این صفحه به بهائیان اختصاص دارد

مروری بر تعالیم آئین بهائی

 ( اقتباس ازآثار هوشمند فتح اعظم و دیگر نویسندگان بهائی )

 

بهائیان به اصل وحدت ادیان معتقدند و می گویند اساس ادیان الٓهی یکی است.  این اصل مهّم در آثار آئین بهائی اینگونه تشریح گردیده است:

“اساس دین الٓهی یکی است…هر یک از ادیان مقدسّۀ الٓهیّه که تا حال نازل شده به دو قسم است.  یک قسم روحانیّات است، معرفت اللّہ( شناخت خدا) است، موهبت اللّہ (بخشش الهی) است، فضائل عالم انسانی است، کمالات آسمانی است که تعلّق به عالم اخلاق دارد.  این حقیقت است.  و این اصل است.  و جمیع انبیای الٓهی به حقیقت دعوت کردند.  حقیقت، محبّت اللّہ است.  حقیقت، معرفت اللّہ است.  حقیقت، استفاضه از نفثات روح القدس است (بهره مند از الهامات الهی).  حقیقت، وحدت عالم انسانی است، الفت بین بشر است، دوستی است، عدل است.  حقیقت، مساوات بین بشر است.  جمیع انبیای الٓهی اینگونه تأسیس و ترویج کردند پس ادیان الٓهی یکی است.

  و قسم دیگر، که تعلّق به جسمانیات دارد، فرع است در آن به حسب اقتضاء زمان تغییر و تبدیل حاصل میشود.  مثل اینکه در شریعت تورات طلاق جائز، در شریعت مسیح جائز نه.  در شریعت موسی سبت بود در شریعت مسیح نسخ شد.  این تعلّق به جسمانیات دارد.  به حسب اقتضاء زمان تغییر و تبدیل می شود.  عالم امکان مثل هیکل انسان گاهی صحّت دارد وگاهی مریض است.  لهٰذا معالجات نظر به اختلاف امراض متفاوت است.  مراد این است که آن قسم از شریعت اللّہ که تعلّق به عالم جسمانی دارد تغییر حاصل می کند.  و این نظر به اقتضاء زمان است.

 … ملاحظه کنید که انسان از بدایت حیات تا نهایت در جمیع اطوار(حالات) یک شخص است.  همین طور دین اللّہ در جمیع ادوار(دوره ها) یک دین است.  انسان در بدایت جنین است بعد از آن طفل شیر خوار بعد از آن طفل، بعد به بلوغ می رسد و جوان می شود بعد به کمال می رسد بعد پیر می شود.  هر چند احوال و اطوار مختلف پیدا می کند لٰکن باز یکی است.  همینطور دین الٓهی یک دین است زیرا حقیقت است و حقیقت تعدّد قبول نکند.  به حسب ظاهر اختلاف دارد ولی باز انسان واحد است.  همین طور دین الٓهی هر چند ظواهر آن در ایّام انبیاء مختلف است لٰکن حقیقت واحد است پس باید به آن حقیقت متوسّل شویم تا کلّ ملل عالم متّفق شوند تا این نزاع و جدال بکلّی زائل شود جمیع بشر متّحد و متّفق شوند.”

بسیاری میپرسند که خدا یکی است و بشر یکی است پس چرا باید دین خدا یکی نباشد و کتاب های آسمانی متعدّد باشد.  نظیر چنین سئوالی را کسی از حضرت بهاءاللّہ، مؤسّس آئین بهائی پرسیده است.  در جواب چنین می فرماید:

“اینکه از نامه های آسمانی پرسش رفته بود، رگ جهان در دست پزشک دانا است، درد را می بیند و به دانائی درمان می کند.  هر روز را رازی است و هر سّر را آوازی.  درد امروز را درمانی و فردا را درمان دیگر.  امروز را نگران باشید و سخن از امروز رانید.  دیده می شود گیتی را دردهای بیکران فرا گرفته و او را بر بستر ناکامی انداخته.  مردمانی که از بادۀ خودبینی سرمست شده اند پزشک دانا را از او باز داشته اند.

