همکاری نسل قدیم و جدید تئاتر برون مرز، پدیده زیبایی خواهد بود
“مرضیه علی وردی” یکی از پرکارترین بازیگران تئاتر ایرانی در اروپاست. او بجز ایفای نقش در نمایش های ایرانی، در تئاتر آلمان نیز با کارگردان برجسته و مشهور آلمانی ” الکساندر بریل” همکاری داشته و در چندین اثر به زبان آلمانی، روی صحنه رفته است. علی وردی در سالیان اخیر، در جشنواره های تئاتر ایرانی در شهرهای کلن، هایدلبرگ و فرانکفورت، به عنوان بازیگر حضوری ثابت داشته و در بیشتر دوره ها هم زمان در دو اثر به ایفای نقش پرداخته است. بازی هنرمندانه و حضور پرتحرک او در نقش های متفاوت و در نمایش های مختلف؛ از تئاتر کودکان تا بزرگسالان، از او چهره ای شناخته شده در تئاتر برون مرز ساخته است.
مرضیه علی وردی متولد تهران است و بازیگری تئاتر را از دوره تحصیل دبیرستان آغاز کرده و آن گاه با عضویت و بازیگری در گروه تئاتر”آزاد” و نیز همکاری بازیگری در آثار نمایشی “کاخ جوانان” تهران، تئاتر را با جدیت دنبال کرده است. او از سال ۱۹۸۶ در کشور آلمان بسر می برد و بجز اشتغال در رشته تحصیلی خود ـ کمک دندانپزشکی ـ توانسته است در نمایش های زیادی روی صحنه برود. “آن که گفت آری، آن که گفت نه” اثر برتولت برشت به کارگردانی نرگس وفادار، “ننه انسی”، اثر زنده یا دکتر ساعدی به کارگردانی پرویز برید، “تقصیر” نوشته و کارگردانی فرهاد آئیش، “هیاهوی بسیار برای همه چیز” اثر داریو فو به کارگردانی فرهاد مجدآبادی، “خانه کوچک من” به کارگردانی منوچهر رادین، “شما کی هستید آقای فردین” و “آخرین دایناسور” به کارگردانی منوچهر نامور آزاد، “این شهر فرنگه” نوشته و کارگردانی نرگس وفادار از جمله نمایش هایی است که او به زبان فارسی در آن ها بازی کرده است. او در چندین اثر آلمانی مانند “عروسی خرده بورژوازی”، اثر برشت، ” لیلا و مجنون ” برداشتی از اثر نظامی گنجوی و “ماریا و ماگدالنا” هم بازی کرده و در نمایشنامه های رادیویی فرستنده های آلمانی نیز به ایفای نقش می پردازد. در گفت وگوی زیر با دیدگاه های او را در زمینه بازیگری و موقعیت و مشکلات تئاتر برون مرز آشنا می شویم.
ع. ص
خانم علی وردی، در حال حاضر به چه کاری در تئاتر مشغولید و کارهای اخیرتان را در کجاها به اجرا گذاشته اید؟
ـ در حال حاضر در دو نمایش به عنوان بازیگر مشغول اجرا در تور شهرهای آلمان و اروپا هستم و کماکان این اجراها ادامه دارد. نمایش”آخرین دایناسور” را منوچهر نامورآزاد کارگردانی کرده و خودش در آن بازی هم می کند و نمایش دیگر “شنل قرمزی و گرگ” نام داره که کاری است از نرگس وفادار.
در کارهای اخیر، به نظر بیشتر به سمت نمایش های کمدی رفته اید، این ژانری است که بدان علاقه مندید یا به خاطر شرایط خاص بیرون از کشور و محدودیت متن و اجرا آن را می پذیرید؟
ـ لزوما، من به اجبار توضیحات جامع تر برای این پرسش دارم. بله، در کارهای اخیرم نمایش هایی که به نام کمدی درج شده است، رو آوردم که البته تم، ریتم و سبک اصلی روی پایه کمدی بوده، اما فقط قصد خنداندن تماشاگران در کار نیست. چه بسا لحظات و دیالوگ هایی در نمایش وجود داره که باعث حزن و تاثر تماشاگران می شه که این هم غیرعادی نیست، زیرا زندگی واقعی اجتماع را به صحنه می کشیم که اشک و خنده پیوسته تعلق به زندگی روزانه ما انسان ها داره و اجتناب پذیر نیست.
