نوشته: پاتریک کاکبرن

 

در ماه‌ گذشته توجه جهانیان به دو مورد اوکراین و غزه، چنان بود که نیروهای داعش (دولت «خلافت» اسلامی عراق و شام) با سکوت جامعه‌ی جهانی یک سوم خاک سوریه و یک چهارم خاک عراق را تا پایان ماه جولای تصرف کرده و شرایط دشواری برای مردم آن مناطق وضع کرده است. خلافت اسلامی طی بیانیه‌ای که بیست و نهم ماه جون منتشر کرد، آمار ذکر شده بالا را ارائه داد که بی تردید اکنون میزان سرزمین‌های تصرف شده توسط این گروه، بیشتر شده است.

همین آمار کافی است تا بدانیم خاکی که اکنون در اختیار داعش قرار دارد، از انگلیس بزرگتر است با جمعیتی حدود شش میلیون، جمعیتی که از کشورهای فنلاند، ایرلند و دانمارک بیشتر است. تنها بعد از مدتی کوتاه مبارزه با دولت بشار اسد در سوریه، نیروهای داعش که خود را القاعده سوریه می‌خواندند، موضع خود را چنان تحکیم کردند که یکی از نیروهای بزرگ، قابل

daesh-1

اعتنا و قدرت طلب بین نیروهای مخالف دولت بشار اسد به حساب آمدند.

داعش در سوریه با نام «جبهه نصرت» به مبارزه پرداخت که کشورهای غربی معتقدند نامی است مستعار برای القاعده۱. داعشی‌ها در منطقه‌ی نفت‌خیز دیرالزور پایگاه مستحکمی دارند و با اجرای قوانین شرعی، فرمانده‌ی سنی و هزاران نفر از مردم این منطقه را وادار به فرار از منطقه کردند. در شمال سوریه، رزمندگان داعش که پنج هزار نفر تخمین زده می‌شوند، با تانک، توپ‌خانه و زره‌پوش‌هایی که از نیروهای عراقی در موصل به غنیمت گرفته‌اند، جمعیتی بالغ بر نیم میلیون نفر از کُردهای ساکن کوبانی واقع در مرز ترکیه را محاصره کرده‌اند. در منطقه‌ی مرکزی سوریه، نزدیک به پالمیرا، نیروهای داعش با ارتش سوریه در جنگ است و با محاصره میدان گازی الشاعر که بزرگترین میدان گاز سوریه است، در یک حمله سریع و حیرت‌انگیز که حاصل آن مرگ بیش از سیصد سرباز و غیرنظامی بود، سرانجام پس از بارها عملیات نظامی، نیروهای سوریه توانستند میدان گازی مزبور را پس بگیرند، اما هنوز هم نیروهای داعش، کنترل بیشتر میدان‌های گاز و نفت سوریه را در اختیار دارند. خلافت اسلامی ممکن است که فقیر باشد و در انزوا، ولی درآمد چاه‌های نفت و کنترل جاده‌های مهم سوریه و هم‌چنین چپاول اموال مردم، درآمد قابل توجهی برای آنان رقم می‌زند.

زاده شدن دولتی جدید، مهم‌ترین تغییر پس از پیمان سایکس ـ پیکو۲ در جغرافیای سیاسی منطقه خاورمیانه است. این همه تحول در منطقه، زنگ خطر اندکی را برای جهانیان و بخش‌هایی از سوریه و عراق که هنوز در اختیار داعش نیستند، به صدا درآورده است. برخورد سیاست‌مداران و دیپلمات‌های جهان با نیروهای داعش چنین است که انگار آنها شورشیان بادیه نشینی هستند که عملیات‌شان از ورای بیابان‌ها سهمگین به نظر می‌رسد؛ آنها پیروزی‌های بزرگی به دست می‌آورند و بعد از مدتی هم عقب‌نشینی می‌کنند و به پایگاه‌های خود بازمی‌گردند. این بازگشت، بی‌تردید همراه است با تغییر شرایط موجود که بسیار اندک می‌باشد. می‌شود چنین پنداشت، اما واقعیات روز چیز دیگری را نشان می‌دهد؛ داعش هر روز قلمرو دیگری را به فتوحات خود می‌افزاید و به زودی شاید از مرز ایران تا مدیترانه را در بر بگیرد.

