یک
صعود به جام جهانی و بازی قرن
در انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ که پس از سالها جنب و جوش زیادی در جامعه ایجاد کرد، باشگاههای پرسپولیس و استقلال هم به صحنه آمدند، اولی از ناطق نوری و دومی از خاتمی حمایت به عمل آوردند.
فوتبال ملی به خاطر بیکفایتی مسئولان ورزش میرفت تا محو شود. در حالی که به سادگی میشد به جام جهانی رفت باخت پیدرپی به عربستان و قطر شانس مستقیم صعود تیم ملی به جام جهانی ۱۹۹۸ را سلب کرد. محمد مایلی کهن که توسط هاشمی طبا رئیس کمیته ملی المپیک و سعید فائقی همه کارهی فدراسیون فوتبال به مربیگری تیم ملی فوتبال رسیده بود، با حملهی مردم به خانهاش و شعارهایی که علیه وی داده میشد از کار برکنار شد و ویرا و بیژن ذوالفقارنسب موقتاً هدایت تیم ملی را به عهده گرفتند. شکست از ژاپن در بازی رفت و برگشت کار را به دیدار با استرالیا کشاند.
فوتبال ایران نیز همچون مردم ایران تا حدود زیادی پیشبینیناپذیر است. در حالی که پس از مساوی ۱-۱ با استرالیا در تهران کمتر کسی به پیروزی فوتبال ایران در ملبورن باور داشت، در هشتم آذرماه ۱۳۷۶ و در دوران اصلاحات در حالی که تیم ملی دو بر صفر عقب بود و حملات خردکنندهی استرالیا نوید گلهای بیشتری را میداد در برگشتی عجیب و خارقالعاده دو گل کریم باقری و خداداد عزیزی صعود ایران به جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه را رقم زد. شادی وصف ناپذیری ایرانیان را در سراسر جهان فرا گرفت. فوتبال دوباره ورزش ملی شد و اینبار عاملی برای شور و هیجان مردم. تجمعات
گستردهی مردم در سراسر ایران و رقص و آواز جوانان چهرهی میهن را بهیکباره تغییر داد. امید به تغییر در چهرهی تک تک مردم ایران موج میزد.
داریوش مصطفوی رئیس فدراسیون فوتبال برکنار شد و محمد خاتمی رئیس جمهور، صفایی فراهانی یکی از مدیران سیاسی را به جای وی به فدراسیون فرستاد.
توطئهی بازیکنان تیم ملی در جهت خواست مسئولان فدراسیون فوتبال و صفایی فراهانی، باعث حذف تومیسلاو ایویچ مربی کارآمد و باشخصیت تیم ملی در آستانهی بازیهای جام جهانی شد. بازیکنان در یک اقدام توطئهآمیز آشکار به فرموده، بازی دوستانه به تیم رم را با نتیجهی هفت بر صفر واگذار کردند تا زمینهی برکناری ایویچ که در راه آمادهسازی تیم ملی زحمت زیادی کشیده و اثرات آن غیرقابل انکار بود فراهم شود. فدراسیون فوتبال تصمیم گرفته بود در مسابقات جهانی یک مربی ایرانی روی نیمکت باشد و ایویچ بایستی قربانی میشد.
مردم ایران با تمهیداتی که رژیم و فیفا چیده بودند متوجهی حضور گستردهی هواداران مجاهدین در استادیوم «ژرلاند» شهر لیون با تصاویر مسعود و مریم رجوی نشدند. چرا که دوربینهای تلویزیونی برخلاف دیگر مسابقات بر اساس توافقاتی که از پیش صورت گرفته بود از نشان دادن تماشاگران و آنچه روی سکوها میگذشت خودداری میکردند. با این حال بسیج تشکیلاتی مجاهدین برای تهیهی بلیت مسابقات و انتقال هواداران از مرزهای به شدت کنترل شده به فرانسه و سپس بردن عکسها و تصاویر و … مسعود و مریم رجوی به داخل استادیوم موفقیت بزرگی به لحاظ تشکیلاتی بود و از منظر سیاسی و تبلیغاتی بهرهی زیادی برای آنها در خارج از کشور به همراه داشت، اما این موفقیتها در داخل کشور انعکاسی نداشت و برخلاف انتظار مجاهدین و کوششی که به خرج دادند هیچ حمایتی در میان فوتبالیستهای تیم ملی نیز کسب نکردند.