ما تئاترورزان خارج از کشور به دفعات نمایش های درام و تراژدی به روی صحنه بردیم و شوربختانه با تعداد کم تماشاگران مواجه شدیم و تمام خستگی در تن مان مانده و با تجربه شیرینی روبرو نشدیم. نباید فراموش کنیم که مخاطب ما تماشاگران فارسی زبان خارج از کشوری هستند که با فرهنگ تئاتر و صحنه آشنایی حرفه ای دارند. متاسفانه بینندگان در غربت هستند و در ضمن در زمان پناهندگی با دنیای خستگی روحی و غم دوری از وطن دست و پنجه نرم می کنند. با توجه به این مطلب و با توجه به این که تئاتر بدون مخاطب و تماشاگر به نابودی هنر تئاتر خارج از کشور، و در نهایت به بی انگیزه گی و بی هویتی ما تئاترورزان می انجامه، چه بسا که بسیاری از هنرمندان قدیمی تئاتر ساکن در خارج از کشور به دلیل انفعال هنری تبدیل به یک انسان انزواطلب و افسرده شده اند که هیچ کاری جز انتقاد حق و ناحق به دیگر فعالان تئاتری ندارند و خود متاسفانه مبدل به فسیل های هنری شده اند که من نام این را بی هویتی اجتماعی و تراژدی هنری می نهم. در این شرایط دشوار، بدون حمایت مالی و معنوی از سوی تماشاگران فارسی زبان و همچنین همکاران هنری که خود دست از کار کشیده اند یا کم کاراند، واقعا به عنوان بازیگر لبخند بر لب آوردن تماشاگران کار سهلی نیست. ما به دلایل ذکرشده تمام پیام های نمایشی خود را در لایه طنز و با توجه به رعایت چهار چوب های حرفه ای نمایشی به ذهن تماشاگران می رسانیم. البته بدون هجوگوئی و نسخه پیچیدن…
در فستیوال های تئاتر ایرانی کلن و هایدلبرگ دیده ایم که شما طی چند روز، اغلب در دو (حتا در سه اثر) نمایش ایفای نقش کرده اید و بازی های خوبی هم ارایه داده اید، چگونه خودتان را این گونه، برای نمایش های متفاوت آماده می کنید؟
ـ اکثرا دو نمایش در فستیوال ها داشتم که طبیعتا احتیاج به انرژی و تمرکز بیشتر بوده و این دلایلش فقط و فقط عشق زیاد به صحنه و بازیگری ست و دیگر این که دست یاری رساندن به دیگر دوستان هنرمندم در جهت شرکت در فستیوال ها. چون اصولا ما در اروپا با کمبود بازیگر زن روبرو هستیم.
یکی از ویژگی های حضور شما در صحنه، پر تحرک بودن و انرژیک بودن تان است، نقش های پر دیالوگ و پر جنب و جوش! خودت این نوع شخصیت ها را در نمایش ها دوست داری و از نقش هایی مثل بازی یک شخصیت کم گو و افسرده … اجتناب می کنی، یا عموما این نقش ها متناسب با شخصیت واقعی ات و یا آن گونه که از نظر کارگردان ها به نظر می رسی به تو سپرده می شود؟
ـ اگر من در وهله اول متن نمایش را نپسندم به هیچ وجه موفق به انتقال روحی نقش به تماشاگران خود نخواهم بود و بنابراین شرط نخست، خودم باید عاشق پرسوناژ باشم تا توان انتقال به تماشاگران را داشته باشم. کاملا درسته، این نقش های نمایش های اخیر من بسیار پر انرژی، پرتحرک و پر دیالوگ بوده. البته این یک مسئله کاملا اتفاقی بوده. هیچ ارتباطی به شخصیت واقعی من نداشته و عمدی در کار نبوده. شرط اول یک بازیگر توانا و باتجربه ایفای نقش به غیر از شخصیت واقعی خودش است و این مغایر بودن شخصیت واقعی یک بازیگر و ارایه طبیعی شخصیت دیگر روی صحنه، کار بازیگر را دشوارتر و توجه تماشاگران را بیش تر به خود جلب می کنه.
