بیرون کمی سرد است
اندکی هم بارانی
چراغ ها همه روشن اند
رفیقانم همه رویِ خط
چت
کوبانی تنها نیست!
حالا بمب که می بارد
حالا رگبارِ گلوله که از روبه رو
حالا کارد که بر گلو
حالا بویِ تنفسُ تند
حالا بویِ تعفنِ تن
بیرون کمی سرد است
اندکی هم بارانی
کاپشن ام
جامانده در ساکی پریده رنگ
خفته در غربت و غبار
پیدا نمی کنم چترم را
گم کرده ام.
صحنه برای عشق
صحنه برای عاشق شدن
صحنه برای عاشق مردن فراهم است
اما
دیگرخیالِ رفتن با من نیست.
دخترانِ جوان
دخترانِ زیبا
دخترانِ عشق در جوارِ مرگ
دخترانِ زنده گی در جوارِ مرگ
بیرون کمی سرد است
اندکی هم بارانی
چراغ ها همه روشن اند
رفیقانم همه رویِ خط
چت: کوبانی تنها نیست!
چت
تصویری از دخترانِ لبخند و تفنگ
دخترانِ امید
دخترانِ آرمان و آرزوهای بلند.
تصویری انگار آشنا
تصویری انگار برآمده از خاکسترِ خاطرات.
حالا باد پشتِ پنجره زوزه می شد
حالا باد
سرد می پیچد میانِ کوه ها
سرد می خزد بر گرده یِ دشت
صدایِ شوان
دل ام هوای صدای شوان دارد
کوبانی تنهاست
کوبانی تنهاست
بیرون سرد است
اندکی هم بارانی
چترم را پیدا نمی کنم
گم کرده ام.