سرعت زیاد و حیرت‌انگیز برپایی خلافت اسلامی، سران کشورهای غربی را امیدوار کرده که سقوط آنها هم به احتمال با همین سرعت و ناگهانی رُخ خواهد داد. شواهد موجود اما نشان می‌دهد که این تصورات از جمله ضعیف‌تر شدن داعش در طی روزهای آینده و بازگشت به پایگاه‌ خود، ساده انگاشتن و واهی اندیشیدن است. آنچه ما شاهد هستیم، استقرار و پیروزی‌های هر روز بیشتر این گروه تندرو اسلامی است؛ هیچ نشانه‌ای از سامان‌ یافتن دوباره نیروهای نظامی عراق که به طور ذلیلانه فرار را بر قرار ترجیح داده‌اند در دست نیست، هنوز نشنیده یا ندیده‌ایم که ارتش عراق حتا یک ضدحمله علیه داعش داشته باشد. در سوریه هم نیروهای مخالفی که توسط نیروی هوایی سوریه سرکوب شده‌اند و حتا گروه چریکی احرام الشام، در برابر داعش شکسته خورده و اکنون خود را تحت فشار دو نیروی داعش و سوریه می‌بینند.

کارن کوئینگ ابوزاید، عضو کمیسیون تحقیق سازمان ملل در مورد سوریه، می‌گوید: هر روز تعداد بیشتری از شورشیان سوریه، در مقابل نیروهای داعش خود را ضعیف احساس می‌کنند و به نوعی به آنها می‌پیوندند: شاهد آن هستند که “آنها برتر از خودشان هستند، آنها قوی هستند، آنان هر روز پیروز جنگ‌اند، هر روز قلمرو تازه‌ای به دست می‌آورند، پول دارند، می‌توانند ما را آموزش دهند”.

برای دولت سوریه این خبر، خبر خوبی نیست. چرا که در سال ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ دولت در برابر شورشیانی که مانند داعش سازمان یافته و آموزش دیده نبودند، شکست خوردند. اکنون با شرایط موجود، به طور واقعی مانع شدن از حرکت داعش و گسترش خلافت اسلامی، کاری‌است بس دشوار. خلافتی که به سوی غرب گسترش می‌یابد.

سقوط موصل در روز دهم جون، زمانی که کامیون‌ها رزمندگان داعش را به منطقه وارد کردند و موصل فرو ریخت، مردم بغداد را که فاصله چندانی با موصل ندارند وارد شوک کرد، اما داعش به جای حمله به بغداد، راهی انبار شد که قریب به اتفاق مردم‌اش سُنی مذهب هستند و در کرانه‌ی رود فرات قرار دارد. در بغداد که بیش از هفت میلیون جمعیت دارد و بیشتر آنها هم شیعه می‌باشند، مردم به خوبی می‌دانند که در صورت سقوط شهر، چه چیزی در انتظارشان است؛ از مردان مسلح، قاتل و تا بن دندان مسلح داعش، توقع رحمت و بخشش برای شیعه مذهب‌ها، پنبه در خواب دیدن شتر است. نیروهای ضد شیعه، به احتمال قوی کاری خواهند کرد که تاکنون رخ نداده و نقطه تاریکی در تاریخ خواهد شد. یکی از زنان شیعه در بغداد می‌گوید: “نخست با فروپاشی ارتش تهدید شدیم، اما با این وجود ما بغدادی‌ها ظرف سی و پنج سال گذشته به شرایط بحرانی عادت کرده‌ایم”. با وجود آن که نیروهای داعش در آستانه‌ی دروازه‌های بغداد هستند، سیاست‌مداران عراقی سرگرم بازی‌های سیاسی هستند و یافتن جانشینی برای نخست‌وزیر بی اعتبارشان، نوری مالکی.

یکی از وزیران پیشین عراق می‌گوید: “شرایط امروز بیشتر سوررئال هست تا واقعیت. هر گاه با هر یک از رهبران سیاسی صحبت می‌کنی، آنان چنان حرف می‌زنند که انگار نیمی از کشور از کف نرفته و در اختیار نیروهای داعش نیست!”.

