شهروند – علی شریفیان: امسال جشنواره بین المللی فیلم های مستند در سینمای بلور از ۲۴ اپریل تا چهارم ماه می برگزار می شود. در این دوره این جشنواره پر طرفدار مانند دوره های قبل، ده ها فیلم مستند کوتاه و بلند برای علاقمندان فیلم های مستند به نمایش گذاشته می شود. فیلم مستند ۶۰ دقیقه ای «پیش اجرایی برای مراسم اعدام» کار فیلمساز ایرانی ساکن مونترال، بهمن طاووسی، هم یکی از فیلم هایی است که در این جشنواره بین المللی تورنتو در روزهای جمعه ۲۵ و یکشنبه ۲۷ اپریل به نمایش در می آید.
این فیلم روایتی نیمه مستند، نیمه داستانی از عکس بسیار مشهور اعدام یک گروه ۱۱ نفره در کردستان ایران بعد از انقلاب اسلامی است. این عکس که «جوخه اعدام» نام گذاری شده، بیش از ۳۰ سال پیش گرفته شده و چند ماه بعد از انتشار آن در چهار گوشه جهان جایزه پولیتزر عکاسی را به خود اختصاص داد. گیرنده این عکس دلخراش که نشان از کشتار و خشونت از همان ابتدای تشکیل حکومت اسلامی است تا مدتها ناشناخته بود تا اینکه چند سال پیش معلوم شد عکاس این عکس جهانگیر رزمی است.
برای اطلاعات بیشتر در مورد این فیلم به یک مصاحبه مفصل و به مقاله ای که در گذشته در شهروند منتشر شده، مراجعه کنید.
خاطرات تلخ از ۵۸ اعدامی سال ۵۸ ، در کردستان بدست خلخالی
انسانهایی در حال اعدام توسط جنایتکاران اسلامی که در “پیش اجرایی برای مراسم
اعدام”، “شاهکار” آقای بهمن طاووسی به سخره کشیده شده اند.
فیلم “پیش اجرایی برای مراسم اعدام”، به پشتیبانی تنی چند از فعالین ………..در تورنتو به نماش درآمد.
…………..
گزارشی کوتاه:
چون همیشه، از روی “کنجکاوی”، در روز نمایش “شاهکار” آقای طاووسی، سری به دکان فیلم “اصلاح طلبان” در دانشگاه تورنتو زدم.
هوادران رژیم فراوان بودند؛ چشممان هم به جماله ی خانم ……… و همقطاران “منور” شد. برادران “دست اندرکار” هم شباهت عجیبی به متولیان مراسم عاشورای حسینی داشتند – صد رحمت به وزارت ارشادی ها! هیچکس، از “دست اندرکاران” نمیدانست و شاید هم “نمی توانست که بداند” که: موضوع فیلم چیست؟!؛ چه کسی برنامه را تدارک دیده؟؛ هزینه تهیه فیلم را کی پرداخته؟؛ چرا در سالن کذایی برگزار می شود؟؛ و چرا هیچکس “هیچی” نمیداند؟!
نکته قابل توجه این بود که “فیلم” بدون هیچ مقدمه ای شروع شد؛ و پس از اتمام “فیلم”، “هیچکس” هیچ توضیحی نداد! – برادر طاووسی هم “لالمانی” گرفته بودند.
باری، “فیلم” چیزی نبود جز به سخره کشیدن انسانهایی در حال اعدام توسط جنایتکاران اسلامی در کردستان.
در بهترین حالت می توان این “فیلم” را جزو پروژه های سیاسی-اطلاعاتی رژیم در خارج از کشور، آنهم در ۲۵ مین سالگرد کشتار ۶۷ به شمار آورد.
فرامرز شیراوند
…………………………..
خاطرات تلخ از ۵۸ اعدامی سال ۵۸ ، در کردستان بدست خلخالی
از وبلاگ : http://sarbaze-vatan.blogspot.com/2009/08/blog-post_3822.htm
مادرم گریه کن بر مزارم زار، که اینک زاری رواست،
فراوان گریه کن مادرم، سرشک خونینت بجاست
به آقای خلیل بهرامی خبر داده شده بود که یک قاضی(صادق خلخالی) – که ازدوستانش بود-، خیال دارد کردها را در سالن انتظار فرودگاه سنندج- مرکزکردستان- محاکمه کند.
