران با دیگر کشورها مختل شده است. فروش نفت، منبع اصلی درآمد دولت به خطر افتاده است. تورم و گرانی مواد و محصولات مورد نیاز امان مردم را بریده است. خواهی و نخواهی، شما دریافته اید که با این مسایل و مشکلات حیات حکومت ولایت فقیه به خطر افتاده است. از همین روی و به ناچار تن به مذاکره با گروه ۱+۵ داده اید. پس دیگر یک روز تأیید کردن مذاکرات و این که “نرمش قهرمانانه و مذاکره کنندگان بچه های خودمان می باشند” و روز دیگر منفی بازی در آوردن برای مذاکرات و مذاکره کنندگان “تیم مذاکره کننده بر حفظ حقوق هسته ای پافشاری نکرده است” چه معنا و مفهومی می تواند داشته باشد؟
شما چرا به فکر شانه خالی کردن از مسئولیت برنامه هسته ای افتاده اید؟
شما به عنوان ولی فقیه، شما مسئول مشکلات در رابطه با برنامه هسته ای، تحریم اقتصادی و نتیجه خوب و بد مذاکرات می باشید. راه دیگری برای شما وجود ندارد.
آقای خامنه ای، اگر فکر می کنید ضد و نقیض گویی های شما در رابطه با مذاکرات هسته ای ترفند و تزویری برای حفظ منزلت تان در پیشگاه مردم ایران می باشد، باور کنید اشتباه می کنید. رهبر حکومتی که با به کارگیری گلوله و زندان و شکنجه حکومت می کند منزلتی در پیش شهروندان ندارد. به فرض محال هم چنان که توده مردم ایران منزلتی برای شما قائل می بود، آن منزلت با گلوله های پاسداران و چماق های پیراهن سفیدها علیه مردم در تظاهرات سال ۸۸ شسته شد و از میان رفت.
کاسه و کوزه تحمیلاتی را که ایران در مذاکرات برای رهایی یافتن از تحریم اقتصادی حاضر به قبول آنها شده و در آینده هم خواهد شد، شما به هیچ وجه نمی توانید بر سر تیم مذاکره کننده بشکنید، چرا که ایرانیان و دولت های خارجی آگاهند و می دانند حرف اول و آخر در حکومت ولایت فقیه را شما می زنید.
تیم مذاکره کننده ایران برای این که موقعیت شفاف و قوی در برابر حریف داشته باشد، یعنی حرف و پیشنهادهای آنها را گروه ۱+۵ باور کنند، نیاز به پشتیبانی بی چون و چرای شما دارد. شما که اکنون جای روح الله خمینی نشسته اید، بجاست که جرأت او را داشته باشید، خربزه خورده اید، پای لرزش هم بنشینید!