نیروهای داوطلب پس از فتوای آیت‌الله سیستانی، راهی جبهه‌های جنگ با داعش شدند، اما آنان اکنون بازگشته‌اند و در خانه‌های‌شان هستند. اینان شکایت می‌کنند که همیشه نیمه گرسنه بودند و وادار می‌شدند که از سلاح خود استفاده کنند و بهای گلوله و ادوات جنگی مصرف شده را هم پرداخت کنند. تنها ضد حمله ارتش عراق و نیروهای شبه‌نظامی، علیه داعش روز پانزدهم جولای در یورش به تکریت اتفاق افتاد که با تلفات و شکست سنگینی همراه بود. هیچ نشانی نیست که ماهیت ناکارآمد ارتش عراق تغییر کرده باشد. “تنها یک هلیکوپتر در پشتیبانی هوایی از نیروهای زمینی تکریت به کار برده شد و در حیرت هستم و نمی‌دانم که چرا صد و چهل هلیکوپتری که اخیرن برای ارتش عراق خریداری شده، استفاده نشد؟”

به احتمال زیاد پول صد و سی و نه هلیکوپتر دیگر را به جیب زده‌اند. موضوع فساد مالی در دنیا و بویژه بین سیاست‌مداران و بر کرسی قدرت نشستگان، کم نیست، اما کمتر کشوری مانند عراق درآمد بیش از صد میلیاردی حاصل از فروش نفت دارند تا بتوانند آن را چپاول کنند. گویا تنها هدف سیاست‌مداران رسمی، به جیب زدن هر چه بیشتر از درآمد نفت کشور بوده است. آنها هیچ کاری برای رفاه مردم انجام نداده‌اند. اگر در جایی اندکی کار رفاهی شده، در رقابت با نیروهای جهادی بوده که شبکه کمک‌رسانی خود را برای جلب هوادار در گوشه و کنار کشور می‌گسترانند.

در مواجهه با شکست اکثریت شیعه در عراق، آنها باور ویژه‌ای دارند که اگر درست باشد، شرایط بغداد آن چنان که خطرناک به نظر می‌رسد هم نیست. آنان استدلال می‌کنند که اهل سنت در حرکتی اعتراضی دست به بی عملی زده‌اند و داعش هم از این برخورد، کمال استفاده را برده است. اهل سنت، در اعتراض به سیاست‌های ضد سنی مالکی از هرگونه اقدامی خودداری می‌کنند که اگر مالکی برکنار و جانشینی دیگر برای او برگزیده شود، به احتمال با آنها وارد پیمانی خواهد شد مانند کردها؛ خودمختاری در منطقه‌ای از خاک عراق و تقسیم قدرت. اگر چنین شود، قبایل سنی، افسران سابق ارتش و بلند پایگان حزب بعث که فرصت لازم برای حمله داعش را فراهم کرده‌اند، در وحدتی نانوشته، علیه داعش دست به مبارزه خواهند زد. با این وجود، نشانه‌های موجود حکایت شرایطی است غیر از این. شیعه‌ها در تمام سطوح به چیزی باور دارند که بیشتر افسانه‌ای است؛ داعش ضعیف است و اگر سنی‌های میانه‌رو به هدف خود برسند، آنان را نابود خواهند کرد. این باور گاهی چنان در برخی از مردم مؤثر بوده است که کسی به من گفت: “در حیرت هستم که نیروی داعش در واقعیت وجود داشته باشد”.