درفرودگاه، وقتی که ۱۰ مرد دستنبد به دست روی نیمکت چوبی در برابر صادق خلخالی نشستند، آقای رزمی آماده، بیرون دادگاه صحرایی ایستاده بود. نفریازدهم مجروح بود و کنار در روی برانکاردی قرار داشت.
آقای بهرامی در یادآوری خاطراتش میگوید، قاضی عمامه اش را برداشت. کفشاش را درآورد. پایش را روی صندلی گذاشت. از پشت عینک زندانیان را برانداز کرد و نامشانرا پرسید.» قاضی اتهامات انتسابی متهمان را [چنین] برشمرد: قاچاق اسلحه،تحریک به شورش و قتل.
بهرامی میگوید: «هیچ مدرکی ارائه نشد. همه اش حدس و گمان بود.» پس از نزدیک به ۳۰ دقیقه، خلخالی یازده مرد را “مفسد فی الارض” اعلام کرد. چند نفری گریستند.
بهرامی همکارش، رزمی را فراخواند. “این شانس رزمی بود که آن روز با من آن جا بود.”
هردو میگویند، این جمع از کنار ۳۰ کارگر فرودگاه گذشت. جلوی همه رزمی میرفت.هر دو میگویند، در عقب، علی کریمی بود، یکی از محافظان شخصی قاضی، با کفشهای سفید، شلوار سفید، پیراهن سفید، عینک آفتابی و جلد تپانچه کمری. پس از تقریباً ۱۰۰ متر، یک مأمور، محکومان به مرگ را روی یک زمین خاکی ازحرکت بازداشت. همه اعدام کنندگان به جز یک نفر دور سرشان چفیه بستند.چهره های شیعیان و چشمان کردها اکنون پنهان شده بود.
به گفته دو خبرنگار، آقای کریمی از زندانیان خواست آخرین وصیت خود را بکنند. مردها چیزی نگفتند، همه ساکت بودند به جز یک نفر . [آن] عیسی پیروالی[بود] که به گفته بهرامی، برای نجات خود گریه میکرد. او ساندویچ فروشی بودکه عضو هیچ حزب سیاسی نبود فقط یک تفنگ داشت و متهم به قتل شده بود. رزمی میگوید: «او ترسیده بود. نمیتوانست بایستد» سربازان از یکی از زندانیان خواستند تا او را نگاه دارد.
اولین نفر سمت راست، ناصر سلیمی کارمند اداره بهداشت سنندج، دست راستش را روی سینهاش گذاشت. دستش باندپیچی شده بود. به گزارش روزنامه های آن زمان، در یک جنگ خیابانی مجروح شده بود.در برابر او تنها سرباز بدون چفیه، مسلسل اش را بالا برد.
سربازان به کریمی چشم دوختند. محافظ شخصی قاضی اسلحه اش را از جلدش بیرون آورد.عکاس میگوید، همه نمرده بودند. محافظ روی احسن ناهید، زندانی خوابیده روی برانکارد (دانشجوی پلی تکنیک)، خم شد و یک گلوله به سرش شلیک کرد. رزمی دوربینش را قاپید. کریمی به سوی بعدی رفت و به سویش شلیک کرد. دو خبرنگارمیگویند، او همین طور پیش میرفت – یک گلوله برای هر نفر (تلاش برای یافتن کریمی ناموفق بوده است).
جمیل نوره یکی از زندانیان نجات یافته آنروزها که قبل از اعدام با احسن ناهید در اسارت بوده در خاطرات خود(خاطرات یک شاهد زنده برای ثبت در تاریخ)چگونگی زخمی شدن
احسن ناهید که بر برانکاردی در روز پنجم شهریور تیرباران شد را در یکی از سایتهای اینترنتی انتشار داده است.