این تلاشها در حالی انجام میگرفت که مجاهدین به شدت مخالف هرگونه موفقیت تیم ملی فوتبال و ورزش ایران در سطح بینالمللی بودند و آن را به نفع رژیم ارزیابی میکردند. (۷)
هنگام برگزاری مسابقات جام جهانی ۱۹۹۸ اعضای این سازمان برخلاف هواداران و بدنهی تشکیلاتی مجاهدین در کشورهای اروپایی و آمریکا و کانادا با نفرت عجیبی از بازیکنان ایرانی یاد میکردند. در اورسورواز تعدادی از آنها و به ویژه زنان که جسته و گریخته لحظاتی از مسابقه ایران و یوگسلاوی و ایران و آلمان را که از تلویزیون پخش میشد تماشا میکردند هرگاه توپ به بازیکنان ایرانی میرسید با خشم و ناسزا از آنها یاد میکردند. همین برخورد را علیه بازیکنان تیم ملی فرانسه داشتند. در واقع آنها خواهان عدم موفقیت دو تیم ایران و فرانسه بودند. ایران «بازی قرن» را برد و فرانسه جام جهانی را.
اگر در سالهای اولیه دههی ۶۰ حضور بازیکنان فوتبال ایران در کشورهای حوزهی خلیج و یا کشورهای خارجی باعث محرومیت آنان از تیم ملی میشد در اواخر دههی ۷۰ و به ویژه پس از جام جهانی ترانسفرهای متعدد و تقریبا بیسابقه فوتبالیستها به کشورهای اروپایی و حوزهی خلیج فارس درآمد بسیاری به این تیمها تزریق کرد. بعدها این روند تا جایی ادامه یافت که نه تنها بازیکنان ایرانی متولد اروپا و آمریکا و دارای تابعیت مضاعف نیز به تیم ملی فوتبال راه یافتند، بلکه کسانی که یکی از والدین آنها ایرانی بودند نیز امکان حضور در تیم ملی را پیدا کردند.
کریم باوی بازیکن سابق تیم ملی و یکی از بهترین سرزنان فوتبال ایران که سالها در جبهههای جنگ بود و ترکشهای خمپاره هنوز در پاهایش است در مورد آن روزها میگوید:
«میخواستم بروم قطر بازی کنم. شیخ های عرب بازی ام را خیلی دوست داشتند. با این وجود به من بیشتر از دو هفته ویزا نمیدادند. چون فکر میکردند اگر بروم دیگر برنمی گردم. یک بار کار به جایی رسید که با مسئول تیم نادی العرب توافق کردم و قرار شد تا از طریق دریا فرار کنم. رفتم خانه یکی از دوستانم در بوشهر تا از آنجا شبانه با قایق فرار کنم. نمیدانم چه کسی لو داد که دارم فرار میکنم و ریختند دستگیرم کردند. ریختند و در بی سیمهای شان مدام میگفتند متهم بازداشت شد. به دستانم دستبند زدند. آنجا یک ماموری بود که من را شناخت. مرا برد خانه خودش و خیلی از من پذیرایی کرد. بعد از من پرسید چه مشکلی داری؟ نمیدانستم چه جوابی بدهم. بعدش هم از من عذرخواهی کرد. او باید وظیفهاش را انجام میداد. من هم اما اگر میرفتم قطر، فوتبالم و زندگیام از این رو به آن رو میشد، اما نگذاشتند دیگر.»