متأسفانه، داعش نه تنها وجود دارد که نهادی است کارآمد و بی رحم که قصد درنگ برای همکاری با اهل سنت که به احتمال به آنها خیانت خواهند کرد، هم ندارد. در موصل از همه‌ی مخالفان خواستند که یا با خلافت اسلامی سوگند وفاداری بخورند و لبیک گوی خلیفه باشند و یا سلاح‌های خود را زمین گذاشته تحویل مأمورین خلافت اسلامی دهند. در اواخر ماه جون و اوایل جولای، بین پانزده تا بیست افسر دوران صدام حسین از جمله دو ژنرال را زندانی کردند. به همه‌ی کسانی که در خانه‌شان تصویری از صدام داشتند اعلام شد که عکس‌ها را نابود کنند و در غیر این صورت، در انتظار عواقب کار خویش باشند. این برخوردها نشان از درستی پیش‌بینی کارشناسان شیعه ندارد. ایمان التمیمی، یکی از کارشناسان امور جهاد اسلامی گفته است: “بی تردید، بقیه ارتشی‌های سنی مذهب توان آن را خواهند داشت که در بسیجی همگانی علیه نیروهای داعش به مبارزه بپردازند و پیروز هم بشوند. چنین کاری ممکن است. ارتشی‌ها چنان برق‌آسا عمل خواهند کرد که فرصت تقویت نیرو برای داعش باقی نمی‌گذارند”. او هم چنین اشاره می‌کند که بخش نظامی میانه‌رو اهل سنت که مخالف مالکی هستند، در مواجهه با داعش در هجوم به مسیحیان، کاری نکردند. مسیحیان به ناگزیر می‌بایست یا مسلمان می‌شدند و جزیه پرداخت می‌کردند، یا خانه و کاشانه‌ی خود را ترک می‌کردند و جان خود را نجات می‌دادند و یا کشته می‌شدند. سرنوشت اعضای سایر گروه‌های اجتماعی هم به جرم شیعه یا مشرک و کافر بودن زندان، شکنجه و یا مرگ بود. زمان مقابله با داعش زمانی فرا می‌رسد که نیروهای مخالف دولت عراق و سوریه که مخالف داعش هم هستند، در رویکردی شاید ناممکن، با هم متحد و وارد چالشی بزرگ شوند.

شیعیان عراق، برای فروپاشی ارتش و از هم پاشیدگی آن توجیه دیگری هم دارند؛ آنها معتقدند که کُردها از پشت به آنها خنجر زده‌اند. به این ترتیب گناه اضمحلال ارتش را به گردن کردها می‌اندازند. مالکی ادعا می‌کند که اربیل، پایتخت اقلیم خودمختار کردها، پایگاهی مستحکم برای داعش، بعثی‌ها، القاعده و سایر تروریست‌ها شده است. بسیارانی از مردم این ادعا را پذیرفته‌اند و به همین دلیل فکر می‌کنند که شکست و بی عملی نیروهای امنیتی که شامل سیصد و پنجاه هزار سرباز و ششصد و پنجاه هزار پلیس می‌شود، نه به دلیل میل به مبارزه نداشتن که به خاطر خیانت کُردها است. با این وجود، شاید خردمندان شیعه به خوبی بدانند که در صورت حمله داعش به بغداد، آنان هیچ هم پیمانی میان دیگر نیروها ندارند. داعشی‌ها و سنی‌های هم‌پیمان آنها، از ضعف این چنینی ارتش عراق حیرت‌زده هستند. در چنین شرایطی، احتمال این که سنی‌ها منطقه خودمختار، حضور در مسندهای کاری بیشتر و بهره‌مندی از درآمد نفت را پذیرا باشند، اندک است. اکنون آنها در موقعیتی هستند که خواهان قدرت در سراسر عراق می‌باشند.

اکنون بغداد در فضای جنگی تلخ قرار دارد و شبیه است به شرایط لندن و پاریس در سال‌ها ۱۹۳۹ و ۱۹۴۰ که شاید دلیل آن هم یکی باشد. بعد از سقوط موصل، مردم سایه جنگ را مانند ابری تیره، بالای سر خود احساس می‌کنند. ترس از جنگ، زندگی را نه تنها تلخ که امید را از آنان ربوده است. البته هنوز هم عده‌ای هستند که معتقدند، چنین اتفاقی رخ نخواهد داد. زندگی در بغداد، بدتر از آنی هست که بوده است. سال‌ها است که بغداد در وحشت و ترور و کشتار زندگی می‌کند، اما اکنون هراس بیش از هر چیز در مردم رخنه کرده است. با این وجود، شکلی معین از حمله ارتش؛ مستقیم یا غیرمستقیم، زمانی رخ خواهد داد که داعشی‌ها در اندیشه مستحکم کردن جای پای خود در مناطق اشغالی باشند. داعش، این پیروزی‌ها را رحمت خدا می‌داند و سرزمین‌های اشغالی را خاک الله که اکنون از دست مشرکین نجات یافته‌اند. ترجیح آنها کشتن شیعیان است به جای هرگونه گفت وگو با آنها. یعنی همان کاری که در موصل کردند. برخی از رهبران شیعه بر این باورند که در موقع لازم، ایران و آمریکا با مداخله خود، بغداد را از خطر سقوط نجات خواهند داد، اما شواهد نشان می‌دهد که هر دو قدرت یاد شده، رغبتی به مداخله برای پشتیبانی از دولت ناکارآمد عراق ندارند.