جمیل نوره علت زخمی شدن وی را تیراندازی پاسداران مراقبش در حین انتقال به زندان ذکر کرده است. جمیل در نقل خاطرات خویش همچنین مینویسد که شهریار،برادر کوچکتر احسن ناهید، (دانشجوی سال دوم پزشکی) و یکی از دوستانش بنام جمیل یخچالی، که هر دو جز اعدام شدگان سنندج هستند در یک اقدام حماسی با وجود نجات از مهلکه بخاطر احسن خود را دوباره تسلیم می کنند. جمیل ازقول احسن تعریف می کند که با وجود زخم ران و خون ریزی به فرار ادامه داده و در یک مزرعه خود را زیر شبدرهای آن مزرعه مخفی می کند. پاسدارها به مکانی که در آن مخفی شده بودند، رسیده و… ادامه این نقل قول از زبان احسن:
“آنها از ما میخواستند که خود را تحویل دهیم و ترسی[هم ازما] نداشتند، چون اطمینان داشتند که ما اسلحه نداریم . من هیچگونه حرکتی نمیکردم، گرمای زیاد زیر شبدر[ها] هم مرا آزار میداد و [هم]بی نهایت طاقت فرسا بود، بخصوص درد رانم آنرا ده چندان میکرد. جاشها[ جاش یا کره خر-اصطلاحی برای خائنین در زبان کردی است – پاسداران کرد] مشغول زیر و روکردن شبدرها بودند تا به شبدری که روی من بود رسیدند. آنرا کنار زده ومرااز زیر آن بیرون آوردند.
شهریار و جمیل با دیدن این صحنه، یعنی اسیرشدن من، از جایی که خود را مخفی کرده بودند، بیرون آمدند وخود را تسلیم کردند. آنها میتوانستند فرارکنند و خود را از این مخمسه نجات دهند، اما دست به این عمل نزدند. معلوم بود که نمیخواسنتد که من را تنها بگذارند. آنها را کتف بسته و من را با کمک عوامل رژیم به پاسگاه باز گرداندند، بلافاصله ما را به سنندج انتقال دادند. من را برای ” معالجه ” به پادگان سنندج آوردند.”
جمیل نوره در ادامه خاطرات خویش مینویسد:
حدود ساعت یک بعداز ظهر هنوز جو سکوت بر بازداشتگاه سایه افکنده و بی خوابی دیشب و نگرانی ازمحاکمات فرمایشی فضای زندان را کسل کننده تر کرده بود. زندانیان هر چند نفر در گوشه ای با همدیگر صحبت میکردند . ساعت ۲ تا ۳ بعد از ظهر . صدای بازشدن در اطاق بازداشتگاه سکوت را در هم شکست. پاسداری وسط در ایستاد. او کاغذی در دست داشت و از ماخواست توجه کنیم. ما ساکت و گوش به زنگ بودیم. گفت : این اسامی را که میخوانم خود را آماده کنند!!
و پاسدار نام ۱۱ تن از اعدامی های سنندج را از جمله احسن و شهریار ناهید از لیستش میخواند…..
اعدام ۱۱ نفراز اهالی شهرستان پاوه، ساعت ۲ و ۴۰ دقیقه بامداد ۲۸ مرداد ماه ۱۳۵۸ درزندان دیزل آباد کرمانشاه:
۱. عبداله نوری
۲. هوشنگ عزیزی
۳. محمد محمودی
۴. یداله محمودی
۵. حسین شیبانی
۶. هرمز گرجی بیانی
۷. مظفر فتاحی
۸. محمد عزتی
۹. محمد عزیزی
۱۰. اذرنوش مهدویان
۱۱. اصغر بهبود
اسامی ۷ تن دیگر از اعدامشدگان پاوه بامداد روز ۲۹/۵/۱۳۳۵۸، درمحوطه زندان دیزل آباد کرمانشاه:
۱. حاجی افراسیاب
۲. عبدالوهاب ملک شاهی
۳. عمادالدین ناصری
۴. عبدالکریم کریمی
۵. محمد نقشبندی
۶. عزیزمراد
۷. مراد ذوالفقاری
اعدام ۹ نفر درشهر مریوان، ساعت ۱۸ و ۳۰ دقیقه ۳ شهریورماه ۱۳۵۸:
۱. حسین مصطفی سلطانی
۲. امین مصطفی سلطانی
۳. احمد پیرخضری (کارمندبیمارستان)
۴. حسین پیرخضری (معلم)
۵. فایق عزیزی (عضوشورای شهرمریوان)
۶. علی داستان ( پیشمرگه )
۷. بهمن اخضری (پزشک و فیلمبردار)
۸. جلال نسیمی
۹. احمد قادرزاده اهل روستای درهتفی
اعدام۱۱ تن در شهرستان سنندج روز ۵ شهریور ۱۳۵۸ ساعت ۵ بعدازظهر ۲ تن ازانهامجروع بودند(احسن ناهید از ناحیه ران پا، با استفاده از برانکارد و ناصرسلیمی، از ناحیه دست راست).