غیراز تئاتر فارسی و ایرانی، در نمایش های آلمانی هم گویا ایفای نقش کرده اید؟ چه کارهایی را به زبان آلمانی اجرا کرده ای و اساسا چقدر تفاوت می بینی بین تئاتر آلمان و کارهای تئاتری ما و به ویژه تئاتر ایرانی برون مرز؟
ـ بله من در چندین نمایش به زبان آلمانی با گروه و کارگردان های حرفه ای آلمانی کار کردم که هر نمایش حداقل یکسال و بیش از چهل بار در تمام سطح کشور آلمان اجرا شده. اولین تجربه ام با هنرمند باتجربه آلمانی آقای الکساندر بریلAlexander Brill بود که نمایشش در تئاتر شهر فرانکفورت یک سال تمام با موفقیت روی صحنه بود. این اولین کار اشتراکی من و پسر هنرمندم “هادی خانجانپور” بود. در ضمن این نمایش عروسی خرده بورژوازی die Kleinbürgerhochzeit از برتولت برشت بود. بعد از این در نمایش(لیلی و مجنون) Leyla&Medjnun روایتی از نظامی گنجوی و فضولی، به فرم کاملا مدرن به کارگردانی آقای بریل و تئاتر پری فریTheaterperipherie که باز با همراهی پسرم که نقش مجنون را داشت و من در نقش مادر عشاق و روایتگر ایفای نقش کردم. این نمایش حدود ۲ سال روی صحنه بود و بیش از پنجاه شب اجرا شد.
در نمایش ماریا مگدلنا Maria Magdelena نیز با همکاری این گروه حرفه ای ایفای نقش کردم که باز این نمایش حدود چهل بار اجرا شد. من بارها با رادیو رسمی آلمان همکاری و ایفای نقش کرده ام. کماکان با گروه های آلمانی همکاری و نیز همکاری پشت صحنه ای دارم.
هنوز هم با گروه های آلمانی همکاری پشت و روی صحنه دارم زیرا من تجربه و تکنیک نو بازیگری و همکاری گروهی و روش های جدید اروپایی را آموختم و می آموزم.
در اروپا و بخصوص در آلمان چند جشنواره تئاتر ایرانی فعال است، از نظر شما نقش این فستیوال ها در حفظ هنر نمایش بین ایرانی ها و زبان فارسی چقدر دارای اهمیت است؟
ـ در آلمان در شهر کلن، هایدلبرگ و فرانکفورت به ترتیب سابقه زمانی که ذکر کردم برگزار می شه و همچنین فستیوال تئاتر نوپائی در لندن بر گزار می شه. گویا چند سالی است به صورت پوشش بسته و مختصر در پاریس در فستیوالی برگزار می شه و مکانی هست برای دیدار و تبادل هنری هنرمندان. متأسفانه کمتر تماشاگران غیرهنری در این فستیوال ها شرکت می کنند. عوامل متفاوتی باعث این کمبود تماشاگران عادی در فستیوال ها است از جمله دور بودن مردم ایرانی از فرهنگ تئاتر، کمبود امکانات مادی در جهت شبکه ی تبلیغاتی و بالا بردن کیفیت برنامه های فستیوال . البته ناگفته نماند که مسئولان فستیوال در انتخاب نمایش های قوی و حرفه ای همیشه دقت کافی را انجام نمی دهند و حتی گاهی انتخاب نمایش ها یک تصمیم گیری فردی و مصلحتی است که نتیجه اش مطلوب همگان نیست.
بین کارهایی که بازی کرده اید کدام کارها بیشتر مورد پسندتان بوده؟ شاید بهتر است بپرسم با کدام نوع از کارها بهتر رابطه برقرار می کنی و احساس بهتری در بازی با آنها داری؟
ـ در بین کارهایم من همواره بیشتر از کاری لذت بردم و احساس بهتری داشتم که پرسوناژهاش را دوست داشتم و ایفای نقش از زیبائی و پر کاری، خواب را از چشمانم ربوده و مرا با هشیاری کامل مجبور بر خلاقیت کرده. یکی دیگر از فاکتورهای مهم لذت از نقش و نمایش این است که نمایش پیام مفیدی را به تماشاگران به همراه داشته باشه، و دیگر فاکتور مهم این که با کارگردان و همکاران حس همیاری و دوستی داشته باشم نه حس رقابت و خودشیفتگی. تاکنون خوشبختانه اکثرا با همکاران گروه نمایش یار و همدل بودیم و از این جهت خود را یک برنده معنوی هنری می دانم و به این واسطه ی بازیگری و ارتباطات سالم و دوستی خوب خود را غنی حس می کنم.