رهبران شیعه عراق انگار باور ندارند که تسلط و قدرتی که با حضور آمریکا و سقوط صدام به آنها سپرده شد، امروز به آخر رسیده است و باید صحنه را برای بازیگران دیگری ترک کنند. ناشایستگی و فساد شیعیان موجب ترک قدرت شد و از سوی دیگر هم شورش سنی‌ها در سوریه موجب شد که موازنه‌ی قدرت به سود سنی‌های عراق به هم بخورد. سه سال مبارزه در سوریه و سرانجام پیروزی داعشی‌های سنی در عراق، می‌تواند سرنوشتی دیگر برای بشار اسد و دولت سوریه، رقم بزند. تاکنون، بشار به آرامی توانسته است نیروهای مخالف خود که ضعیف هم هستند را به عقب‌نشینی وا دارد: در دمشق و مناطق اطراف آن، کوه‌های قالامون، حاشیه مرز لینان و حمص، نیروهای دولت بشار پیشرفت‌هایی داشته‌اند که اکنون به محاصره شهر حلب منتهی شده است، اما ضعف نیروهای بشار در واحدهای زمینی، بر کسی پوشیده نیست. در این معنا، نیروی زمینی سوریه تنها توان مبارزه در یک جبهه را دارد و نمی‌تواند در آن واحد در چند جبهه مبارزه کند. تاکتیک دولت بشار اکنون این است که مناطق تحت نفوذ مخالفین را با آتش سنگین توپخانه و بمباران هوایی مورد حمله قرار دهد و آنان را ناگزیر به فرار و یا تسلیم کند. اکنون بیشتر مناطق تحت نفوذ مخالفان، گستره‌ای عظیم از خرابی‌های ناشی از حمله‌های موشکی، بمب و توپ‌های دور بُرد است. اما ورود تعداد زیاد نیروهای مسلح رزمندگان داعش که از پیروزی‌های خود در عراق، مسرور و مغرور هم هستند، چالش بزرگ و خطرناکی برای نیروهای بشار خواهد بود. در اواخر ماه جولای، داعش دو پادگان مهم سوریه را تصرف کرد که با این اقدام، غیرواقعی بودن تئوری توطئه که توسط سایر نیروهای مخالف اسد و دیپلمات‌های غربی پشتیبان آنها، بیان شده است، حتمی می‌شود؛ اینان معتقدند که بشار و داعش با هم در یک جبهه می‌باشند.

این امکان وجود دارد که اکنون نیروهای داعش حمله به حلب را بر بغداد ترجیح دهند. چرا که هدفی آسان‌تر است و کمتر هم توجه و مداخله‌ی احتمالی نیروهای بین‌المللی را برمی‌انگیزاند. این شرایط می‌تواند غرب و هم پیمانان‌شان؛ قطر، عربستان سعودی و ترکیه را در سردرگمی کامل سیاسی و نظامی قرار دهد. چرا که هدف اصلی غرب و همراهانش سرنگونی بشار بوده و هست. در این شرایط اما، اگر بشار سقوط کند، جای خالی او را بی تردید، داعش که اکنون بزرگترین و قوی‌ترین نیرو در سوریه است، خواهد گرفت. موقعیت اکنون سوریه همانی است که در بغداد؛ غربی‌ها با عدم حمایت به موقع خود از رهبران شیعه، موجب شدند که داعش و نیروهای تندرو آن چنان پیش بروند که اکنون حرف اول در عراق را آنها می‌زنند. رؤیای روی کار آمدن دولتی فرهیخته و طرفدار غرب، تبدیل شده به کابوسی بزرگ برای غرب و هم پیمانان آنها در منطقه. شاید غرب در فکر سامان و سازمان دهی نیروی سومی است که بتواند هم علیه داعش بجنگد و هم علیه بشار!