مجاهدین، حسن نایبآقا و آرزوهای تحقق نیافته
حسن نایب آقا بازیکن تیم ملی ایران در جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین و عضو سازمان مجاهدین پس از انتخاب بازیکنان تیم ملی برای بازیهای آسیایی ۱۹۹۸ بانکوک در مقالهای که در نشریه مجاهد به قلم او چاپ شد تفسیر کاملاً وارونهای از واقعیت ارائه داد که بیش از هرچیز نشانگر فاصلهی عمیق ذهنیتهای او و مجاهدین با واقعیتهای جامعهی ایران و به ویژه ورزش و فوتبالیستهای ایران بود. او نوشت:
«زمانی که بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران در ورزشگاه ژرلاند شهر لیون فرانسه چشمشان به دهها هزار تن از ایرانیان آزاده و هواداران مقاومت، که عکسها و تیشرتهایی با تصاویر مریم و مسعود رجوی در دست و بر تن داشتند، افتاد، میشد حدس زد که دیگر این تیم ملی برای رژیم تیم ملی نخواهد شد. آخوندها هر طور شده عذر بازیکنانی را که به این میوه ممنوعه نزدیک شده باشند خواهند خواست. هر ایرانی آزاده به محض این که مقاومت سراسری برای آزادی و رهایی را از نزدیک ببیند خواه و ناخواه در معرض یک انتخاب قرار میگیرد و به قول آن هم وطن مسیحی اگر از یک کیلومتری مقاومت هم رد شود جذب آن خواهد شد. بعد از پایان مسابقات جام جهانی فرانسه اشاره کرده بودیم که رویارویی مقاومت ایران با رژیم ضدبشری آخوندی در لیون بازتابهای عمیقی در جامعهی ورزشی ایران خواهد داشت و ورزشکاران و علاقمندانی که مقاومت و آرمانهای آزادیخواهانهی آن را از نزدیک ببینند پیام آن را به میان جامعهی ورزشی ایران خواهند برد. روز یک شنبه ۳ آبان فدراسیون فوتبال رژیم آخوندی، اسامی ۲۷ بازیکن تیم ملی فوتبال ایران را برای شرکت در بازیهای آسیایی ۱۹۹۸ تایلند اعلام کرد در میان این اسامی تنها نام مهدی مهدوی کیا از بازیکنان ثابت تیم ملی در جام جهانی به چشم میخورد و بقیه بازیکنان ثابت تیم غایب بودند. فدراسیون فوتبال اعلام کرد این نفرات بدون احتساب بازیکنانی است که در باشگاههای خارج از کشور عضویت دارند که در صورت نیاز بعداً به اردوی تیمملی دعوت خواهند شد. روز ۱۶ آبان سرمربی تیم ملی تعداد دیگری از بازیکنان را به اردو فرا خواند که در آن اسامی عابدزاده، خداداد عزیزی، سعداوی، پیروانی، استیلی، استاد اسدی، دین محمدی و لطیفی دیده نمیشود.» (نشریه مجاهد شمارهی ۴۱۴ – ۱۹ آبان ۱۳۷۷ صفحهی ۶)
متأسفانه وی آرزوهای تحققنیافتهاش را با طرح ادعاهای غیرواقعی که ناشی از خودفریبی و دیگرفریبی بود و تنها مصرف داخلی داشت و در جامعه ورزشی توجهی را جلب نمیکرد بیان مینمود. وی در این مقاله به گونهای جلوه داده بود که گویا دعوت نشدگان به تیم ملی به خاطر «نزدیک شدن به میوه ممنوعه»که همانا دیدن عکس مسعود و مریم رجوی بود عذرشان خواسته شده است!
در حالی که واقعیت کاملاً برعکس بود. حمید استیلی کسی بود که خامنهای بوسه بر پیشانیاش زد و بعدها از فعالان ستاد احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری بود.
برخلاف ادعای نایبآقا، استیلی یکی از بازیکنان اصلی این تیم در بازیهای آسیایی ۱۹۹۸ تایلند بود. در آدرس زیر بازی ایران ـ کویت در فینال بازیهای آسیایی ۱۹۹۸ را که در آذرماه ۱۳۷۷ برگزار شد ملاحظه کنید.
استیلی در بازیهای جام ملتهای آسیا سال ۲۰۰۰ لبنان نیز شرکت داشت.خداداد عزیزی نزدیکترین رابطه را با سرداران سپاه داشت و دارد و تا بازیهای انتخابی جام جهانی ۲۰۰۶ بارها در تیم ملی بازی کرد. عابدزاده آسیب دیده بود و هیچ سنخیتی با آنچه نایبآقا ادعا کرده نداشت. پیروانی همچنان تا سال ۲۰۰۲ در تیم ملی حضور داشت و کاپیتان این تیم بود و بعدها به مربیگری تیم ملی هم رسید. علیاکبر استاد اسدی ۳۴ ساله آخرین بازی او با استرالیا در مقدماتی جام جهانی بود و در فرانسه بازی نکرد و در سال ۷۸ فوتبال را کنار گذاشت.
سعید لطیفی در جام جهانی ذخیره بود، اما بعدها دوباره به تیم ملی دعوت شد و عضو تیم ملی ایران در بازیهای آسیایی ۲۰۰۲ بود. سیروس دین محمدی تا سال ۲۰۰۱در تیم ملی بود.