باید بگم در این نمایش آخرم با همکاری آقای منوچهر نامورآزاد که کماکان در تور اجرای اروپا و امریکا همانند نمایش قبلی در راه هستیم، من بی نهایت از ایفاگری سه نقش متفاوت زن ها لذت می برم و سبب می شود خلاقیتم دو چندان شود. این را هم مدیون کارگردان با تجربه و دوست خوبم آقای نامور آزاد هستم.
برای این که کار تئاتر در خارج از کشور بیشتر مورد توجه ایرانیان واقع بشود و یا سبب رشد این هنر در میان خارج نشینان شود، چه پیشنهادهایی می توانی داشته باشی؟
ـ برای رشد و ثبات هنر تئاتر در میان خارج نشینان در وهله اول باید پشتیبانی مالی را از طریق عناصر سرمایه دار، یا سازمان های خیریه فرهنگی غنی کرد، زیرا عمده مشکل تئاترورزان فقدان محل تمرین، پرداخت مخارج و دستمزد هنرمندان، هزینه سالن و کمبود بودجه تبلیغات است. دیگر این که تشکیل اتحادیه تئاتربرون مرزی جهت تعلیم فن نمایش با زبان امروزی تئاتر، نظم دهی و برنامه ریزی با سیستم نوین است. البته به کیفیت نمایش ها چه از انتخاب پیس، انتخاب بازیگران، کارگردان و استفاده از نیروی جوان هنرمند است. تا زمانی که بعضی از هنرمندان قدیمی هموطن دست از تکبر و غرور بیهوده برندارند و قبول نکنند که زبان تئاتری نسل جدید را نیاموزند و خود را در دنیای سراب خدائی خود گم نکنند، کار به از این نخواهد شد. این ترکیب و همکاری نسل قدیم و جدید پدیده زیبائی خواهد بود.
هر ساله در جشنواره های تئاتر شاهد شما در کارهای کودکان هم هستیم که خیلی هم مورد توجه و استقبال خانواده ها و کودکان قرار می گیرد. بازی در کارهای نمایشی کودکان با بزرگسالان چقدر متفاوت است و اساسا چگونه خودت را در این تفاوت نقش ها پیدا می کنی؟
ـ بله، من همواره در کنار نمایش بزرگسالان هم چنین به موازات آن همکاری و بازی در کار کودکان و نوجوانان داشته ام. چون معتقدم این بذرپاشی تئاتری را بین نسل آینده باید انجام دهیم، هر چند پر زحمت و پر مشقت است . اما این امید وجود دارد که در آینده بتوانیم درو کنیم و علاقه مند به دیدن نمایش در نسل جدید، بیش از نسل کنونی افزایش یابد. اکثر همکاری های من در زمینه کودکان و نوجوانان با افتخار با خانم نرگس وفادار و همسرش آقای”پویازند “بوده.
خانواده شما تا جایی که می دانیم عموما در کار نمایش هستند، پسرتان چند سال قبل در یک کار به زبان آلمانی بسیار خوب درخشید. ایشان اکنون چه کارهایی را در زمینه تئاتر و هنر دنبال می کنند؟ هم چنین همسرتان نیز به هنر نمایش گرایش دارند و نیز فرزند دخترتان. یک جمع خانوادگی این چنین، چقدر روی کار هم دیگر تاثیر می گذارید؟
ـ خوشبختانه همیشه خانواده ام پشتیبان و مشوق من در ادامه فعالیت هنریم بوده اند. همسرم محمد خانجانپور همیشه یار و همراهم در پشت صحنه قسمت نور و تکنیک بوده. پسرم هادی خانجانپورکه تحصیلات دولتی دانشگاهی (تئاتر) خود را در آلمان به پایان رسانده در حال حاضر در زمینه بازیگری، نویسندگی و کارگردانی با موفقیت در آلمان مشغول به کار هست. هادی، پسرم هم همکار، هم مشاور هنری ام بوده و هست. دخترم شیما و همسرش همیشه پشتیبان من در کار تئاتری و همچنین در زمینه موزیک بوده و با صدای گرمش در نمایش ها مرا همراهی و کمک کرده اند. تردید ندارم اگر فاقد چنین پشتوانه خانوادگی می بودم، نمی توانستم به فعالیت بازیگری ادامه دهم.