البته، دیپلمات‌های غربی به طور خصوصی اعتراف می‌کنند که چنین نیرویی در حال حاضر وجود ندارد. ایمان التمیمی، ضعف هر روزه‌ی نیروهایی که غرب از آنها حمایت می‌کند را تأیید می‌کند. او می‌گوید: مسلح کردن این نیروها هم سودی نداشته است. غرب و عربستان سعودی، رهبران اردن را تحت فشار قرار می‌دهند تا به عنوان سکوی حمایتی از نیروهای تحت حمایت غرب باشند که تاکنون با پاسخ سرد اردنی‌ها مواجه شده‌اند. اردن نیز توسط داعش تهدید شده است. یکی از روزنامه‌نگاران اردنی می‌گوید: در شرایط کنونی، بیشتر مردم اردن خواهان پیروزی بشار بر نیروهای مخالف و به ویژه داعش می‌باشند. یکی از دیپلمات‌ها در امان، پایتخت اردن، می‌گوید: “کشور ما زیر بار فشار سیل پناهندگان سوری در حال فروپاشی است. تعدادی بیش از پناهندگانی که از مکزیک طی یک سال به آمریکا مهاجرت می‌کنند، ظرف چند ماه به اردن آمده‌اند.”

daesh-H

***

شرایط چنان می‌نماید که نیروهای داعش و سایر جهادی‌های اهل سنت در عراق، سوریه، عربستان سعودی، امارات و ترکیه، نزد پدر و مادر خوانده‌های خویش پرورش یافته‌اند. البته نه به این معنا که اینان از بیخ و بُن، بی ریشه باشند. اما واقعیت این است که اینها از سوی نیروهای سنی‌ خارج از منطقه حمایت شدند. کمک‌های سعودی و قطر، در گام اول بیشتر اقتصادی بود که به طور معمول هم به صورت کمک‌های خصوصی صورت می‌گیرد. ریچارد دیرلاو مدیر پیشین “ام آی سیکس”، می‌گوید: همین کمک‌ها بود که داعش را قادر کرد تا مناطق سنی نشین شمال عراق را به تصرف خود درآورد. چنین کارهایی به طور اتفاقی و به خودی خود رخ نمی‌دهد. او در یک سخنرانی که در ماه جولای در لندن ایراد کرد، گفت که سیاست عربستان سعودی در مواجهه با جهادی‌ها دو انگیزه‌ی متضاد داشت: از یک سو از کنش‌گران جهادی در داخل مرزهای سعودی و اقدامات احتمالی‌شان ترس و وحشت دارند و از سوی دیگر، میل به تقویت آنان دارند تا در برابر شیعه‌های خارج از کشور مورد استفاده قرار گیرند. او می‌افزاید هر جا که چالش مهمی بین سنی و شیعه هست، بی تردید، عربستان سعودی یک پای قضیه است و سنی‌ها را حمایت می‌کند. بدون حمایت‌های سعودی، که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم ارائه می‌شود، پشتیبانی سنی‌های عراق از داعش، ناممکن می‌بود. بدیهی است که در مورد سوریه هم همین موضوع مصداق دارد. اسناد موجود شاهد این حقیقت هستند که شاهزاده بندر بن‌سلطان، سفیر سعودی در آمریکا و رئیس پیشین سازمان امنیت و اطلاعات این کشور، تا ماه فوریه که سر کار خود بود، از هر کوششی برای حمایت از سنی‌ها و حتا داعش، فروگزار نکرده است. اکنون شرایط به گونه‌ای است که سعودی‌ها از چیزی در هراس هستند که خود نیز خلق کرده‌اند. اکنون آنها مسیری دیگر را در پیش گرفته‌اند که دیر هم هست: دستگیری نیروهای داوطلب برای پیوستن به داعش و جنگیدن در کنار آنها. جهادی‌های سعودی خانواده آل‌سعود را دوست ندارند.