نادر محمدخانی، جواد زرینچه، علی دایی، حمید استیلی، کریم باقری، مهدی مهدویکیا، علیرضا منصوریان، بازیکنان اصلی تیم ایران در جامجهانی در این مسابقات در کنار علی کریمی، داریوش یزدانی و علی موسوی و وحید هاشمیان که هر چهار نفر در باشگاههای آلمانی به میدان رفتند و ستار همدانی (در جام جهانی ۹۸ هم حضور داشت) تیم ملی ایران را تشکیل میدادند و در فینال با شکست ۲ بر صفر کویت قهرمان بازیهای آسیایی ۱۹۹۸ تایلند شدند.
برخلاف ارزیابی نایبآقا «رویارویی مقاومت ایران با رژیم ضدبشری آخوندی در لیون» کمترین بازتابی در جامعهی ورزشی ایران نداشت و کسی پیام مقاومت را به میان جامعهی ورزشی ایران نبرد.
استادیوم غیرسیاسی و سرخوردگی ملی ناشی از شکست
روز ۲۰ تیرماه ۱۳۷۸ دو روز پس از شروع قیام دانشجویی ۱۸ تیر و در حالی که تهران در آشوب بود پیشبینی میشد شهرآورد پایتخت برگزار نشود، اما با دوراندیشی نیروهای امنیتی این بازی در استادیوم آزادی برگزار شد. چرا که به درستی به این نتیجه رسیده بودند که چه بسا عدم برگزاری مسابقه باعث شعلهور شدن خشم جوانان فوتبالدوست و پیوستن آنها به قیام دانشجویی شود. شور و هیجان شهرآورد و رقابت بین «آبی» و «قرمز» موقتاً میتوانست در پایتخت نگاهها را از قیام دانشجویی و خیابانهای اطراف دانشگاه تهران به استادیوم بازی و مستطیل سبز سوق دهد.
تلویزیونهای ایرانی لسآنجلسی و دیگر رسانههای مرتبط با اپوزیسیون ایران در تلاش بودند با تحریک تماشاگران فوتبال، جمعیت ۱۰۰ هزار نفری استادیوم آزادی را به خیابان ها بکشانند، اما این دیدار یکی از آرام ترین شهرآوردهای پایتخت بود. ۲۳ خردادماه ۱۳۸۲ هم شرایط مشابهی رقم خورد. در سالگرد ۱۸ تیر هم با توجه به دعوتهای گوناگونی که از سوی اپوزیسیون برای گرامیداشت این روز صورت گرفته بود شورای تامین استان مخالف برگزاری مسابقه پرسپولیس و استقلال بود، اما دیدار در کمال آرامش برگزار شد. و مشخص شد که سکوهای ورزشگاه آزادی با توجه به تغییراتی که در جامعه صورت گرفته و تغییر نسل و … دیگر بار سیاسی ندارد. در طول دو بازی یاد شده حتی یک شعار سیاسی هم شنیده نشد.
سرخوردگی مردم از «دولت اصلاحات» و شور و امیدی که آفریده بود در فوتبال نیز خود را نشان داد. تیم ملی فوتبال ایران علیرغم شایستگیهایی که داشت با شکست تحقیرآمیز از بحرین در منامه، از صعود مستقیم به جام جهانی ۲۰۰۲ بازماند. با توجه به تجربهی ناکامی تیم ملی در بازیهای مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۴و سیاست خائنانهی دستگاه سیاسی و امنیتی رژیم در آن سال، دوباره این شایعه دهان به دهان پیچید که گویا این بار نیز سیاست رژیم، مانع پیروزی تیم ملی فوتبال شده تا مبادا مردم جشن پیروزی در شهرها راه بیاندازند.
مردم با پخش این شایعه غرور ملی خود را که در منامه با شکست ۳-۱ از بحرین و جشن شادمانی تیم بحرین با پرچم عربستان خدشهدار شده بود التیام میبخشیدند. آنها به این ترتیب غم و اندوه خود و شکسته شدن غرور ملی را به پای رژیم میگذاشتند.
بلازویچ مربی اسبق تیم ملی ایران در مورد شکست از بحرین میگوید: «من از علاقمندان فوتبال ایران عذرخواهی میکنم، اما حوادث مرموزی پشت صحنه آن بازی بود و خاطرات بدی برای من برجای گذاشت.»
تیم ملی ایران در بازی پلیآف آنقدر قدرت نداشت تا از پس تیم قدرتمند ایرلند جنوبی برآید و در مسابقهی رفت و برگشت ۲-۱ نتیجه را واگذار کرد و نتوانست در جام جهانی ۲۰۰۲ که در ژاپن و کره برگزار میشد شرکت کند.