۱. احسن ناهید
۲. شهریار ناهید
۳. جمیل یخچالی
۴. ناصر سلیمی
۵. عبداله فولادی
۶. مظفر نیازمند
۷. سیروس منوچهری
۸. اصغر مبصری
۹. مظفر رحیمی
۱۰. عیسی پیرولی
۱۱. عطا زند
اعدام ۲۰ نفر در شهرستان سقز ساعت ۷ بامداد ۶ شهریور ۱۳۵۸:
۱. احمد سعیدی
۲. قادربهار
۳. محمد بابامیری
۴. رسول امینی
۵. ناجی خورشیدی
۶. کریم رضائی
۷. انور اردلان
۸. سیف اله فیضی
۹. علی فخرایی
۱۰. عبداله بهرامی
۱۱. سیدحسن احدی
۱۲. محمد درویش نقرهای
۱۳. کریم شیرینی
۱۴. ابوبکر حمیدی
۱۵. احمد مقد م
۱۶. جلیل جمالزاده
۱۷. کشی زاده ــ
۱۸. محمد غفاری
۱۹. خاطرخطیبی
۲۰. ناصر حدادی
سقزـ خلیل بهرامی ـ خبرنگار اعزامی اطلاعات به کردستان: آیت الله خلخالی، دیروز وارد سقز شد و در محل تیپ سقز دادگاه صحرایی خود را برای رسیدگی به پرونده های دستگیرشدگانی که در حوادث سقز دست داشتند و حمله به تیپ سقز و به گردانهایی که از سنندج و کرمانشاه اعزام شده بودند حمله کرده بودند، تشکیل جلسه داد و به اتهامات ۲۰ نفر افسر و درجه دار ژاندارمری و ارتش و غیرنظامیان این حوادث رسیدگی کرد. عده ای از افسران و درجه داران موقعی که به پادگان حمله شده بود، سرخدمت حاضر نشده بودند که در نتیجه متهم به همکاری با مهاجمان شدند. تیرباران شدگان عبارتند از: ستوان دوم احمدسعیدی،ستوان دوم قادر بهادر، ستوان دوم قادر خطیبی، گروهبان یکم محمدپامیری،گروهبان سوم وظیفه ناصر حدادی، گروهبان یکم کادر رسول امینی، گروهبان سوم محمد غفاری، گروهبان سوم ژاندارمری ناجی خورشیدی، استوار دوم ژاندارمری کریم رضایی و غیرنظامیان انور اردلان، سیف الله فیضی، علی فخرایی، عبدالله بهرامی، سید حسن احدی، محمد درویش نقره ای، کریم شیریانی، ابوبکر صمدی، احمدمقدم و جلیل جمالزاده. حکم اعدام صبح امروز، در سقز به مرحله اجرا درآمد.(اطلاعات۷/۶/۱۳۵۸)
مادرم گریه کن بر مزارم زار، که اینک زاری رواست،
فراوان گریه کن مادرم، سرشک خونینت بجاست
شعر بالا ترجمه بیتی از چکامه کردی “دایه گیان” است که در آن روزها ماتم و غم شهریور۵۸، خطاب به مادران کردستان، زمزمه میشد
دایه گیان بگری له سه ر خاکم که وا شینم ده وی
زور بگریه دایه گیان فرمیسکی خوینینم ده وی
https://www.youtube.com/watch?v=kFueZfEaFGA