نقش ترکیه در کمک رسانی به داعش و دیگر گروه‌های جهادی با آنچه عربستان سعودی می‌کند، متفاوت است، اما از اهمیت کمتری برخوردار نیست. مهمترین کنش این کشور آن بوده که طول پانصد و ده مایل مرز خود با سوریه را به روی این گروه‌ها باز گذاشته است. این حرکت ترکیه این امکان تدارکاتی و لجستیکی را برای داعش، نصرت و سایر گروه‌های جهادی فراهم می‌کند که بتوانند از این کریدور هم نیروی انسانی جابجا کنند و هم اسلحه بین شورشیان سوری. در اختیار داشتن نقاط حساس مرزی تبدیل به موضوع جنگ داخلی درون یک جنگ داخلی بزرگتر شده است. هر یک از گروه‌های جهادی بخشی از مرز را کنترل می‌کنند، طوری که به راحتی و بدون هیچ‌گونه مزاحمتی از سوی نیروهای مرزدار و ارتش ترکیه می‌توانند نیرو و ادوات جنگی را به سوریه و عراق منتقل کنند. آمار دقیقی از کسانی که با استفاده از مرزهای ترکیه به سوریه رفته‌اند، معلوم نیست، اما همین بس که وزیر کشور مراکش اعلام کرده که تا کنون بیش از هزار و دویست تندرو از این کشور به ترکیه رفته‌اند و از آنجا به نیروهای جهادی پیوسته‌اند که دویست نفر آنها کشته شده‌اند.۳ نیروهای امنیتی عراق بر این باور هستند که بخش نظامی سازمان امنیت و اطلاعات ترکیه در سال ۲۰۱۱، زمانی که گروه داعش در حال شکل‌گیری بود، به طور مؤثر در کمک‌رسانی به رزمند‌گان داعش دخالت داشته است. البته گزارش‌های رسیده از مرزها نشان می‌دهد که اکنون دیگر نیروهای داعش، مورد حمایت مالی و تدارکاتی ترکیه نیستند، اما با توجه به سلاح به دست آمده در عراق و تصرف حوزه‌های نفت و گاز سوریه، داعش هم نیازی به کمک‌های خارجی ندارد.

برای آمریکا، انگلیس و قدرت‌های غربی، ظهور داعش و برآمدن خلافت اسلامی توسط آنان، فاجعه‌ی نهایی است. گذشته از این که نیت آنها در حمله به عراق و بعد حمایت از نیروهای جهادی برای از بین بردن دولت بشار اسد، چه بوده است، بی تردید می‌توان گمانه زنی کرد که آنها هرگز فکر نمی‌کردند که دولتی سر کار بیاید که قلمرو خود را از سوریه به عراق کشانده و توسط نیروهایی اداره شود که صدها بار از القاعده سازمان‌یافته‌تر و بهتر عمل می‌کنند. جنگ با تروریسم برای گسترش حقوق شهروندی و مدنی، با وجود صرف میلیاردها دلار، تاکنون به نتیجه‌ای دلخواه نرسیده است. یکی از تئوری‌های دیگری که در مورد داعش در بین غربی‌ها رایج است و گاه موجب شادی آنها می‌شود، این است که: نیروهای داعش علیه مسلمانان دیگر (شیعه) می‌جنگند، یعنی مسلمان در برابر مسلمان. بدیهی است که این تصور خام و بیهوده‌ای است که برای جلوگیری از یک فاجعه عمومی، از پیشرفت آن جلوگیری کرد. چرا که نیروهای داعش نشان داده‌اند که آنان تنها علیه مسلمان‌ها نمی‌جنگند، بل‌که هر کس که تن به خواسته‌های خلافت اسلامی ندهد، محکوم به ترک خانه و کاشانه خود، فرار را بر قرار ترجیح دادن، پرداخت جزیه و یا مرگ است. تفاوت داعش با القاعده در این است که نیروهای داعش، در امور نظامی نهادینه و سازمان‌یافته هستند، هدف‌های خود را با دقت انتخاب می‌کنند و در زمان مطلوب به آنها حمله‌ور می‌شوند.

