این هفته چه فیلمی ببینیم؟

جینجر و رزا داستان دو دختر نوجوان است – جینجر و رزا – که در ١٩۴۵، سال بمباران اتمی هیروشیما، در لندن و در یک شب به دنیا آمدند و با هم بزرگ شدند، با این که خانواده ها دوست و همسایه بودند ولی پدر رزا خیلی زود خانواده اش را ترک کرد.  پدر جینجر یک شورشی روشنفکر است که طعم زندان را کشیده و به آزادی فردی و اجتماعی از تمام ابعادش اعتقاد دارد و آن آزادی شامل داشتن روابط متعدد با زنان دیگر جز همسرش هم می شود. ولی در چشم جینجر و رزا، پدرانشان قهرمانانی هستند که مجبورند ناله های مادرانشان را تحمل کنند و غرغرشان را بشنوند و به  همین دلیل هم  ترکشان می کنند. مادر رزا هیچ نقشی در زندگی اش ندارد و در جایی که جینجر می تواند با پدرش درباره همه چیز صحبت کند، نگرانی و عشق مادرش را به خود فقط دست و پا گیر می بیند.

ginger-&-rosa

حالا ١٩۶٢ است و دختران هفده ساله اند و دنیا در آستانه فروپاشی اتمی و همانقدر که جینجر خودش را وقف فعالیت های سیاسی و تظاهرات ضد بمباران اتمی می کند، رزا مجله مد می خواند و لباس های مادرش را می پوشد و پسرهای مختلف را می بوسد. با هم بسیار متفاوتند ولی خودشان هنوز این را نمی دانند. رزا، جینجر را با خود به کلیسا می برد و بعدتر جینجر برای  پدرش تعریف می کند. پدرش با شنیدن داستان ابرو بالا می دهد و می گوید: “متوجه هستی که خدا، پدیده ای اختراع بشر است؟” جینجر می گوید که می داند ولی آیا بهتر نیست که مردم به چیزی ایمان داشته باشند؟ و این که بعد از مرگمان چه می شود؟ پدرش جواب می دهد که تصور زندگی پس از مرگ، خرافات است و تنها منظور این است که انسان ها را با وقت محدودشان روی زمین خوشحال نگه دارند. تنها زندگی، همین است که الان تجربه اش می کنیم و به همین دلیل هم  هست که بهتر است قدر تمام لحظات را بدانیم و تا فرصت داریم زندگی کنیم. جینجر با عشق به کلمه کلمه ی حرف های پدرش گوش می دهد. دفعه بعد این جینجر است که رزا را با خود به قایق پدر می برد ولی وقتی می بیند که رزا مانند خودش شیفته پدرش می شود تازه می فهمد که اشتباه کرده. پدر از حس شاعرانه و زیبایی فضاهای کوچک می گوید و اضافه می کند به شرط  آن که کوچکی فضا انتخابی باشد. رزا که مجذوب حرف های او است منظورش را می پرسد و پدر توضیح می دهد که “مثلا سلول زندان یکی از زشت ترین انواع مینیمالیستی است.” رزا از روزهای زندان می پرسد،  پدر جینجر آهی می کشد و ادامه می دهد که “خشن و وحشیانه بود. اول لباس ها و اموالت را مصادره می کنند و اگر جرات داشته باشی اعتراض کنی، تمام تماس های انسانی ات را قطع می کنند. ولی بدترین چیز سلول انفرادی این نیست که مانند کودکی احساس بی پناهی می کنی، بدترین چیز این است که به باورهایت شک می کنی.” تمام مدت در کابین کوچک قایق، جینجر در سکوت گوشه ای می نشیند و به آنچه بین پدرش و بهترین دوستش می گذرد، چشم می دوزد.

چند روز می گذرد ولی چیزی در دوستی رزا و جینجر شکسته است. چیزی که جینجر نمی خواهد باور کند و چیزی که رزا به هر قیمتی می خواهد به دست بیاورد.

Ginger And Rosa فیلم خیلی خیلی خوبی است. ترکیب زیبایی از رابطه بین احساسات و سیاست و باورهای خودخواهانه و بلوغ.  بازی ها، مکالمات، همه و همه فوق العاده اند و بسیار ارزش وقتی را که برای دیدنش می گذارید، دارد.

http://www.youtube.com/watch?v=47yoVmZeff0

* مریم زوینی دانش آموخته رشته تغذیه است ولی کار او همواره ترجمه در حوزه ادبیات بوده و علاقه اش به ویژه به هنر سینماست.  هفت کتاب از ترجمه های او تا به حال در ایران منتشر شده است.