در میان اپوزیسیون هم بودند نیروهایی که از عدم راهیابی تیم ملی فوتبال به جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان خوشحال بودند و این مسئله بیش از هرچیز در مواضع اعضا و هواداران مجاهدین مشهود بود. به تصور آنها عدم راهیابی تیم ملی به جام جهانی باعث خشم مردم شده و آنها را به اقدامات اعتراضی میکشاند. دیدگاهی به غایت عقبمانده که ناشی از عدم شناخت روحیهی مردم ایران هم هست. دیدگاهی که بیشتر برخاسته از نگاه «امام زمانی» به تحولات جامعه است. مطابق این نگاه آنقدر فساد در جامعه بایستی افزایش پیدا کند تا «آقا» ظهور کنند. آنها درک نمیکردند اتفاقاً چنین شکستهایی بیشتر به خمودی و درخودفرورفتگی مردم منجر میشود و شور و نشاط را از جامعه میگیرد.
عدم صعود به جام جهانی ضربه بزرگی به فوتبال ایران زد. در نیمهی دوم دهه ۷۰ و به ویژه پس از حضور ایران در جام جهانی ۱۹۹۸ بازیکنان زیادی همچون دایی، باقری، عزیزی، مهدوی کیا، میناوند، پاشازاده، منصوریان، دینمحمدی، هاشمیان، خطیبی، یزدانی و … به لیگهای اروپایی راه یافتند، اما عدم صعود تیم ملی به جام جهانی بازیکنان ایرانی را از سکه انداخت و تنها کریمی، هاشمیان، رحمان رضایی و مهدوی کیا به حضور خود در لیگهای اروپایی ادامه دادند.
پس از عدم صعود به جام جهانی مجاهد خذیراوی یکی از استعدادهای فوتبال ایران در ۲۰ سالگی به اتهام حضور در پارتی شبانه که بازیکنان دیگری هم حضور داشتند به مدت ۵ سال از فوتبال محروم شد و دیگر به دوران اوج خود برنگشت.
ناکامی بزرگ فوتبال ایران؛ عدمراهیابی به بازیهای المپیک
تیم ملی امید ایران با آن که با مربیگری برانکو ایوانوویچ در بازیهای آسیایی ۲۰۰۲ بوسان کره جنوبی به قهرمانی رسیده بود اما باز هم از رسیدن به المپیک ۲۰۰۴ سیدنی بازماند. در حالی که عراق تیمی بحران زده از کشوری که در سالهای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۳ با حملهی نیروهای آمریکایی و متحدینشان روبرو شده و بزرگترین بمبارانهای تاریخ را پشت سر گذاشته بود نه تنها به المپیک راه یافت، بلکه در اوج ناباوری به مقام چهارمی این مسابقات دست یافت.
از المپیک ۱۹۹۲ که قرار شد مسابقات فوتبال با حضور تیمهای زیر ۲۳ سال تشکیل شود، تیم امید ایران رسماً فعالیت خود را آغاز کرد و تا امروز ۱۴ سرمربی ایرانی و خارجی داشته است که به جز دو مدال طلا و برنز در بازیهای آسیایی، ۲۰۰۲ و ۲۰۰۶ در ۶ دوره مقدماتی المپیک و بازیهای آسیایی توفیقی نداشته است و تیم ایران تاکنون نتوانسته است در بازیهای المپیک شرکت کند.
صعود به جام جهانی ۲۰۰۶ و تلاش زنان برای راه یابی به استادیومها
هیجدهم خردادماه ۱۳۸۴ تیم ملی ایران با شکست یک بر صفر بحرین در تهران منتظر بازی آخر خود با ژاپن نشد و جشن صعود به جامجهانی را در شهرهای ایران برگزار کرد.
مأموران انتظامی اجازهی ورود به زنانی که برای تماشای بازی به ورزشگاه آزادی رفته بودند نداد. حضور زنان در ورزشگاه «آزادی» ممنوع بود. سیدمحمد خاتمی، رییسجمهوری وقت که با هیات همراه از در اصلی مجموعه ورزشی آزادی عبور میکرد با دیدن صحنهی تجمع زنان اجازهی حضور آنها در ورزشگاه را برای دیدن این مسابقه صادر کرد. پس از پایان آن دیدار باز هم زنان پشت درهای «آزادی» ماندند. بعد از آن بود که فعالان حقوق زنان کمپینی را با نام «روسری سفیدها» برای ورود به ورزشگاهها تشکیل دادند. از همان موقع در مسابقات مختلف فوتبال در سرتاسر ایران گزارشهای زیادی مبنی بر حضور مخفیانهی دختران با لباس پسرانه در ورزشگاهها منتشر شده است. فیلم «آفساید» ساختهی جعفر پناهی هم به همین معضل پرداخته است.