در عراق بسیاری به این امید هستند که خشونت داعش و تخریب مکان‌های مقدس، مثل زیارتگاه یونس در موصل و مسجدها بتواند تنفر مردم از سنی‌ها را بیشتر کند و به این ترتیب از پیوستن مردم به آنها جلوگیری شود. می‌شود گمانه زنی کرد که در درازمدت چنین اتفاقی می‌افتد، اما مخالفت با داعش خطرناک است. به ویژه که آنان برای اهل سنت، به دنبال آن همه تحقیر، امروز حامل پیروزی و قدرت هستند. شرایط چنین است که حتا سنی‌هایی که در موصل خلافت اسلامی را دوست ندارند، در دل هراس از حکومت شیعه‌ها را دارند که با فروپاشی داعش، با قهر و حس انتقام، کاری کنند بدتر از داعش. پاسخ بغداد به شکست‌های خود، تنها حمله هوایی به مواضع داعش در موصل و تکریت بوده که شواهد نشان می‌دهد، این حمله‌ها هم تصادفی بوده است. بنابراین تردید مردم برای حیات و آرامش خود هم‌چنان باقی است و انگار مرگ سایه‌ای است که در گوش آنان آواز بدرود را می‌خواند. این ترس، حتا با تعویض مالکی با نخست‌وزیری ملایم‌تر هم از بین نمی‌رود. یکی از سنی‌های شهر موصل، درست بعد از آن که بمب و موشک‌های دولتی، چند نقطه در شهر را مورد هدف قرار دادند، به من گفت: “نیروهای مالکی دانشگاه تکریت را با خاک یکسان کردند و شهر اکنون آشفته است و تلی از آوار و خرابی. اگر مالکی بار دیگر دست‌اش به ما برسد، در گام نخست دست به کشتاری وسیع خواهد زد و زنده ماندگان را هم راهی کشورهای دیگر خواهد کرد تا پناهنده شوند. برای ما دعا کنید.” چنین دیدگاهی بین سنی‌های موصل رایج است و این باور که آنها به خاطر سنی‌ بودن‌شان به حمایت از داعش خواهند پرداخت را بیشتر می‌کند. دولت جدیدی که بنیان‌اش خشونت و مرگ است متولد شده.

منبع: ماهنامه نقد کتابلندن London review of books هفته دوم آگوست ۲۰۱۴

توضیحات مترجم:                                                                                                                                                                            

۱ـ جبهه النُصرَه لاهل الشام در برخی منابع فارسی جبهه نصرتیک گروه اسلام‌گرای جهادی در سوریه است که با شبکه القاعده هم‌پیمان است. جبهه نصرت با گسترش جنگ داخلی سوریه، در حمایت از اکثریت سُنی مذهب سوریه وارد جنگ علیه نیروهای دولتی شد. اکنون از آن به عنوان «قوی‌ترین گروه جهادی شورشی» در سوریه نام‌ برده می‌شود.

۲ـ موافقت‌نامه سایکس-پیکو بر پایه سازش سری ۱۹۱۶ میان دولت‌های بریتانیای کبیر و فرانسه بود. امپراتوری روسیه نیز با ایشان هم رأی بود تا منطقه نفوذ و کنترل شایسته‌ای پس از سرنگونی احتمالی امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول بیابند. این توافق‌نامه به تقسیم سوریه، عراق، لبنان و فلسطین میان فرانسه و بریتانیا منجر شد. این مناطق قبل از آن تحت کنترل ترک‌های عثمانی بودند. این توافق‌نامه نامش را از مارک سایکس بریتانیایی و فرانسوا ژرژ پیکوی فرانسوی گرفته است.

۳ـ پلیس امنیت نروژ هم اعلام کرده که بیش از پنجاه نروژی یا نروژی‌هایی که متولد نروژ نبوده‌اند به سوریه رفته و در کنار نیروهای جهادی مانند داعش هم آموزش می‌بینند و هم در عملیات کشتار شرکت می‌کنند.