ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی ـ سیاسی، واقع شدن در چهارراه حوادث دنیا و دروازه پیوند غرب و شرق، در درازای تاریخ کهن خود شاهد هجوم، یورش و اشغالگری بیگانگان بسیاری بوده است. به عنوان مهم ترین اینها می توان از حمله اسکندر مقدونی، هجوم اعراب، حمله مغول و یورش اشغالگرانه آخوندهای تازی منش ضد ایرانی یاد کرد که به ناحق نام “انقلاب” برآن نهاده شد.
از میان سه مورد نخست، حمله مغول بیشترین اثر مخرب را بر روح و روان و رفتار فردی و جمعی ایرانی داشته است. کشتار عام و بیرحمانه مغولان غالب ایرانیان را به صورت افرادی ترس خورده، مرعوب، دارای ظاهر و باطنی متفاوت، تسلیم سرنوشت و قضا و قدری درآورد و روحیه سلحشوری، مبارزه جویی و ایستادگی در برابر ظلم ـ به گواهی شاهنامه فردوسی ـ را در آنها کشت.
عطاملک جوینی، نویسنده “تاریخ جهانگشا”، به نقل از یکی از جان به دربردگان قتل عام مردم بخارا، وضعیت کشتار وحشیانه مغولان را به کوتاه و جامع ترین وجه چنین توصیف می کند: «آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند». در مورد رعب و وحشتی که مغولان در مردم عادی پدید آوردند و روحیه
ترس و تسلیم پذیری ناشی از آن، اقبال آشتیانی در صفحه ۱۲۱ “تاریخ مغول” خود به نقل از ابن اثیر می نویسد: «مردی برای من نقل کرد که من با هفده نفر در راهی می رفتیم. سواری از مغولان به ما رسید و امر کرد که کتف های یکدیگر را ببندیم. همراهان من به امر او قیام کردند. به ایشان گفتم او یک نفر است و ما هفده [هجده] نفر، علت توقف ما در کشتن او و
گریختن چیست. گفتند می ترسیم. گفتم او الساعه شما را می کشد. اگر ما او را بکشیم شاید خداوند ما را خلاصی بخشد. خدا می داند کسی بر این اقدام جرأت نکرد. عاقبت من با کاردی او را کشتم و پا به فرار گذاشته نجات پیدا کردیم».
درکنار دو خصلت یاد شده در بالا، ایرانیان منش جمعی دیگری نیز در رویارویی با مهاجم و اشغالگر یافتند که با مقاومت منفعل مهاجم را یا می رانند و یا در خود تحلیل می برند. این خصلت وجه مشترک هر سه هجوم اسکندر، عرب ها و مغول ها بوده و در مورد حکومت آخوندی نیز همه شواهد حاکی از آن است که به همین ترتیب
رفتار می کنند.
حکومت آخوندی نیز با شناختی که از جامعه و مردم ایران دارد، ارکان اصلی حاکمیت خود را بر دو پایه ایجاد رعب و وحشت، “النصر بالرعب” و ترویج هرچه بیشتر خرافات و موهومات ـ ازجمله مثل قارچ روییدن حدود ۱۷۰۰۰ امامزاده ـ بنا کرده است. اما، جامعه یز به خلاف آنچه به نظر می رسد بیکار ننشسته و در عرصه
هایی مانند ملی گرایی، حجاب و پوشش بانوان و رفتار اجتماعی نسل جوان، کار حکومت را به عجز و ناتوانی کشانده است.
یکی از جلوه های این عجز و ناتوانی را در گفته های هفته گذشته آیت الله استادی، مدرس حوزه علمیه و امام جمعه قم می توان یافت. او در گفتگو با ماهنامه همشهری عملا به این عجز اعتراف می کند: «مشکل مهمی که گریبانگیر مملکت ما شده است این است که مسجدی ها قشر خاصی از مردم هستند. برای مثال یک شهری که بیش از ۵۰۰ هزار نفر جمعیت دارد و دستکم دو سوم آنها می توانند در مساجد و نمازجمعه ها شرکت کنند، در مهم ترین اجتماعات ما که مثلا نماز جمعه است فقط ۲۰ هزار نفر شرکت می کنند و ما هم افتخار می کنیم»!
آیت الله استادی در ادامه گفتگو در تبیین چرایی روگردانی مردم از نماز جمعه می گوید: «البته ناگفته نماند عدم استقبال و توجه چشمگیر جوانان و نوجوانان به مساجد و نمازهای جمعه تنها به خاطر این نیست که برنامه های سازنده وجود ندارند، بلکه این تنها یکی از عوامل است. اما عوامل فراوان دیگری هم هست که مردم را به طرف خود می برند و از شرکت در این مراسم های مذهبی دورمی کنند».
امام جمعه قم توضیح نمی دهد که این “عوامل فراوان دیگر” کدامند، زیرا خوب می داند که در رأس آنها باید به نفرت مردم از آخوند و مسجد اشاره کند. بنابر مثالی که آیت الله می زند، در شهری مذهبی مانند قم، که قاعدتا شمار شرکت کنندگان در نماز جمعه باید بیش از میانگین شهرهای دیگر باشد، تنها ۴ درصد از مردم (۲۰ هزار نفر در شهر ۵۰۰ هزار نفری) در نماز جمعه شرکت می کنند، اما این آمار دهی آیت الله استادی نیز خالی از گزافه گویی ترفندآمیز آخوندی نیست، زیرا جمعیت شهر قم بنابر سرشماری سال ۱۳۹۰ بیش از یک میلیون نفر است و نه ۵۰۰ هزار نفر. به این ترتیب، ۴ درصد مذکور در بالا به ۲ درصد کاهش می یابد. از سوی دیگر، آنچه بازهم آیت الله نمی گوید این است که همه همین ۲ درصد نیز با میل و رغبت شخصی در نماز جمعه حضور نمی یابند و بسیاری از آنان که حقوق بگیران یا اعضای خانواده وابسته به حکومت هستند به صورت الزامی و اجباری یا با اکراه به نماز جمعه می روند. اگر شمار اینان را نیز نصف جمعیت حاضر در نماز جمعه فرض کنیم، از ۴ درصد اعلام شده توسط آیت الله استادی بیش از یک درصد باقی نمی ماند.
بنابراین، بدون گام نهادن درمسیر تفریط، با جرأت می توان گفت که به استناد گفته آیت الله استادی، امام جمعه قم، شمار طرفداران حکومت آخوندی چیزی حدود ۱ درصد است!
* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی، ساکن اروپا و از همکاران شهروند است.
Shahbaznakhai8@gmail.com