این است که خود و همۀ مردمان را گرفتار نموده اند.  نه درد می دانند و نه درمان می شناسند.  راست را کژ انگاشته اند و دوست را دشمن شمرده اند.  بشنوید آواز این زندانی را.  بایستید و بگوئید، شاید آنانکه در خوابند بیدار شوند.

بگو ای مردگان!  دست بخشش یزدانی آب زندگانی می دهد، بشتابید و بنوشید.  هر که امروز زنده شد هرگز نمیرد و هر که امروز مرد هرگز زندگی نیابد…

بگو ای پسران خاک!  یزدان پاک می فرماید: آنچه در این روز پیروز شما را از آلایش پاک نماید و به آسایش رساند همان راه، راه  منست…و آسایش هنگامی دست دهد که هر کس خود را نیک خواه همۀ روی زمین نماید.  آنکه او آگاه، این گفتار را گواه که اگر همۀ مردمان زمین بگفتۀ آسمانی پی می بردند هرگز از دریای بخشش یزدانی بی بهره نمی ماندند.  آسمان راستی را روشن تر از این ستاره ای نبوده و نیست.”

اوّل هر سال بهار می آید و شکوفه به بار می نشیند.  زمان زمانی دیگر می گردد و بر این منوال می گذرد تا موسم تابستان و هنگام خرمن می شود میوه های خوشگوار بازار را پربار می کند.  کم کم خزان از راه می رسد برگ ریزان می شود و تا چندی نعمتهائی از تابستان باقی می ماند تا موسم زمستان و فصل بی برگی باغ و بوستان برسد و سرما و تنگدستی و برف و بوران همه جا را فرا گیرد و آن نیز بگذرد و باز نو بهاری تازه آید و این داستان تکرار میگردد.

نظر به گردش شب و روزکنید.  هر روز آفتاب دل افروز از شرق می دمد و کم کم بلندی می گیرد و چون به اوج خویش در آید تابش و حرارتش به حدّ کمال می رسد.  از آنجا رو به پائین می گراید و به مرور در افق غرب از دیده ها پنهان می شود و تاریکی همه جا را فرا می گیرد باز سپیده میدمد و همان آفتاب جهانتاب با جلال و جمال دیروزی بر آید و عالم را روشن نماید و سیر دیرین را دوباره آغاز کند.

داستان ادیان جهان نیز چنین می باشد.  مظاهر الٓهی یا پیغمبران همان آفتاب حقیقت اند که طلوع می کنند، مژدۀ نور می دهند و به اوج خود می رسند.  عالمی دیگر و تمدّنی دیگر و روزی دیگر می آفرینند. ولی به تدریج آئین روشنشان را پردۀ اوهام و تقالید پیروان می پوشاند و پندها و تعالیمشان را فراموش می کنند و تاریکی حیات روحانی جهانیان را به تدریج فرا می گیرد.  ظلمت غفلت از خدا و هوی’ و هوس اهل دنیا وغلبه سود جویانیکه با نام دین، صاحب منصب و مقام و قدرت و احترام می گردند به جائی می رسد که دیگر حتّیٰ اهل تقوی و پارسایان و عارفان ضعیف و ناتوان میگردند.  از این روی چون ظلمت به نهایت رسد همان آفتاب دوباره سر می کشد و از افقی تازه به نور افشانی می پردازد.  آیا ظلمتی که در این عصر ما است تدارک طلوع آفتاب جدیدی را نمی نماید؟  امر بهائی از همین نقطه آغاز می گردد.  تامطلبی دیگر شما عزیزان را به یزدان پاک میسپاریم.

خوانندگان عزیز، در صورتیکه راجع به این تعلیم یا دیگر تعالیم بهائی سئوالی دارید لطفا به طرق ذیل با ما تماس بگیرید

پیامگیر :     ۷۴۰۰-۸۸۲-۹۰۵         ،      ایمیل:  anyquestionsplease@gmail.com

وب سایت برای برخی از کتابهای فارسی بهائی  :     www.reference.bahai.org/fa