تیم ملی ایران در جام جهانی ۲۰۰۶ به علت آسیبدیدگی بدموقع بازیکنان کلیدی پیش از جام جهانی و از فرم خارجشدن آنها و درگیریهایی که بین بازیکنان تیم ملی در رختکن به وجود آمد از انسجام درونی برخوردار نبود؛ با این حال بازیهای قابل قبولی در مقابل مکزیک و پرتغال و آنگولا ارائه داد و پس از آن نکونام، شجاعی و تیموریان به تیمهای اروپایی راه یافتند. برخلاف سال ۱۹۹۸ از آنجایی که هواداران مجاهدین برای تماشای بازیهای ایران به استادیوم نرفته بودند تعداد ایرانیان حاضر در بازیهای ایران چندان زیاد نبود و بازیهای این تیم برخلاف جام جهانی ۱۹۹۸در مطبوعات جهان انعکاس چندانی نیافت.
جادههای ناامن بلای جان فوتبالیستها
ایران بالاترین آمار تصادفات و تلفات جادهای در جهان را دارد و فوتبالیستهای ملی پوش نیز بخشی از قربانیان این فاجعهاند.
سیروس قایقران کاپیتان سابق تیم ملی ایران در ۱۸ فروردین ۱۳۷۷ در یک تصادف رانندگی همراه با پسرش راستین کشته شد.
در سال ۷۳ جواد منافی دفاع چپ پرسپولیس و یکی از بهترین بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران و آسیا در تصادف رانندگی در جادهی قائم شهر و ساری به سختی مجروح شد. چند مهرهی گردنش شکست و نخاعش آسیب دید و از ناحیه سینه به پایین فلج شد. بعد از درمان اولیه در بیمارستان ساری در تهران تحت عمل جراحی قرار گرفت و سه ماه در بیمارستان بستری بود و شش، هفت ماهی را هم خانه نشین شد. و مدتها روی ویلچر بود تا ادامه درمانش را در اروپا پیگیری کرد. او که میرفت تا اولین لژیونر ایرانی فوتبال اروپا شود برای همیشه از فوتبال کنارهگیری کرد و امروز کمک مربی پرسپولیس است.
امیرحسین اصلانیان دیگر ستاره ملیپوش ایران نیز که امید زیادی به او میرفت در سال ۸۰ در یک تصادف شدید برای همیشه از فوتبال حذف شد.
در اسفند ماه ۱۳۹۰ ماشین علی دایی در جاده نطنز به کاشان واژگون شدن و او به خاطر استحکام ماشین جان به در برد و این داستان همچنان ادامه دارد.
ادامه دارد
۷ـمحمدعلی (قاسم) جابرزاده انصاری یکی از مسئولان سیاسی مجاهدین در پاسخ به یکی از اعضای مجاهدین که نظر وی را در مورد بازی ایران و آمریکا و این که پیروزی کدام یک به نفع «مقاومت» است پرسید، گفت: «قطعاً پیروزی تیم ملی فوتبال ایران به نفع رژیم و به ضرر مقاومت است» از آنجایی که گفتگوی آنها دو نفره بود من دخالتی نکردم، اما در بازگشت به اتاق کارم بلافاصله با شرح واقعه به مسئولم گفتم از هرچه که بگذریم جابرزاده با بیان این نظرات مشعشع نمیفهمد وقتی ما در استادیوم حضور داریم و به شعار دادن علیه رژیم و به نفع مقاومت میپردازیم در صورت شکست تیم همهی کاسه کوزهها سر ما شکسته خواهد شد و بهانه آورده خواهد شد که به خاطر حضور ما و شعارهایی که میدادیم روحیهی بازیکنان پایین آمد و نتیجه را واگذار کردیم؟ آیا درک این موضوع برای وی خیلی سخت است؟ و اضافه کردم راستش با وجود چنین تحلیلگرانی مجاهدین به دشمن نیاز ندارند. او که دفاعی نداشت گفت خوب همین مسئله را با وی در میان میگذاشتی و …